در مورد بروز مجدد اختلافات در حزب کمونیست ایران و کومه له

در مورد بروز مجدد اختلافات در حزب کمونیست ایران و کومه له

عبدل گلپریان

از رهبری حزب کمونیست ایران دو نوشته و نقد نسبتا طولانی، یکی از طرف محمد نبوی و دیگری از طرف صلاح مازوجی منتشر شده اند. دراین دو نوشته ضمن اینکه به واقعیت  اختلافات در حزب کمونیست ایران و کومه له اشاره شده است اما هر دو نوشته از نبود راه حل و آلترناتیو سیاسی جدی برای برون رفت از بحران موجود رنج میبرند. من روی همین دو محور یعنی واقعیاتی که پایه این اختلافات هستند و دیگری نبود آلترناتیو روشن برای برون رفت از این بحران نکاتم را بیان میکنم.

بروز مجدد این اختلافات در حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان این حزب پدیده تازه ای نیست. شاید آنچه در مورد دورجدید طرح انتقاد به خط راست در رهبری کومه له تازه باشد، بدرجاتی و بعضا رک تر بیان شدن این اختلافات باشد وگرنه همین نقدها پیشتر از سوی افراد، شخصیتها و از طرف حزب کمونیست کارگری رو به رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران مطرح شده اند.

پایه های اجتماعی اختلافات

تا جاییکه به واقعیت این اختلافات بر میگردد، بدلیل حضور و وجود احزاب سیاسی دو جنبش متفاوت در کردستان ایران، ( احزاب جنبش چپ و احزاب جنبش راست ) خط راست در سازمان کومه له در دوره های مختلفی بطرف همکاری و نزدیکی با احزاب جنبش راست و ناسیونالیست کرد که امروز ملقمه  قومی گری و اسلامی در آنها غلظت بیشتری پیدا کرده است وجود داشته است. همسویی خط راست در کومه له با دیگر احزاب ناسیونالیست و قومی که در نوشته های یاد شده آمده است میتوان در این دوره ها نام برد.

شرکت کومه له در “کنگره ملی کرد”، شرکت در ائتلاف با احزاب ناسیونالیست قومی کرد که سازمان خبات بعنوان یک جریان اسلامی و ارتجاعی  یکی از اعضای تشکیل دهنده این ائتلاف بوده است. همکاری و نزدیکی با “پژاک” بعنوان شاخه ای از پ ک ک و بعنوان جریانی در همسویی با سیاستهای حکومت اسلامی.امضای کومه له پای سند منتشر شده از سوی “کنگره دیپلوماسی” متشکل از ۳۳ حزب و سازمان قومی، اسلامی که به ابتکار پ ک ک صورت گرفت. و بالاخره مسئله ارتباط پنهان یک نهاد نروژی با کومه له برای دیدار با نماینده حکومت اسلامی. اینها را بموقع و در مقطع بروز هر یک از آنها ما نقد کرده ایم و امروز از سوی شخصیتهای خط چپ در حزب کمونیست ایران بنقد کشیده میشوند.

در تمامی این اقدامات، رهبری خط راست کومه له تلاش کرده است تا در قامت به اصطلاح  جناح چپ احزاب جنبش بورژوایی در کردستان ظاهر شود.

این جنس از سیاست، افق و پراتیک  با آنچه که کومه له مدعی آن است کاملا  با هم مغایرت دارند. ضمن بیان ادعای چپ و کمونیست بودن، اما عملا در کنار احزاب و نیروهای راست متعلق به جنبش ناسیونالیست کرد احساس هم جهتی میکند. قائل شدن کومه له به شعار و تم “جنبش کردستان” سنگ بنای رجعت بسوی احزاب سیاسی و قومی این جنبش هم هست. از همان ابتدای اوایل دهه شصت و بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران، وجود دو جنبش اجتماعی متفاوت ( جنبش و احزاب چپ و جنبش و احزاب راست و ناسیونالیست) در ادبیات سیاسی و نظری و در تبلیغات کومه له قابل توضیح بود. تحمیل جنگ از سوی حزب دمکرات کردستان ایران به کومه له در نیمه اول دهه شصت، حقیقت و بیان واقعی و اجتماعی وجود همین دو جنبش بود. بنابراین همانطور که اشاره شد، پاک کردن یک حقیت عینی، سیاسی و اجتماعی در سیاست، تاکتیک، استراتژی و پراتیک کومه له، عدم باور به وجود دو جنبش اجتماعی چپ و راست که هر یک احزاب و نیروهای سیاسی خود را دارند، معنایی جز خزیدن و بازی در زمین جنبش و جریانات ناسیونالیست کرد نبوده و نیست.

