وداع با “دوران سپرى شده”(نکاتى پیرامون نوشته م.آسنگران پیرامون طرح “اتحاد نیروهاى کمونیسم کارگرى”)

اخیرا متن مصاحبه اى از نسان نودینیان با محمد آسنگران پیرامون طرح “اتحاد نیروهاى کمونیسم کارگرى” منتشر گردیده که حاوى نکات قابل بررسى است. موضوعات متعددى در این مصاحبه مورد بحث قرار مى گیرند. اما، کل مصاحبه یک هدف مشترک راتعقیب میکند و آن این است که در بر گیرنده یک مقدمه چینى به اصطلاح “تٸوریک” براى توجیه شکست عملى این سیاست یعنى “طرح کنگره فراگیر” مى باشد.  ادامه‌ی خواندن

بیاد رفیق جلال پنجوینى(انتشار نامه اى از رفیق جلال پنجوینى به منصور حکمت)

رفیق جلال پنجوینى یکى از کادرهاى شناخته شده و کمونیست کومه له بود که متاسفانه در جریان بمباران شیمیایى یکى از اردوگاههاى مرکزى کومه له در کردستان عراق، توسط دولت عراق،در اردیبهشت سال ١٣۶٧ همراه جمعى دیگر از کادرهاى حزب کمونیست ایران جانباخت . ادامه‌ی خواندن

پایان و شکست یک “خط” (در باره بحران و بن بست سیاسى حزب “حکمتیست”) … داریوش نیکنام و غفار غلام ویسى

سوت پایان پروژه سیاسى ایکه به حزب “حکمتیست” موسوم شده بود با کودتاى اقلیت پنج نفره دفتر سیاسى ( تحت رهبرى کورش مدرسى و به دستور مستقیم ایشان) بر علیه جناح موسوم به هیات دائم به صدا در امد واز  آنروز تا کنون سیر رویدادها به تمامى دال بر این حقیقت است  که این حزب  در قواره کنونى روزهاى پایانى خود را از سر مى گذراند. ادامه‌ی خواندن

نتایج یک پروسه (در حاشیه درگیریها و تنش هاى داخلى جریان سازمان زحمتکشان کردستان ایران ) … عبدالله شریفى ٬ داریوش نیکنام

اکنون نزدیک به یک ماه است که اخبار مربوط به تنش ها و “بحران” جریانى تحت نام سازمان زحمتکشان کردستان ایران، به سر دستگى عمر ایلخانیزاده، بازار مدیاى جریانات ناسیونالیست کرد را گرم کرده است۔
خبرها  نه تنها حاکی از وجود درگیرى نظامى، کتک کارى و حمله فیزیکى به همدیگر است بلکه این اخبار مملو از حوادثى است که شنیدن هر قلم از آن  گویاى عمق فساد و برملا کننده ماهیت حقیقى این جریانات است۔ از جمله قطع نان و آب به اصطلاح “مخالفین” توسط جناحی که هنوز سر کیسه پول دریافت شده از جلال طالبانى و “حکومت” اقلیم کردستان عراق را در اختیار دارد(جناح عمر ایلخانى زاده)، اتهام دزدى و اختلاس مالى  طرفین به همدیگر، افشاى فرستادن واحد هاى نظامى به داخل و به منظور باج گیرى از مردم توسط افراد وابسته به دارو دسته هاى متخاصم، و بسیارى اعمال و رفتارهاى  قبیح علیه همدیگر در اخبار منتشر شده موج میزند۔
مقدمتا ، جهت پرداختن به این مساله و پاسخ گفتن به “چرا” هاى حول این رویدادها بهتر است پیش زمینه پیدایش تاریخى این جریانات را بطور مختصر بار دیگر مرور کرد۔
در اوایل دهه نود میلادى ، حزب کمونیست ایران با سه گرایش متفاوت و متضاد، به دوره اى بشدت دگرگون شونده جهانى، پا گذاشت ۔ با بیرون آمدن گرایش کمونیزم کارگرى از آن حزب، گرایشات دیگر هنوز در قالب یک تشکیلات ماندگار شدند۔ با حمله نظامى دول غربى به عراق  در اوایل دهه نود میلادى، پروسه ها و روندهاى متعددى در سطح جهان و منطقه آغاز شدند۔ با طلوع خونین نظم نوین،  پروسه اى که اکنون ما شاهد نتایج گندیده آن در دارودسته هاى مانند حزب کومه له و سازمان زحمتکشان و غیره هستیم، آن زمان به رهبرى عبدالله مهتدى کلید خورد ۔
بعد از مدتى متوجه شدند که حزب کمونیست و یدک کشیدن کمونیزم با اهداف بازار مکاره اى که قرار بود در آن نقش بازى کنند، سازگار نیست ۔ سرانجام عبدالله مهتدى و عمر ایلخانى زاده و جمعى از دوستانشان، با حمایت مالى و نظامى جلال طالبانى از حزب کمونیست جدا شدند و رسما و مشترکا با سرقت اسم کومه له و با براه انداختن یک موج وسیع کینه و نفرت از گذشته انقلابى و کمونیستى کو مه له  به باز سازى ناسیونالیسم کرد و ارتقا بخشیدن جنبش “کردایتى” از سطح سیاسى به سطح فالانژیسم، جریان مستقل خود را سازمان دادند ۔

