درحاشیه‌ی توهم نام گذاری سالانه‌ی خامنه‌ای

درحاشیه‌ی توهم نام گذاری سالانه‌ی خامنه‌ای ” رهبر خود پنداشته‌ی مسلمین جهان “

از برون بر ظاهرش نقش نگار       از درون اندیشه‌هایش زارِ زار 

چه نیک گفته‌اند: سالی که نکوست از بهارش پیداست!

از ۱۳۸۷ تا به امروز، خامنه‌ای هر بهار را بدین ترتیب نامگذاری کرده‌است:

سال ۱۳۸۷ را «نوآوری و شکوفایی»، سال ۱۳۸۸ را «حرکت مردم و مسئولین به سوی اصلاح الگوی مصرف»، سال ۱۳۸۹ را «همت مضاعف و کار مضاعف»، سال ۱۳۹۰ را «جهاد اقتصادی»، سال ۱۳۹۱ را «تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی»، سال ۱۳۹۲ را «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی»، سال ۱۳۹۳ را «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی»، سال ۱۳۹۴ را «دولت و ملت همدلی و همزبانی»، سال ۱۳۹۵ را «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل»، سال ۱۳۹۶ را «اقتصاد مقاومتی تولید – اشتغال»، سال ۱۳۹۷ را «حمایت از کالای ایرانی»، سال ۱۳۹۸ را «رونق تولید»، سال ۱۳۹۹ را «جهش تولید»، سال ۱۴۰۰ را «تولید پشتیبانی‌ها، مانع زدایی‌ها»، سال ۱۴۰۱ را «تولید، دانش بنیان، اشتغال آفرین» سال ۱۴۰۲ را «مهار تورم، رشد تولید» و سال ۱۴۰۳ را «جهش تولید با مشارکت مردم» نام نهاده است.

خامنه‌ای به دنبال خمینی؛ هرساله به عنوان خط نگهدار نظام، قرعه را به نام خود می‌زند؛ سال را نامی می‌نهد و کارگزاران نظام اعم از دولتیان، مجلسیان و دستگاه قضائیه، دنبال او شتابان می‌دوند و یکی پس از دیگری، گوی سبقت از همدیگرربوده ودرتعبیروتفسیراین نام، برای خود نمایی تا به ناکجا آباد می‌روند. اینان با راه انداختن کارناوال نام‌گزاری، تیم‌های پُرهزینه‌ای را با تدارک نشست‌ها، سیمنارها و کنفرانس‌ها، نمایشات پُرآمد و شدی را سامان می‌دهند تا خود را مقلب القلوب و الابصار آقای خامنه‌ای در صف نام‌گذاری‌های سال نشان دهند.

با کمترین دقت به ذهن هرخواننده‌ای متبادرمی‌گردد؛ نام‌گذاری‌ها به گونه‌ای تکراری در حوزه اقتصاد با پس و پیش کردن واژگانی به شکل نمایشی و خود نمایی ظاهر می‌گردد که هیچ واگویه و پشتوانه‌ی عملی در کل حیات جامعه از خود به جا نمی‌گذارد.

به یاد می‌آورم چند دهه پیش خمینی در باب «اقتصاد» حرفی زده بود که با جستجو در اینترنت به تاریخ ۲۴ اوت ۱۹۷۹ موجود است. در اینجا به ساده‌ترین بیان، تعبیرخمینی ازاقتصاد این بود: «اقتصاد مال خر است. مردم ما برای اسلام انقلاب کرده‌اند نه خربزه.» خمینی در بیان تفصیلی نظرش گفته بود: «هیچ من نمی‌توانم تصور کنم و هیچ عاقلی نمی‌تواند تصور کند که بگویند ما خون‌هایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! ما جوان‌هایمان را دادیم که خانه ارزان بشود. هیچ عاقلی جوانش را نمی‌دهد که خانه ارزان گیرش بیاید. مردم همه چیزشان را برای جوان‌هاشان می‌خواهند. آدم، اقتصاد را برای خودش می‌خواهد؛ خودش را به کشتن بدهد که اقتصادش درست بشود؟! این معقول نیست. یا جوان‌هایشان را به کشتن بدهند که نان ارزان گیرش بیاید؟! این یک چیز معقولی نیست. به عبارتی آنهایی که دم از اقتصاد می‌زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد می‌دانند از باب این که انسان را نمی‌دانند یعنی چه، خیال می‌کنند که انسان هم یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است! منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب می‌خورد؛ او کاه می‌خورد؛ اما هر دو حیوانند. اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد می‌دانند اینها انسان را حیوان می‌دانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیربنای همه چیزش [است‌] الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصادش است. اینها انسان را نشناختند اصلاً که چه هست».‌

