‏”رفرمیسم در پوشش مارکسیسم” و پاسخی به یک “نظر”‏

‏”رفرمیسم در پوشش مارکسیسم” و پاسخی به یک “نظر”‏

e.shafgah@yahoo.com

اخیرا گردانندگان گروه تلگرامی “پیشتاز” که سازمان فداییان‎ ‎‏- ‏اقلیت در نشریه خود‎ ‎‏- کار شماره ۸۳۰‏‎ ‎‏- تعلق آن به این ‏سازمان به عنوان یک گروه هواداری “تحت مسئولیت کمیته ‏تبلیغات سازمان” را تأئید نموده، در واکنش به انتشار نوشته ‏ای با نام “رفرمیسم در پوشش مارکسیسم” در پیام فدایی ‏ارگان چریکهای فدایی خلق ایران (شماره های ۲۳۸ و ۲۳۹) ‏که در نقد برخی جلوه های رفرمیسم در جنبش چپ و ‏کمونیستی ایران به چاپ رسیده، فحش نامه ای صادر کرده ‏اند که مطالعه آن، نکات قابل تأملی را در مورد ماهیت فدائیان ‏‏(اقلیت) و نظرات و اعمال فعالین آن برای افکار عمومی به ‏نمایش می گذارد. امروز دیگر کمتر کسی است که نداند ‏توسل به فحش و ناسزا در مقابل یک نظر مخالف، پیشه ‏کسانی است که قادر به پاسخگوئی منطقی به آن نظرات ‏نمی باشند. بنابراین، لازم است برای آگاه گری عمومی راجع ‏به رفتار ناسالم و ماهیت راست جریان فوق که ضمن رد و ‏انکار تمام نظرات، سنت ها و ارزش های فدائی هنوز به اسم ‏فدائی چسبیده و خود را با آن تعریف می کند ، روشنگری ‏صورت گیرد.‏

در ابتدا، متن آن نوشته تلگرامی که پیش از هر چیز ‏‏”پیشتازی” مسئولین این گروه مجازی در میدان فحاشی و ‏حملات سخیف به چریکهای فدایی خلق ایران را نشان می ‏دهد ، برای اطلاع جنبش عیناً نقل می شود. در آن جا آمده ‏است:    ‏

‏”این مقاله ی چریکهای فدایی خلق ‏‎]‎منظور مقاله ‏رفرمیسم در پوشش مارکسیسم می باشد‎[‎‏ قلب ‏واقعیت تاریخی است. این گروه منزوی که بجز تبلیغات ‏زهرآگین علیه سازمان فداییان (اقلیت) کار دیگری ‏ندارد، با بی شرمی هر چه تمامتر مواضع سازمان ‏فداییان (اقلیت) در مقطع انشعاب سال ۱۳۵۹ را چنین ‏توضیح می دهد “آن سازمان رفرمیست در خرداد سال ‏‏۱۳۵۹ به دو بخش اکثریت و اقلیت تقسیم شد. اقلیت ‏همان خط رفرمیستی پیشین را ادامه داد”. زهی ‏بیشرمی. من بارها در این گروه از هواداران چریکهای ‏فدایی خلق ایران سئوالاتی در مورد مواضع شان کرده ‏و از آن ها خواستار پاسخ شده ام. متاسفانه هیچکدام از ‏هواداران و یا مبلغین نوشته های این گروه منزوی تا ‏بحال در صدد دفاع از مواضع تبلیغی شان بر نیامده و ‏حتی یکی از آن ها بجای بحث و دفاع از نظریاتش، از سر ‏استیصال گروه پیشتاز را ترک کرد.” در ادامه مطلب، از یکی از اعضای این گروه که مقاله فوق را به درون گروه فرستاده “خواهش” کرده اند  “به ما نشان دهد که آن خط ‏رفرمیستی ای که سازمان فداییان (اقلیت) پس از ‏انشعاب آن را ادامه داد در کجا خودش را نشان داده‎.‎‏”‏