قطعا هریک از این رویدادها در مقطع زمانى خود منتج و متاثراز معادلات منطقه اى و جهانى دوره خود هستند و با آن فاکتورها قابل توضیح هستند۔ بطور مثال انشعاب این دارودسته از حزب کمونیست و کومه له در اوایل سال ٢٠٠٠ میلادى، را با فاکتورهایى مانند، ضعف و بى افقى ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران، ظهور جنبش دو خرداد  وجان گرفتن دو باره افق به  سازش رسیدن با جمهورى اسلامى در میان جریانات ناسیونالیستى کردستان  ، قدرتگیرى ناسیونالیزم کرد در کردستان عراق به عنوان یک فاکتور تعیین کننده منبع و منشا تغذیه مالى با پمپاژ پول و امکانات به جریانات همدست خود، و اوج نفوذ و محبوبیت کمونیزم کارگرى در جامعه ایران و مخصوصا شهرهاى کردستان ایران و غیره قابل توضیح بود۔
اکنون با گذشت بیشتر از یک دهه  اکثر فاکتورها تغییر کرده اند و فاکتورهاى جدیدى صحنه گردان سیاست و تعریف  جریانات مختلف هستند۔ (تاریخ انشعاب جماعت مهتدى و ایلخانیزاده از کومه له و حزب کمونیست، مکتوب و قابل دسترس است ما خوانندگان و علاقه مندان به ویژه نسل تازه را براى شناخت از این رویدادها به آثار منصورحکمت که عمدتا در سایت منصور حکمت قابل دسترسى هستند، مراجعه میدهیم.)
 
 پروسه فوق  به دلایل قابل ذکر که بازهم ریشه در معادلات بین اللملى و موقعیت ناسیونالیسم کرد، با تغییر ریل آمریکا در قبال اسلام سیاسى ، ناکامى سیاست نظامى در عراق و غیره در منطقه، مسیر دیگرى یافت۔

 ایران عراقیزه نشد، نیاز به کپى ایرانى ارتش رهایى بخش کوسوو بى معنى شد، جریان مادر یعنى احزاب ناسیونالیست کرد عراق که بخشى از سیاست نظامى ارتش آمریکا بودند خود در مقابل جامعه کردستان قرار گرفتند و در آینده مبهمى فرو رفتند . این عوامل بار دیگر موجب گردید که این جریان (سازمان زحمتکشان)  به چندین دسته تجزیه شوند ۔ نتیجه این تجزیه چنان شد که عمر ایلخانیزاده و عبدالله مهتدى را در دو دسته جدا از هم در مقابل هم قرار  داد۔ داستان امروز تنش این جماعت نتایج آن پروسه میباشد۔
با توجه به اینکه مطالب درج شده از جانب این جریانات و افشاگریها واخراج ها و درگیریها ى انها  قادر به توضیح و تعریف واقعى ریشه هاى این مساله نیستند،  بایستى به عوامل اساسى تر که وقوع این رویدادها را در مقطع کنونى توضیح میدهد، پرداخته شود۔

