سالهای زندگی یک کارگر و مبارزه برای رهایی طبقه کارگر بخش ١٠

سالهای زندگی یک کارگر و مبارزه برای رهایی طبقه کارگر بخش ۱۰

در بخش قبلی از مجمع عمومی کارگران خباز شهرستان بوکان نوشتم همچنین نوشتم که در بخش بعدی از شخصیت رفیق محمود صالحی، همچنین از نقطه قوت ها، نقدها، مشکلات و بروز اختلافات در آن دوره که در بین فعالین کارگری و شخص ایشان بوجود آمد و سرانجام این اختلافات به کجا منتهی شد خواهم نوشت.

مقدمه

این حقیقت را باید بپذیریم که رژیم جمهوری اسلامی ایران بنا به ماهیتی که دارد تنها با اتکا به سرکوب و ارعاب و شکنجه و قتل و عام توانسته است قدرت خود را به جامعه تحمیل کند و همیشه با بهانه‌های واهی برای فعالین کارگری پرونده امنیتی درست میکند همچنین به اتهامات واهی و به دور از واقعیت پناه میبرد فعالین کارگری را به سازمان و گروهک های سیاسی منتصب میکند به همین دلیل فعلا این بخش تکمیل نیست و اگر لازم ببینم آن را تکمیل خواهم کرد.

تجربه مبارزات کارگری و سندیکایی درس‌ها و پیامدهای مهمی برای طبقه کارگر در بر داشته است که میتوان این تجربیات را از یک دوره به دوره دیگر به همطبقه ای هایمان انتقال داد و از آن استفاده کرد در این مطلب من وظیفه خود دانستم تاریخ مبارزه و فعالیت یک دوره مشخص و معین از فعالین کارگری که در منطقه ای بنام کردستان ایران رخ داده است بخشی از این تاریخ را بمانند خود بازگو نمایم.

بیشک جمعی از رفقا و فعالین با تمام توان در مقابل رژیم سرکوبگر ایران ایستادگی و مقاومت کرده‌اند مرگ، زندانی و شکنجه را با جان و دل متحمل شده‌اند در حقیقت مبارزه برای این عزیزان آخرین چاره بود به همگی آنان درود میفرستم اما من بنا به مسایلی امنیتی مجبور بودم به مانند بیشتر رفقا و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب ایران را ترک کنم. با کمال میل انتقادات شما عزیزان را در این خصوص میپزیرم اما به این معنا نیست در برابر وقایع تاریخی و مهمی که بخشی از زندگی‌مان بوده است سکوت کنم هدف اصلی من مشخصاً از یکطرف در جهت کمک کردن به اتحاد و همبستگی کارگران و از طرف دیگر رهایی از پراگندگی و ایجاد تفرقه و ناامیدی در بین کارگران است.

محمود صالحی کیست چرا اسم و نام محمود صالحی امروز بر سر زبان‌ها ست؟

از آنجا که ما کارگران در یک روند و پرسه تاریخی با همدیگر کار و فعالیت کرده‌ایم از همدیگر شناخت کافی داریم کسی نمیتواند این واقعیت های تاریخی را کتمان کند یا آن را طور دیگری به نفع خود بیان کند یا تاریخ را بگونه دیگری تغییر دهد. هدف اصلی این نوشته چنانچه نوشتم واضح و روشن و در چهارچوب کمک کردن است. اینجا من وظیفه خود دانستم که عملکرد واقعی رفیق محمود صالحی را که از نزدیک شاهد آن بوده‌ام بطور واقعی و حقیقی بخش کوتاهی از آن را بیان کنم که به زندگی همه ما کارگران و فعالین کارگری مربوط است.

محمود صالحی چهره شناخته شده، محبوب و خوشنام در بین کارگران بود ایشان شخص با تجربه و کار آزموده ای بود انسانی مبارز، رزمنده، شجاع و نترس بود طوریکه زندان، بازداشت و شکنجه بخشی از زندگی ایشان را شکل داده بود و هیچ هراسی هم از زندان، بازداشت و شکنجه نداشت.

رفیق محمود صالحی بخاطر تفکر و باور های انسانی خود بارها مورد آزار و اذیت و همچنین زیر سخت ترین شکنجه ها قرار گرفته است و بخشی از زندگی خود را صرف آرمان‌های انسانی خود نموده است و در راه دفاع از منافع طبقاتی متحمل پرداخت هزینه‌های سنگین و جبران ناپذیری شده است.

محمود صالحی در مقابل حکومت کارگر ستیز، زن ستیز، شکنجه گر، سرکوبگر و استثمارگر سکوت اختیار نکرده است و در برابر این رژیم جسورانه مقاومت و ایستادگی نموده است ایشان از جمله شخصیت‌های است که بدون هیچ واهمه ای عقاید خود را ابراز میکرد.

رفیق محمود صالحی شخصیتی برجسته و شناخته شده در میان کارگران بود به همین دلیل رژیم جمهوری اسلامی از حضور ایشان در میان کارگران هراس داشت. رژیم جمهوری اسلامی ایران جهت بد نام کردن محمود صالحی در بین کارگران بیوقفه از تمام ابزار های سرکوب خود، خصوصا ستون پنجم که از جنس کارگران بودند استفاده میکرد و از هیچ تلاشی در این زمینه دریغی نمیکرد.

اداره اطلاعات جمهوری اسلامی ایران روابط اجتماعی و انسانی را با رفیق محمود صالحی ممنوع اعلام کرده بود ارتباط و هرگونه رفت و آمدی به خانه ایشان جرم سیاسی محسوب میشد.

در این رابطه نمونه‌ای را اینجا ذکر میکنم: ماموران اطلاعاتی و امنیتی در داخل زندان اداره اطلاعات شهرستان سقز و همچنین در زندان اداره اطلاعات شهرستان بوکان با زور، تهدید، فشار و شکنجه میخواستند از من کتبا تعهد بگیرند که فرمی را امضا کنم که در آن نوشته شده بود تحت هیچ عنوانی من حق ندارم که به خانه محمود صالحی رفت و آمد کنم و با ایشان ارتباط داشته باشم همچنین در زندان اداره اطلاعات شهرستان سنندج نیز سر همین موضوع بارها بازجویی، تهدید و شکنجه شده‌ام. اما علاوه بر اینکه هر بار درخواست تهدیدآمیز ماموران امنیتی و اطلاعاتی را رد کرده ام و حاضر به امضاء نشده ام بلکه با ایمان و روحیه انقلابی که داشتم جواب دندان شکننده ای به ماموران اداره امنیت و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران داده‌ام در بازجویی ها کتبا نوشته‌ام که محمود صالحی را بمانند پدرم دوست دارم کمکی که شخص محمود صالحی به من و کارگران کرده است پدرم چنین کمکی را به ما کارگران نکرده است. در ضمن تا زمانی که از ایران خارج شده‌ام روابط اجتماعی و دوستانه من همچنان با رفیق محمود صالحی برقرار و عادی بوده است.

