دمکراسی بورژوایی متغلق به گذشته و ارتجاعی است, دمکراسی کارگری متعلق به آینده است

 دمکراسی بورژوایی متغلق به گذشته و ارتجاعی است, دمکراسی کارگری متعلق به آینده است

” آه , زمانه ِی کامیابی زمانی است که بتوانی به هر چه بخواهی بییندیشی و هر چه را که می اندیشی برزبان آوری”

امروزه از هر طرف جنجال دمکراسی خواهی سر داده میشود. سازمانها وگروهای لیبرال و سوسیال دمکرات دستیابی به  حقوق بورژوایی دمکراتیک در ایران راراه نجات مردم میدانند و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و بر سر کار امدن یک دولت لائیک دمکراتیک میاشند. در میان سازمانهایی که خود را چپ  کمونیست میخوانند, عده ای آزدیهای دمکراتیک را پیش شرط دستیابی طبقه کارگر به قدرت سیاسی میدانند. از جمهوریخواهان تا سلطنت طلبان و در راس آنها رضا پهلوی و گروهای چپ شرمگین و غیر شرمگین برای مردم ایران نسخه “دمکراسی بورژوایی” میپیچند

فراخوان برای شرکت در پارلمان های “دموکراتیک” همچون اروپا , مدرنیزه کردن سیاست , ستایش بورژوازی” لیبرال ملی” و به سوگ نشستن برای بختیار بعنوان “نماینده بورژوازی ملی” و دعوت به همکاری از تمام اپوزیسیون سوسیال دموکرات و خیانتکارانی همچون حزب رسوای توده و اکثریت و بنی صدر, جلاد کارگران و زحمتکشان کردستان , به تشکیل مجلس موسسان برای تعیین نطام آینده و رجوع به حقوق بشر برای ” جق ستانی” و ” عدالت برای مردم” و دفاع از “اصلاح طلبان ” رسوای داخلی همچون موسوی همه برای تضمین  تولید و باز تولید سرمایه داری و بقای انباشت سرمایه است مسبب اصلی زندگی سخت و فلاکتبار طبقه کارگر و زحمتکشان در تمام کشورهای دنیا است.

این کاملا بدیهی است که در ایران هیچگونه آزادی اعم از آزادی بیان , عقیده , اعتراض, آزادی زنان , آزادی تشکل و حتی حق حیات و تعیین نوع زندگی وجود ندارد.

دخالت و کنترل دولت بر تمام مسائل روزمره زندگی خصوصی مردم و محدود و سرکوب کردن آزادیهای آنها به هر دلیل واهی سخت گلوی مردم را می فشارد. آنچه مردم ایران تجربه میکنند دقیقا همان پیام خمینی برای مردم ایران است وقتی گفت: “حیات آخری حیات است. اینجا زندگی نیست اینجا مردگی است “( پیام مرگ او برای کارگران ) و این مردگی و خفقان به گونه ای است که هر دجالی چون رضا پهلوی که هنوز با ثروت غارت شده پدر و پدر بزرگش که از دیکتاتوران بنام ایران هستند زندگی میکند, برای مردم پیام آور” دمکراسی ”  میشود.

سخنرانی دمکراسی خواهان لائیک به نفع سکولاریسم و ​​آزادی در دورانی که سرمایه داری تمام کره خاکی را درنوردیده است , هیچ وجه اشتراکی  با  دروران مبارزه انقلابی آن علیه ارتجاع تاریک فئودالیسم ندارد. آنها خود را مدافعان آزادی بیان” و حاملان پیشرفت و روشنگری در برابر خرافات قرون وسطایی و سانسور مذهبی میدانند. اما سرمایه داری ، از جمله شکل “دموکراتیک” آن ، مدتهاست که مانع پیشرفت بشریت گردیده است.

 در عصر انقلابات سرمایه داری , که هنوز انقلابات کارگری مطرح نبود دمکراسی سرمایه داری میتوانست تاریخا مترقی باشد. اما بعد از قرنها تسلط سرمایه بر دنیا و از دست دادن دوران مترقی آن ,دیگر سرمایه داری رسالت تاریخی خود را از دست داده و وارد مرحله زوال و گندیدگی خود شده است. بحرانهای ادواری که هربار شدیتر و سریعتر بدنبال هم می آیند, جنگها ی جهانی و منطقه ای , تخریب کره زمین و مشکلات زیست محیطی از تجلیات زوال و گندیدگی این مناسبات است .  تاریخ انباشت سرمایه تاریخ استثمار , جنگهای ویران کننده و ریختن خون هزاران کارگرمیباشد

جمهوری فرانسه ، که وارث انقلاب سرمایه داری در سال ۱۷۸۹ و “اعلامیه حقوق بشر” ، در اواخر ماه مه ۱۸۷۱ است, با نام دمکراسی ,با در هم کوبیدن کمون پاریس ، که واقعی ترین دمکراسی را در عمر کوتاه خود به کارگران و زحمتکشان عرضه کرده بود به خاک و خون کشاند و آنها را در طول یک هفته قتل عام نمود.

 قدرتهای سرمایه داری در در طی جنگ جهانی اول , وحشیگری خود راکه منجر به کشته شدن بیش از۲۰ میلیون نفر گردید به نام دفاع از دموکراسی توجیه کردند. در جنگ جهانی دوم که ۶۰ میلینون انسان قربانی سرمایه گردید و با ریختن بمب های شیمایی بر روی مردم هیروشیما و ناکازاکی پایان یافت همه بنام دمکراسی توسط کشورهای اروپایی و آمریکا و زیر نام دفاع از سوسیالیسم استالینی صورت گرفت. جنگهای خاورمیانه که هر گونه آسایش را از مردم سلب کرده است و بربریت و کابوس را برای مردم به ارمغان آورده است با حمایت این دولتهای ” دمکراتیک” اروپایی و آمریکا از دولتهای سرمایه داری مستبد منطقه و عقب افتاده ترین گروه های مذهبی مثل القاعده , بوکوحرام , النصر و الشباب صورت میگیرد. و تمام این تصمیمات توسط نمایندگان سرمایه داری در همین پارلمانهای “دمکراتیک” گرفته میشود. البته در تمام این مدت سوسیال دمکراتها در پارلمانها و ایدئولوگهای آنها و اتحادیه های “کارگری” از قافله عقب نمانده و به کمک دولتهای ملی خود شتافته تا طبقه کارگر را با دمکراسی بورژوایی فریب داده و آنها را روانه کشتارگاه های جنگ بکنند. آنها سعی دارند دیکتاتوری سرمایه داری را در در پشت نقاب دموکراسی  پنهان سازند.

در این کشورهای سرمایه داری ظاهرا “دمکراتیک ” که به شکل جمهوری یا پادشاهی اداره میشوند سرمایه داران به مردم هر چند سال یکبار حق انتخاب میدهند که نمایندگان پارلمان را برای مدت ۴ یا ۵ سال انتخاب کنند. این نمایندگان همانهایی هستند که در مجلس به تصویب قوانین ضد کارگری که دولتشان ارائه میکند, می پردازند بدون اینکه مردم حق نظارت بر کار آنها چه قبل و یا بعد از انتخابات را داشته باشند و یا اینکه امکان مداخله در امور جامعه را پیدا کنند.انتخاب این نمایندگان در چارچوب احزاب بورژوایی و با هزینه های میلیاردی برای پیشی گرفتن از رقبای خود در زد  و بند با بنگاههای سرمایه داری و اتحادیه های وابسته به دولت امکان پذیر میگردد. نمونه آن میلیاردها دلاری است که به حساب  فیس بوک و رساناهای مجازی و غیر مجازی در انتخابات آمریکا برای ریاست جمهوری هزینه شده است و تا کنون از دوخزب بزرگ دمکراتیک و جمهوریخواه تجاوز نکرده است. این هزینه های هنگفت انتخاباتی که از طریق استثمار مستقیم وغیر مستقیم کارگران و زحمتکشان بدست آمده صرف تبلیغات گسترده این یا آن حزب بورژوایی و نمایندگان آن میگردد که از طریق رسانا های وابسته به خود, مردم را متوهم و یا مرعوب ساخته و به این خیمه شب بازی میکشانند وکسانی را که حتی تردید درشرکت در انتخابات را دارند در انتخاب میان بد و بدتر قرارمی دهند .آنها طوری وانمود میکنند که این نمایندگان , نمایندگاه واقعی اکثریت مردم هستند زیرا در شرایط ” دمکراتیک ” و بوسیله خود مردم انتخاب شده اند. اما افکار مردم را طبقه حاکم با در دست داشتن همه امکاناتی که در دست دارد هدایت میکیند