اکنون با این مقدمه ما سعى میکنیم که فلسفه و عوامل کلیدى این تنش ها و درگیریها را در چند نکته بهم مرتبط  و کوتاه مورد بررسى قرار دهیم :

اسطوره کومه له کمونیستى

اتفاقاتى که ما امروزه در اردوگاههاى این جریانات شاهد آنیم، رویداد هایى تازه  نیستند . دیگر چیز پوشیده اى در این میان وجود ندارد ۔ تاریخ زندگی به اصطلاح سیاسى اینها در دو دهه گذشته مملو از این گندکاریها مى باشد ۔ مگر خود عبدالله مهتدى طبق افشاگریهاى خود عمر ایلخانیزاده( در دوره اى که اینها سر مال و قدرت از همدیگر جدا شدند) طرح حمله نظامى به اردوگاههاى نظامى سازمان کردستان حزب کمونیست ایران را به جمع رهبرى وقت خودشان ارائه نداده بود؟ مگر همان شخصى که امروز دار ودسته عمر ایلخانى زاده او را به جرم تیراندازى و کتک کارى افراد درون اردوگاهشان  ، حکم اخراجش را صادر کرده اند، بار ها و با اطلاع خود ع. مهتدى و ع. ایلخانى زاده عملیات نظامى ایذایى روى اردوگاههاى کو مه له انجام نداده بود؟ مگر همین سال گذشته و در جریان اختلافات درون دار ودسته وابسته به عبدالله مهتدى ما شاهد همین اعمال و رفتار زشت در درون کنگره ها و اردوگاههاى آنها نبودیم؟ مگر همان موقع هم اینها پلیس سلیمانیه را براى بازگرداندن “نظم و ارامش” به داخل اردوگاههایشان نیاوردند؟ نمونه ها بسیارند و وقت خودش همه اینها در ذهن و حافظه مردم ثبت شده اند. شاید لازم باشد همه آنها را و بار دیگر به عنوان افتضاحات اینها در دسترس عموم گذاشت. پشم اینها حتى جلوى بسیارى از دوستان قدیمى خودشان هم ریخته است ۔ دیگر پروژه به اصطلاح ” باز سازى کومه له”(بخوان ناسیونالیزه کردن کو مه له) که زمانى میتوانست سر منشا گرد آورى نیرویى براى اینها باشد ، به انتها رسیده است۔ بسیارى از کسانى که با شور و شوقى احمقانه به این دارو دسته ها کمک مى کردند، دارند با عجله از اینها فاصله مى گیرند۔

اما سوالى که باید در پرتو این اتفاقات به آن جواب داد این است که چرا با وجود اینکه این جریانات به آخر خط خود رسیده اند و حتى امثال طالبانى  هم دل خوشى و امیدى به اینها ندارد ، کماکان ناسیونالیسم کرد سر کیسه را براى هر چند نفرى با هر سابقه اى به شرط اینکه از پسوند “کومه له ” در اسم خود استفاده کنند، شل مى کند؟ تصادفى نیست که مقامات “حکومت اقلیم” کردستان عراق به مخالفین عمر ایلخانى زاده گفته اند که اگر قصد دارید جدا شوید باید از اردوگاه اینها بروید و اردوگاه خودتان را درست کنید ۔ خاصیت این همه دار ودسته درست کردن به اسم کو مه له در شرایط کنونى براى اینها چه مى باشد؟ ایا رابطه اى بین این اقدامات و تلاش هاى مداوم وزارت اطلاعات جمهورى اسلامى که هر روزه و با صرف بودجه پروژه “کومله از درون” را پیش مى برد وجود ندارد؟

به نظر میرسد که هم ناسیونالیسم کرد و هم جمهورى اسلامى در شرایط کنونى روى یک هدف معین توافق کرده اند. این دو کمر به در هم شکستن “اسطوره کو مه له” بسته اند.

