به یاد چهارمین سالگرد جانباختن پدرم توسط جلادان رژیم

به یاد چهارمین سالگرد جانباختن پدرم توسط جلادان رژیم

مختصری درباب محمد غریب وسنه
۴ سال پیش در چنین روزی پدرم محمد غریب وسنه در پی دسیسه سپاه پاسداران با مختار نسیم برادرزاده اش در روستای گویزه کویره از توابع مریوان ترور و جانش را از دست داد. هنوز هم ترور پدرم توسط برادر زاده سست عنصرش که سال گذشته در پی ریزش چاه در روستای گویزه کویره به هلاکت رسید در هاله ای از ابهام است و رژیم از اعلام شیوه کشتنش خودداری می کند و خانواده ام را تهدید کردند که در این رابطه هیچ سوال و تحقیقی نکنند و تنها لباس پیشمرگانه و جامانه وی را به خانواده ام تحویل داده اند. به گفته شاهدان این حادثه در حالی که پدرم مورد اثابت گلوله جاش ها و مزدوران رژیم قرار گرفته بود وی را در منزل مختار نسیم رها کرده اند تا در اثر خونریزی جان اش را از دست بدهد.
پدرم به خصوص و خانواده ما عموما یکی از قربانیان اصلی شرایط فلاکت باری است که رژیم جمهوری اسلامی بر جامعه کردستان و ایران تحمیل کرده است. پدرم یکی از قربانیان حکم وحشیانه اعدام در ایران است. پس از گریز پدرم انسان های شریف و دلسوز بسیاری تلاش کردند تا از خانواده قربانی درخواست بخشش نمایند. ولی مسله بسیار پیچیده تر از آن بود. از همان ابتدای نزاع پدرم با این خانواده به حکم پیشینه پیشمرگایتی خود و حضور من در صفوف کومه له با کومه له تداعی می شد و خانواده مزبور با رژیم. پسر قربانی رسما به پاسدار و مزدور رژیم تبدیل شده بود.
درخواست بخشش کردن از چنین خانواده ای بدون شک آب در هاون کوبیدن بود. در چنین شرایطی تنها راهی که برای وی در پیش بود این بود که تا جایی که می تواند مقاومت کند و خود را از نیروهای رژیم دور نگه دارد. پدرم به معنای واقعی کلمه تسلیم ناپذیر بود. زمانی که من از اردوگاه با وی در تماس بودم به یاد دارم همیشه می گفت: تا آخرین نفسم در این سرزمین خواهم ماند و آن را ترک نمی کنم. به واقع هم تا زمانی که قلب مالامال از عشق اش توسط جلادان رژیم جمهوری اسلامی از تپش نیافتاد راهی را دنبال کرد که برایش مبارزه می کرد و حتی از جانش هم در این را گذشت.
. پدرم تنها کسی نبود که در جهنمی که جمهوری اسلامی برای مردم ایران عموما و مردم کردستان بالاخص ایجاد نموده است با چنین سرنوشت تراژیکی روبرو گشت. در این جامعه نابرابر و مالامال از فقر و مصیبت روزانه شاهد مرگ دهها نفر هستیم که بر اثر فقر و فلاکت و مصایب اجتماعی جان خود را از دست می دهند. محمد غریب وسنه تنها این بار به کام مرگ نرفت. هنوز هم حکایت هایی را به یاد دارم که در مورد شیوه امرار معاش اش بعد از برگشتن به شهرها تعریف می کرد. دهها نفر از کاسبکاران و دوستان اش که یا قربانی مین گذاری مرزهای رژیم با عراق شدند و یا توسط نیروهای رژیم مورد اثابت گلوله قرار رگفتند. پیکر دهها تن را با کول خود به روستاهای نزدیک مرز مانند ساوجی و میرگه دریژ و نچی و مرز گوخلان حمل کرد و به خانواده هایشان تحویل داد. یک بار خود همراهش بودم وقتی نیروی انتظامی در روستای میرگه دریژ در مرز گوخلان به سوی ما تیراندازی کرد و یکی از همراهان ما جانباخت. پدرم در مراسم تشیع جنازه ایشان سخنرانی ای ایراد کرد و بعد از آن تمامی تلاش اش را نمود تا عوامل این حادثه را به سزای خود برساند.
در شرایطی که فردی در روستای نشکاش به وی فشار می آورد و مدام وی را تهدید می کرد رژیم از فشارهای این خانواده بر روی پدرم و خانواده ام سرپیچی می کرد. پدرم نیز مصمم بود به دست خود حق خود را از ظالم بگیرد. پدرم محصول مبارزه اتحادیه دهقانان علیه خوانین و مالکان منطقه بود. نفرت وی نفرت طبقه ستمکش از طبقه ستمگر بود. راهش هم راه مبارزه طبقاتی بود. زمانی که احزاب کمونیست و طبقه ستمکش از جامعه کردستان تبعید شده بودند و مبارزه مسلحانه در رکود بود وی مصمم بود با دست خود حق خود را از دست ظالم بگیرد.
رژیم چندین بار توسط عوامل و جاسوس هایش توطیه کرد تا وی را به دام بیااندازد ولی هر بار با شکست ناکام ماند. در شرایطی که احزاب سیاسی موجود در جامعه کردستان با تمام سازماندهی و امکاناتشان از فرستادن چند تیم رو به داخل ناکام می مانند و به سختی می توانند نیروهایشان را از گزند دشمن در امان نگه دارند محمد غریب وسنه به یاری مرد منطقه و با تجارب پیشمرگایتی توانست به مدت ۵ سال از گزند نیروهای رژیم تا دندان مسلح در امان بماند.
لازم به ذکر است که مختار نسیم و برادرش امید نسیم پدرم را در ازای آزادی سامان نسیم که چند سال پیشتر در درگیری نیروهای پژاک با سپاه پاسداران دستگیر شده بود پدرم محمد غریب وسنه را به دام جنایتکاران پاسدار انداختند. رژیم های دیکتاتور و استبدادی همیشه تلاش کرده اند که جاسوس و جاسوس پروری را در میان مردم مناطقی که حکومت می کنند بپروراند. دلیل این امر هم به عدم مشروعیت سیاسی در میان توده های مردم این مناطق برمی گردد. رژیم جمهوری اسلامی به مدت بیش ۳۰ سال در منطقه دستگاه های سرکوب و امنیتی خود را مستقر کرده است ولی به مدت ۵ سال از دستگیر کردن یک نفر عاجز می ماند. بدون شک جان پدرم را مردم مبارز و شریفی حفظ کردند که خانه های خود را به پناهگاه وی بدل کردند و شب و روز نگهبانی محمد غریب وسنه را می دادند. این امر تنها یک واقعیت را نشان می دهد که رژیم با تمامی دستگاه سرکوب و فریب اش نتوانسته است در میان توده های مردم این منطقه پایگاهی پیدا کند. همین توده ها نیز در سر بزنگاه تاریخی شر این رژیم را با تمام دستگاههای سرکوب و خرافه و مزدوران و پاسدارانش از شر خود کم خواهند کرد.
درس اساسی این حکایت هم این است که احزاب سیاسی بایستی به همین توده های رنجدیده متکی کنند. در فردای ایجاد کوچکترین فضای سیاسی همین افراد و انسان های آزاده و عاصی از ستم می توانند دست اندرکار تغییرات سیاسی و اجتماعی باشند که ریشه های این مصایب و مشکلات را می خشکناد.

