کنشگرایی و واکنشگرایی درجوامع ناساختارمند و ساختارمند‌…کنشگری و واکنشگری بعد از انقلاب ۵۷ در ایران

کنشگرایی و واکنشگرایی درجوامع ناساختارمند و ساختارمند‌:

ساختار طبیعت و رشد و تکامل آن همراه با تضاد رشدیابنده است. با کنترل و تنظیم این تضادها هستی با رشد و تکامل خود بوجود می آید. چگونه؟ و چرا تضاد رشدیابنده؟ ، چون خلاء اطراف زمین گرسنه است و از زمین جرم می خواهد و نیروی انبساط خلاء با نیروی جاذبه زمین بر روی ماده درگیری دارند تا خلاء بتواند سهمش را از جرم زمین بگیرد. این دو نیرو در تضاد و درگیری با هم بر روی ماده تضاد رشدیابنده را بوجود می آورند. اما این دو نیرو در بسیاری از مواقع از پس همدیگر بر آمده و کنترل و تنظیم در درگیری خودشان بر روی ماده را بوجود می آورند و باعث رشد و تکامل در طبیعت می شوند. اگر این کنترل و تنظیم رشد ماده به هم بخورد درگیری نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی ماده به هم ریخته و هرج و مرج و تضاد در چگونگی رشد ماده بوجود می آید که می تواند در شرایطی خیلی خطرناک باشد. اما از آنجایی که بشر جزوی از این طبیعت و ماده متکامل است و در این رشد و تکامل نقش دارد. برای اینکه جلوی هرج و مرج درگیری این دو نیرو بر روی ماده که بشر جزوی از آن است گرفته شود باید تمام کارهای بشر با علم و آگاهی و با کار های تشکیلاتی در سطحهای مختلف در جامعه همراه باشند تا افراد همدیگر و واقعیات اجتماعی و محیط زیست را بهتر بفهمند و با خودشان و با این محیطها هماهنگ تر و درست تر عمل بکنند و به سهم خود از این تضادهای رشدیابنده بی جا و هرج و مرج این دو نیرو بر روی رشد طبیعت و بر روی رشد ارگانیسم بشر بکاهند. در چنین مبارزاتی بین این دو نیرو بر روی ماده، کنشگری و واکنشگری طبیعت هستی شروع و کنشگری و واکنشگری بشر از آن پیروی و شناختها و تجارب به دست آمده از این کنشگریها و واکنشگری ها ذهن، روح، عقل، احساس و جسم بشر را ساختاربندی می کنند و کنشگرایی و واکنشگرایی را در ذهن و روح بشر بوجود آورده  و رشد می دهند. کنشگرایی و واکنشگرایی همه کاره ذهن و روح فرد و افراد می شوند و افراد را وادار می کنند که کنشگری ها و واکنشگری های فردی و جمعی را در رابطه با هم و در رابطه با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست بهتر بکار برده تا این کنشگریها و واکنشگری ها  در رابطه با هم و در رابطه  با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست رشد کنند و از تضاد های آشتی ناپذیر هم بکاهند و از نو کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح فرد و افراد  را رشد سالم تری بدهند و متکامل تر کنند. چرا؟، چون ذهن، روح، عقل، احساس و جسم فرد و افراد برای رشد و تنظیم خودشان به این کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح خود احتیاج دارند، بدون چنین تنظیمات ذهنی و روحی فرد و افراد نمی توانند با رشد واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ شوند. به همین نسبت بدون کنشگری و واکنشگری نیروی جاذبه و انبساط خلاء در تضاد با هم تاثیر درستی روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما نمی توانند داشته باشد و آنها را درست تنظیم نمی کنند. برای چنین تنظیمی فقط غذا، آب و هوا کافی نیست و باید حتما نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء روی بدن ما نقش درست خودشان را بازی کنند. این مبحث فیزیکی گسترده دارد و بیشتر وارد بحث آن نمی شوم. این اتفاقات مهم کنشگری و واکنشگری هم در جامعه ساختارمند و هم در جامعه ناساختارمند بوجود می آیند و به شکلهای مختلف رشد کرده و عمل می کنند و جامعه را به طرف جلو و پیشرفت و یا به طرف عقب، پسروی‌ و درجا زدن هدایت می کنند.

علتهای کنشگرایی و واکنشگرایی در جوامع ناساختارمند :

در بالا گفته شد که ذهن، روح، عقل، احساس و ارگانیسم بشر به تنظیمات  کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح خود احتیاج دارند تا رشد همه جانبه خودشان را با رشد واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ کنند، تا نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء روی تک تک الکترون‌ها ، مولکولها، اتم‌ها و سلولها و بافتهای مختلف تاثیرات درستی بگذارند. اما متاسفانه در کشورهای فقیر ناساختارمند سطح آگاهی و علم و نظم و انضباط پایین بوده  و فقر و بی نظمی بالا بوده و هست. چندین قرن از روی نادانی و بیسوادی برخوردهای کنشگری و واکنشگری ما مردم با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ نبوده و با همدیگر متضاد رشد کرده اند و چندان عمیق و منطقی نبوده اند. به همین نسبت بر ذهن و روح فرد و افراد تاثیرات ناگوار داشته اند و کنشگرایی ‌و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد و افراد را در رابطه با هم متضاد، مخرب و غیر قابل کنترل و تحمل ناپذیر، انزواپذیر و راکد رشد داده اند. فرد و افراد سعی می کردند راه حلی برای این تضادهای درونی خود پیدا کنند،  مثلا اگر کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد زیاد منفی و متضاد نمی بود دعواهای این دو فقط در ذهن و روح فرد و فرد با خودش فقط کلنجار می رفت. اما اگر فرد راه حلی برای دعواهای این دو، یعنی کنشگرایی و واکنشگرایی درون فردی خود پیدا نمی کرد کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد به جان هم افتاده و در تضاد باهم کلنجار رفته و دشمن هم  و حداقل فرد بیماری روانی، ذهنی و جسمی می گرفت.