در متن معادلات بین اللملى و منطقه اى، رسالت  این نیاز مشترک جمهورى اسلامى و ناسیونالیسم کرد در قبال تاریخ کمونیستى کومه له، به عهده جلال طالبانى و حزبش سپرده شده است۔ تاریخ کمونیستى کومه له، به عنوان جریان کمونیستى دخالتگر، سازماندهنده مقاومت مردم، سازمانى که براى اولین بار در تاریخ منطقه، کمونیستها در قالب ان در راس مقاومت توده اى و مسلحانه در مقابل جمهوری اسلامى قرار گرفتند، نماینده طبقه کارگر و مدافع برابرى در جامعه کردستان، تاریخى است که قرار است از اذهان جامعه زدوده شود ۔ کو مه له نیرویى خوشنام و پر نفوذ در جامعه کردستان که سمبل قاطعیت، مقاومت و تسلیم ناپذیرى بود. جمهورى اسلامى  کو مه له را بانى به قول خودشان “غائله” کردستان مى دانند، غائله اى که هنوز کابوس آن بر سر مقامات جمهورى اسلامى پرسه می زند۔ در هم شکستن این تصویر از کو مه له و پاک کردن جامعه از این ذهنیت انقلابیگرى و کمونیستى برای جمهورى اسلامى حیاتى است. هنوزوجود این خاطره از آن دوران کو مه له ، منشا مبارزه و مقاومت در مقابل جمهورى اسلامى مى باشد و در حافظه تاریخى جامعه کردستان زنده است۔

 از طرف دیگر کمونیزم در کردستان ایران در قالب کومه له براى دوره اى معین مانع جدى ارتجاع منطقه بود۔ با وجود یک کومله کمونیست قدرتمند ارتجاع مذهبى  خیلی سریع  به حاشیه جامعه رانده شد۔  حزب دمکرات کردستان ایران نه تنها نتوانست سخنگوى تک و تنها باشد، بلکه هر روزه موقعیت سیاسى اجتماعى آن در مقابل عروج کو مه له تضعیف مى گردید. و به منظور جلوگیرى از این روند به تحمیل جنگى چند ساله با کمونیستها دست زد که در آن هم  شکست خورد۔  به همین خاطر براى ناسیونالیسم کرد هم در هم شکستن این اسطوره و گرفتن انتقام از یک کومه له کمونیست، قاطع و سازش ناپذیر که اجازه نداد کردستان ایران  به میدان یکه تازى آنها تبدیل شود، به یک امر عاجل سیاسى تبدیل شده است۔

 امروز اینها  در متن اظهار ندامت بسیارى کسانیکه وقت خودش در به وجود آوردن آن کومه له نقش ایفا کردند و بر متن بی تحرکی و نگرش غیر انتقادى جریانی که به هر حال قانونا صاحب کومه له مى باشد، زمینه را براى تحقق این امر مهیا دیده اند۔ علت سر کیسه شل کردن اینان  و کمک به هر چند نفرى که خودشان را ” کو مله ” می نامند را بایستى در این جا  جستجو کرد. به  دلیل همین سیاست هر چند نفرى به نام کومله اگر بخواهند اردوگاهى بزنند و بازار و دکانى براى خود باز کنند با سخاوت مالى و حمایت بیدریغ جلال طالبانى مواجه خواهند شد۔
اگر کسى فیلم اسپارتاکوس را دیده باشد یا کتاب اسپارتاکوس نوشته هوارد فاست را خوانده باشد  میداند که یکى از نکات آموزنده آن کتاب ماجراى جنگ کراسوس علیه قیام بردگان به رهبرى اسپارتاکوس میباشد۔ کراسوس خوب میداند که شکست بردگان بى امکان با ارتش مقتدر روم امرى است حتمى و ممکن، پس به فرماندهان تحت فرمان خود میگوید ما نمیرویم به جنگى که اسپارتاکوس را شکست بدهیم بلکه میرویم به جنگى که اسطوره اسپارتاکوس را شکست دهیم۔

این داستان حماسى و تاریخى شباهت زیادى به مساله مورد بحث ما دارد۔ اینجا نه افرد اهمیت درجه اول دارند و نه اهمیت سازمانهاى موجود به اسم کومه له، همه میدانند که اینها در چه مایه اى هستند۔
 جنگ اصلى علیه اسطوره کمونیستى کومه له است۔ این آن پدیده ایست که ما بارها از ان  بعنوان ناسیونالیزه کردن تاریخ کمونیستى کومه له   نام برده ایم ۔

