کشتار در کرمان؛ وسیله پروپاگاندا حکومت اسلامی آماده بود! (قسمت دوم پس از بیانیه داعش)

کشتار در کرمان؛ وسیله پروپاگاندا حکومت اسلامی آماده بود!

(قسمت دوم پس از بیانیه داعش)

در بخش اول مقاله به مواضع سران جمهوری اسلامی که در راستای پروپاگاندا در دل جنگ غزه به محکوم کردن اسرائیل و آمریکا و همچنین ماهیت تروریستی رژیم آدمخوران اسلامی پرداختیم.

بعلاوه از جمهوری اسلامی به عنوان عامل اصلی ترور، بمب گذاری، کشتار، فقر، فلاکت و مصائب جامعه یاد کردیم. 

در انتهای بخش قبلی مقاله دست آخر بر لزوم هوشیاری در چنین برهه ای و لزوم دوام مبارزه علیه حکومتی که عامل تمامی فلاکتهای اجتماعی و سیاسی و زیستی است و لزوم مبارزه علیه حکومت هار اسلامی با فرمولبندی دقیق و حساب شده تحت تشکلیابی های جنبش های طبقه کارگر متناسب با فضای سیاسی و اجتماعی تاکید کردیم.

آیا برعهده گرفتن بمبگذاری توسط داعش  صورت مسئله را عوض میکند؟!

جواب قاطع یک نه بزرگ است. جمهوری اسلامی، گروه‌های شیعی، سنی، سلفی و هر جریان منشعب و یا جناحی از اسلام سیاسی در ریشه از یک قماش هستند. همانقدر که القاعده، طالبان، داعش و هر گروه تروریستی اسلامی دست به جنایت زده و می زنند, جمهوری اسلامی نیز با همان اندیشه متاثر از اسلام سیاسی به شکلی دیگر و یا مشابه دست به جنایت علیه بشریت می زند تا اهداف شوم سیاسی و اقتصادی خود را پیش ببرد.

اسلام سیاسی در طول ظهورش در قالب امروزی پس از جنگ سرد تاکنون در سراسر جهان دست به جنایات بسیاری علیه مخالفان سیاسی و حتی در مواقعی دست به کشتار بخشی همنظر با ایدئولوژی خود زده تا اهداف سیاسی خاصی در برهه خاص را پیش ببرد.

فرض بگیریم داعش مجری بمبگذاری کرمان است که با توجه به اظهارات سران جمهوری اسلامی، ترکیب کشته شدگان که هیچ فرد نظامی و یا حکومتی در بین کشته شدگان نبودند، محل و زمان انفجارها و شواهد مختلف این واقعه را بسیار عجیب میکند. به هر طریق که شده آن هم در بین رسانه های طرفدار خود جمهوری اسلامی در درجه اول برای بار دیگر پروپاگاندا قاسم سلیمانی و محور مقاومت اسلامی که یک سوی آن را سپاه قدس و سوی دیگر آن را حزب الله لبنان، حماس و حوثی های یمن تشکیل میدهند را پیش برد.

بواسطه بمب گذاری مراسم قاسم سلیمانی در تهران و بیروت از سوی رئیسی، قاآنی و نصرالله به صحنه تبلیغ برای سلیمانی، رضی موسوی و صالح العاروری بدل شد، آن هم در شرایطی که جامعه به تنگ آمده از جمهوری اسلامی بر روی مجسمه سلیمانی همراه با بنرهایش در سراسر کشور نفت ریخته و آتش میزنند.

جمهوری اسلامی و جریانات اسلامی منطقه از لبنان، غزه، دمشق، بغداد تا تهران در نزد مردم و طبقه کارگر جایگاهی ندارند و حکومت هار اسلامی با پروپاگانداهای خود دیگر نمیتواند اهداف سخیفانه خود را پیش برده و به حیات ننگین خود ادامه دهند.

این فقط مردم ایران نیستند که از اسلام سیاسی منزجر هستند، جوانان، دانشجویان و فعالین پیشروی طبقه کارگر در سوریه، لبنان، فلسطین، غزه و عراق  بارها با صدور بیانیه ها، قطعنامه ها و اعتراضات علنی با شعارهای رادیکال خود خواهان سرنگونی اسلام سیاسی در تمامی این کشورها شدند.

اما هوشیاری در شرایط کنونی نسبت به قضیه کرمان این است که کماکان باید مقابل مسبب اصلی کشتار جامعه در ایران یعنی جمهوری اسلامی به مبارزه  ادامه داد و در این راه ابزار حقیقی ما مبارزان طبقه کارگر تشکل یابی جهت دوام مبارزات برحق طبقاتی خود برای رهایی از بختک جمهوری اسلامی از طریق انقلاب کارگری است.

قطعا این انقلاب پیشفرض چپ و کمونیستی فقط نباید در حد یک شعار زیبا و پوپولیستی بماند، بلکه باید برای آن برنامه ریزی های خود را به روز کرد، مشکلات تشکل یابی در تمامی سطوح برطرف کرده و با بررسی دقیق آن بتوان گام بجلو های درست برداشت.

در پروسه کنونی رهبران کارگری وظیفه بررسی مشکلات تشکل یابی های خود را داشته ‌و باید تصمیم بگیرند تا چه اقداماتی را میتوانند در گام های مبارزات طبقاتی پیش ببرند تا توان خود را برای اقدامات لازم و پیشرو صد چندان داشته باشند. بموازات کارگران احزاب سیاسی چپ و کمونیستی نیز وظیفه دارند تا با به روز رسانی خود و برنامه های تشکیلاتی خود بتوانند در زمان مناسب راهی پیش روی انقلاب آتی در داخل گذاشته و فشارهای خود را بر جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی به حداکثر برسانند.


Google Translate