محمود صالحی از زمره کسانی است که شخصا درس و تجربیات زیادی را از ایشان آموخته‌ام. شجاعت، شهامت، نترسی و تجربه از بازداشت محمود صالحی، در سلول های انفرادی اداره اطلاعات و همچنین در داخل زندان برای من بیشتر روشن گردید ایشان چه در داخل سلولهای انفرادی و چه در بند عمومی زندان با احساس مسئولیت رفیقانه نگران حال و وضع ما بود.

دستاورد ها و نقطه قوت ها

کارگران و فعالین کارگری در مقطع مشخصی (خصوصا در دهه ۸۰) فضای صمیمانه و رفیقانه را توانسته بودند بوجود بیاورند علاوه بر مسایل مربوط به کار و فعالیت کارگری مان، بخشی از مسایل شخصی و خصوصی مان را چه در سندیکا و چه در خارج از محدوده سندیکا رو راست و صادقانه در میان همدیگر میگذاشتیم. روابط اجتماعی، صمیمیت و ایجاد اعتماد بهمدیگر بالا بود از تجربیات همدیگر بخوبی استفاده میکردیم با همدیگر مشورت میکردیم از همدیگر کمک میگرفتیم تا برای مشکلاتی که پیش رو داشتیم چاره و راه حل اساسی پیدا کنیم و بتوانیم به آسانی تقسیم کار کنیم بدرستی نتیجه خوبی بگیریم و از دستاورد های که کسب کرده‌ایم بتوانیم دفاع کنیم.

بااهداف، اراده و ایمان انقلابی که داشتیم توانستیم در یک صف واحد، مشترکا دستاورد و امتیازاتی را در آن مقطع بدست آوردیم که به مهمترین و اساسی ترین آن‌ها اشاره میکنم:

  • بالا بردن سطح آگاهی سیاسی و طبقاتی کارگران
  • علنی کردن و برسمیت شناختن مراسم های اول ماه مه و هشت مارس
  • سازماندهی مراسم اول ماه مه و هشت مارس به شکل وسیع و گسترده در سطح شهرها
  • سازماندهی اعتصابات، سازمانیابی جمعی و تغییر و تحول تاریخی در دهه ۸۰
  • تلاش و اقدام برای تشکیل سندیکا های کارگری
  • تلاش و پیگیری در مسیر همبستگی و وحدت طبقاتی ●اقدام برای از میان بردن پراکندگی و چنددستگی کارگران
  • علنی و رسانه ای کردن بازداشت شدگان و شکنجه شده گان در زندان
  • تقویت کردن گرایش سوسیالیستی
  • افشا و منزوی کردن خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار

( خانه کارگر، تشکل دولتی است و یکی از ابزارهای سرکوب علیه کارگران میباشد که در راستای به بیراهه کشانیدن خواست و مطالبات کارگران تشکیل شده است)

  • حمایت و پشتیبانی از کارگران زندانی، زندانیان سیاسی و خانواده‌های زندانیان
  • اعلام همبستگی و حمایت و پشتیبانی از دیگر سندیکا ها و اتحادیه های کارگری

تمام این دستاورد ها حاصل زحمت و تلاش بی‌وقفه تک تک دوستان و رفقای و انسانهای گمنام و آزادیخواه و برابری طلب است که هر کدام به اندازه توان خود به برای این امر بزرگ فعالیت و مبارزه کرده‌اند هر کدام سهم بسزایی را ادا کردند سازماندهی کرده‌اند و در این راه هزینه‌های سنگینی را متحمل شده‌اند این دستاوردها متعلق به یک شخصی معین و یا گروه و جریانی مشخص و یا محفل های خاصی نبود کسی نباید این دستاوردها را بخاطر مصلحت و منافع شخصی یا سازمانی، آن را به حساب خود بنویسد بلکه این دستاوردها محصول کار و فعالیت و سازماندهی جمعی و مشترک است که متعلق به همه کسانی است که در این مسیر و در این پرسه و این روند مبارزه کرده‌اند و هر کدام سهم بسزایی داشته اند همچنین این دستاورد ها متعلق به انسان‌های گمنام ، شریف و شرافتمندی است که خواهان خواست و مطالبات کارگران بوده‌اند و تمام زندگی خود را صرف مبارزه برای ایجاد یک دنیای بهتر کرده‌اند.

ضعف ها

به همان اندازه که از دستاوردهایمان مینویسیم و آن را تعریف و توصیف میکنیم باید چند برابر بیشتر از ضعف و کمبودهای که داشتیم بنویسیم و آن را تحلیل و بررسی کنیم باید بنویسیم که دلیل چیست ما روز به روز ضعیفتر می‌شویم دلیل چیست که نتوانسته ایم نقش غالب و تعیین کننده ای در جامعه داشته باشیم راه حل‌های اساسی برای برون رفت از این مشکلات چیست چرا نمیتوانیم همدیگر را تحمل کنیم چرا نمیتوانیم یا نمیخواهیم متحد و متشکل شویم ولی مدعی هستیم که کارگران جهان متحد شوید سؤال‌های زیادی در این زمینه مطرح است که فارغ از دیدگاه و مصلحت شخصی باید به آن جواب داد. ما باید سیاست خود را در قبال اشتباهاتی که مرتکب شده‌ایم تغییر دهیم انتقادات دوستانه و رقیقانه عزیزان را بپذیریم و آن را جدی بگیریم اگر واقعاً دلسوز طبقه کارگر هستیم و منافع طبقاتی برایمان مهم است.

فعلاً در این مطلب به ۷ مورد مهم و اساسی در رابطه با ضعف هایمان میپردازم:

۱- جایگاه و نقش زنان

حقیقتا بزرگترین ضعفی که داشتیم این بود که ما برنامه واقعبینانه، علمی و عملی مشخصی در دستور کار نداشتیم حضور زنان در عرصه های سیاسی و مبارزه ریشه‌ای شکل نگرفته بود. زنان نقشی در تصمیم گیریها و فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی نداشتند. ما زمینه های اساسی و تسهیلات ایفای نقش برای زنان را فراهم نکرده بودیم البته حس مردانگی و مردسالاری ما و عدم دسترسی به فرصت های عادلانه این اجازه را از زنان سلب کرده بود تا زنان بتوانند مانند مردان در عرصه سیاسی مشارکت کنند همچنین سنتهای عقب‌مانده و ارتجاعی بر زنان تسلط بیشتری داشت و فعالیت آنان را در عرصه های سیاسی محدود میکرد. فعالیت زنان بیشتر صرف مهمانداری و خدمت کردن به مردانی بود که در جلسه یا در مراسم ها حضور داشتند در یک زمان و مکانی مشخص مردان مشغول تصمیم گیری و زنان به پخت و پز مشغول بودند به همین دلیل زنان در عرصه سیاسی بی علاقه بودند‌. در کل حضور زنان در عرصه های مبارزه و در سطح بالا غایب بود. ما نتوانستیم زنی را بعنوان یک فعال یا پیشرو کارگری به جامعه معرفی کنیم این انتقاد به تک تک ما وارد است و هیچ دلیل و توجیهی نمیتواند ما را از ا ین انتقادات تبریه نماید باید خودمان را نقد کنیم و برای آن راه حل اساسی بیندیشیم.

۲- مسئله پراکندگی

یکی از عوامل اصلی و اساسی و حتی تاریخی که باعث پراکندگی و عدم ایجاد تشکل کارگران و مانع پیشرفت طبقه کارگر در ایران بوده است عدم حزب واقعی، رادیکال و انقلابی کارگران است. تاکتیک و سیاست های دوگانه و فریبکارانه احزاب و سازمان های کج رهبری بورژوازی و خرد بورژوازی روشنفکرانه به ظاهر چپ و اصطلاحا به نام چپ، سوسیالیسم و کمونیسم که خود را قیم، پرچمدار و نماینده طبقه کارگر معرفی میکنند اما در عمل کاملا از منافع این طبقه فاصله دارند و با آن بیگانه هستند و کوچکترین تعلق طبقاتی ندارند. بیش از چندین دهه است که این جریانات سودجویانه و بورژوامأبانه تمام مبارزه و فعالیت ها ودستاوردهای ما کارگران را هر کدام به شیوه ای فریبکارانه در راستای سیاست های سکتاریستی و فرقه گرانه سازمانی خود مصادره کرده و میکنند در حقیقت این مدعیان با مواضع و جهت گیرهای تفرقه افکنانه و با وارونه نشان دادن واقعیت ها آگاهانه مانع وحدت و همبستگی طبقاتی و مانع تشکیل ایجاد تشکل واقعی کارگران شده‌اند. اگر تشکلی هم در حال شکل گیری بوده است هر کدام از این جریانات دنبال سهم خواهی سازمانی خود از این تشکلها بوده‌اند بدون اینکه منافع کارگران را در نظر بگیرند. اگر کارگران میخواهند از این وضعیت تفرقه و پراکندگی رهای یابند قبل از هر چیز به ایجاد تشکلهای مستقل کارگران بیندیشند و صفوف خود را متشکل و متحد نمایند.

۳- دریافت مجوز برای برگزاری مراسم اول ماه مه

وقتی که رژیم جمهوری اسلامی ایران هیچ حقی را به رسمیت نمیشناسد اول ماه مه جرم سیاسی محسوب میشود هر گونه فعالیت کارگری ممنوع است فعالین کارگری اعدام، زندانی ، شکنجه و تهدید میشوند دریافت مجوز برای قانونی کردن مراسم از چنین رژیمی معنای ندارد. تنها راهی که بایست جستجو کرد سازمان دهی در راستای برگزاری مراسمهای مستقل و مشترک است.

دریافت مجوز به این معنا نیست که دولت و پلیس و نیروهای امنیتی از مراسم های اول ماه مه و برگزار کنندگان آن حمایت و محافظت میکنند رژیم تمام تلاش خود را بکار میگیرد تا از طریق ارگانهای همچون شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر مراسم مستقل و مشترک کارگران را دولتی و از آن خود کند متأسفانه هنوز هم بخشی از فعالین کارگری همسو با سیاست‌های رژیم مدام دنبال دریافت مجوز برای قانونی کردن مراسم های اول مه بودند و هستند.

۴- برگزاری مراسم های رنگارنگ در اول ماه مه

یکی دیگر از ضعف‌ها و مشکلات اساسی در بین کارگران و خصوصا در اول ماه مه، برگزاری مراسم های رنگارنگ درغیر از روز اول ماه مه و همچنین بزرگداشت اول ماه مه در خارج از شهر و در کوه و دشت و بیابان بود این نوع مراسم ها از ویژگیهای چپ سنتی است و ربطی به همبستگی و اتحاد جهانی طبقه کارگر ندارد این نوع مراسم های رنگارنگ کمکی به مبارزات انترناسیونالیستی طبقه کارگر نمیکند بلکه در بهترین شرایط به نظام سرمایه داری جهت کنترل و سرکوب طبقه کارگر بیشتر کمک میکند و بجای همبستگی و وحدت طبقاتی باعث تفرقه و پراکنده گی صفوف کارگران می‌شود.

در دهه ۸۰ فعالین کارگری توانستند که مراسم های اول ماه مه و هشت مارس را به داخل شهر ها بکشانند و نقش غالب و تعیین کننده ای در جامعه داشته باشند امادر حال حاضر متأسفانه بخشی از همان فعالین کارگری که مدعی تشکل و مراسمهای مستقل بودند همینک از افکار خود عقب نشینی کرده و دوباره به نقطه صفر برگشته اند با چرخش ۱۸۰ درجه‌ای و با تشکیل محفل های کوچک و چند نفری مجدا به دشت و بیابان و کوه پناه میبرند و با در دست داشتن پلاکاردهای ملون برای درختان، پرندگان و حیوانات کوهی سخنرانی میکنند و بلافاصله در پایان مراسم عکس‌های را از محفل و فعالیت خود را نیز در دنیای مجازی پخش و نشر میکنند.

۵- قطعنامه سراسری اول ماه مه

در مورد قطعنامه آن چه که اساسی ومهم به نظر میرسد و قابل اهمیت است اجرا یا عملی کردن حداقل یک بند آن است رادیکال ترین و سیاسی ترین قطعنامه که در بهترین حالت و در طول چهار دهه یک بند آن عملی نگردد میتواند چه قطعنامه ای باشد؟

قطعنامه مشترک و سراسری بایست بر مبنای برنامه و سیاست طبقاتی تدوین و تنظیم گردد. اما بزرگترین ضعف و نقدی که فعالین کارگری وارد است این قطعنامه ها از این شرایط برخوردار نبود بلکه محفل های مختلف و چند نفری بنا به مصلحت و دیدگاه شخصی و سیاسی خود قطعنامه چند بندی را مینوشتند طوری که چندین قطعنامه از نقاط مختلف کشور منتشر میگردید و مشخص نبود که کدامیک از این قطعنامه ها در بعد سراسری مبنا است.

البته باید این حقیقت را گفت من نیز بمانند بعضی رفقا و دوستان برای تهیه و تدوین قطعنامه سراسری و مشترک فعالیت و حضور عملی داشته‌ام و زمانی جزیی از این محفل ها بودم این نقد بزرگی است که به ما فعالین وارد است و باید آن را بپذیریم در بخش‌های بعدی در این رابطه خواهم نوشت.

۶- نقش کمیته ها یا اتحادیه های موجود

یکی دیگر از مشکلات اساسی که باعث پراکندگی صفوف کارگران شده است ایجاد کمیته ها و یا اتحادیه ها در فرقه و محفل های مختلف و متفاوت است که هرکدام با القاب و عناوینی جداگانه مشغول فعالیت هستند و هر کدام اهدافی مشخصی را تعقیب و دنبال میکنند. هرچند خواست و مطالبات سیاسی و اقتصادی کارگران در منافعشان مشترک است اما هرکدام از این اتحادیه و کمیته ها جدا از منافع طبقاتی کار و فعالیت میکنند این کمیته و اتحادیه ها که از محفل های رنگارنگ شکل گرفته‌اند علاوه کمکی به جنبش کارگری نکرده اند بلکه دقیقاً بمانند احزاب و جریانات رنگارنگ مانع ایجاد تشکل سراسری و مستقل کارگران بوده‌اند.

۷- اقدام برای ایجاد کمیته های مشترک کارگری

من بر این باور بوده و هستم جهت جلوگیری از وحشیگری دولت سرمایه داری و پایان دادن به وضعیت پراکندگی و چند دستگی کارگران میتوان با طرح مشترک و سازمانیافته و البته با سیاست و آگاهی طبقاتی و در نظر گرفتن معیارهای دمکراتیک، ایجاد کمیته های مشترک کارگری را در سراسر کشور در دستور کار خود قرار دهیم کمیته های مشترک را در سطح سراسری و در بطن جامعه و در محل کار و زندگی به وجود آوریم و با برنامه علمی و عملی و سازماندهی شورایی این کمیته ها و صفوف خود را تقویت نماییم. در این مورد بارها به رفقا پیشنهاد داده‌ام و تلاش زیادی کردم اما متأسفانه این اقدام هرگز عملی نشد.

حقیقتاً ما اقدام عملی برای ایجاد کمیته های مشترک را در دستور کار قرار ندادیم بجای اقدام به تشکیل کمیته های مشترک به محفل های چند نفره روی آوردیم از طریق تصفیه و پاک سازی محفل هایمان را تقویت نمودیم بجای سازماندهی شورایی به رهبر سازی، قهرمانسازی البته از جنس مردانه مشغول شدیم و تگ رویی و مطلق گرایی را در دستور کار خود قرار دادیم طوریکه بخشی از فعالین کارگری از حق تصمیم گیری در مسایل سیاسی و کارگری محروم بودند. به دلیل عدم وجود عوامل زیربنایی، آگاهی طبقاتی و عقب‌ماندگی فکری، تصمیم گیری ها توسط سردسته این محفل ها تعیین میشد سردسته این محفل ها بنا به احساسات و عواطف انسانی و همچنین مصلحت و دیدگاه شخصی خود عمل میکردند علاوه بر اینکه نقش مثبتی را ایفا نکردیم بلکه جمهوری اسلامی ایران از ضعف‌ و کمبودهای ما بخوبی استفاده کرد و این محفلها را خیلی راحت به کنترل خود در آورد.

انتقادات

خوشبختانه امروزه دنیا در اثر پیشرفت علم و تکنولوژی به یک دهکده کوچکی تبدیل شده است و آنچه را نمیتوان را به آسانی انکار و یا پنهان کرد صدای حقیقت است.

شکی نیست زندگی محمود صالحی سرشار از مبارزه است و بخشی از سالهای زندگی خود را در سیاه چال های رژیم اسلامی ایران سپری کرده است و در راستای منافع طبقاتی گام بزرگی برداشته و در این راه هزینه سنگینی متحمل شده است اما هر انسانی ممکن است در زندگی مرتکب اشتباه هاتی شود محمود صالحی نیز بمانند یک انسان از این قاعده مستثنی نیست به این منظور هم نیست که هر انسانی مرتکب خطاهای شد باید کل زندگی و مبارزه و فعالیت ایشان را ضرب در صفر کرد نقد های زیادی به محمود صالحی وارد است که بنا به پاره‌ای مسایل به بخشی از آن‌ها اشاره میکنم البته این انتقادات رفیقانه چیزی از مبارزه ایشان کم نخواهد کرد.

ما میدانیم که باید تمام انرژیمان را علیه مسببین این زندگی فاجعه بار و بردگی وار بکار گیریم ما قربانیان این نظام سرمایه داری هستیم که با اراده و توان و آگاهی طبقاتی برای ایجاد یک دنیای بهتر مبارزه میکنیم اما برای گرفتن یک نتیجه خوب اول باید از شکست هایمان بنویسیم خودمان را نقد کنیم و انتقادات رفقا را بپذیریم تا بتوانیم کم و کاسی و ضعف‌های خود را تقویت نماییم و از دستاورد های خود دفاع کنیم. باید این ظرفیت را داشته باشیم که همدیگر را تحمل کنیم و فرهنگ صحیح انتقاد را رواج دهیم نباید هر صدا و نقدی را خفه کرد و مباحثی که بنفع کارگران و طبقه کارگر است مخفی کرد یا نگه داشت.

قبل از اینکه به انتقادات بپردازم میخواهم یادآوری کنم این روز ها عده‌ای فرصت طلب، منفعت طلب و نامسئول در رسانه‌ها و خصوصا در دنیای مجازی که صدای حقیت را نمیشنوند بدون اینکه کوچکترین شناختی از رفیق محمود صالحی داشته باشند با شایعه پراکنی به اتهامات ناروا و بی‌اساس پناه میبرند و بدون هیچ دلیل و مدرکی میخواهند مبارزه و شخصیت ایشان را در قالب به اصطلاح نقد سیاسی خدشه دار کنند به باور من این نوع شایعه پراکنی ها بدور از واقعیت و همچنین خیلی مغرضانه و غبر منصفانه هستند.