این رویکرد و سیاست کومه له کاملا مغایر و متفاوت از خط سیاسی، نظر و دیدگاههای هشت ساله  بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران است.

نقد کمونیسم کارگری بعد از جدایی از حزب کمونیست ایران و اینکه بعد از رویدادهای کردستان عراق در دوره جنگ خلیج که رهبری هر دو شاخه سازمان زحمتکشان نیز در آن مقطع در کنار رهبری کنونی کومه له بودند و هنوز انشعاب نکرده بودند، در اسناد، مطالب و نوشته های زیادی از طرف منصور حکمت بروشنی بیان شده اند. این اسناد در مجموعه ای تحت عنوان، “جنگ خلیج و رویدادهای کردستان عراق” موجود است و علاقمندان میتوانند به آن رجوع کنند.

انحلال حزب کمونیست که افرادی از رهبری کومه له بارها آنرا با لکنت زبان مطرح کرده و سپس زبان مکتوب شده شان را در طاقچه گذاشته اند، یکی دیگر از این تلاشها جهت فراهم کردن زمینه برای جا خوش کردن در جبهه احزاب ناسیونالیست کرد بوده است.

 

نداشتن پلاتفرمی برای چه باید کرد

در ابتدا اشاره کردم که  نقدهای مطرح شده در دو نوشته محمد نبوی و صلاح مازوجی از نظر من تازگی ندارند تنها تفاوتی که با نقدهای پیشین دارد این است که بدرجاتی حادتر و قطبی شده تر عنوان شده اند. نقد محمد نبوی را نقدی سیاسی میدانم. در بندهای مختلف بروشنی نکاتش را در نقد عملکرد خط راست بیان کرده است. منتها آنچه که به نظر من این دو نوشته از آن رنج میبرد، نداشتن پلاتفرمی روشن و خط دهند برای چه باید کردها است.

سخنگویان خط چپ در حزب کمونیست ایران و کومه له باید بدون تعارف، بدون لکنت زبان خطاب به چپ جامعه و خطاب به نیرویی که در اردوگاه یا خارج کشور دارد، با اعتماد بنفس، عمیقا سیاسی، طبقاتی و کمونیستی حرفش را بزند، پلاتفرم روشن ارائه بدهد. این چپ یک لحظه میتواند این را فرض بگیرد که نه اختلافاتی وجود دارد و نه دعوایی بر سر چپ و راست هست و میخواهد قائم بذات، علیرغم هر درجه از توان کمی و کیفی یک سازمان و حزب سیاسی، امروز چه حرفی برای سازماندهی اعتراضات اجتماعی در شهرهای کردستان و در سراسر کشور دارد. مشغله اش بعنوان یک جریان و حزب سیاسی چپ و کمونیست کدام جنبش و یا جنبشهای اجتماعی موجود در جامعه میباشد. بعنوان حزب کمونیست، طرح، برنامه و پلاتفرم فعالیتش در قبال کوران مبارزات هر روزه کارگران و مردم معترض و خشمگین علیه بساط چهل سال فقر و جنایت این حکومت چیست؟ یک فعال یا یک جمع از فعالین سیاسی کومه له در کردستان بر این اساس میتوانند دید روشنی برای گام برداشتن در عرصه های مختلف مبارزه داشته باشند و در مقابل گرایشات راست و عقب مانده در شهرهای کردستان پراتیک کمونیستی خود را جهت سازماندهی در میان کارگران و جنبشهای اجتماعی موجود جا بیاندازند.

پیداست که خط، سیاست و پراتیک راست در کومه له و حزب کمونیست برای پیشبرد این امور، در حزب، سازمان و جامعه دست و پا گیر هستند. اما سئوال از چپ این است، تا کی این روال باید ادامه پیدا کند؟ آیا فضای اختلافات موجود به این معنا نیست که دو سیاست، دو افق و دو پراتیک متفاوت در حزب و در کومه له همچنان فعالیتشان را برای خنثی کردن یکدیگر بکار میبرند؟ کسیکه بعنوان یک ناظر از دور به روند تا کنونی این اختلافات نگاه کند همین تصویر را میگیرد. حتی اگر فرض را بر این بگیریم که این جدال سیاسی در سالم ترین پروسه (بدور از روشهای زمخت، غیر سیاسی و غیر متمدنانه فعلی جناح راست)  کماکان بطور مداوم و بی سرانجام ادامه خواهد داشت و تا بحال عمدتا توان و انرژی خط چپ در این جدال را بخود مشغول کرده است. میگویم خط چپ را بخود مشغول کرده است چرا که خط راست با سیاست و پراتیک روزمره اش با احزاب  ناسیونالیست و با احساس راحتی و نزدیکی به آنها دارد با خیال راحت سیاستهایش را پیش میبرد. آیا خط  و جناح چپ هم در همین مقیاس، قادر است مشغله هایش اجتماعی باشد و خود را معطوف به مبارزات هر روزه کارگری و جنبشهای اجتماعی بکند. ایا قادر است جنبشی و بدون لکنت زبان از کمونیسم کارگری و منصور حکمت برای پیشبرد امر طبقاتی خود کاری صورت دهد؟