اما ببینیم قبله عالم خامنه‌ای در اولین روزنو در بهار ۱۴۰۳ سال جدید را چه نام گذاشته، او سال را «جهش تولید با مشارکت مردم»، نامیده و گفته «… در مورد شعارسال ۱۴۰۲ که عبارت بود از” مهارتورّم ورشد تولید” کارهای خوبی انجام گرفت. درهر دو بخش شعار، کارهایی انجام گرفت، پیشرفت‌هایی هم اتّفاق افتاد، البتّه نه به قدرمطلوب… و این شعار، شعاری نیست که در یک سال توقّع داشته باشیم که به نحومطلوب انجام بگیرد، این شعارهمچنان ادامه خواهد داشت.
درسالی که پیش روی ما است و وارد آن شدیم، کارهای زیادی هست که بایستی انجام بگیرد و باید خودمان را به آن متعهّد بدانیم، هم مسئولین کشور، دولتی‌ها، مجلس، قوّه‌ی قضائیّه و دیگران و هم آحاد مردم، همه باید خودمان را به آن کارها متعهّد بدانیم در زمینه‌های مختلف، لکن در این سال هم مسئله‌ی عمده‌ی کشورعبارت است ازاقتصاد.نقطه‌ی ضعف اساسی کشورعبارت است از مسئله‌ی اقتصاد، باید دراین زمینه‌ها فعّال عمل کنیم…» و مدعی‌ست: «اگر ما بخواهیم جهش تولید داشته باشیم، بایستی اقتصاد را مردمی کنیم، باید پای مردم را به عرصه‌ی تولید به نحو محسوسی باز کنیم، موانع حضور مردم را برطرف کنیم» (خبرگزاری‌های رژیم اسلامی، اول فروردین ۱۴۰۳) 

توجه داشته باشیم که کلمات در بیان این دیکتاتور خون‌آشام تعریفی متفاوت از درک تعاریف مردم و آن‌چه در واژه‌نامه‌ها آمده دارد؛ «اقتصاد» برای بیت ولی فقیه جمهوری اسلامی یعنی رانت‌خواری وغارت منابع کشورو«مردم» هم یعنی مشتی اوباش سپاهی و حزب‌الهی هوادار و ثناگوی مقام رهبری و وابستگان و آقازاده‌های انگل،ازگل وزالوصفت. پیام خامنه‌ای هم خطاب به همین اندک اقلیت باقی مانده دراطراف وخوان نعمت‌اش است و نه عامه‌ی مردم جامعه. همین‌ها هم هستند که با تزویر و ریا آن را تبلیغ و دنبال منافع خود می‌گردند به این مجموعه می‌توان حجره‌های گشاد بازار و کاسبان تحریم را اضافه کرد. جماعتی که غارت و بیچاره‌کردن مردم با تحمیل فقروگرسنگی ، گرانی درسال گذشته که خامنه‌ای «مهارتورّم» نام داشت «به قدرمطلوب» نبوده و برای امسال دستور غارت بیشتر داده است.

اگر بخواهم ازقول پایانی حرف‌های خامنه‌ای شروع کنم، به روشنی می‌توانم بگویم: قراربود که درسال مهار تورّم، شما ابتداء آنرا نصف و بعد یک رقمی بسازید. اما نه تنها کم و نصف نشد، بلکه به طور وحشتناکی چند ده برابر شده است. ما همچنان با افزایش تورّم درسال جدید روبه‌رو خواهیم بود و شاخص بالا رفتن قیمت را ازهمین امروز بر پایه ارقام مرکز آمار ایران، به‌عنوان نمونه ازگران شدن نان تا ۵۰ درصد یاد می‌کنند. درهمین زمینه مرکز آمار تورم نقطه به نقطه سال ۱۴۰۲ را برابر ۳۲.۲۴ درصد اعلام کرده و دربین کالاها انواع گوشت با تورم ۵۰.۹ درصدی همچنان پیشتاز درافزایش قیمت است و درجایی آمده: «قیمت گوشت شتر نجومی شد. قیمت گوشت شتر جوان بیش از ۸۵۰ هزار تومان است، و اگر قیمت کمتر از این دیدید، شک کنید چون شاید گوشت گوساله باشد. بالاخره گوشت گوساله دویست هزار تومان ارزان‌تر از گوشت شتر است». (روزنامه شرق) 

تازه مشکل ما که فقط افزایش تورّم و قیمت‌ها نیست. ایران با بحران همه جانبه سیاسی – اجتماعی و فرهنگی درچنگال آنانی دست و پا می‌زند که نتیجه آن تا به امروزبه فلاکت عمومی انجامیده است. امروزدرکشورما ۹۰ درصد سپرده‌های مالی، تنها دراختیار ده درصد از اشخاص و سرمایه داران وابسته به حکومت است. یعنی درایران افرادی هستند که بالای ۱۰۰۰ میلیارد تومان سرمایه دارند. این شکاف طبقاتی به حدی است که نمونه آن شاید درهیچ جای دنیا یافت نشود و اگرهم باشد، بسیاروبسیارنادراست. این میلیادرها بدون اینکه کالایی تولید نمایند درچرخه زد و بندهای حکومتی به ثروت‌های باد آورده‌ای دست می‌یابند که نتیجه آن تورّم لجام گسیخته‌ای است که حاصلی جز فقر و فلاکت، بی خانمانی و اعتیاد و نداری آحاد مردم ندارد. پرسش اساسی این‌ست که این تورّم روی چه کسانی فشارمی‌آورد؟ روشنه که یگانه تکانه‌اش روی همان طبقات پائین جامعه است.آنگاه که تولید نیست،بیکاری افزایش پیدامی‌کند. آشفته بازاری در سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی‌ها پیش می‌آید. به عبارتی آنچه دارد اتفاق می‌افتد؛ این محرومان، تهیدستان شهری و روستایی، کارگران و بیکاران یعنی همان کارگران دیروزند که تاوان محرومیت‌ها و فلاکت عمومی حاکم برجامعه را بر دوش می‌کشند، نه آنانی که روی انباشت نقدینگی نشستند و مشغول رانتخواری، پول شویی‌اند.این که چه مقدارازدرآمدهای نفتی ازایران فرارمی‌کند،رقم سرسام آوری است.اینهارا کارگران یا معلمان،بازنشستگان، زنان و دانشجویان نبردند، این‌ها را کسانی خوردند وبُردند که کل زندگی‌شان را می‌توانند درون یک ساک دستی جای بدهند و با خود اینطرف وآن طرف ببرند و اینان صاحبان قدرت سیاسی‌اند ولاغیر! هم اینانند که ازبحران ها فرارمی‌کنند و آن را به درون لایه فقر و مزد بگیران جامعه ایران پرت می‌کنند. هم اینان به صندوق‌های تامین اجتماعی و بازنشستگان و فرهنگیان و ذخایر ارزی دسترسی دارند و تحت هیچ شرایطی هم پاسخگو نبوده و نیستند. در برابر این همه دستبرد آشکار به هستی مردم، می‌بینیم که درسخنرانی نوروزی خامنه‌ای ورئیسی، همه چیز خوب پیش رفته است. اما مردم چه خوش نشانه رفته‌اند هدف اصلی را با این شعار: «عزا عزاست امروز، روزعزاست امروز؛ حاصل يك عمر ما، زير عباست امروز» رنج دیدگان سرزمین ما دربی‌شمار زمینه‌هاباکمبودهای فراوان دست به گریبانند. در اساس ما با سطوح مختلف بحران در جامعه روبه‌رو هستیم وهیچ دستآوردی نداشتیم که هیچ،بلکه همواره با تنگدستی وفقرروبه‌روییم.دربسترچنین بحران‌های عظیمی که کشورما با آن روبه‌روست، باردیگرخامنه‌ای سال ۱۴۰۳را «جهش تولید ومشارکت مردم» نام گذاشت. وی آنگاه که از“جهش تولید” حرف می‌زند، هیچگاه حجم واردات‌مان در تمامی زمینه‌ها با افزون‌ترین رقم در برابر صادرات‌مان را دربرابرمشکلات کشور تخمین می‌زند؟ در می‌یابند این واردات غیرقابل کنترل از طرف گمرک، اسکله‌های برادران قاچاقچی سپاه و شبکه‌های قاچاق کالا، چگونه ضربه‌های غیرقابل جبرانی به امرتولید داخلی می‌زند. ما در سال‌های گذشته،میلیاردها دلار ارزبه کالاهایی اختصاص دادیم که در اساس واردات آن‌ها ضرورت نداشت و منابع ارزی و ریالی ما بی معنا هزینه شد. حالا ما یک طبقه سراسر محروم و متوسطی در جامعه داریم که شما از آنان به نام مردم یادمی‌کنیدوازآنان می‌خواهید،در”جهش تولید”ادعایی‌تان، مشارکت‌شان بدهید و مردمی که تا به امروز کمترین ارتباطی نتوانستید با آنان ایجاد کنید و گروه‌هایی ازآنان با طرح خواسته و نیازمندی‌ها و مطالباتشان، آنگاه که به خیابان آمدند، با زوروقدرت سرکوب شما روبه‌روشدند.شما درتمامی تند پیچ‌های خیزش نیروی مطالبه‌گرجامعه درخرداد ۸۸، دی ۹۶، در آبان ۹۸، در شهریور ۱۴۰۱ درخیزش جنبش میلیونی«زن، زندگی، آزادی» در برابرشان تمام قد با سلاح وماشین آب پاش وقوای زرهی و ضد شورش صف کشیدند و بعد دستگیر وروانه زندان کردیدوپرونده‌سازی واعماق ضد انسانی در حق‌شان روا داشتید…وجمعی را درحیابان ها کُشتید، عده وسیعی را با گلوله های ساچمه ای کُورنمودید وجمعی را اعدام. زمانی جوانی ازسردرماندگی و استیصال به فریاد در می‌آید که کل این کشور یک کاشی‌اش مال من نیست، چگونه می‌خواهم خودم را عضوی از این جامعه بشناسم؟ می‌گوید حتی آرزوی خانه‌دار شدن با حقوق ۵ تومن، ۷ تومان و ۹ تومان و ۱۲ تومن، صاحب ماشین میلیاردی و خونه میلیاردی را چگونه می‌خواهم فراهم بکنم؟ آن‌هم در برابر آدم‌هایی که ده‌شاهی نداشتند وامروزصاحب زمین وملک،املاک وچندین میلیارد ثروت و اندوخته‌اند، ولی چهار تار موی دختر جوان خشم همین حضرات دزد را برمی‌انگیزد تا در اساس انگیزه‌ی زندگی رادرآنان بی معنی سازند. اما در برابر این همه جنایات، فساد مالی، رانت‌خواری و دزدی و اختلاس‌ها ساکت‌اند، لام تا کام خفه خون می‌گیرند. شعاررا نباید درخلا داد وخود را خشنود ساخت.هرسطح تحول اجتماعی را یک نیروی معین به تنهایی نمی‌تواند به ثمربرساند. روشن و آشکار است،هرحرکت توده‌ای به نفع یک جبهه‌ی توده‌ای عظیم‌تر،بادفاع ازابتدایی‌ترین نیازمندی‌ها ومطالبات شروع شده وبه تدریج که این مبارزه بسط و توسعه یافته، اشکال و شعارهای مبارزه‌ی خود را تغییر می‌دهد. امروز که آن جبهه‌ی توده‌ای قدرتمند را نساختیم و هرکدام‌مان به تنهایی در عرصه‌ی مبارزه خود را پیشقدم و پیشگام می‌دانیم و آدمکشان و آدم‌فروشان نظام به شکل یک دیوار حائل برابر هر سطح از پیشروی ما ازخود با هزار و یک ترفند مانند احضار، بازداشت، زندان، تبعید و اخراج ازکاروپرونده‌سازی که حربه‌های نخ‌نمای آن در هر مرحله‌ای دهن بازکرده است، دفاع می‌کنند، صرف صدور تیزترین و برنده‌ترین شعارها به تنهایی، راهگشا نخواهد بود. 

شکل‌گیری حاکمیت مردم به وسیله‌ی خود مردم، حیاتی‌ترین پیش شرط رهایی طبقه‌ی ماست وهرچیزی که برای مردم و بدون مردم باشد، خود در اساس پوششی برای تسلط برمردم تلقی می‌گردد. نباید قیم مردم و توده‌ی مطالبه‌گری بود که امروز در ارتش گرسنگان دهان گشوده‌اند و فریاد بر می‌دارند و آواز سرمی‌دهند که ما تنها و تنها به تغییر وضعیت موجود و برای دستیابی به آزادی، برابری، دمکراسی به امر سازماندهی و سازمانگری مبارزه‌ی طبقاتی و بسیج هر چه وسیع‌تر کنشگران اجتماعی نیازمندیم. حال اگر همه و همه‌ی این کنش عظیم مبارزه‌ی طبقاتی و جنبش آزادیخواهی را در کنار هم جای دهیم، نام نهادن سال ۱۴۰۳ «جهش تولید ومشارکت مردم»، تکرار آن نام گذاری‌ها ،شوخی بی پایه‌ای بیش نیست.

تنها ازهمین روست که شخص خامنه‌ای،چشم وگوشش را دربرابرفریاد میلیون‌ها مردم ایران که می‌گویند: «خامنه‌ای به پایانت سلام کن» می‌بندد و در برابر شعار: «خامنه‌ای حیا کن/ مملکتو رها کن» آگاهانه خود را به کری می‌زند. مبارزه مردم جامعه ما تعطیل بردار نبوده و نیست، امروز بسیج مردم بدینگونه، آن‌هم از بالا که درفرمانی بسته بندی شده، جای گیرد، دوره‌اش سپری شده و مردم برای فرامین دینداران دینی، پشیزی ارزش قائل نیستند.

ـ

پنجشنبه ۲ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۲۱ مارس ۲۰۲۴

andishe.gbg@hotmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate