فرح دیبا، صف متحد ارزش‌ها و «نه می‌بخشیم، نه فراموش می کنیم»

مصاحبه طولانی فرح دیبا، از «تهران تا قاهره»، اهمیت در خوری دارد. نه به لحاظ سئوالات انجام شده ـ که یک‌سره مسحور شدن مصاحبه کننده و دائماً آب شدن او را در مقابل «علیاحضرت ملکه» به نحو کمیک و رسوایی در مقابل چشمان بینندگان می‌گذارد ـ که از حیث کمیت و کیفیت واکنش‌ها، مفهوم آن ها و دفاع شان از ارزش‌های والای انسانی و در رأس آن‌ها عدالت طلبی.

صفی از چپ ها و کمونیست‌ها و انسان‌های مترقی که از این همه وقاحت سر گیجه و تهوع گرفته بودند، و حتمأ نماینده کمیت بسیار زیادی از دیگران هستند، نوشتند و گفتند. آنچه از خلال این نوشته‌ها حس می‌شد و خود را نشان می داد، عصبیت و خشم بود ـ چه عالی و چه انسانی ـ از تداوم بیعدالتی وفراموشی.

اما، باید توجه کرد که هدف فرح دیبا و دلقکی که مصاحبه کننده اش بود، تنها و تنها تحریک نوستالژی پهلوی پرستان، نمایش مظلومیت «اعلیحضرت شوهر، شهید قدرناشناسی مردم»، و بویژه وحدت بخشی در طیف دائمأ دست به گریبان خودی، مشروطه طلبان، سلطنت پرستان و بقیه گرایشات جورواجور شان، بود. اگر شاه گفت «صدای انقلاب مردم را شنیدم»، این یکی فقط صدای خودی های خود و خانواده پهلوی اش را می‌شنود و می‌خواهد آن‌ها را برای بازگرداندن تاج شوهر به پسر بسیج کند. می‌خواهد اشک آن‌هایی را درآورد وبسیج شان کند که صدای انقلاب علیه شان بلند شده بود.

بخوابید و خواب ببینید علیاحضرت.

بُعد دوم و مهم‌تر آن، که بویژه در ماه های جاری ُمهر ایران تریبونال را دارد و به آینده مربوط می شود، به سادگی به نمایش گذاشتن عملی و مؤثر و گسترده حقیقتی است که بر سر آن بسیار بحث‌ها شد و مرکب ها به پایان رسید و کاعذها سیاه شد : نه می بخشیم، نه فراموش می کنیم.