“افکار طبقه حاکم هر دوران , افکار حاکم هستند . یعنی طبقه ای که نیروی حاکمه مادی جامعه است, در عین حال نیروی حاکم نیروی حاکم معنوی آن نیز مباشد . طبقه ای که و سایل تولید مادی را در اختیار دارد, در نتیجه وسایل تولید ذهنی را تخت کنترل خواهد داشت , بنحویکه افکار آنهایی که فاقد وسایل تولید ذهنی هستند در کل تابع آن است …بنابراین مادام که آنها بعنوان یک طبقه حکومت میکنند و حدود و دایره یک دوران تاریخی را تعیین میکنند بدیهی است که کار را در همه ابعاد بعمل در آورند. لذا بعنوان متفکران , تولید کنندگان افکار نیز حکومت میکنند و تولید و توزیع اندیشه های عصر خود را تنظیم میکنند : بدیسان افکار آنان افکار حاکم آن دوران است” (۱)کارل مارکس، فریدریش انگلس، ایدئولوژی آلمانی،  بخش اول،  ص ۳۲.

 با همه شعارهایی که ایدئولوگهای سرمایه داری در مورد برابری حقوق دمکراتیک میدهند کارگران و زحتمکشان به دلیل همین” نداشتن وسایل مادی و ذهنی” نمیتوانند با طبقه سرمایه دار در حقوق دمکراتیک  برابر باشند و قادر به انتخاب  نمایندگان واقعی خود نیستند. حق رای برابر در جامعه ای که  سرمایه دار تمام قدرت سیاسی و اقتصادی را در انحصار دارد فریبی بیش نیست.  و نهادهای دمکراتیک تنها توجیهی برای مشروعیت بخشیدن به مالکیت  خصوصی سرمایه داری و روند استثمار طبقه کارگر است. سرمایه داری با کالایی کردن تمام شئون زندگی ,حیات اجتماعی را تابع بازار کرده و استفاده از وقت آزاد و الگوهای تولید, مصرف را تعیین میکند . آنها در حالی که از داشتن حقوق برابر همه انسانها در داشتن حق حیات , حرف میزنند زندگی را به شکل های مختلف از انسانها میستانند و به حمایت و برپایی مستبدترین حکومتها که روزانه جان هزاران کارگر و زحمتکش را چه در کارخانه ها و چه در خیابانها و چه در جنگهای که برپا میکنند, میگیرند, میپردازند وهنگامی که ازحق داشتن یک سرپناه حرف میزنند, هزاران انسان را به خاطر منافع سودجویانه آواره و بیخانمان میسازند. از دادن حق برابر برای کارگران سخن سرایی میکنند منظورشان حق آزادی برای فروش نیروی کار آنها میباشد بدون اینکه مطمئن باشند که خریداری دارد. مذهب را آزاد میگذارند تا مردم را به حماقت بکشاند  و منطورشان از آزادی مطبوعات و بیان ,آزادی ایدئولوگها و مبلغین خود آنها میباشد که اخبار را یکجانبه منتشر میکنند تا حمایتی برای زندگی انگل وارشان باشد. در قانونشان انسانها صرف نظر از ملیت و جنسیت ورنگ برابرند اما هنوز حتی در” دموکراتیکترین “کشورها , انسانها به خاطر این تفاوتها مورد ستم واقع میشوند. بدین ترتیب دمکراسی صوری که حق برابر در مقابل قانون را تبلیغ میکند منظور قوانینی است که نگهبان حقوق سرمایه داریست

 “دموكراسی سرمایه‌داری تضمین كننده‌ی حقوق عمومی، تغذیه‌ی خوب، مسكن، كار، بهداشت كودكان، آموزش و پرورش یا مراقبت‌های بهداشتی نیست. در این جا هیچ حقوق تضمین كننده‌ی نظارت بر ثمرات كار فردی و نظارت برخود روند كار وجود ندارد. چرا؟ زیرا چنین حقوقی با توزیع نابرابر ثروت و قدرت تضاد دارد. دموكراسی سیاسی صوری، به مشروعیت یافتن سرمایه‌داری  كمك می‌كند. دموكراسی سیاسی راستین بدون دموكراسی اقتصادی نمی‌تواند وجود داشته باشد و دموكراسی اقتصادی نیز در سیستم سرمایه‌داری نمی‌تواند وجود داشته باشد” (۲)

در تکامل یافته ترین کشورهای سرمایه داری  به هیچوجه به طبقه کارگر اجازه به چالش کشاندن مالکیت خصوصی وقدرت سیاسی داده نمیشود. هرگونه مبارزه رادیکال کارگری در لغو مالکیت خصوصی و کارمزدی زیر لوای” حفظ نظم و قانون” شدیدا سرکوب میشود. قدرت سیاسی و دستگاه سرکوب ضامن قانون و دمکراسی سرمایه داری است.

 سرمایه داران از زمان پیدایش سرمایه داری هر گاه احساس خطر از جانب طبقه کارگر کرده اند دست به سرکوب شدید آنها زده اند. جمهوری فرانسه ، وارث انقلاب ۱۷۸۹ و “اعلامیه حقوق بشر” ، ضدیت خود را با مبارزات کارگری نشان داده و در اواخر ماه مه ۱۸۷۱ با در هم کوبیدن کمون پاریس ، که خواهان سیستم انقلابی دمکراتیک و حکومت پرولتری بودند, دهها هزار کارگر و فرزندان آنها را در یک هفته قتل عام نمود.

 دموکراسی پارلمانی مکانیزمی برای مشروعیت بخشیدن به سلطه سرمایه داری است. و کارگران را به افرادی منفعل و به توده های استثمار شده بیگانه از خود و خاستگاه طبقاتی خود تبدیل میکند تمام جار و جنجالهایی که از جانب طرفداران دموکراسی  صورت میگیرد در واقع چیزی به جز دفاع از سرمایه داران و امتیازات آنها نیست. در مقابل دمکراسی بورژوایی,  نهادهای دمکراتیک واقعی, آن شکل  دمکراسی سیاسی را ممکن میسازند که  همزمان رهایی اقتصادی را امکان پذیر میسازد. رهایی که تنها با کسب قدرت سیاسی توسط پرلتاریا میتواند انجام گیرد. آزادی واقعی در گرو برچیده شدن همین مناسبات سرمایه داری است که این نهادهای بورژوایی” دمکراتیک” آنرا حفاظت میکنند. طبقه کارگر هرگز نمی تواند “مشروعیت عمومی” را در عملکرد طبیعی جامعه سرمایه داری بدست آورد. آنها تا زمانی که دل به این نوع دمکراسی بسته اند از رهایی خود باید چشم بربندند.

“.” …. مسئله تاکتیک ها این است که چگونه ذهنیت سنتی بورژوازی را که قدرت توده های پرولتری را فلج می کند ، ریشه کن کنیم”

“بی قاعده ترین و قدرتمندترین قسمت این طرز تفکر عدم استقلال کارگران  در مقابل رهبرانی است که کارگران تصمیم گیری امور کلی ، جهت امور طبقاتی خود را به آنها واگذار می کنند. سیستم پارلمانی تمایل اجتناب ناپذیری به کاهش فعالیت خود توده های مردم برای انقلاب ضروری دارد. مهم نیست که چقدر سخنرانی های زیبایی برای بیدار کردن عمل انقلابی انجام می شود ، عمل انقلابی ناشی از چنین کلماتی نیست ، بلکه فقط ناشی از نیاز سخت و شدید است

انقلاب همچنین چیزی فراتر از حمله گسترده ای است که  دولتی را سرنگون می کند و همانطور که می دانیم ، توسط رهبران قابل احضار نیست ، بلکه فقط  انگیزه عمیق توده ها را می طلبد. انقلاب مستلزم پرداختن به پرسشهای بزرگ بازسازی اجتماعی است ، تصمیمهای دشوار اتخاذ میشود , كل پرولتاریا را درگیر یك جنبش خلاقانه میکند- و این تنها در صورتی ممكن است كه نخست  پرولتاریا  آگاه و پیشرو، و سپس توده های رو به افزون  امور را در دست  خود بگیرند.  و مسئولیتهای خود را بدانند ، تحقیق کنند ، تبلیغ کنند, تلاش کنند،  فکر کنند ، ارزیابی کنند ، جسارت داشته باشند و انجام  دهند” پانه کوک (انقلاب جهانی و تاکتیک کمونیستها)

طبقه کارگر وظیفه تاریخی دارد که خود و بشریت را از هرگونه توهم و فریب دمکراسی خواهی رهایی بخشد. اگر چه اسلام و مسیحیت هنوز اهرمهای قدرتمندی هستند که برای تحکیم سیستم سرمایه داری موجودیت دارند. اما دموکراسی  قوی ترین فریب برای توده هاست .انتخاب مبارزه علیه مذهب و نادیده گرفتن دیگری  فقط می تواند منافع حاکمان را تأمین کند و مانع توسعه جهان بینی پرولتری که دیدگاه واقعی بشر یعنی کمونیسم است شود.

کارگران نمیتوانند با تاکتیکهای کهنه شده پارلمانی وظیفه تاریخی خود که  ریشه کردن کار مزدی و جامعه طبقاتی است را به فرجام برسانند بلکه از طریق یک مبارزه سخت و آگاهانه با استفاده از ساختارهای دمکراتیک پرولتری که شورایی میباشند بر علیه سیستم سرمایه داری میتوانند غلبه کنند .شوراهای کارگری ارگانها مستقیم مبارزه کارگران و پایه مادی انقلاب پرولتری هستند. شوراهای کارگری برعکس پارلمان, یکبار برای چهار سال انتخاب نمیشوند.  نمایندگان انتحابی کارگران تحت نظارت کارگران , کار میکنند ودر تمام طول عملکردشان قابل عزل و نصب هستند.

آنچه در این شیوه مبارزاتی برای کارگران اهمیت دارد بجزروابط دمکراتیک درونی آن ؛ این است که بستری برای همبستگی , آگاهی , استقلال آنها و کسب اعتماد بنفس برای قدرت یابی پرولتری میباشد. آنها یاد میگیرند که با کله خود فکر کنند. و قدرت جمعی طبقه خود را دریابند و به آن متکی شوند. برای نیازهای طبقاتی خود به طور جدی مبارزه کنند. دیگر تصمیم های سرنوشت ساز طبقاتی خود را به نمایندگان طبقات و یا احزاب دیگر واگذار نکنند. توانایی خود برای جامعه آینده که عاری از روابط کالایی و استثمار است بالا ببرند.

مارکس در کتاب ” در باره ی مساله یهود نوشت :تنها وقتی انسان واقعی , منفرد, شهروند انتزاعی را دوباره به خود برگرداند و انسان بعنوان یک فرد در زندگی تجربی اش , کار فردیش و روابط فردیش, به هستی نوع تبدیل شده باشد,  تنها وقتی انسان نیروهای خود را به عنوان نیروهای اجتماعی تشخنص داده تا دیگر نیروهای اجتماعی به شکل نیروهای سیاسی از او جدا نگردد , تنها در آن موقع است که رهایی بشر کامل خواهد شد”(۴)

ف. نصیر    ۲۸-۱۱-۲۰۲۰

پاورقی:

  • مارکس در نقد سانسور
  • کارل مارکس، فریدریش انگلس، ایدئولوژی آلمانی،  بخش اول،  ص۳۲
  • (الی اسکلار ص ۵۲-۵۵ ) به نقل از دمکراسی بورژوایی, دموکراسی کارگری محمد قراگوزلو
  • کارل مارکس در باره مسئله یهود ص ۲۳
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate