در ۲ ماه گذشته بر زمینههای مادی،زمینه هائی که با فقر و فلاکت مطلق،بیکاریهای مزمن،گرانی کالاهای مورد نیاز مردم،گرانی روز افزون مواد غذا ای پایهای مانند نان ،زمینههای مادی که با دیکتاتوری عنان گسیخته و تماماً خشونت آمیز تعریف میشوند ،دیکتاتوری هائی که پاسداری از مناسبات اقتصادی دائما بحران زدهای را بر عهده دارند که در بطن تقسیم کار امپریالیستی و وظایفی که در همین چهار چوب بر عهده آنها گذاشته شده است عامل اصلی دردهای ذکر شده و ،دردهای دیگری مانند وضعیت بسیار دردناک نیمی از جمعیت کشورهای خاورمیانه یعنی زنان کار و زحمت ماحصل مستقیم عملکرد چنین مناسباتیست،انسان هائی(زنان محروم) که دقیقا به علت همین وضعیت و برای رهایی از آن، آنطور که دیدیم و میبینیم چه در خیزش چند ماه ی زحمتکشان ایران در سال گذشته و چه هم اکنون در کشورهای عرب منطقه دوش به دوش و میتوان گفت پیش قدم و استوار علیه وضع موجود جنگیده و میجنگند ،امواجی از خیزش های مردمی کشورهای عرب خاورمیانه و کشورهایی در شمال آفریقا از جمله کشور ثروتمند لیبی را در نوردیده است و دیکتاتوریهای حاکم را به مصاف طلبیده.
به علت خود جوش بودن و فقدان رهبری انقلابی بورژوازی امپریالیستی با امادگی و با سیاستی بسیار حساب شده و البته با توجه به ویژگی های هر کدام از این کشورها و نقشی را که آن کشور از نقطه نظر سلطه امپریالیسم و رقابتها و تضادهای میان امپریالیستها ایفا میکند تا کنون سیاستهای مختلفی را بر گزیدهٔ است.همانطور که میدانیم امپریالیسم در ۲ کشور تونس و مصر پس از مدت کوتاهی به خواست تودهها “گردن نهاد” و دو مزدور خود را که تا آن زمان همه جانبه از آنها حمایت کرده بود به منظور تداوم سلطه خود قربانی کرد با این امید که مردم را برای چندین دهه دیگر به خانه بر گرداند ،ولی خوب میداند که وضعیت سرمایه داری بطور اعم و سرمایه داریهای وابسته بطور اخص چنان وخیم است که قاطعانه میتوان گفت هر دولتی با هر شکل و قواره ای در این کشورها بر سر کار بگذارند ناتوان از پاسخ گویی به نیازهای آن میلیونها انسانی که در این کشورها در فقر و گرسنگی و بیکاری و یا با داشتن مشاغل بسیار کم در آمد زندگی میکنند خواهد بود،لذا این تازه آغاز پروسهای میباشد که بدون شک به رهایی واقعی کارگران و زحمتکشانی (درصد بزرگی از آنان جوانان بی کار هستند) که در دو ماه گذشته در ابعاد وسیع به خیابانها ریخته اند خواهد انجامید .