لازم به توضیح است که شدت پخش فحش و ناسزا و تبلیغات ‏شدیداً مغرضانه علیه چریکهای فدائی خلق ایران در گروه ‏‏”پیشتاز” توسط مسئولین آن به حدی است که ما قبل از این ‏که سازمان فدائیان – اقلیت رسما اعلام کند که گروه مجازی ‏‏”پیشتاز” متعلق به آن سازمان است، باور نمی کردیم که این ‏گروه با چنان برخوردهای کینه توزانه طبقاتی آشکاری نسبت ‏به چریکهای فدائی خلق ایران، واقعاً کانال تبلیغات سازمان ‏فدائیان – اقلیت می باشد و لذا از کنار آن می گذشتیم. اما ‏اکنون که نشریه کار تعلق این گروه را به خود رسما اعلام ‏نموده است ضروری می دانیم  خطاب به آن ها بر نکاتی تاکید ‏کنیم: ‏

گردانندگان گروه “پیشتاز”! ‏

اگر واقعا کلمه “شرم” در قاموس شما می گنجد در برخورد با ‏یک مبارزۀ نظری یک لحظه هم که شده از آسمان “ستاد ‏رزمنده پرولتاریا” پایین آمده و “تبلیغات زهر آگین” خود را قطع ‏کنید و جرأت آن را داشته باشید که به خواننده بی طرف بگویید ‏و نشان دهید که مساله بر سر چیست؟  واقعیت این است ‏که از آن جا که شما حتی از اصول بدیهی حاکم بر یک مبارزه ‏نظری بی اطلاع هستید و یا منافعتان اجازه نمی دهد وارد ‏یک بحث جدی نظری با مخالفانتان شوید و یا حتی زحمت ‏خواندن نوشته های مخالفینتان را به خود نمی دهید، در برخورد به ‏مقاله “رفرمیسم در پوشش مارکسیسم” نیز به آسان ترین راه ‏یعنی چماق کشی نوشتاری دست یازیده اید. اما برای ‏قضاوت بقیه و برای این که به شما راه برخورد صحیح و سالم ‏آموزش داده شود، ببینیم حقیقت چیست؟ ‏

در مقاله “رفرمیسم در پوشش مارکسیسم” مندرج در پیام ‏فدایی با ذکر گوشه هائی از مواضع و عملکردهای رفرمیستی ‏سازمانی که بعد از قیام بهمن خود را “سازمان چریکهای ‏فدائی خلق ایران” می نامید عنوان شده است که “آن ‏سازمان رفرمیست در خرداد سال ۱۳۵۹ به دو بخش اکثریت و ‏اقلیت تقسیم شد. اقلیت همان خط رفرمیستی پیشین را ‏ادامه داد”. انتظار یک فرد بی طرف این است که شما اگر ‏چنین جمع بندی را “قلب واقعیت” و مغایر با فلسفه وجودی و ‏عملکرد سازمان مورد اشاره می دانید، با آوردن دلایلی ثابت ‏کنید که سازمان اقلیت پس از انشعاب، “خط رفرمیستی” ‏قبلی اش در رکاب باند فرخ نگهدار را ادامه نداد و مواضع ‏انقلابی اتخاذ کرد . اما به جای این کار، آن چه که در افاضات ‏شما در یک پاراگراف به خواننده ارائه شده فرار از برخورد ‏مشخص با توسل به شانتاژ و ناسزا گویی ست. اکنون برای ‏این که کمی ذهنتان فعال شود بد نیست در این فرصت تنها ‏جلوه هایی از مواضع سازشکارانه و رفرمیستی سازمان ‏اقلیت بعد از انشعاب از اکثریت برایتان گوشزد شود تا شاید ‏با دیدن “آقای واقعیت” کمی به جای فحش پراکنی  به خود ‏آیید و ببینید که سازمان مذکور حتی پس از انشعاب از رفقای ‏دیروز خود در کمیته مرکزی خائن، هر جا که توانسته چگونه ‏پیگیرانه در ضدیت با سنت فدایی در خط رفرمیسم حرکت ‏نموده و در این مسیر ضربات بزرگی به جنبش چپ و ‏کمونیستی وارد کرده است. البته شما از آن مواضع و ‏عملکردها بی اطلاع نیستید و این گوشزد و یاد آوری اساسا ‏برای افشای یک شیوه برخورد فریبکارانه و اپورتونیستی و ضد ‏فدایی در اذهان عمومی صورت می گیرد، چون سازمان متبوع ‏شما نشان داده که اهل مبارزه ایدئولوژیک سالم نیست. ‏همچنین از آن جا که به رغم ارائۀ فاکت های روشن در مقاله ‏‏”رفرمیسم در پوشش مارکسیسم” دال بر رفرمیسمی که با ‏بند ناف سازمان مورد بحث گره خورده، شما با روحیه ظاهراً ‏متواضعانه قابل ستایشی “خواهش” کرده اید که تداوم “خط ‏رفرمیستی” اقلیت بعد از انشعاب سازمان به اقلیت و ‏اکثریت را با فاکت به شما نشان دهند، سطور زیر در  اجابت ‏به آن درخواست هم هست که به روی کاغذ می آید؛ با این ‏توضیح که از هم اکنون می توان قول داد که واکنش شما در ‏مقابل این فاکت ها اگر مثل سابق “سکوت” نباشد ، موج تازه ای ‏از شانتاژ و ناسزا گویی های کودکانه و بیمارگونه علیه فعالین چریکهای ‏فدایی خلق ایران و نظرات آن ها خواهد بود.‏