سیاست یا تجارت

با تهاجم نظامى آمریکا به عراق و تحمیل احزاب ناسیونالیستى کرد بر سرنوشت جامعه کردستان عراق، با دسترسى جمهورى اسلامى، ترکیه و سایر دول عربى در کشمکش هاى سیاسى تحت پرچم اشغال  و حضور نظامى آمریکا در  عراق، رفته رفته جریانات اپوزیسیون ایرانى، مستقر در کردستان عراق، از خصلت سیاسى تهى شدند و سیاست به بازار و تجارت مبدل شد۔ این روند فاسدسازى نیز با حمایت مالى گسترده مواجه است۔ اگر به افشاگریهاى این جریان توجه کنید مساله محورى اختلافات سیاسى نیست، و لازم هم نیست باشد۔ کسى در مورد جامعه و حتى “کردستان” و “سرکوب” و “مبارزه” مردم قرار نیست چیزى گفته باشد، اساسا لازم نیست فاکتور جامعه در کشمکش دستجات بى ربط به آن جامعه ، وزنى داشته  باشد۔ قرار است که جلال طالبانى و منشا پول و دلار را مد نظر داشت۔ افشاگیریها  به همین دلیل به سرعت بر مساله محورى ” عدم شفافیت مالى” متمرکز میشوند۔  همه از فساد مالى از دزدى و از بالا کشیدن ارقام بالاى دلار خبر میدهند۔ در این افشاگریها مباحث ” تشکیلاتى” و “منافع ملت کرد” و”اعزام نیرو به داخل” غیره فقط  تزیینى سیاسى است تا حرف محورى ” شفافیت مالى” و سوال “چه بسر پولها آمد؟” مطرح شود۔

این جریانات در گندیدگى پروسه تجارتى کردن سیاست دست و پا میزنند و بحق از هر زمانى بیشتر شایسته آنند که به آنها لقب معروف دارودسته و نه احزاب سیاسى اطلاق گردد۔ همین جریانات معمولا وقتى در مقابل حزبى کمونیستى  و یا حتى چپ و آزادیخواه قرار میگیرند، متخصص آمار و ارقام میشوند و سوالات ” در داخل چند نفر دارید” ” در میان طبقه چند تشکیلات دارید” و ” شما اقلیت هستید” و ۔۔۔۔ ظاهر میشوند. معلوم نیست چرا اصحاب ناسیونالیسم کرد تا به جریانات “خودى” میرسند کتابچه هاى آمار را مخفى میکنند؟ در همین ماجرا معلوم شد که جماعت عمر ایلخانیزاده به ١٠٠ نفر نمیرسند۔ در این جمع چند دهه نفرى طبق اسناد افشاگریها ۶٢ نفر به اصطلاح “اپوزیسیون” پیوسته اند و ١٨ نفره  شده اند ۔ راستش باید به نحوه رفتار آتى تمام کسانى  که به نحوى از انحاء سر در این آخور دارند، با حساسیت تمام برخورد کرد. این نوع رابطه ها دیگر با تز ” رابطه دیپلماسى” و “یافتم یافتم” های “دوستان حال و آینده” جواب داده نمى شود۔ سرنوشت جماعت عمر ایلخانیزاده  به نحوى عبرت انگیز است. باید فردا انتظار داشت که جریانات دیگر در آینده نزدیک با پلاتفرم “عدم شفافیت مالى” به جان هم بیفتند و اسناد دزدى و پولخورى همدیگر را افشا کنند۔ عجب سرنوشت شومى!!