در جهت همین سیاست حساب شده ملک حسین دوم ،شاه سر سپرده امپریالیسم در اردن یک شبه کلّ دولت را منحل اعلام کرد،عبدالله صالح (یمن) ،سلطان قابوس(عمان) ، شیخ (بحرین) همگی “رفرمیست” میگردند.امپریالیسم که در تونس و مصر آن همه سریع عمل کرد در در دیگر کشورهای نام برده با آنکه ژست”حمایت” از مردم را میگیرد،در این کشورها هم چنان از دیکتاتورها حمایت میکند.برخی از این دول ارتجاعی و وابسته به امپریالیسم تصمیم گرفته اند چکهای چند صد دلاری برای محرومین معترض به وضعیت بفرستد، گویی که دردهای بی شمار زحمتکشان با چند صد دلار حل میگردند،چه کوشش مذبوحانه ای.! هم جهت با همین سیاست حساب شده شیخ بحرین پیشنهاد “رفرم سیاسی” یعنی دخالت دادن مشتی از اپوزسیون قلابی در دولت (اپوزسیون بورژوایی شیعه) را داده ،اما مردم معترض به وضعیت تره هم برای این پیشنهاد خورد نه کرده اند همچنان بر خواستهای خود در خیابانها پای میفشارند اما ارباب از شیخ به خاطر “رفرم” حمایت میکند.در یمن هفته هاست که میلیونها انسان بیکار و گرسنه خواهان رفتن عبدالله صالح هستند ،ولی عبدالهی صالح با استفاده از تجارب جمهوری اسلامی اوباشان طرفدار خود و احتمالاً نآ آگاهترین انسانهای نیازمند را با دادن چیزی به آنها برای اعلام طرفداری از خود در مقابل تودههای محروم و ستمکش یمن به خیابانها میآورد و ارباب هم به علت نقشی که دولت وابسته یمن در استراتژی جنگی امپریالیسم آمریکا خصوصأ در شمال آفریقا در خلیج عدن و کلا جنگی که زیر نام “مبارزه علیه تروریسم” در رقابت و برای حل و فصل تضادهای میان قدرتهای امپریالیستی به پا کرده ایفا میکند از دولت عبدالله حمایت میکند.
اما در لیبی چه میگذارد؟ همان طور که میدانیم تودههای محروم لیبی علیه دیکتاتوری حاکم به پا خاستند ،قذافی این کسی که چند سال پیش پس از آن همه ادّعاهای درون خالی ضدّ امپریالیستی درهای لیبی را بیش از پیش به روی انحصارات امپریالیستی به ویژه انحصارات نفتی آمریکایی که تا آن زمان هم میادین نفت این کشور عرصه تاخت و تازشان بود باز کرد در همان چند روز اول به وسیله نیروهای سرکوبگر خود(ارتش ) چند صد نفر از تودههای به تنگ آماده از پیامدهای سلطه امپریالیسم یعنی فقر،فلاکت ،گرسنگی،فقدان شرایط دمکراتیک و حاکمیت یک دیکتاتوری تمام عیارخشونت آمیز به خاک و خون کشید،از زمین و هوا مردم بی گناه را به گلولههای ساخت کشورهای امپریالیستی بست، قذافی و پسرش که قرار است جانشین پدر شود و هیچ یک از قدرتهای امپریالیستی هم هیچ ذره مخالفتی با این امر نداشتند که هیچ! بلکه او را آنطور که اکنون از کانال رسانههای امپریالیستی (همان هائی که اکنون بر اساس سیاست کنونی امپریالیسم در کار زار آماده کردن افکار عمومی خود برای اجرای این سیاست هستند و صیف اسلام را “کتب و شلوار ابریشم “پوش نام گذشه اند) در قبال کشور لیبی می شنویم،مدام در واشنگتن و لندن به سر میبرد تا که امپریالیستها را متقاعد کند که نوکر خوبی خواهد بود و به “رفرم” یعنی اجرای هر چه بیشتر سیاستهای امپریالیسم در لیبی دست خواهد زد،تفنگ در دست در تلویزیون ظاهر شدند و اعلام کردند که برای تداوم سلطه خود( لیبی را به “حمام خون” مبدل خواهند کرد یعنی اجرای سیاست کنونی امپریالیستهای آمریکایی).هم جهت با سیاستی که آنطور که از شواهد بر میآید ادامه همین وضعیت جنگی و بی ثباتی برای دراز مدت خواهد بود،در کشوری که دیکتاتوری حاکم در چندین دهه گذشته به هیچ جنبنده(جریانی،فردی)ای فرصت هیچ گونه اقدامی به ویژه ایجاد هر گونه تشکیلات، و سازماندهی توده ها علیه وضع موجود را نداده است یک شبه گروه هایی مسلح گردیده اند و امپریالیستها هم از هر چه بیشتر مسلح کردن آنها جهت تداوم وضع جنگی جاری حرف میزنند امپریالیستها در این زمینه بویژه در قاره آفریقا تجارب زیادی دارند.لیبی به نقطه دیگریکه در آنجا استراتژی جنگی امپریالیسم باید جاری شود مبدل میگردد. لیبی به یکی دیگر از نقاط در کانون بحران (خاورمیانه بزرگ) جهت حل و فصل تضادهای درون امپریالیستها مبدل میگردد.از همان روزهای اول آغاز وقایع در لیبی امپریالیستها هر گونه گزینه نظامی ،تحریمهای اقتصادی (البته کانال هائی همیشه موجود است که از آن طریق البته با بهای بسیار بیشتر رژیم هائی مانند لیبی و جمهوری اسلامی میتوانند کالاهای مورد نیازشان را خریداری کنند،تجربه ۱۲ ساله تحریم علیه عراق صدام حسین گواه این موضوع است) را جهت اهداف پلید خود “روی میز” گذاشته .