یک مثل سطحی گرایی در کنشگرایی و واکنشگرایی جمعی؛

در یک جامعه نا ساختارمند کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی افراد در تضاد با هم بالا و افراد در این دعوا ها شریک و مردم برای این دعواها راه حل کنشگری و واکنشگری درستی ندارند و خسته شده و با یک صلوات بر محمد و آل محمد تمام مشکلات افراد موقتی حل می شود. اما همین کنشگریها و واکنشگریهای‌ بی حساب و کتاب بین افراد که مشکلات افراد را حل نکرده بودند و فقط افراد آن را ماست مالی کرده بودند در شرایط دیگری در تضاد با همدیگر و در تضاد با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست از نو رشد می کردند. این کنشگری ها و واکنشگری های بین افراد روی کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد و افراد تاثیرات مخرب زیاد و کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح فرد و افراد به جان هم افتاده و از نو جنجالی، خشن و متضاد رشد می کردند و از درون فرد و افراد به دعواهای آنها گرفتار و از نو با خودشان مشکل شخصی پیدا و افراد در برخوردهای بعدی خودشان با هم آنها را تشدید می کردند . در این حالتها به مرور و پس از چندین قرن این کنشگرایی ها و واکنشگرایی ها خیلی کهنه، راکد، منزوی، خشن و ذهن و روح فرد و افراد را به خود مشغول و چون رشد متضاد داشتند و با واقعیات اجتماعی و محیط زیست همخوانی نداشتند بیش از حد افراطی و ساختار ایدئولوژیکی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی و غیره پیدا می کردند و ذهن و روح بشر را اشغال کرده و عقبگرد و رکود می دادند و چون با واقعیات اجتماعی و محیط زیست همخوانی نداشتند نواقص و کمبودهای زیاد چند صد ساله داشتند و افراد را در یک جنگ تمام عیار به جان هم می انداختند که دیگر با صلوات فرستادن حل نمی شد. هر قبیله، قوم و مذهبی که زورش بیشتر بود تا آن حدی که می توانست با غارت و کشتار دیگران نه فقط مشکلات را حل نمی کرد، بلکه به بحرانها می افزود. در این شرایطهای بحرانی کنشگرایی ها و واکنشگرایی های ذهنی و روحی فرد و افراد با هم دعوای شدید و به شورشی بودن، خودخواهی، انحصارگرایی،‌ مطلقگرایی، خود بزرگ بینی ذهنی و روحی افراد دامن می زدند، پس بنابراین دعواها و درگیری های کنشگرایی و واکنشگرایی یک سرشان در ذهن و روح کور، بی احساس و بی سواد فرد و افراد بود و سر دیگرش در اجتماع، محیط زیست خراب‌، اقتصاد و فرهنگ ویران و سر سومش در ایدئولوژی های افراطی، مثل مذهب و غیره . سر چهارمش دست عوامل نفوزی داخلی و اربابان خارجی می بود که از این آب گل آلود در این کشور فقیر ناساختارمند برای خود ماهی می گرفتند. چه بسا این جنگهای شورشی کشتار میلیونی،‌ قحطی، تجزیه و آوارگی را هم به همراه می آوردند، مثل جنگ جهانی اول و دوم. این یعنی دعوای نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء بر روی ما انسانها و بر روی همه چیز در اجتماع و محیط زیست همه جوره زیاد و به هم ریخته و متضاد رشد کرده اند و بشر و طبیعت را تا مرز نابودی می برند.

علتهای کنشگرایی و واکنشگرایی در جوامع ساختارمند:

