نامه سرگشاده نینا سرافراز در مورد زیر پا گذاشتن اصول اساسی و پرنسیپال سوسیالیستی از سوی «ادمینهای بلوک سوسیالیستی»

نامه سرگشاده نینا سرافراز در مورد زیر پا گذاشتن اصول اساسی و پرنسیپال سوسیالیستی از سوی «ادمینهای بلوک سوسیالیستی»

نامه سرگشاده رسیده به میلیتانت

این نامه دل‌نوشته و اعتراضی‌ست که لازم می‌دانم با کلیه رفقا و دوستداران آرمان‌های انقلابی طبقه کارگر و کسانی که به ضرورت اتحاد عمل در این مرحله از جنبش اعتراضی درایران اعتقاد دارند، در میان بگذارم.
اگر بخواهم خود را به‌طور مختصر معرفی کنم باید بگویم من نینا سرافرازهستم، عضو سابق کومله حزب کمونیست ایران که به‌علت فعالیت‌های سیاسی خود بالغ بربیش از دودهه پیش ناچار به‌ترک ایران و پذیرش تبعید ناخواسته و اجباری شدم. اما علی‌رغم همه مشقات زندگی درتبعید که همه شما رفقا و دوستان از آن آگاه هستید، من به‌عنوان یک فعال مستقل کمونیست لحظه‌ای از مبارزه برای تحقق رهایی طبقه کارگرو مبارزه با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی فروگذار نکرده‌ام. من عمیقا به اصل اتحاد عمل اعتقاد دارم و بر همین مبناست که علی‌رغم هرگونه اختلافات نظری که ممکن است با جریان‌ها و یا تشکل‌هایی داشته باشم همیشه همکاری در عمل را پیشه خود کرده‌‌ام. من عضو شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست کردستان هستم و با سازمان زنان هشت مارس همکاری می‌کنم. من هم‌چنین با گرایش مارکسیست‌های انقلابی، علی‌رغم اختلافات نظری ممکن، به همکاری می‌پردازم، چرا که معتقدم اختلاف نظرها زمانی حل خواهد شد که نیروها و منفردین بتوانند در فضایی عاری از وحشت، ارعاب و تهدید به شنیدن نظرات یک‌دیگر نشسته و آزادانه آن‌چه را که نادرست می‌دانند به نقد بکشند. من مخالف برخوردهای سکتاریستی، مردسالارانه و یک‌جانبه نگرانه هستم و متاسفانه امروز خود باید آماج حمله آن قرار گیرم، آن‌هم از سوی جریانی که داعیه مبارزه با سکتاریسم دارد و خود را منادی فرهنگ اتحاد عمل معرفی می‌کند.
من برای احتراز از کلی‌گویی به شرح ماجرایی که اخیرا در رابطه با تشکیل بلوک سوسیالیستی با آن روبرو شدم می‌پردازم.
از زمانی‌که گفت‌وگوی تشکیل این بلوک آغازشد، من مشتاقانه علاقمند به همکاری با این بلوک بودم، چرا که اصول نه‌گانه اعلام شده مورد پذیرش من نیز بود و اعلام آمادگی ادمین برای بحث و اضافه یا کم کردن بندی به این اصول بشارت اتفاق جدیدی را می‌داد. بلوکی در حال تشکیل است که دیدگاه‌های تنگ‌نظرانه سنتی را نداشته و گمان نمی‌کند که تمام حقیقت تنها در اختیار اوست. بلوکی که آماده است باب گفتگو را باز کرده و تشکیلاتی بر مبنای دموکراتیک بنیاد کند؛ اما هیهات که این توهم بیش نبود و در اولین برخورد درهم شکست. اگرچه در ابتدا به‌خود گفتم احتمالا این برخورد از ناحیه یک‌نفر صورت گرفته و نباید به آن عمومیت بخشید اما اتفاقات بعدی نادرستی این تفکر را به‌اثبات رساند.
جناب رضا پایا در همان اوان ورودم روزی با لحنی پدرسالارانه به مذمت حرکت اخیرم، یعنی امضا “فراخوان دفاع از پرنسیپ‌های مبارزاتی و انسانی یک رفیق” پرداخت و خاطرنشان کرد که چنین عملی در شان شخصی سیاسی مانند من نیست!!!؟؟؟ و بلوک قصد مداخله در چنین جریاناتی را ندارد.