هم جهت با همین سیاست در مدت چند روز دومین شهر بزرگ لیبی یعنی بنغازی و منطقه نفت خیز این کشور توسط جنگ جویان مسلح شده که تازه نیرو هائی از ارتش لیبی هم به آنها پیوسته اند “آزاد” میشود.پادگانهای ارتش در آن منطقه به اشغال جنگ جویان در میآیند در این منطقه از لیبی “مخالفین” قذافی شورای دولت موقت تشکیل میدهند مقامات انگلیسی در خود لیبی با نمایندگان این شورا تماس میگیرند.تأسیسات نفتی ،بمب باران میشوند.در همان روزهای اول این کارزار جنگی بهای نفت در بازار جهانی این کالای حیاتی برای سیستم سرمایه داری که تا آن زمان در حال سقوط بود یا سیر نزولی داشت، چندین دلار افزایش مییابد و به بالای صد دلار میرسد،در همان روزهای اول یکی از اهداف یعنی اصلیترین هدف، که اهداف دیگر از مجرای آن حاصل میشوند که امپریالیستها بویژه آمریکایی از وضعیت نآا امن در لیبی دنبال میکنند به دست میآید.“
سرکوزی رئیس جمهور فرانسه با نمایندهگان شورای دولت موقت در شرق لیبی به مذاکره مینشیند و آن را به رسمیت میشناسد،هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا به مجلس سنا ی آمریکا اطمینان خاطر میدهد که از این قافله عقب نخواهد افتاد به این معنی که در هفته آینده “با آنها ملاقات” خواهد کرد.در چهار چوب سیاستی که هدف شرایط جنگی در لیبی را تعقیب میکند و قذافی هم در ایجاد این شرایط نقش تعیین کننده ایفا میکند در این شرایط کنونی این به معنی “سرنگونی” قذافی نیست.
سوال این است چرا چنین وضعیتی در لیبی؟
همه میدانیم که نزدیک به ده سال است که امپریالیسم آمریکا منطبق بر وضعیت اقتصادی خود که در چهار چوب سیستم سرمایه داری امپریالیستی سیر نزولی طی میکند و این خود هم به دلیل تغییر ساختاری در این اقتصاد و هم در اثر پارامترهای جهانی مانند سر بر آوردن رقبای قدرتمند اقتصادی (امپریالیستی) دیگر در پهنه جهان ایجاد شده است روندی که به از دست دادن سروری او در جهان سرمایه داری خواهد انجامید، به بهانه “جنگ علیه تروریسم” در ابعاد جهانی بویژه در خاورمیانه جنگی را به راه انداخته است که به اشغال ۲ کشور و ایجاد پایگاهای نظامی در اقصی نقاط ت جهان خصوصأ در خاورمیانه بزرگ که از نظر او آسیای مرکزی را نیز شامل میشود انجامیده است.دولت آمریکا از ورای این جنگ هم برای اقتصاد بیمار خود به دنبال داروی مسکن است و هم قصد دارد که این سروری “ادامه” یابد در آغاز این جنگ کشور لیبی یکی از آن کشور هائی بود که قرار بود جزئی از این استراتژی باشد ولی همانطور که میدانیم قضایا در لیبی روند دیگری را طی کرد،در این فاصله سیستم سرمایه داری جهانی با بحرانی کم سابقه روبرو گردیده است. در دورانهای بحران در کشورهای امپریالیستی بهای کالاها که یکی از عرصه هائی میباشد که سود سرمایه داران از آن طریق تامین میشود کاهش مییابد که اقتصاد دانان به آن دفلاسیون میگویند.نفت آن ماده خامیست که تا کنون اصلیترین ماده تامین انرژی بوده،کالایی که تا هم اکنون در انحصار شرکتهای نفتی آمریکایی می باشد بهایش سقوط کرد.