در کشورهای پیشرفته ساختارمند همانند کشورهای فقیر ناساختارمند این کنشگری و واکنشگری متضاد رشدیابنده وجود دارند. اما به خاطر عقلگرایی، خردگرایی، علم، سواد، احساس سالم تر و نظم بالا در کشورهای ساختارمند کنشگری و واکنشگری فرد و افراد قابل کنترل و نظم پذیر ، تعامل پذیر ، تکمیل کننده هم، مثبت تر، قانونمندتر و همراه با تکنیک، تاکتیک و استراتژیک بیشتری هستند. فرد و افراد تجارب و شناختهای کنشگری و واکنشگری درست تری به دست آورده و می آورند. به همین نسبت تاثیر نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم افراد درست تر و تنظیم کننده تر بوده و کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح افراد در جامعه ساختارمند با تمام تضادهایی که با هم داشته اند همدیگر را تکمیل و با هم در ذهن و روح فرد و افراد با هم بطور نسبی آشتی کرده و فرد و افراد آنها را در گفتار، رفتار و آئین خود نشان می دهند«پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» (زرتشت بزرگ). به همین نسبت در جامعه ساختارمند افراد در ذهن و روح خودشان نسبت به همدیگر کنشگرایی و واکنشگرایی جنبشی دارند و از هم راضی و در برخوردهای کنشگری و واکنشگری با همدیگر جنبشی برخورد می کنند، یعنی فرد و افراد با خودشان و با دیگران چندان مشکل ندارند و با همدیگر تعامل پذیر تر، متحد تر، انعطاف پذیر تر، راسخ تر، قانونمندتر، جدی تر، دروغگویی کمتر،‌ فریبکاری کمتر، انتقادپذیر تر، منطقی تر، به جا و به موقع مهربان تر ، انسانی تر و خیلی چیزهای درست از همدیگر یاد می گیرند و در حق هم و در حق محیط زیست درست تر، منطقی تر و علمی تر عمل می کنند. اما با وجودی که کشورهای پیشرفته ساختارمند، از علم، صنعت، اقتصاد، حقوق و قانونمندی بالایی برخوردار و امکانات زیاد بالقوه و بالفعل دارند و درست تر و علمی تر برخورد می کنند، ولی بدون مشکل نیستند، چون واقعیات اجتماعی و محیط زیست با چند میلیارد سال رشد و تکامل خیلی پیچیده و رشدیابنده و فهمیدن آنها خیلی سخت است. به همین نسبت کنشگرایی و واکنشگرایی در داخل کشورهای ثروتمند بدون بحران و بدون عیب نیست و نقایص زیادی دارند و بیمارگونه فاصله طبقاتی افراد را با هم زیاد می کنند. جامعه به طرف دو قطبی شدن پیش می رود و فقط یک فرد کنشگرا و واکنشگرای افراطی خشن،مثل ترامپ کافی است که این جامعه‌ را به جنگ داخلی بکشاند. اولین کاری که می کند می زند زیر میز دموکراسی در آمریکا و جهان و اگر به موقع جلویش را نگیرند این کبریت ترامپ آتشی به کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی افراد بی سواد و ایدئولوژیک مذهبی و ناسیونالیست و چپ افراطی می زند و افراد شورشی به خیابان‌ها ریخته و بر علیه هر کس و هر جریانی که با او بد و دشمن هستند متقابلا کنشگری و واکنشگری شورشی آتش به اختیار انجام می دهند. با وجودی که فوری جلویش را گرفتند شش نفر کشته داد. این مهم نشان می دهد که درک درست از کنشگریها و واکنشگری های خودمان و کنشگری ها و واکنشگری های واقعیات اجتماعی و محیط زیست تا چه قدر مهم و کارساز هستند، چون ما تابع واقعیات و قانون فیزیکی و تابع نیروی جاذبه و انبساط خلاء و همچنین تابع مادرمان کره زمین هستیم و باید نسل به نسل شناختها و تجارب خودمان را قبل از اینکه خیلی کهنه شوند در اختیار نسلهای جدید قرار دهیم تا آنها هم با نوگرایی خودشان چیز درست و نویی به آن بیفزایند و از کهنگی آن بکاهند و خودشان استفاده و به نسلهای بعدی خود به موقع انتقال دهند تا این تجارب و شناختها گرفتار کهنه گرایی و ایده های کهنه و ایدئولوژی های کهنه و منزوی، مثل مذهب افراطی و غیره نگردند تا خدمتی که ما به خود و اجتماع و محیط زیست می کنیم درست و بجا باشند ، در نتیجه کنشگری و واکنشگری در سراسر جهان با تمام فراز و نشیب و نواقصی که دارند در حال رشد می باشند و  نسبت به گذشته در حال پیشرفت هستند. این همه پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی در جهان و اروپا به خاطر کنشگری و واکنشگری درست بوجود آمده اند. این کنشگری ها و واکنشگری ها در ذهن و روح فرد و افراد در اندازه های مختلف تاثیر دارند و کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد و افراد را می سازند و رشد می دهند و با تمام فراز و نشیبها به مرور نوگرایی بر کهنه گرایی غلبه و علوم طبیعی و علوم اجتماعی بر ایدئولوژی های کهنه گرا پیروز شده و می شوند و مدام باید مواظب آنها بود که بحث مفصلی را می طلبد. اما برای نمونه در کشور خودمان ایران پس از ۴۴ سال خفقان و با وجود محدودیتها و تلفات سنگین مالی و جانی که رژیم آخوندی و اربابان خارجی شرق و غرب به مردم ایران تحمیل کرده اند، مردم ایران کنشگری و واکنشگری واقع بینانه با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست پیدا  و یک نوع کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و  روح مردم شکل گرفته که با واقعیات اجتماعی و‌محیط زیست امروزه هماهنگی و همخوانی بیشتری دارد. مردم با خودشان و همنوع خودشان کنشگری و واکنشگری جنبشی‌ دارند، یعنی مردم با هم متحد تر، انعطاف پذیر تر، جدی تر، تعامل پذیر تر، منطقی تر، همدل تر هستند و توانستند جنبش انقلابی مهسا را بوجود آورند که همین الآن در کف خیابان با رژیم منفور آخوندی مبارزه می کند. به این جمله عزیزانی که کشته شده اند توجه کنید.«اگر بر سر قبر من آمدید گریه و ناله نکنید و بزنید و برقصید» این جمله جنبشی برخورد کردن شما مردم در حق هم را در خود دارد، این یعنی من تنها نیستم و در دل شما هستم. من نمی میرم و ما با هم یک تن واحد هستیم. در خاک شدن من نهالهای همه ما را از دل مادرمان زمین می رویاند. اما همین جوانان سلحشور و مردم قهرمان که با هم جنبشی برخورد می کنند یک کنشگری و واکنشگری شورشی قدرتمند و موفقی بر علیه رژیم آخوندی آتش به اختیار دارند و رژیم آتش به اختیار را کنار رینگ گیر کشیده و با ضربات پی در پی آن را به زانو در آورده اند. در قسمت دوم به چگونگی رشد کنشگرایی و واکنشگرایی مردم بعد از انقلاب ۵۷ ، بخصوص در جنبش انقلابی مهسا می پردازم که چگونگی مردم با رژیم مرده آخوندی تا مرز نابودیش می جنگند و پیروز می شوند. موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!