این فراخوان در جهت دفاع از شرافت رفیقی بود که سال‌ها در جنبش کارگری و مبارزه علیه سرمایه داری و نماینده آن در ایران نقش فعالی داشته و هنوزهم دارد و مورد اتهام‌زنی تعدادی که متاسفانه در این بلوک هم حضور دارند، قرار گرفته است. این فراخوان از دوطرف ماجرا و ناظرانی بی‌طرف دعوت کرده بود که در نشستی به‌قضاوت درستی و یا غلطی این اتهامات بنشینند و درباره برخورد با خاطی تصمیم بگیرند، که متاسفانه بازهم اتهام‌زنندگان در جلسه مورد بحث شرکت نکردند.
مذمت آقای پایا به نظرم عجیب می‌آمد. مگر این بلوک به منظور برخورد با همین عدم وجود شفافیت و دموکراسی و لجن‌پراکنی که علیه اتحاد عمل بوده است تشکیل نشده؟
من به ایشان خاطر نشان کردم که این عمل نه‌تنها مذموم نیست بلکه از بلوک هم انتظار می‌رود که از شرافت مبارزاتی و انسانی فردی که مورد هتک حرمت قرار گرفته است، دفاع کند. پس ازآن من براساس حق دموکراتیک خود فراخوان مذبور را در کانال گروه به‌اشتراک گذاشتم و از رفقای کانال، از جمله ادمین دعوت کردم که از این حرکت پشتیبانی کنند، والبته چنین اتفاقی نیفتاد.
دومین برخورد من با این جو غیردموکراتیک و سرکوب‌گر در رابطه با بازنشر مقاله‌ای در نقد به نویسنده کتاب مروری بر آزمون جنبش کارگری در هفت‌تپه و دستاوردهای آن، اتفاق افتاد. این مقاله توسط بهزاد سهرابی نوشته شده و آقای حسین مقدم آن‌را در کانال به‌اشتراک گذاشت. البته من ترجیح می‌دهم که این مقاله را بیش‌تر یک فحش‌نامه بنامم تا نقدی دقیق و بی‌طرفانه. در این‌جا لازم است اشاره کنم که یکی از انتقادات عمده من متوجه ادبیات حاکم بر این کانال است که بیش‌تر مبتنی بر تهدید، تخریب وهتاکی قرار دارد تا بر پایه ادبیاتی مارکسیستی و انتقادی.
این مقاله در تناقض با اصل همگرایی عملی مورد نظر کانال و در جانب‌داری از سندیکای هفت تپه نوشته شده است. من علی‌رغم زبان غیرمارکسیستی نوشته، هنوزمشکلی با آن نداشتم. چرا که نظر یک فرد است که حق دارد و می‌تواند بر اساس اصول دموکراسی مطرح شود. من و رفیق دیگری، حسین عباسی نیز در پاسخ به آن انتقاد کردیم، از جمله نقد به نشر مقاله که ناقض موازین اعلام شده بلوک بود. من به‌طور مشخص طرح کردم که سندیکای مورد نظر حتی به‌ادعای موسس آن چیزی بیش‌تر از یک هیئت صوری نبوده و تنها متشکل از یک نفر است. اما برخلاف انتظار ما ادمین نه‌تنها پاسخی به این نظر نداد، بلکه در کمال تعجب، روز بعد دریافتم که من و رفیق عباسی، هردو از کانال بلوک حذف شده‌ایم، حتی بی آن‌که به ما اطلاعی داده شود و یا علتی بیان گردد.
من به‌دنبال این اقدام با آقایان رضا پایا و پیروز رها تماس گرفتم و علت را جویا شدم. آنان گفتند علت این امر بیان نظراتی بود که ربطی به‌کانال نداشته و باعث افتراق می‌شود. گفتند بلوک وظیفه دیگری دارد که همانا ایجادهمگرایی و اتحاد عمل است و نیروها باید صرف این مطلب گردد؛ نه مسائل کناری مانند دموکراسی و یا هتک حرمت انسانی!