‏۱-‏              اقلیت پس از تولد اش در انشعاب سال ۵۹ که یک انشعاب ‏دیر اما انشعابی درست از دار و دسته فرخ نگهدار خائن ‏بود، تا مدت ها و حتی تا زمان برگزاری اولین کنگره سازمانی ‏خود در آذر ماه سال ۱۳۶۰ هنوز دلش پیش “اکثریت” ‏رفرمیست آن سازمان و دار و دسته ضد انقلابی فرخ نگهدار ‏مانده بود. رهبران سازمان شما در اولین کنگره سازمانی ‏خود در مقابل دیدگان پر تعجب هواداران پر شور فدایی، ‏پشیمانی شان از انشعاب از یک دار و دسته رفرمیست و ‏در حال استحالۀ ضد انقلابی (دار ودسته نگهدار و کشتگر) ‏را با اعلام “زودرس” بودن آن انشعاب نشان دادند. اگر ‏حاشا می کنید می توانید به اسناد کنگره تان در آذر ماه ‏سال ۶۰ رجوع کنید، به آن جا که کنگره سازمان شما در ‏اسناد خود انشعاب از دار و دسته نگهدار جنایتکار را ‏‏”زودرس” خواند!‏

از ۲۲ بهمن سال ۵۷ تا خرداد ۱۳۵۹، کسانی که بعداً رهبران ‏اقلیت شدند بدون استثناء در جریان تمامی سیاست ها و ‏اقدامات رفرمیستی و سازشکارانه و حتی ضد مردمی باند ‏حاکم بر سازمان فدایی بوده و شانه به شانۀ آن ها حرکت ‏کردند – از همکاری در تصفیه سیاسی سازمان از نظرات ‏انقلابی و اعلام “اخراج” رفیق اشرف دهقانی (آنهم در حالی که ‏می دانستند که رفیق اشرف خود با دیدن مواضع و ‏برخوردهای سازشکارانه دست اندرکاران آن سازمان از آن ‏جدا شد و اخراجی در کار نبوده است) و مسدود کردن راه بر ‏انقلابی ترین جناح سازمان یعنی معتقدین به تئوری مبارزه ‏مسلحانه گرفته تا ارسال نامه و آرزوی “سلامتی خمینی” ‏جلاد  و دفاع از دولت ملی بازرگان و … ‏

با وجود این رسوایی ها پس از گذشت یک سال از انشعاب، ‏در زمانی که ماهیت سازشکارانه دار و دسته نگهدار – کشتگر ‏بیش از پیش در میان مردم ایران روشن شده بود، رهبران ‏سازمان شما توسط تریبون کنگره شان برای همکاران سابق ‏شان پیام می فرستند که می بایست در آن سازمان به قول ‏خود “سوسیال رفرمیست” و در واقع خدمتگزار نظام حاکم ‏بیشتر باقی می ماندند! ‏

آیا ممکن است پس از گذشت تمامی این سال ها – در صورتی ‏که هنوز کمی وجدان کمونیستی در شما باقی مانده – ‏بگویید آیا مجموعه اینها یک موضع پرولتری بود یا موضع سازشکارانه و ‏رفرمیستی؟