  • مسئله تشکیل کمیته هماهنگی یکی از بارزترین اختلافاتی بود که کارگران و فعالین کارگری را تکه‌تکه کرد.

همزمان با تشکیل کمیته هماهنگی، رفیق محمود صالحی شخصی را بنام محسن حکیمی که از عضو کانون نویسندگان ایران بود را با رفقای اغلب شهرهای کردستان آشنا و معرفی نمود رفیق محسن حکیمی بنا به قدرت سخنوری که داشت توانست در مدت زمان کوتاه بخشی از کارگران و همچنین فعالین کارگری را بسمت دیدگاه خود جلب نماید و بعد از اختلافاتی که در کمیته هماهنگی بوجود آمد کمیته هماهنگی به دو شاخه کمیته هماهنگی و کمیته ای هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری تبدیل شد. محسن حکیمی توانست از این موقعیت ها بخوبی استفاده کند و بخشی از کارگران را بهمراه خود ببرد علارغم احترام و ارادتی که به رفیق محسن حکیمی داشته و دارم و در مقطعی با ایشان فعالیت کارگری داشته‌ام با ایشان هم همبند بوده‌ام و همراه با ایشان و رفقا کارگر با سرود اینترناسیونال در سلول های انفرادی به استقبال اول ماه مه رفته‌ایم اما من مخالف دیدگاه ایشان بودم.

بدیهی است که ساختار تکروانه و محفلی هرگز قادر به تحقق خواست و مطالبات واقعی کارگران در جامعه نخواهد بود بنابراین هر تشکلی بر این مبنا شکل بگیرد نمیتواند بهبود و یا تغیرات اساسی در شرایط موجود بوحود آورد. با فاصله اندکی بعد از تشکیل کمیته پیگیری، تعداد اندکی از فعالین کارگری، بدون در نظر گرفتن حق و حقوق و معیارهای دمکراتیک و بررسی شرایط واقعی موجود در بین کارگران و جامعه و همچنین بدون مشورت و به آرا گذاشتن رأی عمومی یا حداقل رأی و نظر فعالین و پیشروان کارگری یک شبه تصمیم به تشکیل و ایجاد کمیته هماهنگی کردند بدون اینکه عواقب آن را در نظر بگیرند. کمیته هماهنگی هنوز در ابتدای عضو گیری شیپور تبلیغاتی احزاب و جریانات سیاسی رنگارنگ شد و چون ساختار آن از سطح بالا شکل گرفته بود وزنه و پایگاهی در بین کارگران نداشت. کمیته هماهنگی به مناطق غرب/شرق/جنوب/شمال و مرکز تقسیم شد اما ۹۹ درصد اعضای آن از منطقه غرب یا منطقه کرد زبان شکل گرفته بود علاوه بر اینکه تغییری در بطن جامعه حاصل نشد سرانجام به محفل گرایی و کنارگیری و استعفای بعضی اعضای آن منجر و نتیجه آن به یک خطایی بزرگی در جنبش کارگری منتهی شد.

در حقیقت تصویر ما نسبت به سوسیالیسم و جامعه و همچنین تشکلهای مستقل کارگری تصویر علمی، واقعبینانه و حقیقی نبود. من شخصاً مخالف تشکیل زود رس کمیته هماهنگی بودم من معتقد بودم که کمیته یا تشکل مستقل کارگران میبایست ساختار آن از سطح پایین به بالا و همچنین بر اساس روابط دمکراتیک درون تشکیلات شکل بگیرد تشکل یا کمیته مستقل بر اساس خودمدیریتی و شورایی اداره گردد بدون اینکه رهبر سازی و قهرمان سازی ساخت حقیقتا کمیته هماهنگی از این شرایط برخوردار نبود و دامنه نفوذ، قدرت گیری و شکل‌گیری کمیته هماهنگی به منطقه ای از غرب ایران بنام کردستان محدود بود ولی کار از کار گذشته بود. کمیته هماهنگی همچنان که گفتم شب خوابیدم و فردای آن روز شنیدم که کمیته هماهنگی تشکیل شده است و بدون سازماندهی، قدرت و پشتوانه توده ای اعلام موجودیت کرده است. این خبر همه را شگفت زده کرد

کمیته هماهنگی نه پایه‌های اساسی آن شکل گرفته بود و نه هسته های مخفی داشت و نه از کمیته محل کار و زندگی شکل گرفته بود همچنین از برنامه واقعگرایانه و عملی که بتواند بطورکلی سرمایه داری را زیر منگنه و فشار قرار دهد یا یک حرکت سیاسی را بتوان راه انداخت برخودار نبود. اساساً ساختار تشکیل کمیته هماهنگی از سطح بالا به پایین و در راستای مصلحت شکل گرفت که بخشی از روشنفکری بورژوایی نیز در آن دخیل بود. هرچند من عضو کمیته هماهنگی و همکار و شریک این پرسه نبودم ولی به این معنا نیست که من خودم را تبره کنم بلکه زمانی همه ما در این روند و این پرسه مسئول بودیم و باید جوابگو باشیم.

  • باید صادقانه و رفیقانه از اشتباهات خود درس بگیریم و برای یکبار هم شده از خودمان انتقاد بگیریم رفیق محمود صالحی با حمایت و پشتیبانی کارگران و پیشروان و فعالین کارگری و انسان‌های شریف و شرافتمند به لحاظ سیاسی و کارگری رشد کرد و نیرومند شد در میان توده ها محبوبیت یافت به سمبلی از مبارزه علیه ظلم وستم در بین کارگران تبدیل شد و شهرت جهانی یافت.

من معتقدم سیاست غلط برای بزرگ نمایی انسان نهایتش به تک روی، خودپسندی و خودبرتربینی منتهی می‌شود. همچنانکه بزرگنمایی محمود صالحی باعث شد خودبزرگ بینی، غرور، مطلق گرایی و تک رویی های ایشان از مرز خود عبور کند و به اوج خود برسد .

نمونه‌ای را اینجا ذکر میکنم قصد ندارم از محمد عبدی پور و X و Y دفاع کنم وکیل و نماینده کسی هم نیستم. اختلافاتی پیش آمده و پیش‌بینی شده‌ای که زمینه این اختلافات را بخشی از آن نوشتم در انتظارمان بود. اختلافات بلحاظ فکری یک امر طبیعی بودند قرار نیست تا آخر عمر یکی در نقش شاه و یکی در نقش مرید بازی کند. آدم باید منصف و وجدان عملی داشته باشد رفیق محمود صالحی که امروز محمد عبدی پور و X و Y را لمپن و این و آن را با عناوئین و ادبیات غیرکارگری خطاب قرار میدهد و آنان را دشمن خود میداند از خود نمیپرسد که شخص ایشان از حمایت و جانبداری همین لمپن ها این محبوبیت و شهرت جهانی را برای خود کسب کرد رفیق محمود صالحی از خود نمیپرسد که اگر ایشان در جلساتی که رأی میاورد و میتوانست حرف خود را به کرسی بنشاند بخاطر حمایت و جانبداری همین لمپن ها بود که امروز آن‌ها را با بکارگیری این ادبیات خطاب میکند.