این امر و ارزانی کالاهای خارجی که عمدتاً از چین وارد آمریکا میشوند سرمایه داران آمریکایی در بازار داخلی مجبور به فروش کالاهای خود با قیمت ارزانتر گردیده اند هم به این دلیل (افزایش قیمت کالاها در بازار داخلی) و هم آنکه در بازار جهانی با رقیبی بزرگ مانند چین و دیگران روبرو هستند و هم به این خاطر که سروری چین در جهان سرمایه داری را به تعویق اندازند در حال حاضر کشور لیبی به عرصه حل و فصل این مسائل میان امپریالیستها تبدیل گردیده است.همه میدانیم که اقتصاد چین به سرعت در حال توسعه و رونق میباشد ،چین در روز برای به حرکت در آوردن چرخ اقتصاد به سرعت در حال توسعه خود ۸/۵ میلیون بشکه نفت در روز مصرف میکند،چین پس از ایتالیا و فرانسه سومین خریدار نفت بسیار مرغوب لیبی از نظر تولید بنزین میباشد.همانطور که در فوق گفتیم بهای نفت در طول بیش از ۲ هفته به بالای صد دلار رسید. به همین دلیل قیمت بنزین در بازار داخلی آمریکا حدود ۴۰ سنت افزایش یافت تا همین جان شرکتهای نفتی آمریکا میلیونها دلار سود از طریق فروش بنزین از بازار داخلی آمریکا به جیب زده اند. از نآا امنی و شرایط جنگی در لیبی در کوتاه مدت افزایش بهای نفت و در دراز مدت تثبیت بهای این کالا و جلوگیری از سقوط از نظر منافع امپریالیستهای آمریکایی بدست خواهد آامد که با توجه به رشد بسیار با سرعت اقتصاد چین و نیاز روز افزون این اقتصاد به نفت به ضرر آنها تمام میشود البته این آن هدفیست که آمریکا و متحدین اروپایی او دنبال میکنند.
در نتیجه آنچه در لیبی جاریست که به صورت جنگی کشدار میان جریانات وابسته به امپریالیسم در آمده است دیگر ربطی به خیزش تودهها ندارد و از نقطه نظر منافع همین تودهها که بهای اصلی این جنگ و تحریمهای اقتصادی را خواهند پرداخت قابل حمایت از نظر هیچ جریان و فرد آزادی خواهی که دل در گرو آزادی کارگران و زحمتکشان جهان از جمله زحمتکشان لیبی دارد نیست و باید قاطعانه افشا گردد.
در پایان بر روی این نکته اساسی باید تاکید کرد : با دیدن آنچه در این چند ماه در خاور میانهٔ جلو چشمان همه رخ داده و میدهد یک چیز بار دیگر آشکار گردید و آقای واقعیت با برجستگی تمام بر آن مهر تایید زد آن است که ریشه تمام دردهای کنونی مردم منطقه سلطه امپریالیسم میباشد و هر ذره تغییر جدی به نفع تودههای کارگر و زحمتکش به نابودی همین سلطه گره خورده است و تودههای به پا خاسته باید مسیر حرکت خود را از دسیسههای امپریالیستی تشخیص دهند. این مهم با تغییر چشم انداز سیاسی جنبشهای جاری در منطقه به دست میآید که خود منوط به تولد و رشد رهبری انقلابی (کمونیستی) در بستر همین اوضاع میباشد. به امید آان روز!!
غلام- امیدوار
۳/۱۰/۲۰۱۱