‏۲-‏              سازمان رفرمیست اقلیت پس از انشعاب با وجود این ادعا ‏که ماهیت رژیم جمهوری اسلامی را در مجموع “ضد ‏انقلابی” ارزیابی می کند، تا مدت های مدید، هم به هواداران ‏صدیق و انقلابی این سازمان- که بدون شناخت رهبران خود ‏با اعتقاد به خط انقلابی و سنت های فدایی برای نبرد با رژیم ‏آماده بودند- و هم به کارگران و توده های تحت ستم به ‏پاخاسته ای که از دوسال قبل همه جا در میدان مبارزه ‏بوده و حتی با گرفتن سلاح در گُنبد و کُردستان و برخی ‏نقاط دیگر عملا درگیر یک جنگ نابرابر با رژیم سرکوبگر ‏جمهوری اسلامی بودند، رهنمود عدم مبارزه برای ‏سرنگونی جمهوری اسلامی می داد و تأکید می کرد که: ‏‏”سیاستی” که “با طرح شعارهای سرنگونی، جنگ در ‏کُردستان را با هدف سرنگونی بلاواسطه حاکمیت کنونی ‏به پیش می برد نمی تواند سیاستی مبتنی بر تحلیل ‏علمی از شرایط عینی و استراتژی صحیح باشد”،  و تأکید ‏می کرد که این سازمان در این مرحله “هدف سرنگونی ی ‏حاکمیت” را ندارد (کار شماره ۶۷ تیر ماه ۵۹)‏‎. ‎‏ این موضع ‏به ویژه در کُردستان جایی که کارگران کُردستان و خلق کُرد ‏با هجوم سیستماتیک ارتش و پاسداران ضد خلقی برای ‏نابودی و سرکوب جنبش این خلق روبرو بودند، تنها عقب ‏ماندگی از توده و رفرمیسم مُزمن سازمان اقلیت را به ‏نمایش می گذاشت. به واقع، در کُردستان، جایی که چریکهای ‏فدائی خلق ، آن جا را “سنگر انقلاب” می نامیدند و به سهم ‏خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی و در جهت اوج یابی ‏یک مبارزه مسلحانه توده ای در آن دیار تلاش می کردند، ‏سازمان فداییان اقلیت چوب لای چرخ مبارزات رادیکال ‏کارگران و توده های زحمتکش و مسلح کُردستان می ‏گذاشت و عاجزانه رهنمود می داد “جنگ در کُردستان در ‏شرایط کنونی نمی تواند سرنگونی حاکمیت را هدف ‏بلاواسطه خود قرار دهد”. از این هم حقیرانه تر، اقلیت ‏خواهان “تنظیم خواست های حداقل” خلق کُرد (به نیابت از ‏این خلق که فرسنگ ها جلوتر از چنین پیشروانی ، برای تحقق ‏خواست های خود سلاح به دست گرفته و می جنگیدند) ‏برای “برقراری صلح” بودند- که جز ترمز زدن به ‏سیر مبارزات قهرمانانه خلق کُرد، فریب توده ها و فرصت ‏دادن به جمهوری اسلامی جنایتکار و آزادی کُش معنای ‏دیگری نداشت.‏

چه کسی بدون پا گذاردن روی حقیقت و بدون نمایش ‏بی شرمی و فریبکاری می تواند ادعا کند که این یک ‏موضع انقلابی و نه رفرمیستی و راست روانه بوده ‏است؟

‏۳-‏              در جریان تعقیب پیگیرانه همین مواضع رفرمیستی، زمانی ‏که رژیم سرکوبگر و وابسته به امپریالیسم جمهوری ‏اسلامی مشغول تدارک تعرض سیستماتیک و خونین به ‏مردم سراسر کشور و  علیه کمونیست ها و نیروهای ‏سیاسی مبارز و مخالف بود، در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ –‏یعنی فقط یک ماه مانده به هجوم وسیع رژیم سرکوبگر ‏جمهوری اسلامی به جای تلاش ‏برای سازماندهی کارگران و مردم حاضر در صحنه برای ‏تداوم انقلاب و تعرض به این رژیم، به مجلس ‏جلادان حاکم نامه نوشت و با دریوزگی تمام به نمایندگان تبهکار مجلس پیشنهاد تلاش برای ایجاد زمینه برای “آتش بس و ‏مذاکره” برای ایجاد “صلح دمکراتیک” (توجه کنید صلح ‏دموکراتیک با جمهوری اسلامی دیکتاتور و جنایتکار) در ‏کُردستان را داد (کار شماره ۱۱۰ مورخ ۳۰ اردیبهشت ‏‏۱۳۶۰) و در همان نامه از آنها خواست که زمینه را برای یک “بحث و مناظره ‏تلویزیونی و بدون سانسور” بین سازمان اقلیت و نمایندگان ‏جمهوری اسلامی (بخوان با دشمنان قسم خورده مردم ‏ایران) آماده کند. لطفا کمی شجاعت به خرج دهید و به ‏افکار عمومی توضیح دهید آیا این لکه ننگ، یک موضع ‏پرولتری بود یا موضعی رفرمیستی و سازشکارانه؟ ‏