شکسن تابوی کمونیسم کارگری

نوشته محمد نبوی بدرست به نقش و جایگاه منصور حکمت اشاره دارد. او میگوید:

“مگرکسی میتواند منکر دانش و بضاعت علمی و دانش مارکسیستی زندە یاد منصورحکمت شود؟ مگرمیتوان بخشی از استقلال طبقاتی طبقه کارگر ایران را مرهون تئوری مارکسیزم انقلابی ندانست؟ مگر میتوان منکر شکوفائی کومەلە بعدازتشکیل حزب کمونیست ایران شد.”

این سخنان شکستن همان تابویی است که طی چند سال گذشته و با بروز اختلاف در حزب کمونیست و کومه له همچون چماقی بر سر منتقدین و مخالفین خط راست کوبیده شده است. همین یک قلم از جهت گیری جنبشی که محمد نبوی از خود نشان داده است، در دوره های پیشین افرادی بخاطر بیان یک صدم از همین جملات مورد شماتت قرار گرفته اند و هنوز هم خط راست در کومه له  تحمل  شنیدن آنرا ندارد.

اگر در کومه له و در روز روشن پای بیانیه “کنگره دیپلوماسی” متشکل از احزاب قومی، ناسیونالیست و اسلامی امضا گذاشته میشود و آنرا مشروع جلوه میدهند، چرا نباید کسانی از خط و جهت گیری سیاسی و نقش تاریخی و  نظری منصور حکمت در سمت و سو دادن نزدیک به یک دهه از فعالیت حزب کمونیست ایران و کومه له در دهه شصت حرف بزنند و  نتوانند نسبت به این خط احساس نزدیکی کنند؟ چرا باید هر گونه سمپاتی به کمونیسم کارگری و یا احساس نزدیکی به حزب کمونیست کارگری مورد تعرض از طرف جناح راست قرار گیرد؟ داشتن چنین احساس نزدیکی نباید با لکنت زبان به “دامن زدن به شائبه” ترجمه شود؟ چرا سمپاتی به جریانات قوم پرست و اسلامی در کومه له جای مباهات است اما احساس همسویی و همفکری با کمونیسم کارگری و منصور حکمت که معمار نزدیک به یک دهه از اعتبار، اتوریته و محبوبیت کومه له بود قدغن است؟ اگر خط چپ بتواند جنبشی و طبقاتی به مسایل درون و بیرون خود بنگرد و از قالب و سنتهای فرقه ای که ویژه گرایش راست در کومه له است خود را برهاند، قطعا جسارت این را خواهد داشت که با اعتماد بنفس و مسئولانه امرش کمونیسم، کارگر و افق و اهداف سوسیالیستی باشد. اینجا زمین ایفای نقش احزاب سیاسی چپ و کمونیست است نه مصلحتهای حقیر منطقه گرایانه.

کسی نمیتواند به منصور حکمت و حزب کمونیست کارگری سالها ادبیات نوع جلال طالبانی را نثار کند آنگاه انتظار داشته باشد فعالین کمونیست و اجتماعی سازمانش در کردستان قبولش داشته باشند.

تداوم زخم این بحران در نتیجه گیری نوشته صلاح مازوجی

به باور من ادامه این روند به همین شکل تا کنونی قطعا پایانی نخواهد داشت . نتیجه گیری صلاح مازوجی در انتهای نوشته اش که آنرا هچون زخمی غیر قابل علاج  بیان کرده است یعنی تداوم همین زخم که  هر از گاهی مجددا سر باز خواهد کرد.

صلاح مازوجی در بخش انتهایی نوشته اش “بعنوان راه حل برون رفت از بحران” و اختلافات موجود در حزب کمونیست و کومه له میگوید:

“این قابل درک است که به دلیل حاد شدن جدال و کشمکش ها درونی، همزیستی دو جناح با هم اگر نه غیر ممکن اما در مسیری سخت و پر سنگلاخ قرار گرفته است. با اینحال نظر به عوارض سیاسی و اجتماعی زیانباری که انشعاب می تواند در پی داشته باشد، باید تلاش کرد که راه اصولی همزیستی و وحدت دوباره حزب را پیدا کنیم.در شرایط کنونی وحدت دوباره حزب در گرو متحول کردن مناسبات درونی آن به یک حزب کمونیستی مدرن و امروزی است. اگر ما در این مسیر گام های عملی برداریم، اگر پتانسیل و ظرفیت این را از خود نشان دهیم که به رغم وجود اختلافات نظری و سیاسی و به رغم شکاف ها و زخم هایی که در نتیجه بیش از سه سال کشمکش های درونی بر تن این حزب وارد آمده، می توانیم در کنار هم کار کنیم و مانع از هم گسیختگی حزب شویم، در آن صورت حزب و کومه له نه تنها تضعیف نمی شوند، بلکه تقویت می گردند.  اگر می خواهیم در این مسیر گام برداریم نباید منتظر برگزاری کنگره سیزدهم بمانیم باید از هم اکنون دست به کار شویم.”

( خط تاکیدها از من است )

این نتیجه گیری در انتهای نوشته صلاح مازوجی یعنی کشیدن خط بطلان بر تمامی نقدی که او عموما بدرست در چندین صفحه از نوشته اش بدان پرداخته است. با این نتیجه گیری، خواننده نوشته صلاح مازوجی از خود خواهد پرسید، پس آنچه که در نقد خط راست نوشته شده آیا چیزی جز گلایه و درد دل نیست؟

اشتباه خواهد بود که وحدت دو خط، دو افق و دو استراتژی چپ و راست در یک سازمان سیاسی را در گرو تحول مناسبات درونی دانست. قضیه کاملا برعکس این است. ایجاد مناسبات درونی سالم در یک حزب و سازمان سیاسی، متکی به داشتن یک استراتژی واحد و داشتن یک خط سیاسی منسجم است که همگی بر سر آن همفکر و متفق القول باشند نه بر عکس. ارجعیت دادن صرف مناسبات سالم بر اهدف مشترک در این نتیجه گیری، درست در رد نکات مورد اشاره خود صلاح مازوجی قرار دارد که میگوید: ” اختلافات سیاسی هستند نه تشکیلاتی و …. ” (نقل به معنی)

و بالاخره بر این باور است که، “میتوان در کنار هم کار کنند و مانع از هم گسیختگی حزب شد و در آن صورت است که حزب و کومه له نه تنها تضعیف نمی شوند بلکه تقویت می گردند.”

تا کنون صرف تلاش برای ایجاد روابط سالم درونی در کدام حزب سازمان و حتی یک محفل کوچک سبب شده است آن حزب، سازمان و محفل تقویت شود؟ اینجا موضوع زیاده از حد با تعارفات اخلاقی و سابقه دوستی های قدیمی بین “چپ و راست” در یک حزب و سازمان آمیخته شده و توضیح داده میشود و اصل اختلاف سیاسی که به اوضاع و تحولات سیاسی، اجتماعی و جنبشی گره خورده اند، کاملا به حاشیه رانده میشود.

بنظر من با چنین اشتهایی در نقد از خط راست و گره زدن حل تمام اختلافات به “ایجاد روابط سالم درون تشکیلاتی”، نباید کمترین انتظاری از یک تکان جدی سیاسی برای تعیین تکلیف چپ  با راست در حزب کمونیست و کومه له را داشت.

مدافعین خط و جهت گیری چپ و کمونیستی در قبال کارگر، در قبال زن و در قبال هر گونه اجحافی که از سوی حاکمیت به جنبشهای اجتماعی در جامعه روا داشته میشود و کوتاهی کردنشان در امر متحد ساختن و سازماندادن در قبال این حرکتها مسئول و پاسخگو هستند. خط سیاسی چپ و کمونیستی درون حزب کمونیست ایران و کومه له اگر بخواهد پاسخی برای تغییر وضع موجود داشته باشند همین امروز باید قاطع و روشن توان و کارآیی خود را برای این پاسخگویی بکار بگیرد فردا دیر خواهد بود. این چپ  در آینده نمی تواند عدم حضور خود در ابعاد کلان تحولات سیاسی و سرنوشت ساز در جامعه ایران و کردستان را با توجیه درگیر بودن در اختلافات درون حزبی و درون سازمانی به کارگران و مردم توضیح دهد. این چپ فردا نخواهد توانست غیبت خود در اوضاع پر التهاب امروز را تحت عنوان درگیر بودن با جدال نظری چپ و راست تحویل کارگر کمونیست آن جامعه بدهد چرا که کسی این حرفها را تحویل نخواهد گرفت. به امید اینکه خط چپ و کمونیستی در حزب کمونیست ایران و در سازمان کردستانش بتواند قائم بذات، با اراده ای قوی و دیدی روشن، پلاتفرم و نقشه عمل خود برای برون رفت از این بحران و کنار زدن این دور باطل، خسته کننده و بی سرانجام را به پایان برساند.

  ۲ شهریور ۹۹

۲۳ اوت ۲۰۲۰