قدر مسلم این وضعیت فضاحت بارى که اکنون در جریان است براى هر انسان آزادیخواهى بحق سزاوار تحقیر است۔  طبق قاعده تاریخى رویدادهایى که شایسته تحقیر هستند ماهیتا سازندگان آن از مرتجعین تاریخ به حساب میایند در این  میان متاسفانه جمعى کودک و انسانهایى که در انتخاب خود نقشى نداشته اند قربانیان مظلوم این حوادث هستند که بطور استثنایى قابل ترحم اند و سرنوشتشان مایه تاسف۔

در پایان باید گفت که وقتى امروز به موقعیت اجتماعی بسیارى از کسانیکه امروزه در راس این دارو دسته ها مى باشند و منشا این اعمال و رفتارهاى به شدت نازل و عقب مانده هستند، نگاه می کنیم  براى ما که دوره هایى اینها را از نزدیک شناخته ایم به خود اجازه می دهیم که این سوال را در مقابل آنها بگذاریم که وجدانا اعتبار و نفوذ و خوشنامى شما امروز زیاد است یا دوره ای که همه شما در حزب کمونیست ایران و زیر نفوذ و هژمونى جریان مارکسیستی درون آن حزب در حال فعالیت سیاسى بودید؟ آنجا قهرمانان مردم بودید و اینجا دزدان و اختلاس گران مالى ، شما که خیلى چیزها را اقرار کرده اید شاید بد نباشد به این یکى هم اقرار کنید ۔

سوم اکتبر ٢٠٠١١
بعد از تحریر

در حالیکه این نوشته به اتمام رسیده بود  متوجه شدیم که در میان مطالب نوشته شده حول این رویدادها ، سرو کله امین صادقى مجددا پیدا شده است۔  امین صادقى نماینده و سخنگوى مستعار پروژه شعیب زکریایى-  عبدالله مهتدى بود علیه کمونیزم و آزادیخواهى و آرمانگرایى انقلابى و کمونیستى ، صد البته که نباید در درج مطالب تاریخى امانتدارى را فراموش کرد، باید گفت که پا به پاى امین صادقى اسامى مستعارى چون “حه مه  بشکه ” هم وجود داشتند۔
ما امین صادقى را در شرایط غم انگیزى شناختیم. هنگام ظهور اول ایشان علیه کمونیزم لجن پراکنى کرد و مرگ رهبر ما را آرزو کرد و وعده داد که بر مرگ مخالفینش بخندد۔ ما اکنون بدون اینکه آرزوى مرگ کسى را بکنیم مجددا امین صادقى را در وضع کمیک و خنده دارى مشاهده میکنیم۔ طنز خنده دار این است که اینبار امین صادقى از کمک و ادیت عبدالله مهتدى محروم است و اتفاقا علیه او نوشته است ۔

امین صادقى بقول خودش در آشفته بازار جنبششان با سیاست تشجیع و تهدید براى تلفات جنگى جماعت ایلخانیزاده  تور پهن کرده و مانیفست ده ماده اى منتشر کرده است۔  او میخواهد بگوید که از عبدالله مهتدى نترسید حتى در نزد مقام و منشا “پول و دلار” هم جایگاهى ندارد در ضمن آنها رامیترساند که اوضاع جنبش آشفته است و باید این جمع به جماعت ” روند سوسیالیستى” بپیونندند۔ این “دلسوز سرمایه دار با شرف کردستان” نیز به صراحت به “آشفتگى جنبش کردستان” و نقش عبدالله مهتدى در این آشفته بازار اشاره میکند ۔ گویا از سال ٢٠٠٧ تا کنون عبدالله مهتدى در انتظار ملاقات جلال طالبانى بى صبرانه انتظار میکشد ۔ و از ورود “روند سوسیالیستى کو مه له” به این پروسه خبر مى دهد. و مى گوید که عبدالله مهتدى کور خوانده است به این دلیل که این بازیگر جدید عرصه رقابت بر سر مال و دارایى را بر او تنگ خواهد کرد.
شکست پلاتفرم مشترک مهتدی-  زکریائی  و دیگر چهره های پشت پرده و “نمک خورده” جلال طالبانی برای ایجاد حزب نفرت از کمونیسم و  پروژه ناسالم ناسیونالیزه کردن تاریخ کومه له کمونیست، فقط مایه مسرت است. تکه پاره شدن این “گردان ضربت” ضدکمونیست، که با اسپانسوری و نظارت و سرمایه گذاریهای “امنیتی” وزارت اطلاعات رژیم اسلامی و با واسطه گری  جلال طالبانی سرهم بندی شد، را باید به فال نیک گرفت. بن بست و کورشدن افق ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق و بلاتکلیفی وضعیت مدنی و حقوقی و اقتصادی مردم کردستان عراق تحت سیاستها و “دیپلوماسی” و بندبازیهای امثال طالبانی بیست سال است زندگى را بر مردم کردستان عراق به جهنم مبدل کرده است۔  پلاتفرمی که علیرغم برخورداری از امکانات وسیع مالی و دست زدن به   کودتا و گروگانگیری و اعلام هر از گاه حکومت نظامی توسط نیروهای سازمان امنیت جلال طالبانی در اردوگاههای تحت الحمایه،  به شکست بیانجامد، فقط  نشانه سر نوشت فرداى این داروسته هاى دیگر که بازیگران فعال پروژه فاسدسازى هستند، میباشد۔