اگر طبقه کارگر دستاوردها را توانسته به دست بیاورد محصول کار و فعالیت شبانه روزی و سازماندهی مشترک است تنها مختص به یک شخص نیست همه رفقا و کسانیکه امروز محمود صالحی آن‌ها را لمپن و آقا! وووو خطاب میکند در این پرسه و این روند شریک و سهیم بودند و البته نقش اصلی را آن‌ها بازی کردند. اگر ما با این نوع نگرش سازماندهی و کارگران را متحد کنیم از وحدت طبقاتی و لغو مالکیت خصوصی صحبت کنیم، کلاهمان پس معرکه است. ما موقعی که نتوانیم در بین خود وحدت طبقاتی را بوجود بیاوریم و مدام انگشت توهین و اتهام به سوی همدیگر دراز میکنیم و با ادبیات غیر سیاسی و غیر کارگری همدیگر را خطاب کنیم توقع بیجایی است که انتظار داشته باشیم کارگران جهان متحد شوید یا اینکه ما مالک همه چیز باشیم و از لغو مالکیت خصوص صحبت کنیم. ما بخوبی میدانیم که راه برون رفت از بحران کنونی در گرو متشکل شدن طبقه کارگر امکانپذیر است اما آنچه ما پراکتیا به آن ایمان واعتقاد نداریم اتحاد است لغو مالکیت خصوصی است ووو

حقیقتامقصر اصلی را باید در مناسبات سرمایه داری و طرح و توطئه های برنامه‌ریزی شده جمهوری اسلامی ایران جستجو و ریشه‌یابی کرد که چه مسایل و مشکلاتی باعث شدند که کار به چنین جایی منتهی شود که همسنگران و فعالین دیروز با بکارگیری ادبیات غیر سیاسی و غیر کارگری همدیگر را خطاب کنند و همدیگر را دشمن خود بدانند و بخشی از کارگران را به جان همدیگر بیندازند.

تا جایی که من در جریان بوده‌ام کسانیکه امروز رفیق محمود صالحی آن‌ها را لمپن خطاب میکند از دوستان بسیار نزدیک و بعنوان رفیقی دلسوز از شخص محمود صالحی و خانواده اش حمایت و پشتیبانی همجانبه کرده‌ و مدام بمانند چتر حمایتی در خدمت ایشان بوده اند. من از آنان نیز نقد دارم البته موضوع این مطلب نیست همچنین برخوردهای غیرکاگری آنان نیز نسبت به شما را تأیید نمیکنم اما هر نقدی را علیه خود را نباید اتهام بنامید. زمانی اگر شما میگفتید ماست سیاه است همین لمپن ها صحبت های شما را بدون هیچ چون و چرا تأیید میکردند بخاطر اینکه به کار و فعالیت شما باور و ایمان داشتند و با جان و دل از شما محافظت میکردند و به شما اعتماد داشتند. حقیقتاً اگر آن موقع همین لمپن های که مد نظر شماست استقلال سیاسی و فکری داشتند شفاف و بطور سیاسی به مسایل برخورد میکردند قطعا این روند و پرسه به شکل دیگری رقم میخورد و میتوانستیم که اقدامات جدی تری را در دستور کار قرار داد.

  • بیشک دیدگاه و گرایشات مختلف و متفاوتی در بطن مبارزات کارگران موجود است اما آنچه که میتواند این گرایشات مختلف را بهمدیگر نزدیک کند یا متشکل و متحد نمایید منافع مشترک طبقاتی است کارگران را باید بر مبنای تفکر انسانی و آگاهی و بینش طبقاتی سیاسی ارزیابی کرد در غیر اینصورت هیچ تشکلی بالاتر از یک محفل نخواهد رفت یا بعد از مدتی از فعالیت لغو خواهد شد. از آنجا که اختلاف داشتن سر یک موضوع یک امر طبیعی است پس هر منتقدی هم دشمن نیست. بزرگترین انتقادی که به رفیق محمود صالحی وارد است کارگران را بر مبنای دیدگاه شخصی خود و ذهنیت و سیاستی که مرغ من یک پا دارد ارزیابی میکرد و بنا به موقعیتی که داشت و شرایطی که برایش فراهم شده بود از کارگران خودی و غیر خودی ساخت و محفل های کوچک و بزرگی را تشکیل داد انسانهای شریف و شرافتمندی را به این و آن وصل کرد و سیاست بایکوت را علیه منتقدان و رفقای خودش در برنامه‌های خود قرار داد. با این کار خیلی از انسان های شریف و شرافتمندی که به ایشان نزدیک بودند یا از ایشان حمایت و جانبداری میکردند توسط شخص ایشان از این صف رانده شدند.
  • هر چه پیش میرفتیم صف، رزم و قدرت سیاسی ما روز به روز ضعیفتر میشد به همین دلیل روابط سیاسی و مناسبات اجتماعی نیز شکل دیگری بخود گرفت محفل های کوچکی در جهت مصلحت و به کرسی نشاندن دیدگاه‌های شخصی شکل گرفت روابط صمیمانه و اعتماد به همدیگر کم رنگتر شد. نقد و اظهار نظر های رفیقانه به توهین، اتهام، فحاشی و انگشت توچشم هم کردن منتهی شد. شاهد برخورد های غیرکارگری و مخربی شدیم که هنوز هم در طول این روند مدام تکرار می‌شوند. من مشاهده چنین برخورد های را در خارج از کشور در حزب کمونیست ایران دیده‌ام سازمانی که با تلاش انسانهای مبارز و فداکار و با از دست دادن جان صدها انسان کمونیست، صادق، انقلابی، شریف و شرافتمند بنا شد با اتخاذ سیاست نرم و کشنده جمعی نامسئول علیه منتقدان سیاسی خود توانستند تشکیلاتی که متحمل هزینه‌های سنگینی شده بود در راستای حفظ جایگاه، کرسی قدرت و مقام سلطنت از هیچ تلاشی علیه رفقا و همسنگران خود دریغی نکردند با بکارگیری سیاست غیر کمونیستی و غیر دمکراتیک و بکارگیری القاب و عناوین ناسیاسی توانستند صدای منتقدان سیاسی خود را خاموش و خفه کند و با این تاکتیک و سیاست به تصفیه و پاک سازی درون تشکیلاتی پرداختند و بخش عظیمی از کمونیست‌ها و انسانهای صادق را به بهانه‌های مختلف از تشکیلات اخراج و از تشکیلات دور کردند و مدام این پرسه تکرار میشود رهبری این جریان دقیقاً بمانند کارفرمایان که در جهت منافعشان در صورت لزوم و بنا به میل و اراده خود که کارگر را استخدام یا هر موقع لازم ببینند کارگر را اخراج کنند عمل کرده است.
  • پدیده قدرتگیری محمود صالحی به خاطر اعتبار و محبوبیتی که داشت به صف بندی و مرز بندی و سیاست بایکوت و تصفیه منتهی شد طوریکه فعالین کارگری را نیز بایکوت میکرد زمانی که فعالین متعدانه و با اراده و آگاهی طبقاتی توانستند مراسم های اول ماه مه را به داخل شهرها بکشانند مراسمی در سالن کاوه که صدها نفر حضور داشت برگزار شد کارگران محمود صالحی را بر دوش حمل میکردند و با جان و دل از ایشان حمایت و جانبداری میکردند بخاطر سیاست تصفیه و بایکوتی که محمود صالحی در پیش گرفته بود دیری نپایید که مسئله برعکس شد و کار بجایی رسید رفقایی که دیروز از شخص محمود صالحی حمایت و جانبداری میکردند محمود صالحی و جلساتی که ایشان حضور داشت را بایکوت میکردند‌. در حقیقت بکارگیری سیاست بایکوت، تصفیه و پاک سازی با آزادی های دمکراتیک در تناقض است و علاوه بر اینکه هیچ نفع و کمکی به جنبش نمیرساند بلکه ضررمند و مضر است و از جانب هرکسی باشد محکوم است.

من همیشه مخالف این نوع برخورده های غیر کارگری و غیر دمکراتیک بوده‌ام و هستم مدام اعتراض میکردم به همین دلیل پیش رفقا به شخصی که به زمین و آسمان معترض است معروف بودم. خاطره ای را از این برخورد های غیرکارگری اینجا بازگو میکنم: چند روز بعد از آزادی ما فعالین کارگری در سال ۸۳ جلسه‌ای کارگری در شهرستان میاندواب داشتیم فعالین کارگری مخالف حضور برهان دیوارگر در این جلسه بودند در حقیقت برهان دیوارگر را غیر خودی و غیر محفلی میپنداشتند در صورتیکه ایشان نیز از فعالینی بود که بخاطر برگزاری مراسم اول ماه مه ۸۳ توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با هم دستگیر شده و همبند بودیم فقط من مخالف نطریات رفقا و دوستانی بودم که برهان دیوارگر را بخاطر مصلحت محفلی بایکوت میکردند. من معتقد بودم که بکارگیری این سیاست و این شکل از برخوردها مغایر با آزادی‌های دمکراتیک است که بنفع جنبش ما نیست. چند روز قبل از جلسه رفقا را در جریان گذاشتم که اگر برهان دیوارگر در جلسه حضور نداشته باشد من در آن جلسه تحت هیچ شرایطی شرکت نخواهم کرد و برای رفقا این موضوع را توضیح دادم. زمان جلسه نزدیک میشد رفقای و فعالین شهرستان سقز برای حضور در جلسه به حرکت افتاده بودند که ما را نیز از شهرستان بوکان همراه خود به شهرستان میاندواب ببرند ما آماده بودیم و منتظر رسیدن رفقا بودیم بمحض اینکه دیدم که برهان دیوارگر نیست فوراً متوجه شدم که به برهان دیوارگر اطلاع نداده اند سؤال کردم که چرا برهان دیوارگر غایب است گفتند که لزومی ندارد که ایشان حضور داشته باشد من مجدداً مخالفت خود را با این حرکت ابراز نمودم. علارغم اینکه اسرار داشتند با آن‌ها به جلسه بروم اما من به نشانه اعتراض به بکارگیری سیاست بایکوت و تصفیه آنان را همراهی نکردم و در جلسه شرکت ننمودم. نمونه‌های زیادی از این نوع برخوردهای مخرب و غیر سیاسی هست که فعلاً نمیخواهم در این مطلب بازگو نمایم.

رفیق محمود عزیز من به نحوه کار و فعالیت شما که به ما و همه کارگران مربوط است رفیقانه از شما انتقاد دارم همچنین رفیقانه انتظار دارم که حداقل در موضوع گیری هایتان علیه دوستان و رفقای خود بکار گرفته‌اید تجدید نظر کنید نباید انتقادات را با عنوان اتهام پاسخ داد بکارگیری ادبیات غیر کاگری و زمینه فراهم ساختن فضای بی اعتمادی نسبت به همدیگر به نفع ما کارگران و جنبش ما نیست.

  • در اول ماه مه سال ۸۳ در شهرستان سقز که به همراه رفقا محمد عبدی پور، سید جلال حسینی، براهان دیوارگر، محسن حکیمی، هادی تنومند، محمود صالحی و خودم دستگیر شدیم از حمایت های گسترده ای چه در داخل و چه در سطح بین المللی برخودار شدیم و شرایط و موقعیتی عالی برای ما فراهم شد که بتوانیم نقش غالب و تعیین کننده ای در جامعه داشته باشیم. موقعی که از سلول های انفرادی به سلول عمومی انتقال داده شدیم در داخل زندان به رفیق محمود صالحی پیشنهاد دادم که بنا به و موقعیتی که ما داریم و شرایط و فرصت خوبی که برای ما فراهم شده است یک کمیته ای مشترک اول ماه مه را تشکیل دهیم که سالهای آینده با برنامه‌ریزی بهتر و سازمانیافته تری بتوانیم مراسم اول ماه مه را هر چه باشکوهتر برگزار کنیم مثلاً اگر امکان نداریم در هر شهری مراسم اول ماه مه را برگزار کنیم حداقل این امکان را داشته باشیم مراسم های پراکنده اول مه را بطور مشترک و بنا به توازن قوا و در نظر گرفتن شرایط در یک شهر مشخص و در شکل وسیعتری برگزار نماییم متأسفانه در قدم اول با مخالفت ایشان روبروشد تنها بخاطر اینکه برهان دیوار گر با ما دستگیر شده بود و ما از این فرصت های طلایی نتوانستیم استفاده کنیم. در بخش‌های آینده بیشتر توضیح خواهم داد.
  • شفاف نبودن و سیاست پنهان سازی