اکبر دهقانی ناژوانی


کنشگری و واکنشگری بعد از انقلاب ۵۷ در ایران: 

در بخش اول خواندیم که چگونه مردم قانون طبیعت را در رابطه با نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء درنظر نگرفتند. به همین خاطر عقبگرد به قرون وسطی و با مسخ مذهبی خود انقلاب ۵۷ را آفریدند. متقابلا رژیم آخوندی ولایت فقیه به خاطر عقبماندگی مذهبی هزار و چهارصد ساله بی عقل، بی احساس، ضد اصلاحات، ضد اصالت انسانی و هیچ نوع تحول، دگرگونی و نوگرایی را  نه می فهمد و‌ نه آنها را می خواهد. رژیم آخوندی به فرمان اربابان شرق و غرب، بخصوص اسرائیل انقلاب ۵۷ را شروع و به دنبال آن کشتار، سیاست زدگی مذهبی ارتجاعی، اقتصاد اسلامی من دربیاری و انقلاب فرهنگ زدایی از ایران را شروع کرد. همزمان جنگ هشت ساله را با تلفات جانی و مالی سنگین به مردم تحمیل تا بتواند بهتر بر گرده مردم سوار شود. بعد از جنگ نیز کشتار دهه شصت و دهه هفتاد را شروع کرد. متقابلا مردم مسخ مذهب، متوهم، راکد و منزوی و تحت فشار مضاعف مذهبی بودند. کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی مردم زیر سلطه کنشگرایی و واکنشگرایی مذهبی رشد عقبگرد داشت، مثلا خیلی ها مذهب افراطی داشته و با رژیم در راه خدا به خرافات دامن می زدند تا دِین خودشان را به مذهب و آخوند افراطی اداء کنند. یا مردم به خاطر وابستگی به مذهب افراطی از درون گرفتار دعوای کنشگرایی و واکنشگرایی مذهبی حاکم بر ذهن و روح خود بودند و با خودشان از درون کلنجار می رفتند. فرد و افراد با خود و با دیگران اصطکاک زیاد و نسبت به همدیگر کنشگری و واکنشگری رشدیابنده متضاد داشتند. از نظر ذهنی و روحی بیمار و اسید به صورت زنان یا سنگسار زنان یا موادی می شدند و یا بچه های خود را می کشتند. برای چندرغاز خودشان را به رژیم آخوندی می فروختند و همدیگر را لو می دادند. بی سوادی، توهم، انزواطلبی، بی عقلی مردم هم به این جو دامن می زدند. همه چیز به ضرر مردم و به نفع رژیم آخوندی بود. جهان رو به جلو ایرانیان به طرف عقب رشد می کردند.

قشر متوسط با وجودی که خیلی مواظب بود که با کنشگرایی و واکنشگرایی مذهبی افراطی، آخوند جماعت ، سپاهیان و بازاریان سنتی(مؤتلفه ای ها) در نیفتد، با وجوداین افراد سعی می کردند که قشر متوسط خودشان را تقویت و با اهرمهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیم بند حرفهایی برای گفتن در سطح جامعه داشته باشند. رژیم آخوندی ، سپاه پاسداران، مؤتلفه ای های بازار و اربابانشان احساس خطر کردند که این کنشگری و واکنشگری قشر متوسط حرف مذهب و آخوند را نمی زند. رکود، انزوا، توهم و بیکاری و بی سوادی مردم را تقویت نمی کند تا مردم زیر سلطه‌ ما بروند. چه غلطها! فوراً  کنشگرایی و واکنشگرایی عقبمانده مذهبی حاکم بر ذهن و روح آخوندها دستور حمله را بر علیه کنشگرایی و واکنشگرایی طبقه متوسط صادر کردند. آخوندها، سپاهیان و مؤتلفه بازار عقب افتاده محافظه کار و جاه طلب به فرمان خدای کنشگر و واکنشگر مطلقگرا حاکم بر ذهن و روح خودشان حملات خودشان را بر علیه طبقه متوسط شروع و عده ای را دستگیر، عده ای را فراری و سرمایه آنها را غارت کردند. عده ای هم تسلیم و خودشان را به رژیم فروختند و به رژیم وصل شدند. عده ای هم به بهانه های مختلف زندانی و یا اعدام شدند. هر آنچه قشر متوسط به دست آورده بود بین آخوندها، مؤتلفه ای های بازار و سپاه پاسداران تقسیم شد و دعوای کنشگرایی و واکنشگرایی مذهبی عقب مانده در ذهن و روح آخوند جماعت که خودشان را پیروز میدان می دیدند با کنشگرایی و واکنشگرایی قشر متوسط تا حدودی فروکش کرد، چون دیگر به آن معنی قشر متوسط مستقل و رقیبی برای جمهوری اسلامی به حساب نمی آمد، البته از همان اول مذهبی های افراطی و آخوندهای افراطی ضعفها و اختلافات خودشان را با قشر متوسط حس می کردند، ولی چون خودشان عقل درستی نداشتند و کار بلد و کننده کار  نبودند، منتظر بودند که تا حدودی قشر متوسط اوضاع خراب جامعه را رو به راه کند و بعد مذهبی ها و آخوندها بیایند و دست آورد آنها را تصاحب و قشر متوسط را متلاشی و زیر سلطه خود بیاورند. 

رژیم وامانده آخوندی  به زبان حال و خودمانی می گفت؛

ما آخوندها عقب افتاده و کمبودهای زیادی داریم. کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح ما مذهبی ها خیلی کهنه، راکد، منزوی، ضد عقل، ضد علم، عقبگرا‌، توهمزا ، انحصارگرا، مطلقگرا، خشن، آتش به اختیار و کمبود های زیادی دارند. ما مذهبی ها و ما آخوندها بدون شما امت نمی توانیم درگیری های کنشگرایی و واکنشگرایی مذهبی در ذهن و روح خودمان را کم کنیم و این دو را با هم آشتی بدهیم. ما خودمان شیطان را اختراع کردیم و این کمبودها و مشکلات خودمان را به گردن شیطان می اندازیم که از سر خودمان آنها را وا کنیم. اما شما بندگان خدا با جان و مال خودتان این مشکلات شیطانی ما را حل کنید تا این خدای ذهنی و روحی ما راضی و ما تقویت و شما امت به پاخاسته به خاطر این بزرگواری در حق دین روز قیامت به بهشت بروید. به زبان دیگر کنشگری و واکنشگری شما امت نباید بر علیه ما آخوندها شورشی باشد. اگر کنشگری و واکنشگری اعتراضی دارید باید در حد حرف و خیلی سطحی و ضعیف باشد، مثلا بگویید «مسئولین چرا به داد ما نمی رسید؟ » « یک اختلاس کم بشه ، مشکل ما حل می شه». اگر هم مشکلات شما حل نشد بروید روضه خوانی و با گریه برای امام حسین عقده هایتان کم، دلتان خالی و سبک بال و آرام می گیرید و کنشگری و واکنشگری شما آرام و شما را به خواب می برد. آن وقت رستگار می شوید. اما اگر با ما در افتادید کنشگرایی و واکنشگرایی درونی ما آخوندها آن روی شیطان صفتیش گُل می کند و فرمان صادر می کند که تا ما آخوندهای نایبان بر حق امام زمان شما را غارت و بکشیم، حتی اگر تمام ایران هم نابود شد به درک! ذهن، روح و جسم من علیل مذهبی آخوندی باید همه جوره محافظت شود. ما دشمن عقل و خرد و علم و هر جا از اینها کم آوریم از اربابان شرق و غرب، بخصوص اسرائیل کمک می گیریم تا چند روزی به حکومت ننگین آخوندی خود ادامه دهیم. 

از اول انقلاب این کنشگرایی و واکنشگرایی افراطی مذهبی آخوندی شروع و در هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به اوج خود رسید. آخوندها با این کنشگری و واکنشگری مذهبی افراطی به چپاول، غارت، انحصارگرایی، کشتار روشنفکران و مردم فقیر ، زندان و شکنجه  ادامه و به انزوا طلبی، رکود و به عقب گرد مردم دامن می زدند تا در و دکان مذهبی آخوندی را پا برجا نگه دارند. 

هشدار نیروی جاذبه و انبساط خلاء با زبان مهسایی:

نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء به آخوند جماعت افراطی و اربابانش و مردم مسخ شده ایران هشدار دادند که این تو بمیری آن تو بمیری نیست! کور خوانده اید! این وسط ما حرف اول و آخر را در هستی عالم می زنیم! چه غلط های زیادی و بیجا! شما مردم در بخش اول خواندید که ما دو نیرو بر روی ماده کره زمین و بر روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما مردم هم حاکم و با همدیگر درگیری داریم، چون بشر بخشی از ماده‌ است. کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح شما مردم از ما دو نیرو پیروی می کنند. شما مردم از خودتان می پرسید که چرا ما مردم ناتوان، متوهم، منزوی و مسخ مذهب افراطی شده ایم؟ ما دو نیرو حاکم بر ذهن،‌ روح، عقل، احساس و جسم شما به شما می گوییم چرا؟ شما مردم ایران از روی ناتوانی، نفهمی و بی عقلی و بی علمی واقعیات اجتماعی و محیط زیست را درست نفهمیده و چند صد سال درجا زده، راکد، منزوی شده و با این عقبگردها مذهب افراطی را بوجود آوردید و آن را قبله حاجات خود کردید. فراموش کردید که مذهب افراطی مظهر بدبختی است و متقابلا از روی جهل گفتید که مذهب عیب ندارد و تمام عیبها و تقصیر ها را به گردن خودتان گرفتید. از روی نادانی بر علیه هم پیش مذهبها و آخوندهای عقب افتاده شکایت و برای چندرغاز همدیگر را لو می دهید. ما دو نیرو  در سال های قبل در زمان شاه و بعد از انقلاب، در دهه شصت و هفتاد، در زمانهای مختلف مدام به شما می گفتیم که عامل اصلی تمام بدبختی ها مذهب افراطی و آخوند افراطی هستند، آنها را فراموش نکنید! چه معنی دارد که عامل اصلی تمام این بدبختی ها را ول کرده اید و به فرعیات می چسبید؟ چه معنی دارد که به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر رای می دهید؟ چه معنی دارد که در کشتار اول انقلاب، کشتار دهه شصت و هفتاد سکوت می کنید؟  چه معنی دارد که در جنبش دانشجویی ۷۸ کنشگری و واکنشگری شما مردم دانشجو خیلی سطحی و فقط به شعار سطحی عوام پسند «چرا روزنامه سلام را  بسته اید» ختم می شود؟ چه معنی دارد که می گویید «مسئولان به داد ما برسید!»؟ در صورتی که تمام مسئولان از پایین تا خامنه ای همه دزد هستند.  باز در سال ۸۸ ما دو نیرو به شما گفتیم که جنبش سبز شما از نظر کمی میلیونی است. اما از نظر کیفی ضعیف، بدون سازمان دهی و تشکل و از رهبری درستی برخوردار نیست و رهبرانش شریک دزد و رفیق غافله هستند. شما جنبش سبزی ها اصل را ول و فرع را چسبیده اید. مشکل اصلی مذهب افراطی و رژیم آخوندی آتش به اختیار است. با رژیم افراطی آتش به اختیار چندان شورشی برخورد نکردید و فقط گفتید که «رای من کو؟» این کنشگری و واکنشگری شما در جنبش سبز  ۸۸ ضعیف بود و به فرمان خدای کنشگر و واکنشگر مطلقگرای آتش به اختیار حاکم بر ذهن و روح آخوند جماعت و سپاه پاسداران شما را قتل عام کردند. باز هم ما دو نیرو به شما می گوییم که مذهب ارتجاعی، آخوندجماعت، سپاهیان بی عقل، بی احساس و بی سواد و مؤتلفه ای های بازاری و کاسه لیسان آنها کمبودهای وحشتناکی دارند و مدام سعی می کنند که کنشگرایی و واکنشگرایی مذهبی مخرب حاکم مطلق بر ذهن و روح خودشان را در همه جا و به هر کس تحمیل کنند، حتی در زندگی شخصی و اتاق خواب شما مردم. این اواخر دختران و پسران مدرسه ای را مسموم کردند و کشتند . توی توالت مدرسه دخترانه هم دوربین می گذارند تا کمبودهایشان بر طرف شود.‌ در راه رضای خدا، آخوند لجن با بچه شیرخواره هم فلان و بهمان می کند. اگر شما مردم با این جفنگیات مذهبی جانی و مالی قربانی می شوید، آخوند جماعت در این لجن مذهبی افراطی رستگار می شود. هر جا کم می آوردند از اربابان خارجی شرق و غرب، بخصوص اسرائیل کمک می گیرند. با چنین افراد لجنی شما مردم می گویید:«رأی من کو؟» با وجود تمام این حرفهای هشدار دهنده که ما دو نیرو به شما مردم زدیم باز هم بعد از جنایات ۸۸ شما مردم بعد از محمود احمدی نژاد حسن روحانی را انتخاب کردید، یعنی عزیز جون ما مردم هنوز نمی دانیم که مقصر تمام این بد بختی ها مذهب افراطی و آخوند شیاد است، پس همه این بد بختیها را به گردن می گیریم و با لو دادن همدیگر و انتخاب بین بد و بدتر از توی رژیم خداباور حمایت می کنیم . ‌اما از ۸۸ تا ۹۶ شما مردم پی بردید که اصولگرا و اصلاح طلب و اعتدالیون از خامنه ای گرفته تا محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد تا حسن روحانی همه مثل هم و تشخیص درستی از اصلاحات ندارند و اصلا نمی خواهند چیزی را برای مردم به درستی اصلاح کنند و هر نوع اصلاحی فقط باید به مذهب و رژیم آخوندی خودشان خدمت کند. در دی ماه ۹۶ ما دو نیرو بالاخره خودآگاهی جمعی شما مردم را بیدار کردیم و به کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح شما مردم فرمان دادیم که به رژیم مذهبی آخوندی پشت کنید و شما مردم نگویید« مسئولین به داد ما برسید!» نگویید «رأی من کو» با صدای بلند بگویید«مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور! اصلاح طلب اصولگرا دیگر تموم ماجرا!» « مرگ بر اصل ولایت فقیه» .  در برابر کنشگری و واکنشگری مذهبی در ذهن و روح لجن آخوند این اولین کنشگری و واکنشگری بجا و درست و قدرتمند شما مردم جان به لب رسیده بود . برای اولین بار به جای اینکه فرع را بچسبید و همدیگر را مقصر بدانید انگشت اتهام را گذاشتید روی عامل اصلی تمام این بد بختی ها، یعنی مذهب افراطی و آخوند جماعت. با این کنشگری و واکنشگری شورشی و با این شعارهای انقلابی کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح شما مردم کمی جان تازه گرفتند و کمی از زیر سلطه کنشگرایی و واکنشگرایی مذهبی آخوندیسم بیرون آمدند و با کمی استقلال نسبی از مذهب، از تضادها و دعواهای افراطی همدیگر کاستند. با آشتی کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح شما مردم شما مردم فردی با خودتان و جمعی با همدیگر بیشتر آشتی و در برابر همدیگر کنشگری و واکنشگری جنبشی پیدا و کمتر با همدیگر شورشی برخورد می کردید، یعنی نسبت به مردم و همنوع خود انعطاف پذیر تر، منطقی تر، تعامل پذیر تر، راسخ تر، متحد تر، انتقاد پذیر تر و کمتر همدیگر را مقصر و بیشتر به هم نزدیک تر و متحد تر شدید. به همین خاطر کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روحتان با واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ تر و در برابر کنشگرایی و واکنشگرایی مذهبی آتش به اختیار رژیم آخوندی شما مردم آگاهانه تر و قدرتمند تر عمل کردید و اولین مشت محکم را به دهان آخوندیسم مذهبی زدید و ثابت کردید که برده و بنده نیستید. از طرفی دیگر این اولین دگرگونی و تصفیه و تسویه حساب درونی شما مردم با خودتان از درون بود. به همین خاطر  در دی ماه ۹۶ کنشگری و واکنشگری ما دو نیرو بر ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما مردم بهتر جا افتاد و منظم تر شد و حرف اول و آخر را در ذهن شما زد. اما در دی ماه ۹۶ با وجودی که کیفیت شعارها خیلی خوب، ولی تعداد شما مردم در این شورش زیاد نبود و از طرفی دیگر تشکل لازم را با هم نداشتید و خدای مطلقگرای آخوندی کنشگرا و واکنشگرا در ذهن و روح آخوند جماعت لرزید، ولی سرنگون نشد.‌ رژیم آتش به اختیار وحشت زده به فرمان خدای ذهنی و روحی آتش به اختیارش شما مردم را سرکوب کرد . اما آتشی که ما دو نیرو بنیان گذارش هستیم اگر همانطور که ما دو نیرو می خواهیم در ذهن و روح شما روشن شود خاموش شدنی نیست. این مهم در دی ماه ۹۶ اتفاق افتاد. از اینجا به بعد درگیری ما دو تا نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء بر روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما مردم بیشتر تنظیم و تضاد و درگیری ما دو نیرو با هم کمتر شد. ما کمک کردیم که کنشگرایی و واکنشگرایی ذهن و روح شما مردم با واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ تر شوند که ای عزیز جون تا به حال انتخاب بین بد و بدتر داشته اید و همه جوره بر علیه هم و به نفع رژیم آخوندی عمل کرده اید. اما از امروز، یعنی از دی ماه ۹۶ به بعد باید شما مردم یاد بگیرید که با همدیگر کنشگری و واکنشگری جنبشی درستی داشته و با هم در نیفتید و متحد و هوای همدیگر را داشته و واقعیات اجتماعی و محیط زیست را بهتر بفهمید تا اتحاد و خودآگاهی شما بالا برود و دشمن نتواند با کنشگری و واکنشگری شورشی آتش به اختیار در شما رخنه و شما را فریب بدهد و از واقعیات اجتماعی و محیط زیست دور و شما را به جان هم بیندازد. متقابلا شما مردم باید این دشمن بی عقل ، ضد عقل،ضد بشر و ضد ایرانی آتش به اختیار آخوندیسم را بهتر و دقیق تر بشناسید و حساب شده با آن شورشی برخورد و بجنگید تا کنشگرایی و واکنشگرایی ذهن و روح خودتان را از زیر سلطه کنشگرایی و واکنشگرایی حاکم بر ذهن و روح آخوند جماعت بیرون بکشید. در افتادن با مذهب افراطی و آخوند افراطی، یعنی در افتادن با مسخ شدگی و خاکستری بودن ذهن و روح خودتان. ما دو نیرو به شما مردم ایران قول شرف می دهیم که  بر روی ذهن و روح لجن آخوند جماعت، سپاه پاسداران و نوکران داخلی و خارجی شان درگیری خودمان را بالا ببریم تا از درون آنها تا مرز جنون به جان هم بیفتند و نابودی آنها حتمی شود. شما مردم بعد از دی ماه ۹۶ پیامهای ما دو نیرو را درست گرفتید و طبق قانون فیزیک به آن عمل کردید که با خودتان جنبشی و با دشمن اصلاح ناپذیر شورشی برخورد کنید. ما دو نیرو و قانون فیزیک و مادرمان کره زمین از شما پشتیبانی کرده و به رژیم آخوندی و نوکرانش پشت می کنیم . 