 

البته ما بر شور بختى کسى نمیخواهیم بخندیم اما این شو خنده دار جناب امین صادقى را با اشتیاق نظاره گر هستیم ۔

سوم اکتبر ٢٠١١

گزارشی از واقعیت فاجعۀ اورامان

این متن بخشى از جزوه (فا جعه اورامان) شماره ٢ است، گزارشى است از نمایندگان کومه له(فاروق بابامیرى و فاتح شیخ) در هیئت تحقیق، این هیئت بعد از تعرض ٢۵ آبان افرد مسلح حزب دمکرات به واحدهاى کومه له در منطقه اورامان، تشکیل شد۔ هیئت مذکورترکیبى از نمایندگان حزب دمکرات کردستان ایران و نمایندگان اتحادیه میهنى کردستان و نمایندگان کومه له، بود ۔ ادامه‌ی خواندن

“انتخابات” و جدال جناحهاى رژیم

با تائید صلاحیت چهار تن از کاندیدهاى ثبت نام کرده براى شرکت در مراسم انتخاب رئیس قوه مجریه حکومت اسلامى توسط شوراى نگهبان سوت اغاز رسمى مبارزه" انتخاباتى" ریاست جمهورى اسلامى به صدا در امده است. قرار است از میان چهار تن از خودى ترین هاى خودشان را که سالها به عنوان عمله و اکره حکومت اسلامى انجام وظیفه کرده اند ٬ یکى را به عنوان رئیس جمهورى اسلامیشان انتخاب کنند. همگى   مى گویند که براى نجات نظام از ورطه نابودى به میدان امده اند.

ادامه‌ی خواندن

به جنون آدمکشی علیه مردم غزه باید پایان داد

داریوش نیکنام

کشتار هزاران نفر و مجروح شدن تعداد خیلى بیشترى از مردم فلسطین در غزه و بمباران خانه و کاشانه مردم قلب بشریت ازادیخواه را به درد مى اورد. بمباران بیرحمانه مناطق مسکونی غزه توسط بمب افکنهای اسرائیل، و تلفات مردم سیویل و بویژه کودکان تا این لحظه از مرز ۹۰۰ کشته و نزدیک به ۴۰۰۰ زخمی گذشته است. 

ادامه‌ی خواندن

اوضاع سیاسى ایران و ضرورت کمونیسم دخالتگر

داریوش نیکنام : مقدمه – بحث و کشمکش سیاسى و تئوریک حول بررسى ماهیت جمهورى اسلامى٬  تبیین مبانى بحران حکومتى آن٬ ماهیت جناح بندیهاى دررونى رژیم٬ رابطه غرب و رژیم٬ مسئله متعارف شدن و یا نشدن رژیم اسلامى٬ اسلامیت رژیم٬ رابطه مردم و رژیم٬ مسئله سرنگونى٬ انقلاب و دوره انقلابى٬ ٬ تقابل جنبشهاى اجتماعى اصلى و بررسى موقعیت سیاسى جنبش کمونیستى و امکانات و محدودیت هاى آن

ادامه‌ی خواندن

یاداشت سر دبیر ( شماره ۶ کانون کمونیسم )

داریوش نیکنام

در این شماره کانون کمونیسم همانند شماره هاى قبلی مطالبى را از منصور حکمت به چاپ رسانده ایم.لازم دانستم که توضیحات کوتاهى در باره این مطالب به اطلاع خوانندگان عزیز نشریه کانون کمونیسم   برسانم.

ادامه‌ی خواندن