خیزش‌های مردمی منطقه و جریان “رهبر” سازی امپریالیسم

پس از سال‌ها تقریبا خاموشی توده‌های ستم دیده منطقه ، خاموشی که دیکتاتوری‌های وسیعا و شدیدا خشونت آمیز حاکم در این کشورها به مردم تحمیل کرده بودند، در هفته‌های اخیر امواج خروشان مبارزات حق طلبانه توده‌های منطقه از تونس تا یمن و اکنون مصر بطور هم زمان سراسر منطقه را در نوردیده، و زمین را در زیر پای دیکتاتوری‌های وابسته به امپریالیسم در منطقه به لرزه در آورده و متأسفانه هر چند موقت و نه بطور پایدار در سد این دیکتاتوریها چنان شکافی انداخته اند که امپریالیستها را مجبور کرده‌اند که از نوکران خود مانند بن علی‌ و اکنون حسنی مبارک دست به شوید و به هدف تداوم سلطه خود به یار گیری جدید دست به زنند.
خیزش‌های خود جوش ولی‌ دلاورانه مردم محروم و ستم دیده منطقه در بستر آن شرایطی شکل گرفته و به صورت شورش های توده‌ای منفجر گردیده اند که همین رژیم‌های وابسته به امپریالیسم برای تامین منافع اربابان امپریالیست خود و همچنین مشتی سرمایه دار داخلی برای میلیونها انسان کارگر و زحمتکش ایجاد کرده اند. سرمایه دارن زالو صفتی که حیات آنها با توجه به ارگانیک بودن مناسبات تولیدی حاکم با سرمایه جهانی به ادامه سلطه امپریالیسم وابسته بوده  و پاسداری از آن تنها با اعمال دیکتاتوری تماماً خشونت بار امکان پذیر است .
انفجار خشم و تنفر متراکم شده زحمتکشان عرب منطقه مانند خیزش زحمتکشان ایران در سال گذشته بطور مشخصتر در بستر آن شرایطی تبلور مادی یافته است که رژیم‌های حاکم در این کشور‌ها با اجرای سیاست‌های اقتصادی نئو لیبرالیسم اقتصادی (امپریالیسم عریان)و اجرای رهنمود‌های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول این نهاد‌ها مالی‌ امپریالیستی برای اکثریت مطلق مردم منطقه ایجاد کرده اند .سیاستهای اقتصادی ذکر شده به نابودی هر چه بیشتر  تولید این کشورها هرچند که خود وابسته است و مبدّل کردن آنها به بازار‌های تماماً مصرف کننده کالا‌های کشور‌های امپریالیستی و طبعاً بیکاری فقر و فلاکت شمار کثیری از مردم این کشورها خصوصأ جوانان انجامیده است.برای پاسداری از چنین وضعی می‌‌باشد که دولت‌های حاکم بیش از پیش به سرکوب و پایمال کردن ابتدایی‌ترین حقوق مردم کشور‌های خود دست می‌‌زنند.
یکی‌ بودن خواست‌های مردم منطقه از ایران تا تونس و از مصر تا یمن یعنی‌ آزادی و نان بیانگر یک حقیقت انکار ناپذیری می‌‌باشد و آن این است که ریشه همه درد‌های این مردم یکیست و یک تحلیل مارکسیستی لننیستی از شرایط اقتصادی سیاسی اجتماعی و طبعاً با توجه به چگونگی‌ بسط و گسترش سرمایه داری‌های این کشور‌ها به روشنی نشان می‌‌دهد که این ریشه چیزی نیست به غیر از سلطه استثمارگر و چپاولگر امپریالیسم بر این کشورها.نگاهی‌ به تلاش‌ها و تحرکات امپریالیستها خصوصأ امپریالیسم متفوق در منطقه(امپریالیست‌های آمریکایی) جهت مهار کردن خشم توده‌های کار و زحمت در این کشورها که بدون پرده پوشی زیر نام حفظ
“منافع ما”و “محدود کردن ضربات وارده به منافع ما” از زبان مقامات دولتی آمریکا چه مقامات سابق و چه آنهایی که اکنون در دولت اوباما هستند و خود اوباما شنیده می‌‌شود چیز دیگری از این واقعیت را نشان نمی دهد. مارتین ایندیک عضو دولت کلینتون در وزارت خارجه آن دوره و مشاور جورج میچل نماینده ویژه دولت اوباما در مسائل فلسطین و اسرائیل می‌‌گوید “این موضوع بزرگی‌ برای دولت اوباما می‌‌باشد” و می‌‌گوید این وضع “قضاوت خیلی‌ دقیق را می‌‌طلبد تا که ضربات اوضاع جاری به منافع ما بسیار کم باشد” و در ادامه در تعیین کنندگی سیاست امپریالیستهای آمریکایی در سرنوشت مبارک مزدور چنین می‌‌گوید “چسبیدن به مبارک هنگامی که روشن شده است که وسیعا مشروعیت خود را در میان مردم مصر از دست داده است” و در این صورت بالاخره باید “از زور و مقدار زیادی خون ریزی برای ماندنش در قدرت استفاده کند ،می‌ تواند خلاف آنچه ما می‌‌خواهیم یعنی‌ جلوگیری از بی‌ ثباتی بینجامد”(لوس آنجلس تایمز ۱/۳۰/۲۰۱۱)
به دلیل خود جوش بودن خیزش ستم دیدگان مصر بار دیگر محیلانه بودن سیاستهای امپریالیسم در برابر چنین خیزش هایی دارد در مقابل چشمان همه آنهایی که دل‌ در گرو رهایی واقعی زحمتکشان از یوغ امپریالیسم و سرمایه داری دارند به نمایش گذاشته می‌‌شود.
امپریالیسم با استفاده از تجارب دیگرش(ایران،فیلیپین،اندونزی،آفریقای جنوبی، کنگو)به منظور تداوم سلطه اش بر کشور‌های منطقه و در این مورد مصر تصمیم گرفته است و در این تصمیم گیری این اصل مبنای کار قرار گرفته که امپریالیستها همواره  می‌‌گویند: “دوست دائمی ما منافع ما می باشد” آنها با تکیه بر این اصل  در مورد سرنوشت حسنی مبارک سخن می گویند. لوس آنجلس تایمز در تاریخ ۱/۳۱/۲۰۱۱ از زبان یک مقام آمریکایی که نه خواسته است نامش فاش شود در مورد تصمیم دولت اوباما در این زمینه می‌‌گوید “آنها نمی‌‌خواهند مبارک را به لبه پرتگاه به برند ،اما می‌‌فهمند که دوران مبارک به سر آماده است” همین مقام می‌‌گوید “آنها (یعنی‌ دولت اوباما- از من) باید در سمت درست تاریخ به ایستند و تلاش نکنند مبارک را در سر کار نگاه دارند” به همین دلطل هم هست که  محمد البردایی که سی‌ سال است در مصر نبوده ناگهان به مصر فرستاده می‌‌شود و رسانه های غربی دارند به مثابه یکی‌ از “رهبران” این جنبش این شخص را تر و خشکش می‌‌کنند. در مصاحبه با کانال (CNN)سی‌ ان ان در تاریخ ۱/۳۱/۲۰۱۱ چنین می‌‌گوید “پیامم به اوباما که خیلی‌ ارادت دارم خدمت ایشان این است که سیاست خارجی خود را مروری بکند و بگذارد مبارک برود”. همین تبلیغات در جهت حفظ تداوم سلطه امپریالیسم بر مصر و کلّ منطقه در تلاش است تا ارتش دست ساز امپریالیسم در این کشور که به ظاهر فرماندهانش از طرف حسنی مبارک به مقام فرماندهی این ارتش رسیده اند ولی‌ در واقع افسارشان در دست امپریالیسم می‌‌باشد را یک شبه “دوست” مردم زحمتکش و گرسنه مصر جا بز‌‌ند. در همین رابطه لوس آنجلس ۱/۳۱/۲۰۱۱ تایمز چنین می‌‌گوید ” رهبران ارتش ایالات متحده از فرمانده هان ارتش مصر که با آنها رابطه عمیق و حرفه ای دارند خواسته اند که به ،خواست ایالات متّحده مبنی بر کمترین استفاده از زور توجه کنند و تلاش نکنند با این کار دولت مبارک را حفظ کنند. طبق همین سیاست در خیابان‌های قاهره و دیگر شهر‌های مصر شاهدیم که در حالی‌ که تانک و توپ‌های ساخت آمریکایی در آنها مستقر گردیده اند و این خود به معنی‌ آن است که به واقع ارتش همه کار است و مادامی که این ابزار اصلی‌ حاکمیت دست نخورده باقی‌ به ماند چندان فرقی‌ نمی‌‌کند که چه کس یا چه نوع دولتی بر سر کار آید سلطه امپریالیسم ادامه خواهد یافت،می‌ بینیم که در همین حال سربازان همراه مردم سوار برخی‌ از تانک‌ها شده و با هم پرتقال می‌‌خورند و یا تظاهر کنندگان به آنها آب و غذا می‌‌دهند.
آنچه در حال حاضر امپریالیستها در تدارک آن برای زحمتکشان مصر هستند انتخاب آلترناتیوی می‌‌باشد که از آن طریق بتوانند بر امواج مبارزات کارگران و زحمتکشان مصر و تونس سوار شده و از ضربات وارده به “منافع” خود ممانعت به عمل آورند.لوس آنجلس تایمز در تاریخ ۱/۳۰/۲۰۱۱ از قول یک مقام دولتی در باره جایگاه ارتش در اوضاع جاری چنین می‌‌نویسد “این مقام گفت ناروشن است ارتش مصر در مسابقه میان مبارک و اپوزیسیون کدام یک را انتخاب کند.”اما بر اساس تجارب تاریخی می‌‌توان بدون هر گونه تردیدی گفت که این امر که ارتش در “سمت” کی‌ بایستد را امپریالیستها تعیین خواهند کرد.
نتیجتاً با توجه به آنچه گفته شد و تلاش امپریالیستها که هم از محمد البردایی و هم از جریان ارتجاعی اخوان المسلمین به مثابه اجزایی از دولت سر سپرده دیگری حرف می‌‌زنند جنبش مردم محروم مصر در وضعیت کنونی هر چند که اگر چماقی مانند مبارک را از امپریالیسم بگیرند یک گام به پیش هست اما همین وضعیت که شاخص اصلی‌ آن فقدان رهبری انقلابی‌(در عصر کنونی رهبری طبقه کارگر) می‌‌باشد سبب می‌‌گردد سرنوشتی جز شکست در انتظارش نباشد. در حقیقت با حفظ ماشین دولتی حئّ و حاضر که ارتش دست ساز امپریالیسم جز تعیین کننده آن است،ماشین دولتی که ابزار سیادت بورژوازی وابسته به امپریالیسم است و خصلتاً حفظ و پاسداری از مناسبات سرمایه داری حاکم بر کشور مصر و با توجه به وضعیت سرمایه داری امپریالیستی بطور عام(تشدید تضاد‌ها و رقابت‌های میان کشور های امپریالیستی ) و سرمایه داری‌های وابسته به امپریالیسم بطور ویژه و جایگاه آنها در بطن سرمایه داری جهانی و محدود شدن کم سابقه ظرفیت‌ها و پتانسیل های این نظام در پاسخ گویی به نیاز‌های مردم یعنی‌ بطور کلی‌ آزادی و نان هر دولتی که در مصر بر سر کار گذاشته شود تداوم دهنده دیکتاتوری و ناتوان از پاسخ گویی به این نیاز‌های اساسی‌ خواهد بود بنابر این آنچه در کشور‌های عربی‌ منطقه شاهدش هستیم آغاز پروسه‌ای طولانی خواهد بود. پروسه‌ای که پیروزیش منوط به تامین هژمونی طبقه کارگر بر جنبش عمومی‌ مردم محروم منطقه خواهد بود.

Gholam-omidvar
۲/۲/۲۰۱۱