در این بین یک پیام تلفنی نیز از آقای فراهانی دریافت کردم که به‌لحنی بسیار عصبانی و تحقیرکننده پیشنهاد می‌کرد اگر مسایلی مانند آن‌چه که ذکر کردم برای من مهم است (که البته مهم است) داوطلبانه بلوک را ترک بگویم، البته ایشان بعدا لحن عصبانی خود را پس گرفت و تلاش کردند دلالت خود را به زبان ملایم‌تری انجام دهند.
در این‌جا دو سئوال مطرح می شود:
– آیا انتقاد از مواضع نادرست، عملی مذموم است و باید برای احتراز ازپراکندگی از آن خودداری کرد؟ ایده‌ای که به‌نظر من در تناقض کامل با ذات مارکسیسم – لنینیسم قرار می‌گیرد.
– ثانیا اگر ما واقعا به‌چنین اصلی معتقدیم چرا فحش‌نامه بهزاد سهرابی بر علیه هفت‌تپه که ظرف دهه اخیرنشان داده که پیگیرترین بخش مبارزات کارگری ایران می‌باشد، اجازه پخش می‌گیرد و هنوز در کانال موجود است، امانه تنها نظرات مخالف ما بلکه حتی خود ما نیز از کانال حذف می‌شویم
من در گفت‌وگویی که با آقایان رضا پایا و پیروز رها داشتم اطلاع یافتم که ما مجددا به‌کانال بازمی‌گردیم، “البته پس‌از آن‌که آب‌ها از آسیاب افتاد!!!!!!”
بازگشت دوباره ما منوط به‌شرایطی شدند: ما در‌حال حاضر بحثی در مورد پرنسیپ‌ها، دفاع از آزادی بیان و غیره نکنیم، در‌ضمن، بحث رفیق مورد هتک حرمت‌شده نیز به‌میان نیاید.”این‌ها مسائلی هستند که در آینده به‌آن می‌پردازیم. در‌حال حاضر بنیان‌گذاری این وحدت عمل در اولویت قرار دارد”
من در اعتراض به‌این شرایط اعلام کردم که در واقع این ما هستیم که باید شرایط بازگشت را تعیین کنیم. چنین برخوردهای مردسالارانه و استالینیستی مورد پذیرش ما نیست و آن‌را برخلاف کلیه موازین مارکسیست، لنینیستی می‌دانیم.
چه‌گونه می‌توان به مارکسیسم‌، لنینیسم اعتقاد داشت، و در‌عین‌حال مبارزه با رفرمیسم، فرقه‌گرایی و سکتاریسم را غیرلازم تلقی کرد؟ تاریخ مبارزاتی معلمین بزرگ مارکسیسم آکنده از این تصادمات‌ نظری‌ است. مارکسیسم از خلال این مبارزات تعالی یافته است. اگر اخلاقیات دموکراسی انقلابی کارگری امروز در درون جریان‌های مدعی مارکسیسم فاقد اهمیت است، پس چه‌گونه می‌توان انتظار داشت که این جریانات فردا این دموکراسی را در حکومت کارگری برقرار خواهند کرد؟ آیا می‌توان با مماشات‌جویی و سکوت در مورد انحرافات، وحدتی را پایدار نگاه داشت؟ و آیا چنین وحدتی خصلتی انقلابی دارد؟ تفاوت چنین نگرشی باپوپولیسم رایج در جنبش چیست؟ و چه تفاوتی بین چنین نظر و نظرگاه غالب بر انقلاب ۵۷ می‌توان قائل شد؟ آیا اتخاذ و دنباله‌روی از نظرات پوپولیستی توسط افراد و یا سازمان های به‌اصطلاح چپ فرقی در ماهیت رفرمیستی پوپولیسم ایجاد می‌کند؟
این رفقا در نشستی که من ترجیح می‌دهم دادگاه صحرایی بنامم، نه‌تنها به تخطئه نظری من پرداختند بلکه به تخریب شخصیتی من نیز دست زدند و با استفاده الفاظی مانند جاسوسی برای فلان جریان، هتاکانه برخورد‌کردن بانظرات من و یا توهین و بی‌احترامی به عقاید و جریاناتی که مورد احترام من هستند، سعی در تخریب شخصیتی و بی‌ارزش جلوه دادن اعتقادات من داشتند.