‏۴-‏              ‏ هنوز جوهر مرکب این توهم پراکنی و برخورد رسوا خشک نشده ‏بود که جمهوری اسلامی با اعدام وحشیانه شاعر انقلاب، ‏سعید سلطانپور و ریختن خون هزاران زن و مرد و کودک و ‏نوجوان مبارز در خیابان ها در ۳۰ خرداد ۶۰ پاسخ درخواست ‏ها و گدایی سازمان شما از ارتجاع برای ایجاد فضای بحث ‏و مذاکره در جامعه و “صلح دمکراتیک در کُردستان” را ‏قاطعانه داد!  در این مقطع، رژیم سراپا مسلح جمهوری ‏اسلامی در همه جا جوخه های اعدام و چوبه های دار را ‏بر پا ساخته بود و مشغول سلاخی توده ها و نیروهای ‏انقلابی و کمونیست در خیابان ها بود ولی سازمان اقلیت که ‏غرق در رفرمیسم بود به رغم ادعاهای پرطمطراق ولی تو ‏خالی اش با وجود آن که از “دوران انقلابی” و “کشاکش ‏انقلاب و ضد انقلاب” در جامعه و “نبرد سرنوشت ساز” و ‏‏”ضرورت تاکتیک تعرضی” داد سخن می داد حتی از دادن ‏شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” طفره می رفت. بله ‏حتی در آن مقطع نیز هنوز سازمان اقلیت جرات نمی کرد ‏تا شعار مرگ بر جمهوری اسلامی را در نشریه خود مطرح ‏کند. در این مقطع مهمترین و رادیکالترین شعار اقلیت “مرگ ‏بر حزب جمهوری اسلامی” (حزبی که توسط یک جناح از ‏رژیم برپا شده بود) در کنار در خواست مضحک تشکیل ‏‏”مجلس مؤسسان” از حاکمیت جمهوری اسلامی بود. اگر ‏شرایط بحرانی آن روز جامعه و اعمال سرکوبگرانه جمهوری ‏اسلامی را در نظر بگیریم ، آیا جز از این است که سازمان ‏درخواست کننده “مجلس مؤسسان” و سر دهنده چنان شعارهائی – هر جریانی که می خواهد ‏باشد – در بهترین حالت یک جریان رفرمیست است؟

‏۵-‏              بله! این سازمان مدعی “ستاد رزمنده پرولتاریا” بودن و در ‏واقع رفرمیست، علیرغم سرکوبگری های جمهوری اسلامی ‏و اعمال ضد خلقی آن و در حالی که توده ها در سراسر ‏ایران به هزار و یک زبان خواهان سرنگونی آن بودند و در ‏کُردستان هم برای سرنگونی جمهوری اسلامی سلاح به ‏دست گرفته و می جنگیدند، تا حوالی آذر سال ۶۰ هنوز از ‏دادن شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” خودداری می کرد و به ‏شعار رفرمیستی و “توده ای” مسلکانۀ “مرگ بر حزب ‏جمهوری اسلامی” آویزان شده بود؛ یعنی تنها خواهان نابودی ‏یک بخش از حاکمیت سرمایه داران زالو صفت و سرکوبگر و ‏نه کل حاکمیت آنان یعنی رژیم جمهوری اسلامی بود. آیا ‏این واقعیت جز لکۀ ننگ سیاسی برای جریان رفرمیستی ‏نیست که هنوز با چسبیدن به نام فدایی داعیه تداوم ‏و تکامل خط سازمان کمونیستی رادیکال و محبوب توده ها ‏در نیمه اول دهه پنجاه را می کند؟ خواننده بی طرف می ‏تواند خود قضاوت کند و ببیند که آیا این “قلب واقعیت” ‏است یا بر عکس توصیف واقعیت سازمان اقلیت در آن ‏برهه؟

‏۶-‏              مطالعه تمام مواضع سازمان فداییان اقلیت (که در نشریات ‏کار این جریان در سایتش موجود است) نشان می دهد که ‏سازمان متبوع گروه تلگرامی “پیشتاز” تا ۳ تیر سال ۶۰ ‏پیگیرانه و در هر فرصتی توده ها و سازمان های سیاسی را ‏از “زیر سئوال بردن مستقیم حاکمیت” و “سرنگونی” کلیت ‏جمهوری اسلامی بر حذر می دارد، چرا که مطابق ‏ادعاهایش، ادعاهایی که در تخالف کامل با واقعیات ‏مشخص و عینی قرار دارند “هنوز مستقیما نمی توان از ‏توده ها سرنگونی قهر آمیز حاکمیت را طلب کرد” (کار ‏شماره ۱۱۵، مورخ ۳ تیر ماه ۱۳۶۰). این سازمان تنها ‏زمانی که با شلیک گلوله های نیروهای مجاهدین و مبارزه ‏مسلحانه (البته فاقد برنامه و چشم انداز) این سازمان در ‏صحن جامعه مواجه می شود به تکاپو افتاده و ضمن ‏ستایش آن عملیات با نام “ترور انقلابی” و “عملیات ‏مسلحانه نیروهای انقلابی” و … مشاهده این امر که صفیر ‏گلوله های مجاهدین یعنی یک سازمان غیر کمونیستی و ‏شعار “مرگ بر خمینی و رژیم او” از طرف آن ها بسیاری از ‏هواداران صدیق انقلابی سازمانش را به علت مشاهده بی ‏عملی و رفرمیسم سازمان اقلیت به سوی خود می ‏کشاند عجولانه و شتابزده ضمن اعتراف به “سرکوب های ‏پی در پی دیوانه وار” حکومت به طرح “جوخه های رزمی” ‏و نوعی از تاکتیک مسلحانه علیه رژیم می پردازد. اما در ‏عمل همه می دانند که این تاکتیک، به طور جدی هیچ ‏نقشی در پراتیک این سازمان ایفاء نکرد و از سوی رهبری ‏رفرمیست این سازمان مورد پشتیبانی قرار نگرفت. (*) ‏اساساً به دلیل پشت کردن رهبران اقلیت به تئوری ‏مبارزه مسلحانه پرولتری چریکهای فدائی خلق و ‏فقدان یک استراتژی مبارزاتی در نزد آنان ، تعداد بی شماری ‏از هواداران و فعالین این سازمان با آن همه شور و انرژی ‏مبارزاتی، بدون این که فرصت و امکان دست زدن به عملی ‏علیه رژیم داشته باشند، به مسلخ گاه های جمهوری ‏اسلامی فرستاده شدند. ‏

‏۷-‏              و سرانجام اگر این نمونه های مورد اشاره در اثبات ‏رفرمیست بودن اقلیت برای گردانندگان گروه پیشتاز که سر ‏خود را مانند کبک در برف فرو کرده اند و می پندارند کسی آن ها ‏را نمی بیند کافی نیست، می توان آن ها را به جمع بندی ‏خود رهبران این سازمان در کنگره آذر ماه ۶۰ یعنی یک ‏سال پس از انشعاب از رفقای اکثریتی شان در مورد پراتیک ‏سازمان شان رجوع داد که اعتراف می کنند: “فقدان هدف ‏و نقشه ی معین برای مداخله ی انقلابی در مبارزه ی ‏طبقاتی، دنباله روی از جریان خود به خودی  امور” در عمل ‏رویه و مشی شان بوده است (نشریه کار، شماره ۱۴۰، ‏صفحه ۲) و به این ترتیب بدون “قلب واقعیت”، خود، بر ‏‏”رفرمیست” بودن این سازمان حداقل تا آن مقطع صحه می ‏گذارند – که البته این عبارات بی روح و فاقد اصالت، ثمره ای ‏هم جز تسکین خود آنان نداشت. ‏

‏”فقدان هدف و نقشه معین برای مداخله انقلابی در مبارزه ‏طبقاتی” در عمل یعنی فدا کردن جنبش خلق به پا خاسته ‏تُرکمن در بارگاه بورژوازی حاکم، یعنی تلاش برای جلوگیری از ‏حرکت جنبش مسلحانه توده ای خلق کُرد برای گسترش ‏مبارزه و کسب قدرت سیاسی، یعنی محدود کردن مبارزه ‏خلق کُرد به خواست “صلح دمکراتیک” از رژیم سرکوبگر ‏جمهوری اسلامی، یعنی احتراز از شعار مرگ بر حاکمیت ضد ‏خلقی، یعنی نوشتن نامه به مجلس ارتجاع و تقاضا ‏از تبهکاران حاکم به جای سازماندهی مبارزه توده ها برای ‏سرنگونی رژیم و بالاخره یعنی فرستادن هواداران انقلابی ‏سازمان به طور دست بسته به سلاخ خانه بورژوازی حاکم.

به نظر مارکسیست ها ، این ها تجلیات آشکار رفرمیسم هستند که ‏سازمان شما عمیقا به آن آغشته بوده و می باشد. ‏

اکنون وظیفه شماست که اگر چنین جمع بندی ای را “قلب ‏واقعیت” می دانید به میدان بیایید و به جای توطئه و فحاشی ‏به این سئوالات در مورد عملکرد و ماهیت سازمانتان پاسخ ‏دهید.  ‏

امید که مسئولین این سازمان اگر هنوز گوشی برای شنیدن ‏و چشمی برای دیدن دارند به جای آن که در مقابل هر انتقاد ‏و نقد نظری، “سلاح” برکشند و یا از طریق گردانندگان گروه ‏های مجازی خود، زبان به فحاشی و ناسزاگویی هیستریک ‏علیه مخالفان شان بگشایند، برای رشد سطح نظری و ‏مارکسیستی خودشان هم که شده حرفی برای گفتن و ‏استدلالی برای شنیدن ارائه دهند. وحدت واقعی در مقابل ‏دشمن مشترک بین نیروهای دلسوز جنبش و بویژه جریاناتی ‏که هنوز ادعای نمایندگی از ارزش ها و سنت های سازمان ‏چریکهای فدایی خلق ایران را دارند نیازمند جریان یک مبارزه ‏ایدئولوژیک سالم و نه از طریق شلیک فحش و ناسزا ‏پراکنی امکان پذیر است.    ‏

نکته آخر نیز خطاب به مسئولان گروه پیشتاز است که بهتر ‏است از گذشته ناکام خویش درس بگیرند و وارد مقایسه ‏های ابلهانه و کودکانه بین قد و قواره جریان خود با مثلا ‏چریکهای فدایی خلق نشوند. این یک تُف سربالاست و جز ‏رسوایی و سقوط بیشتر برای گروه “پیشتاز” و سازمان ‏متبوعش نتیجه ای ندارد. چرا که وقت زیادی لازم نیست تا ‏هر انسان و مخاطب سیاسی بی طرفی که در شرایط کنونی ‏جنبش در حال فعالیت مبارزاتی نظری و عملی علیه رژیم ‏تبهکار جمهوری اسلامی ست با یک بررسی از میزان این ‏فعالیت ها بفهمد که کدام نیرو با تمام توان علیه دشمنان ‏کارگران و توده های تحت ستم مبارزه می کند و فعالیت ‏هایش باعث جلب حسن نظر بسیاری در جنبش به سوی او ‏گشته و در واقعیت امر چه نیرویی در میان نیرو های انقلابی ‏و رادیکال “منزوی” ست.     ‏

ع. شفق

تیر ماه ۱۳۹۸‏

زیر نویس: (*) در همین رابطه ذکر یک مثال عینی موضوع را آشکار می کند. با وجود استقبال بدنه مبارز تشکیلات اقلیت از ‏سیاست تشکیل جوخه های رزمی که – با هر نقصی در ‏اهداف دفاعی و چشم انداز آن – قرار بود مبین “تاکتیک ‏تعرضی” علیه رژیم تبهکار حاکم باشد، و با وجود این که در ‏لُرستان و بخصوص در شهر بروجرد در آن مقطع ، چندین جوخه ‏رزمی و مسلح تشکیل شد، هنگامی که نیروهای متشکل در ‏این هسته ها بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ در صدد انجام چند طرح ‏همزمان برای عملیات نظامی و حمله به نیروهای سرکوبگر و ‏پاسداران در شهر بر آمدند، با دستور تشکیلاتی مسئولین رده بالای ‏سازمان این طرح ها در مرحله عمل متوقف شدند و طولی ‏نکشید که ده ها تن از هواداران صدیق و جان بر کف این ‏سازمان که در همین جوخه ها سازمان دهی شده بودند ، ‏بدون شلیک یک گلوله دستگیر و اعدام شدند. ‏