درسهای از پرونده سکسی عایشه و صفوان

آقای سیامک ستوده

سردبیر محترم نشریه روشنگر،

در شماره ۶۰ جولای ۲۰۱۲ نشریه روشنگر، مطلبی تحت عنوان “تاریخ اسلام: رابطه جنسی عایشه با صفوان” به قلم جنابعالی را خواندم که مرا بر آن داشت تا یک ملاحظه و چند نکته در حاشیه این بحث را با شما و خوانندگان روشنگر در میان بگذارم.

در حالی که شما را از طریق نشریه روشنگر میشناسم و میدانم که انسان سکولار، امروزی و آزادیخواهی هستید، اما هنگامی که آن مطلب را خواندم احساس کردم که آن مقاله از یک نگاه مرد سالارانه سنتی دارد عایشه را به دلیل داشتن رابطه جنسی “نا مشروع” افشا میکند.  مثلا مقاله یاد آور شده است که وقتیکه که او [عایشه] در معیت  یکی از سربازان محمد به نام “صفوان بن المعطل”، خود را به کاروان می رساند معلوم می شود که تمام  مدت را در باقی مانده شب با وی بوده است”.

علاوه بر این، در آن نوشته تاکید شده است که “آنچه بیشتر مسئله را شک بر انگیز میکند این است که این دو در گذشته نیز با هم روابط و مراودات بیش از حد و پرسش بر انگیز داشته اند که به سئوال بر انگیز کردن واقعه جدید نیز کمک می کند.”  در ادامه آمده است  که “ادعای  عایشه … کسی را قانع نمی کند …”.  خوب اگراینطور هم باشد، چرا این امربایستی برای ما انسانهای سکولار و غیر مذهبی مهم باشد؟ خوشگذراندن آن دو در آن “باقی مانده شب” چه لطمه ای به ما و یا دیگران رسانده است؟  ساختار این جملات و بکار بردن عباراتی نظیر “شک بر انگیز”، “پرسش بر انگیز” و “ادعای عایشه” این استنباط را میدهد که مقاله، رابطه بین آن دو فرد را برای عایشه یک رسوائی بزرگ میداند و اکنون دارد از یک منظر مرد سالارانه و اخلاقی،  به افشا گری از اومیپردازد. چرا بایستی رابطه دو نفر یا وقت گذراندن آنها برای ما “شک بر انگیز” و “سئوال بر انگیز” باشد؟ چرا بوسیدن یا عشقبازی این دو نفر مبدل به یک مسئله “پرسش بر انگیز” برای کسانی گردد که رابطه جنسی انسانهای بالغ را امر خصوصی آنها میدانند؟ کسانی که به آزادیهای فردی باور داشته باشند نبایستی با توسل به ابزار گرایشات محافظه کار جامعه وقایع تاریخی را بررسی کنند.

این شیوه بر خورد مطلب مورد بحث به داستان عایشه و صفوان دو اشکال دارد.

 ۱-  بر اساس اصول آزادیهای فردی، دو انسان حق دارند که برای ارضای ‌‌هوا و ‌هوس شهوانی، بدون قید و شرط و در صورت رضایت طرفین با هم همخوابگی بکنند. حالا فرق نمی کند یک طرف این شهوترانی  عایشه همسر مورد علاقه پیامبر باشد یا یک زن عادی.  این امر نبایستی موجبات شک و حساسیت روشنفکران سکولار را فراهم کند.

۲- در هنگام بستن اتهام “زنا” به عایشه، وی تنها ۱۳ سال داشت.  در آن شب که از قافله جا میماند گردنبدش پاره میشود. آنقدر کودکانه فکر میکرد که گردنبندش را  از زندگی و حیثیت اجتماعیش مهمتر میپنداشت.  در نتیجه مشغول جمع آوری مهره های گردنبندش شد تا از کاروان جاماند.  تصور نمیکنم کودکی در آن سن و با آن درجه از درک، زیاد از مسائل جنسی میدانست. در نتیجه متهم کردن او به “خیانت” به پیامبر خدا به ا‌‌‌حتمال زیاد ریشه در رقابت میان یاران پیغمبر داشت نه در “هوسرانی” او.

اهمیت داستان ناموسی عایشه اما در این نیست که آیا او از صفوان جوان کام گرفته بود یا نه. اهمیت آن موضوع در این است که بازتاب اجتماعی آن قضیه،  فلسفه آسمانی بودن دین اسلام را زیر سئوال برده است. در جریان این واقعه‌، ازسوئی،  علی پسرابوطالب امام اول شیعیان، از پیغمبر خدا میخواهد که عایشه را بعلت دل باختنش به صفوان طلاق دهد. اما پیامبر خدا مقاومت میکند که گویا منافقین دارند در صف مسلمین تفرقه می اندازند.  در جریان این پرونده ناموسی اگر قضاوت  امام اول شیعیان درست باشد، پس پیامبر بودن محمد یک داستان است. زیرا وی با وجود ادعایش که با خدا ارتباط داشت، نتوانسته بود که همسری را انتخاب کند که به اعتبارش لطمه نزند.