آقای معارفی پور با شدیدترین الفاظ و لحن باورهای نظری مرا به‌باد سخره گرفته و می‌گویند:
“ما از انحلال طلبان دعوت نمی‌کنیم که بلوک ما را منحل کنند”
“می‌توانید بلوک را ترک کنید اگر با قصد انحلال و دادن اطلاعات داخلی به فرقه رازی این‌جا هستید”.
زهی بی‌شرمی!
بی‌پرنسیپی تا آن‌جا پیش می‌رود که ایشان اعلام می‌کنند از ابتدا هم از “دارودسته رازی” دعوت نشده بود که به جلسه بلوک بیایند، که کاملا برخلاف پرنسیپ اتحاد عمل است و بهتر است این‌گونه ترجمه شود: ما هیچ صدای مخالفی را تحمل نمی‌کنیم و اگرکسی قصد نقد ما را داشته باشد در ابتدا تلاش می‌کنیم با برچسب‌زدن منفعلشان کنیم و اگر خدای ناکرده درقدرت قرار گرفتیم مانند پیشینیانمان با تبر به‌سراغشان می‌رویم.
اثبات این مدعا اعتراض یکی از اعضا بلوک (رفیق داریوش پویان) بود که هنگام این جلسه به‌شیوه بازجویی مانند آن ‌اعتراض کرد و آن‌را مساوی با تفتیش عقاید دانست.
دوستان ما را به خیر شما امید نیست شر نرسانید. هرچند یک‌بار، با طرح جدیدی وارد می‌شوید و اغلب‌هم همان افراد مشخص و همیشگی، های‌وهویی به‌راه می‌اندازید و سپس غایب می‌شوید، بدون آن‌که به‌ نقد آن‌چه گذشت بپردازید واز آن درس‌آموزی کنید. جریان منشور و همایش مسخره کلن به‌عنوان آخرین دستاورد رو به‌جلو جنبش معرفی شد و سرانجام صداها خوابید و بوق‌ها خاموش شد و شما حتی از آن تجربه نیاموختید که راه‌بستن بر نقد نه‌تنها کمکی به تعالی جنبش نمی‌کند بلکه نومیدی و سرخوردگی پدید می‌آورد. شما نیاموختید که دموکراسی انقلابی کارگری تنها حربه‌ایست که می‌تواند اتحاد واقعی بین نیروهای به‌راستی انقلابی را فراهم کند و عدم وجود دموکراسی تنها به فرقه‌گرایی و سکتاریسم بیش‌تر دامن خواهد زد، نه به اتحاد عمل که شما ادعایش را دارید.
من مطمئنم که رفقای بسیار شریف و صادقی در درون بلوک هستند که با آرزوهای متعالی به این بلوک پیوسته‌اند، اما سکوت آنان در مقابله با روش سرکوب‌گرانه ادمین نتیجه‌ای به‌جز گسترش این شیوه‌های سرکوب نخواهد داشت و دیر یا زود این شتر دم در خانه آنان نیز خواهد خوابید.
من به‌عنوان یک کمونیست، یک تبعیدی، و مهم‌تر از همه یک زن، گزش شلاق این اپورتونیسم سلطه‌جو را برپوست تن خود احساس کردم و برای لحظه‌ای به یاد دادگاه‌های نمایشی استالین افتادم. متاسفم که چنین احساسی داشتم، ولی این احساسی بود که رفتار شما در من ایجاد کرد.
