یاد آوری خاطره ای از کاک ابراهیم علیزاده(در کتاب ۳ سال با دبیر اول کومه له سه سال با ابراهیم علیزادە)

یاد آوری خاطره ای از کاک ابراهیم علیزاده
(در کتاب ۳ سال با دبیر اول کومه له سه سال با (ابراهیم علیزادە)
هژیر نینا
سه سال با (ابراهیم علیزادە) دبیر اول کومە لە نام کتابی است کە در آن، دیدار ویژەای تاریخی توسط ‶بهمن سعیدی″ انجام شدە و در این دیدار نویسنده تلاش دارد زندگی و مبارزە ابراهیم علیزادە و اتفاقات تاریخی سیاسی را بە خوانندگان این کتاب نشان دهد،.روایت تاریخی این کتاب و هر گونە نقدی بە این تاریخ را بە خوانندگان این کتاب ارجاع می دهم، اما از نظر خودم بخشی از این تاریخ، حقیقی و برای شخص خودم درس ها آموزنده و مفیدی را داشته است.
روزگاری در سن کودکی آنموقع کە کلاس چهارم ابتدایی بودی، نە از سیاست خبری بود و نە می توانستی بە مسائل طبقاتی فکر کنید، بسیار امری طبیعی و در واقع نمی بایست چنین باشد، اما در وجود شما غرور دوران موج می زد و در آن زمان «کُت یا کاپشنی» کە بە دلخواە از طرف همسایە تان بە شما دادە شده بود را پرت کردی و هیچ وقت بە تن نکردی . دراین نوشتە کوتاە من تنها بر سر یک نکتە تمرکز می کنم و از نظر خودم در این شرایط کە جناح راست کومە لە با آن درگیر هستند، وارد این موضوع می شوم و این نکتە هم بە “کاک ابراهیم” علیزادە مربوط است کە در کتاب ٣ سال با ابراهیم علیزادە آمدە، کە جزە آن خاطراتی است کە هر کودکی در جامعە طبقاتی ایران با ان روبەرو شده است.
روزی در خانە خودتان کُت قشنگی بە شما دادند و تو بە تن کردی و در اوج خوشحالی بە مدرسە رفتی ، همکلاسی هایت کە تا آن وقت شما را این چنین با لباس شیک و مرتبی ندیدە بودند، در تعجب بودند و همگی دور شما حلقە زدند و از شما سوال کردند: این کُت را از کجا آوردی؟ ناگهان یکی از همکلاسی هایت با صدای بلند فریاد زد و گفت : این کُت کهنە من است مادرم دیروز بە انها داد، تو کە از این ماجرا خبر نداشتی و تمام بدنت از خجالتی عرق کردە بود، با عجلە مدرسە را ترک کردی و بە خانە رفتی و لباس های عادی خود را بە تن کردی. هر انسان کمونیستی وقتی این را می خواند باورش می شود و هزار بار بە نظام و سیستمی کە در ان شکاف طبقاتی هست لعنت می فرستد. چند سال قبل وقتی کتاب شما را خواندم از خیلی مسائل آن لذت بردم. شما در نوجوانی آن وقت کە کلاس چهارم ابتدایی بودی غرور نوجوانی ات بە شما اجازە نداد کُتی را بە تن کنی کە توسط همسایە تان بە شما دادە بودند. آن زمان هم درک طبقاتی شما در آن حد نبودە کە از ان دید “کُت” را پرت کردە باشی و همینطور آن پسر همکلاسی ات کار بدی را مرتکب شدە بود و کە باعث رنجش وآزار روحی شما شد، بە هر حال این نوع رفتارها سرچشمە ای از زمینه های درک طبقاتی است. آموزش غلط خانوادە و جامعه کە آن زمان مردم راە مبارزە و ابزار آن را نداشتند تا با سیستم حاکم رو در رو شوند، شما دوران کودکی خودت را با آن خاطرە تلخ سپری کردی و بعدها کە بزرگ و بزرگترشدی راە و آرمان انقلابی خود را بە درست انتخاب کردی، بی شک شما چنین عملی را در زندگی سیاسی خود بە کردار در آوردی، اما در کجا بر خلاف آن عمل کردی ، فکرمی کنم در این چند سال اخیر بە طور آگاهانە قدم را در جهتی گذاشتی کە با سیاست کمونیستی کوملە همخوانی ندارد. در واقع شما( کت گشاد زشت بی ترکیب ناسیونالیسم بە تن کردی) کە هرگز حاضر نیستی آن را از تن در آوری، بلکە همفکرانت را بە خیاط خانە ی ناسیونالیسم تشویق و مراجعە می دهید تا از این جنس پارچە کُت بدوزند. کاش می توانستی ان غرور کمونیستی خودرا حفظ می کردی تا امروزبە چنین حال و روزی در نمی افتادی، کاش برهمان تاریخ پُرافتخار و با همین فرهنگ مدرن امروزی کە جنبش کارگری در برنامە و سیاست خود پیش می برد، شما نیز درس می گرفتی، اما با کاش، کاش من انتخاب راست روی های شما و همفکرانت را به جنبش چپ و کمونیست باز نمی گرداند بلکه این فشارجنبش رادیکال کارگری است کە می تواند سیاست های غیر کارگری شماها را مورد نقد قرار دهند