از سوئی دیگر، اگر نظر پیامبر مبنی بر بی گناه بودن عایشه درست بوده، پس معصوم بودن علی حکایتی کودکانه است.  زیر علی در این مورد اشتباه کرده است و طبق تعریف، امام معصوم اشتباه نمی کند.

اهمیت دوم داستان دلداری عایشه این است که پرونده او باعث شد که پیامبر برای تبرئه او آیه بسازد که برای محکوم کردن زنی به زنا، شهادت چهار مرد عاقل و بالغ لازم باشد.  اگر اتهام زنا به عایشه کش پیدا نمی کرد آن آیه به ذهن پیامبر راه پیدا نمی نمود و قضیه روابط سکسی در قرآن بی جواب می ماند. برخورد پیامبر به داستان عایشه و صفوان  نشان میدهد که آیات قرآن در خیلی موارد در جواب به اموراتی بودند که محمد در دوران دعوت و حکومتش با آن روبرو میشد. قرآن یک متن از پیش تهیه شده نبود که تسلیم پیامبر شود. بلکه تماما تراوش ذهن وی بود که  برای تحکیم حکمروائیش به مرور از زبان او بیان شد.

خارج از این، اکثرروشنفکران ایران تاریخ اسلام را بفارسی و به روایت ملاها یا مکلای شیعه خوانده اند. در نتیجه در باره تاریخ صدر اسلام متاثر از منابع فارسی زبان هستند. این منابع به شدت نادقیق و جانبدارانه هستند. به همین دلیل، اظهار نظرات تاریخیشان راجع به تحولات اسلامی نا دقیق است. مثلا در میان جامعه شیعه ایران، عایشه بعنوان یک اهریمن تصویر میشود. در حالی که دور و نقش عایشه در صدر اسلام کمتر از نقش هر یک از خلفای راشدین نبود.

پیامبر خدا به همان زن “شهوت پرست” (از نگاه علمای شیعه) لقب “ام المؤمنین”، یعنی مادر مؤمنین، داد. او بعلت اینک همسر پیامبر و دختر خلیفه اول مسلمین بود ودرجریان نبردها، تصمیم گیریها و تبادل نظرهای سران اسلامی شرکت داشت، بعدا به یکی از سرآمدترین علمای اسلامی مبدل شد. عایشه منبع اصلی بسیاری از آحادیث از پیامبر بود. قرآن را ازبر کرد در امور حقوق اسلامی از او نظر خواهی میشد. در جریان مرگ پیامبر، او تصمیم میگرفت که پیامبر کجا و چگونه دفن شود. برای انتخاب جانشیان پیامبر بعنوان یکی از زعمای قوم با او مشورت میشد. وی در جریان تحولات سیاسی سخنرانی میکرد و به مردم رهنمود میداد. مشاور دو خلیفه اول، ابوبکر و عمر بود. ابتدا جزو کمیته ۶ نفره ای بود که عثمان را به عنوان جانشین پیامبر انتخاب کرد. اما مدتی بعد  به انتقاد از سیاست عثمان خلیفه سوم و روابط فامیلی او در اداره حکومت برخاست و با خلیفه چهارم یعنی علی، بعلت خود محور بینی و سیاستهای تعصب بار فرقه ای و غیر اجتماعیش، وارد جنگ شد.  در جریان جنگ جمل با علی، در حالی که بر شتر سوار بود لشکرش را بر علیه سربازان علی فرماندهی نمود. حرکتی که در تاریخ اسلام برای یک زن بی سابقه بوده است. ‌با وجود اینکه که امام حسن پسر علی وصیت کرده بود که در کنار پدر بزرگش محمد، جسد او را دفن کنند، اما عایشه سوار بر اسب راه را بر تشیع جنازه کنندگان بست و مانع دفن آن امام معصوم  در آنجا شد. نهایتا با معاویه در افتاد، و چون با یزید پسر معاویه بیعت نکرد، معاویه او را ترور نمود.

زندگی عایشه و زنان دیگر نظیر پیامبران متعدد زن پیش از اسلام، نشان میدهد که این ادعا گویا زن پیش از اسلام زنده بگور میشد قابل باور نیست. نقش زن در جامعه عربی پیش از اسلام به حدی بر جسته بود که اسلام درچند دهه  اول نتوانست آنان را بکلی از صحنه اجتماعی ایزوله کنند. اما بعدا که لشگر کشی های اسلامی ، حلال بودن زنان اسیر در جنگها، و ساختن حرمسرا برای حکمرانان، مسلمانان را تشویق کرد که زنان جامعه خود را به حاشیه برانند تا با فراق بال در حرمسرا و یا در جوامع مغلوب به عیش و نوش بپرادازند. بنابراین، بجای باد زدن “رسوائی” جنسی عایشه با صفوان، بهتر است به نقش سیاسی اجتماعی او در صدر اسلام بعنوان یک زن پرداخت و تناقضات زندگی او را با اسلام نشان داد.

خلاصه کنم، “افشاگری” از رابطه جنسی عایشه فرهنگ مردسالارانه  و ارزشهای شیعه گری را تقویت میکند. اما گذاشتن آن واقعه در متن تحولات آن زمان و تحلیل بر خورد سران اسلامی به آن قضیه ساختگی بودن ارزشهای دینی را نشان میدهد.