مصبب اصلی مصایب و نابسامانی های موجود
محمد غریب محصول اوضاع و احوال حاکم بر جامعه کردستان و ایران است و خود کمر همت به تغییر این مناسبات را به صورت فردی بست. ایران کشور ثروتمندی است ولی یکی از نابرابرترین کشورهای جهان است. حتی جایگاه ایران از آمریکا هم پبدتر است. رژیم جمهوری اسلامی با در پیش گرفتن سیاست های دینی و سرمایه دارانه این جامعه را به بهشتی برای سرمایه داران و جهنمی برای اقشار و طبقات پایین جامعه بدل کرده است. این منجلاب را دولت مستضعفان خمینی جنایتکار و هم پالکی هایش برای مردم کردستان و ایران بوجود آورده اند و مصبب اصلی تمامی مصایب و آسیب های اجتماعی همین رژیم سرمایه داری دینی است. حافظان این نظم نابرابر و استثمارگرانه شایسته اعدام هستند نه قربانیان این نظام استثمارگرانه.
توجیه دولت های خودکامه و استبدادی برای اعدام برقراری امنیت در جامعه است. در جهان امروز صدها تحقیق علمی در این مورد انجام گرفته است و قریب به اتفاق تمامی این تحقیقات عکس این امر را نشان می دهد. یکی از محققین انگلیسی در این مورد می گوید که اگر از انسان های فقیر آن چه را که دارند بگیری عواقب روانی و اجتماعی بس زیانباری برای فرد فقیر در پی خواهد داشت. دولت ها با این توجیه در واقع درصدداند مخالفین خود را سرکوب کنند و فضای رعب و وحشت بر جامعه حاکم نمایند. تجربه دست آوردهای طبقه کارگر و نیروهای آزادیخواه و مترقی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری به روشنی نشان می دهد که ادعاهای این دولت ها دروغی بیش نیست و از این طریق تنها خاک بر چشم توده های می پاشند. در کشورهای اروپایی به رغم خدمات اجتماعی محدودی هم که وجود دارد آمار جرم و جنایت بسیار کمتر از ایران و کشورهای خاورمیانه است که همپالکی های جمهوری اسلامی بر آن حکومت می کنند. آسیب های اجتماعی در این کشورها بسیار کمتر از ۲۰۰ سال پیش است که حکومت های دینی بر آن حکومت می کردند. به عنوان مثال در آمریکا در ایالت هایی که حکم ناانسانی اعدام اعمال می شود آمار قتل و آسیبهای اجتماعی بسیار بیشتر از ایالت هایی است که حکم اعدام در آن ملغی شده است.
تجربه دست آوردهای بشری و تحقیقات اجتماعی نشان می دهد که به هر درجه ای اختلاف طبقاتی کمتر و خدمات اجتماعی در دسترس اقشار و طبقات پایین جامعه بیشتر باشد به همان درجه آمار جرم و جنایت کمتر است.
امروز از طریق شبکه های اجتماعی با خبر شدم که کامران عبدی یکی از زندانیان محکوم به اعدام توسط خانواده علیزاده بخشیده شده است. خانواده علیزاده در واقع نمونه انسانیت و بخشودگی را به جامعه کردستان ارایه داد. من به عنوان بازمانده یکی از قربانیان حکم اعدام دست خانواده علیزاده را به گرمی می فشارم و در پیشگاه جسارت انسانی و شرافتشان سر تعظیم و احترام فرود می آورم. بیگومان ادامه دادن به چنین دست آوردهای انسانی و تبدیل آن به یک سنت انسانی و اجتماعی در جامعه کردستان جامعه کردستان را امنتر می کند و دست جلادان رژیم را از فرزندان این سرزمین کوتاه می کند.

آکام بسیم
۲۰۱۹-۱۰-۱