شما مرا متهم به برخورد غیر تشکیلاتی کردید. کدام تشکیلات؟ شما که ادعا می‌کنید ما مجموعه‌ای از منفردین هستیم. اگر قرار است این مجموعه منفردین تحت عنوان یک تشکیلات عمل کند، تا رسیدن به آن اتحاد آگاهانه، افراد سزاوار آن هستند که به عقایدشان احترام گذاشته شود و نظراتشان شنیده شود. این مجموعه که من هیچ‌گاه به‌جای حزب طبقه کارگر در نظرنمی‌گیرمش، می‌تواند و باید در پیشبرد مبارزه موثر باشد؛ اما این مهم زمانی حقیقت می‌یابد که ما توانایی نقد ونقد‌پذیری را یافته باشیم. هیچ‌گاه و در هیچ دوره تاریخی، مماشات با قدرت‌طلب‌ها، رفرمیست‌ها و پوپولیست‌ها ره به جایی نبرده است. به‌قول معروف، این ره که شما می‌روید به ترکستان است، همان گونه که در گذشته همه این های‌و‌هو‌های اتحاد نتیجه‌ای به‌جز ایجاد تفرقه بیش‌تر نداشته است
در پایان من برای دفاع از نظراتم و عرضه مدارکی در رابطه با صحت این ادعاها حاضر به شرکت در هر مناظره کلامی و یا نوشتاری هستم.
موفق باشید
نینا سرافراز
۱۳/۷/۱۴۰۲ مصادف با ۵/۱۰/۲۰۲۳
کپنهاک دانمارک

ضمیمه
حسن معارفی‌پور یکی از «منفردینی» است که اکنون آستین بالا زده تا «بلوک سوسیالیستی» بنا کند! وی گرایش مارکسیست‌های انقلابی را «انحلال‌طلب» توصیف می‌کند. تنها اهرمی که یک استالینیست خجالتی در واکنش به گرایش تروتسکیستی در ذهن دارد همین کلمه انحلال‌طلب است، بی‌آنکه خود بداند این اصلا یعنی چه! چطور یک منفرد می‌تواند یک «گرایش» شناخته شده را انحلال‌طلب توصیف کند. آن هم گرایشی که در مرکز فعالیت خود ساختن حزب انقلابی پیشتاز کارگری را قرار داده است. آن هم استالینیستی که بعد از تور گردش‌گری به دور انواع احزاب، تازه حالا که منفرد شده، دیگر حزب را به کناری گذاشته و جهت پرهیز از انحلال‌‌طلبی، بلوکی از منفردین را می‌سازد! حسن معارفی‌پور که خود را برای دوره‌ای با حزب کمونیست ایران فعالیت می‌کرد. بعد از اخراج ازحزب کمونیست ایران به سراغ حزب کمونیسم کارگری ‌‌‌‌‌‌‌شاخه «اتحاد کمونیسم کارگری» می‌رود. او برای این‌که انحلال‌طلب نباشد ذیل برنامه دنیای بهتر متشکل می‌شود. اما چندی بعد بدون هیچ نقدی به مواضع تا آن موقع افتراق بین شاخه‌های کمونیسم کارگری، به حزب حکمتیست می‌پیوندد. چندی بعد این حزب و کلا برنامه دنیای بهتر را رها کرده و «منفرد» می‌شود. آیا کسی می‌داند در کدام مقطع از این دوره او یک مارکسیست بوده است!؟ هنگامی که به برنامه حزب کمونیست ایران متقاعد شده بود؟ اگر آری، پس یا آن یک برنامه کمونیستی نبوده که معارفی‌پور ترک‌اش می‌کند، و یا خود معارفی‌پور در یک دوره فعالیت مارکسیستی نبوده که آن برنامه را به نفع برنامه دنیای بهتر ترک می‌کند. همین وضعیت دوباره در چرخش ادواری در طیف احزاب کمونیسم کارکری طی می‌شود. سپس به سراغ پروژه‌های از آستین بیرون آمده محفلی می‌رود که گویا با ساختن تشکیلات هِرمی، با اقتباس از بازار «گولد‌کوئست»، گویا منفردین به یک‌دیگر وصل می‌شدند و وانگهی دریا می‌شدند! بدون هیچ گزارشی از ناکام ماندن این پروژه، دوباره دوره‌ای از شلنگ‌تخته‌های روشنفکر فلسفی را طی کرده تا در شرایط حاضر که جهش‌وار به سراغ بلوک‌سازی سوسیالیستی رفته است. به راستی در کدام یک از این دوره‌های سر به هوای یک خرده بورژوای خودشیفته می‌توان سابقه فعالیت کمونیستی مبتنی بر سنت مارکسیستی مشاهده کرد! دقیقا چنین کسی گرایش مارکسیست‌های انقلابی را «انحلال‌طلب» نامیده است!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate