خاک من خاک تو

https://www.youtube.com/watch?v=J-XXyi63ULUگاو من گاو تو
خاک من خاک تو
سیامک ستوده
آقای عالی پیام از شاعران نژادپرست و ضد عرب طیف ناسیونالیست و عظمت طلب است که چندی است در سایه حمایت و تبلیغاتی که ناسیونالیست ها ارزانی او می کنند شهرتی یافته است. در کلیپی که یکی دو سال پیش در پاسخ به اتهاماتی که حول همین احساسات و کوته بینی های ناسیونالیستی و ضد عرب اش به وی وارد آمده بود، تهیه کرد مطلبی را اظهار داشته که قابل بررسی و تعمق می باشد. وی در این کلیپ می گوید:
“گاهی خصوصا روی اون شعری که برای خلیج فارس گفتم، و شعری که برای تنب کوجک و بزرگ گفتم، توی یوتیوب کامنت های عجیب و غریبی برای من میذارند. یه عده گفته بودند که آقای عالی پیام این نگاه نژاد پرستانه شما به عرب ها درست نیست. شما یه فرد فرهیخته هستید. ماخصومتی با عرب ها نداریم ال، بل. یکی هم نوشته بود که بنظر من اقای عالی پیام باید بابت این شعر از عرب ها عذر خواهی کنه. اولا من این رو بگم خیلی از دوستانی که کامنت گذاشته بودند از بر و بچه های اهواز و ابادان و خرمشهر و اینا بودند . من خدمت این دوستان عزیز بگم که اولا شماها عرب نیستید. عرب زبانید. بین عرب بودن و عرب زبان بودن خیلی تفاوت است. همانطور که الان مردم عراق، مردم سوریه، مردم مصر، مردم لیبی عرب زبان اند، عرب نیستند، نژاد عرب نیستند. بعد از حمله اعراب زبان عرب به این قوم ها تحمیل شد و زبانشان عربی شد…” و مطالبی از این نوع که اعراب در حق ما ایرانیان جنایات زیادی کردند و خلاصه این آنها یعنی اعراب هستند که باید از ما و همه جهان عذرخواهی کنند و نه ما از آنها و از این نوع حرف ها.
من کاری ندارم که وی در همان اول دفاعیه اش، وقتی که از عرب زبانان و اعراب صحبت می کند و از جمله می گوید مردم جنوب از نژاد عرب نیستند، بلکه عرب زبان اند، نشان می دهد که هیچ اطلاعی از آنچه که در مورد ان صحبت می کند ندارد. چرا که کسی که کوچکترین اطلاعی از تاریخ عرب داشته باشد می داند که اساسا چیزی بنام نژاد عرب وجود نداشته و ندارد و کلمه عرب یا اعراب به کلیه ملل و اقوامی اطلاق می شود که هرچند از نژادهای گوناگون بوده اند، ولی وجه مشترکشان در این بوده است که همگی به زبان عربی سخن می گفته اند.
از این هالوگری آقای هالو که بگذریم اصولا یکی از مشکلات ما با جماعت پرستندگان، یعنی خدا پرستان، میهن پرستان و گاو پرستان اینست که این جماعت موضوع مورد پرستش خود را خوب نمی شناسند و متاسفانه این ما هستیم که باید بار این وظیفه را به دوش بکشیم. یعنی مثلا برای آنها توضیح دهیم که این خدایی که می پرستید چیزی جز یک موجود موهوم و خیالی ی ساخته و پرداخته خودتان نیست. همان مجموعه خصوصیات ناداشته ی خودتان است که آنها را در عالم خیال به اوج خود رسانده، بر آن نام خدا گذارده اید، و با پرستش آن، در واقع به خود پرستی، نوعی خودپرستی خیالی، پرداخته اند. یا به گاو پرستان نشان دهیم که آنچه که مورد پرستش آنهاست حیوانی با تمامی محدودیت ها و ضعف های طبیعی اش بیش نیست.
مشکل ما با ناسیونالیست ها و وطن پرستان هم در اصل، نه یک مشکل جدلی، بلکه مشکلی مربوط به واقعیت عینی است. اینست که، همانطور که توضیح دادم، آنها هم موضوع مورد پرستش خود را نمی شناسند و از آن درکی ذهنی و خیالی دارند. مثلا به خاک که یک ماده کاملا طبیعی است جنبه مرموز، روحانی و تقدس آمیزی می دهند. البته نه به عنصر خاک، مانند زرتشتیان آتش پرست که همین کار را با عنصر آتش می کردند، بلکه به قطعه ای از خاک، خاک وطن، خاکی که به آنها تعلق دارد و باصطلاح وطن آنانست. ما همین مسئله را در مورد خداپرستان هم می بینیم. خداپرستان هم، مانند وطن پرستان که نه وطن بطور کلی، بلکه تنها وطن خود را می پرستند، ، خدای خود را می پرستند، و مشکل هم همین جاست. بنظر من دورانی از تاریخ بشر بوده است که انسان بعضی عناصر را بنا به اهمیت فوق العاده آنها در زندگی روزمره اش می پرستیده و مورد احترام قرار می داده. مانند آتش و شاید هم گاو. چنین امری، هرچند امروز که دانش انسان معلوم ساخته است عناصر و موجودات طبیعی هیچ ارزشی فراتر از استعدادهای طبیعی شان ندارند، کاری احمقانه است، ولی در روزگاران اولیه امری طبیعی و قابل درک و تنها نشان از سطح پائین دانش انسان در آن زمان ها بوده است. ولی حالا حساب کنید اگر آتش پرستی زرتشتیان یا گاوپرستی هندیان تبدیل به آتشِ من پرستی و گاوِ من پرستی می شد و مثلا افرادی که پیروان این یا آن گاو را تشکیل می دادند به جان هم می افتادند که گاو من گاو واقعی و خوب و گاو تو قلابی و غیرواقعی است چه محشری بپا می شد.
اینجاست که ما به مقوله خداپرستی و میهن پرستی در دوران کنونی می رسیم که بنظر خیلی مسخره می اید که مثلا ناسیونالیست ها همین تقسیم بندی خوب و بد را در مورد دو بخش از خاک که عنصری طبیعی است می کنند و بر سر خاک خود با ساکنین و پرستندگان خاک های دیگر به نزاع بر می خیزند و شکم هم دیگر را پاره می کنند. واقعا هم که خنده آور است. حالا با مقدس شدن خاک من (مثل گاو من) و ملعون شدن خاک تو (گاو تو) هرآنچه که در رابطه با این خاک و به نفع این خاک است مایه افتخار، ولی وقتی که همین امر مربوط یه خاک دیگری باشد، ننگ آور است. کورش و داریوش و نادر حق دارند بروند و در سرزمین های دیگر کشت و کشتار نمایند و این برای ما بسیار هم افتخار آمیز است، ولی اگر همین کار را دیگرانی مانند چنگیز و جانشینان محمد در خاک ما انجام دهند، عمل آنها جنایت کارانه می شود. کشت و کشتار جانشینان محمد در ایران مورد اعتراض شاعر ما آقای عالی پیام قرار می گیرد، ولی از طرف او هیچگاه اشاره ای هم به گذراندن طناب از سینه اعراب توسط شاهپور ذولاکتاف نمی شود که هیچ، شاید به ان افتخار هم می شود. یا برای آقای عالی پیام کشتارها و جنایات مسلمانان عرب در این قسمت از کره زمین که در موقعیت جغرافیاییِ جایی مثل ایران قرار گرفته بی نهایت زجرآور و تاسف برانگیز است، ولی همین جنایات وقتی در یک وجب آنطرف تر از کره زمین، در خاک دیگران رخ می دهد، نه تنها تاسف، بلکه حتی توجه او را نیز بخود برنمی انگیزد.