موضوع مهمی دیگری که باید بآن اشاره کرد در رابطه با صندوق حمایتی و کمک‌های مالی است من در یک بخش جداگانه به این موضوع میپردازم و در این رابطه در بخش‌های بعدی خواهم نوشت که تاکنون چقدر و چگونه از این صندوق ها برداشت کرده‌ام و بطور کلی صندوق مالی و حمایتی چه معنای دارد و از چه طریقی این صندوق ها تامین می‌شود؟ کسانی بودند کم و بیش از طریق صندوق مالی به فعالین کاگری کمک مالی کرده‌اند باید روشن گردد چه کسانی و چگونه و به چه شکلی از این صندوق ها استفاده می‌شود ؟

ما فعالین کارگری باید فرهنگ غلط انتقاد را کنار بگذاریم تا بتوانیم همدیگر را تحمل کنیم انتقادات رفیقانه و دوستانه همدیگر را با کمال میل بپذیریم نباید هر انتقادی را علیه خود اتهام تلقی کنیم یا قهر کنیم تا بتوانیم نتیجه خوب و مثبتی بگیریم از انتقادات درس بگیریم و راه حل اساسی و چاره‌ای درست بیندیشیم.

آنچه که به این مطلب بر میگردد و بطور خیلی جزیی به آن اشاره میکنم محمود صالحی در رابطه با صندوق حمایتی شفاف نبود علاوه بر اینکه ایشان شفاف نبود بلکه حقایقی که ما فعالین کارگری خصوصا دستگیرشدگان اول ماه مه ۸۳ همگی در جریان آن بودیم میخواستند به شکل دیگری این موضوع را از ما پنهان کنند. تا این تاریخ موضوع کمک مالی و صندوق حمایتی پیش من و هادی تنومند پنهان شد. من و هادی تنومند از صندوقی که میگفتند تشکیل شده است به شکل رسمی هیچگونه کمک مالی برداشت نکرده‌ایم. علارغم اینکه چندین بار درخواست کردیم که این موضوع صندوق و یا مسئله مالی را روشن کنند اما بی نتیجه ماند طوریکه من و هادی تنومند در این رابطه کاملاً بی اطلاع بودیم. ضمناً رفقا محمود صالحی، سید جلال حسینی و محمد عبدی پور هرگز حاضر نشدند که در جلسه‌ای موضوع مالی را برای رفقای خودشان و کسانیکه میبایست از این صندوق ها استفاده کنند به روشنی توضیحاتی ارایه بدهند. اما روزی به شکل اتفاقی رفیق محمود صالحی را دیدم ایشان در رابطه با این موضوع من گفت که مبلغی را صرف وکیل و خرج و مخارجشان کرده‌ایم ولی حقیقت امر اینگونه نبود البته جواب قانع کننده ای هم نبود. حقیقتاً من و هادی تنومند بخاطر پاره‌ای مسایل این موضوع را دنبال نگرفتیم و مسئله همان‌طور پنهان ماند که سرانجام این موضوع اختلافاتی را نیز در بین فعالین کارگری بهمراه داشت.

در مقطع مشخصی (دهه ۸۰) ما فعالین کارگری توانسته بودیم فضای کاملاً رفیقانه و صمیمانه ای را شکل بدهیم بخشی از مسایل شخصی و حریم خصوصی هم را رو راست و صادقانه در میان همدیگر میگذاشتیم پس اینجا اصلاً و ابداً مسئله اعتماد و مسئله امنیتی و این حرف‌ها در بین ما فعالین نبود تا بتوان در مورد سیاست پنهان سازی قانع شد.

نتیجه‌گیری

در راه مبارزه فراز و نشیب های زیادی سر راهمان بوده است اگر توانسته ایم در مقطعی پیروزی های نسبی را کسب کرده‌ایم اما شکست پشت شکست به یدک کشیده‌ام بدون اینکه به پیروزی های دیگری فکر کرده باشیم باید ما به شکست هایمان بیاندیشیم و از این شکست ها درس بگیریم اگر ما توانستیم با ایمان و اراده انقلابی بخشی از تاریکی شب را پشت سر بگذاریم اما هرگز به این موضوع فکر نکردیم که روزی باید طلوع آزادی را با هم و در میان همدیگر تقسیم کنیم.

تجربه تاریخی مبارزه طبقه کارگر نشان داده است بدون حزب رادیکال، انقلابی و رزمنده طبقه کارگر نمیتوان طبقه کارگر را از چنگ جناحهای قدرتمند بورژوایی رها ساخت حزب انقلابی ، رادیکال و کمونیست کارگری که نماینده و رهایی بخش یا اساساً توانایی خواسته‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه و طبقه کارگر باشد که در سطح بین الملی از منافع طبقه کارگر حمایت و دفاع کند و علیه سرمایه داری طبقه کارگر جهانی را به حمایت و جانبداری از خود به میدان بیاورد غایب است. همچنین حزبی که بتواند در یک منطقعه جغرافیای مشخص و معینی منافع طبقه کارگر را نمایندگی کند غایب است.

جناحهای قدرتمند بورژوایی هم اکنون خود را بامرگبارترین، خطرناکترین، سمی ترین، مدرن ترین، مجهزترین و پیشرفترین رباتها و اسلحه های اتمی و بیولوژی برای جنگ جهانی سوم آماده کرده‌اند. اگر این امکان را داشته باشیم که یک دشمن فرضی یا جناحی قدرتمند بورژوایی را از این کره خاکی از سر راه برداریم باز هم شکست خواهیم خورد ما احتیاج و نیاز به رقابت تنگاتنگ سیاسی و اقتصادی با نیرو مندترین جناحهای بورژوایی در سطح بین‌المللی و جهانی روبرو خواهیم شد و در این کشمکش ها و رقابت‌های تنگاتنگ سیاسی در سطح بین‌المللی و در بین جناح های قدرتمند بورژوایی به آسانی محو و له خواهیم شد. این حقیقت به معنای ناامیدی نیست بلکه باید واقع‌بین باشیم و حقیقت را بگوییم چون سیاست احساس و عاطفه نیست اگر سیاست خود را در قبال اشتباهاتی که مرتکب شده‌ایم تغییر ندهیم و اگر در سیاست خود تغییر ی اساسی و پایه‌ای ایجاد نکنیم ما بازنده اصلی خواهیم بود.

اسماعیل خودکام

۰۷٫۰۶٫۲۰۲۰