نقش عقل سلیم و احساس سالم در تنظیمات ما دو نیرو :

ما دو نیرو به شما مردم می گوییم که اگر بخواهید کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح شما مردم سالمتر و استقلال بیشتر و رنگ و بوی عقل سلیم و احساس سالم پیدا کنند، باید بدانید کجا ها از عقل و کجاها از احساس و کجاها از هر دو در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست استفاده کنید، یعنی ذهن و روح، عقل، احساس و جسم شما مردم با هم هماهنگی دارند. اگر شما مردم علتها و واقعیات اجتماعی و محیط زیست را با کمک عقل و احساس همدیگر درست بفهمید و در برخورد با همدیگر و در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست آنها را درست بکار بندید تاثیرات درستی روی واقعیات این محیطها گذاشته و آنها را درست می سازید و متقابلا واقعیات این محیط ها هم تاثیرات درستی روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما می گذارند. این بده و بستانها‌ اگر درست باشند علتهایی به حساب می آیند که در برخورد با واقعیت اجتماعی و محیط زیست رشد بیشتری کرده و به معلولهای درست (تجارب و شناختهای جدید فرد و افراد) تبدیل می شوند که رشدیابنده و نو آوری دارند .

این معلولها می توانند از نو علتهای باز تعریف شده به حساب آیند اگر شما مردم در برخوردهای بعدی با همدیگر  و در برخوردهای بعدی با واقعیات اجتماعی و محیط زیست آنها را از نو بجا و درست بکار ببرید. در هر مرحلهٔ تبدیل شدن علت به معلول باید بدانیم کجاها عقلی و کجاها احساسی و کجاها از هر دو بجا استفاده کنیم تا علتها با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست بکار برده شوند و معلولهای درستی حاصل شوند. اگر کارکرد و کاربرد در عمل درست باشند علتها  و معلولهای جدید (شناختها و تجارب جدید) از علتها و معلولهای قبلی بهتر ، کامل تر با باز تعریف بهتر و کاربرد بیشتری دارند برای سازندگی درست تر بعدی. در غیر این صورت عقبگرد. در هر کنشگری و واکنشگری علتها به معلولها تبدیل و معلولهای به دست آمده (شناختها و تجارب فردی و جمعی رشدیابنده درست به دست آمده) یک تاثیر رشدیابنده روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما مردم می گذارند و کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی شما مردم را تنظیم می کنند. این کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی درگیری ما دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی ارگانیسم شما مردم را فردی و جمعی تنظیم می کنند ، چون شما مردم از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی در رابطه با همدیگر و در رابطه با این محیط ها رشد دارید و روی رشد همدیگر تاثیر می گذارید. این تاثیرات باید بجا و به موقع عقلانی و بجا و به موقع احساسی باشند تا رشد شما با همدیگر و با این محیط ها هماهنگ تر باشد. ثمره و میوه این رشدیابندگی علتها و معلولهای درست (شناختها و تجارب  عقلی و احساسی رشدیابنده فرد و افراد ) را در اجتماع، محیط زیست، صنعت، اقتصاد، علوم طبیعی و اجتماعی، فرهنگ ، حقوق و غیره می بینیم . اگر چنین شود به همین نسبت ما دو نیرو بر روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم فرد و افراد درگیری خودمان بهتر تنظیم و این تنظیمات را مطابق با واقعیات اجتماعی و محیط زیست و قانون فیزیک بر روی کره زمین تنظیم تر کرده تا هستی و رشد آن مطابق قانون فیزیک راه درست خودشان را پیدا کنند. اگر باور ندارید و می گویید نه! از حافظ بزرگ بپرسید! ما دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم حافظ بزرگ تاثیرات درستی گذاشتیم تا حدی که او واقعیات را درست تر دید و با خدای مطلقگرا و مذهبی های افراطی در افتاد. حافظ بزرگ به خدا می گفت که ای خدا گِل آدم را در عرش نسرش ! بیاور زمین و در میخانه گِل این آدم را با می طواف بده تا این آدم‌ها که بر روی زمین خلق می شوند چیز دیگری از آب در آیند و بتوانند واقعیات کره زمین را بهتر بفهمند، اما خدا گوشش بدهکار نبود.‌ دست آخر خدا می بیند که این افرادی که گِل آنها را در عرش سرشیده است، مثل آخوندها روی زمین همدیگر را می کشند. خدا و ملائکه راه چاره ای پیدا نکردند و خدا به ملائکه گفت بروید شبانه زمین از حافظ بپرسید که ما به او دیوانه و راه نشین(گدای کن سر راه) می گفتیم.

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند….. گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

دنباله و ادامه شعر را لطفاً خودتان بخوانید!

اما خدا و این افرادی که گِل آنها را در عرش سرشیده بودند، مثل آخوند جماعت زیر بار حرف حافظ بزرگ نرفتند، چون هم خدا و مذهب و هم این افراد باید همه جوره نوسازی و اصلاح می شدند. هفتصد سال حافظ بزرگ ‌حرف ما دو تا نیرو را به گوش شما مردم رساند. اما در دی ماه ۹۶ ما دو نیرو توانستیم سخن حافظ بزرگ را به گوش ‌مردم ایران برسانیم و انسان ایرانی را از آسمان و عرش به زمین آوریم و گِل آنها را با واقعیات اجتماعی و محیط زیست کره زمین درست سرشیدیم که ای عزیز جون عامل تمام بدبختی ها مذهب و خدا و آخوند افراطی و بی عقلی، بی عاطفگی و بی علمی است. ما دو نیرو از دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ تا جنبش انقلابی مهسا به شما مردم یاد دادیم که بر علیه خودتان نزنید و برای چندرغاز با رژیم منفور همکاری نکنید و همدیگر را لو ندهید. با خودتان و همنوع خودتان کنشگری و واکنشگری جنبشی داشته تا متحد و هوای هم را داشته باشید. اما با رژیم مذهبی افراطی آتش به اختیار آخوندی حساب شده کنشگری و واکنشگری شورشی داشته باشید تا سرنگونیش.  در بخش بعدی بیشتر به کنشگری و واکنشگری جنبش انقلابی مهسا می پردازم. 

مؤید و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!

اکبر دهقانی ناژوانی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate