یادداشت روزانه( نمره بیست وسوم )

به دنبال فراخوان‌هایی که جوانان محلات شهرهای کشور درهماهنگی باهم، برای روزهای سه شنبه، چهارشنبه و پنجشنبه (۲۴، ۲۵و۲۶) سالگرد آبان ۹۸ صادر کرده بودند، سرتاسر کشور در اعتراض و اعتصاب بود. به خاطر داریم سه سال پیش، در آبان خونین ۹۸، رژیم اسلامی دراقدامی جنایتکارانه، با تعطیل کامل اینترنت، اعتراضات مردم علیه گرانی سوخت را با کشتار حداقل ۱۵۰۰ تن از جوانان مردم، دستگیری و بازداشت بالای ده هزار تن در سکوت خبری درهم شکست؛ این سه روز، مانند کل جنایت‌های نظام اسلامی طی این سال‌های سیاه و خونین، درلیست روزهای تاریک دراز دامن کشور ما ایران، برجستگی یافت و ثبت شد. جنایتکاران اسلامی در این خیال خام بودند که بافشار، تهدید و دستگیری مادران آبان، می‌توانند خانواده‌های دادخواه آبان را خاموش کنند. دو سال بعدی، ویروس کرونا به کمک حکومت آمد. در جریان مرگزای کرونا علیرغم ایثار و ایستادگی  پزشکان و پرستاران و بهیاران انساندوست – که بسیارانی نیز در این میان برای نجات جان انسان‌ها، جان باختند – با فتوای شُک آور و جنون آسایِ رهبرمرگ (خامنه‌ای) ورود واکسن‌های امریکائی و انگلیسی به کشور ممنوع شد که باعث مرگ چند صد هزار تن از هموطنان ما گردید که ابعاد زخم به‌جا مانده از آن کشتار هنوز بر تن جامعه‌ی ما باقی مانده است. 

اما از ۲۵ شهریوربا کُشته شدن مهسا امینی، در بازداشت گشت ارشاد حکومت، جرقه‌ی انقلاب نوین «زن، زندگی، آزادی» و تحول اجتماعی زده شد. این انقلاب به مانند اتوبوسی از استانی به استانی، از شهری به شهری و حتی روستاهایی را درنوردید که کسی انتظار حضور آنان را درخیزش برآمده از خشمی دیر سال و فرو خورده و فشرده که بسان فوران آتشفشانی به ناگهان دهان گشود، نداشت؛ آتشفشان خشمی درگستره‌ی جغرافیای ایران به زیباترین شکل ممکن خود را نمایاند و همچنان درگذر است!

ما طی این سه روز اسامی رویدر، بندرخمیر وهنگویه در استان هرمزگان را در کنار شهر اوز لار و زرقان فارس و فیشور یا روستاهای قادر آباد و بلغان استان فارس را در کنار بردسکن خراسان را شناختیم. همه‌ی این مناطق کوچک به کاری بزرگ، رو در رویی با تمامیت این نظام دست یازیدند. توگویی همه به مانند جوانان دختر و پسر و مادران و پدران کردستانی، زاهدانی، ایذه، تبریز، بابل، صومعه سرا، رشت و نقاط پرجمعیت تهران در یک پیکر واحد به کارمبارزه مشغولند تا قوای سرکُوب و سگ‌های هارنظام، بسیجی‌های الدنگ درکناراوباش لباس شخصی و امنیتی‌ها و قوای حشد الشعبی و فاطمیون و…  کل حاکمیت را هراسان سازند و نیروی سرکُوبشان را بپراکنند و از کار بیاندازند.

می‌شود با صراحت گفت: طی این سه روز سپری شده، انقلاب نوین «زن، زندگی،آزادی» وارد فصل جدیدی شده و یکی ازسخت‌ترن گردنه‌های صعب العبور مبارزه‌ی خود را پشت سر گذاشته است؛ آنچه در این سه روز رُخ داد، گستردگی اعتراضات به شکلی نوین بود که بیش از۲۶۰ تا ۲۸۰ شهر و روستا را در برگرفت. افت و خیز این سه روزه نشان داد که ترس از اردوی مردم به عمود خیمه نظام نقل مکان کرده و به قول خواننده رّپ خوان دربندمان؛ توماج، آنانند که باید دنبال «سوراخ موش» بگردند. دربین جوانان دختر و پسر مدارس، دانشگاه‌ها و خیابان‌ها و کوچه‌ها، هیمنه‌ی هراس ریخته است. از همین روست که دشمن دوُز سرکوب و شلیک مستقیم با گلوله‌های جنگی را حدّت بخشیده است. در این سه روز، چشم‌های همه متوجه شهرایذه بود که کودکی ده (۱۰) ساله را به ضرب گلوله جنگی کُشتند. اینترنت شهر را قطع کردند؛ مزدوران گسترده‌ای را به شهر گسیل داشتند و راه‌های ارتباطی را کنترل و بستند و با توجه به شدت سرکُوب وجنایت حکومتی ومقاومت وقهرانقلابی مردم، هیچکس خبر واقعی کشته شده‌های دو طرف درگیر را ندارد. امروزهم کشته شدن «کیان پیرفلک» را به عهده “مردم معترض”و “داعش” گذاشتند و سپاه، این قاتل فرزندان مردم سراسر ایران، فرزند برومند بختیاری را از آن (شهدای) خود کرده. جوانان مردم را می‌کشند، بعد برای فرار از خشم مردم، جانفشانان راه آزادی را بسیجی و سپاهی قلمداد می‌کنند، کمی خجالت و شرم خوب چیزی است. این خانواده‌ها را نمی‌توان ساکت نمود. 

دراین سه روزدرگیری و کشاکش بین مردم و دشمن، هیچ حوزه‌ای نبوده که توسط قوای مزدور رژیم به آنان تعرض نشده باشد، درهر کوچه و خیابانی، در هر جزیی از زندگی همه‌ی طبقات اجتماعی در شهرها و روستاها، درون مدارس و دانشگاه‌ها، مجتمع‌های مسکونی، کارخانه‌ها، بیمارستان‌ها، مطب پزشکان، حتی خانه، یعنی آخرین نفس گاه امن و آسایش انسان ایرانی در این حکومت، از تعرض مزدوران حاکمان دینمدار مصون نمانده است. 

در این سه روز در مقابل این تعرض ددمنشانه رژیم، عنصر مقاومت هم به شکل پرشوری خود را نمایاند و به تعرضات عوامل سرکوب، پاسخی درخورداد. پیوستن شهرهای کوچک به جنبش، بروزچند حرکت کارگری و همآوایی آنها با جنبش مردم در محیط کار، پدیده‌ی جدیدی را به نمایش گذاشت و آن اینکه کارگران برای مطالبات شان در کارخانه، همسویی و همرایی با اعتصابات سراسری و پیوندشان با خیابان، برای همیاری با فرزندان خویش، خود را برای به خموشی نگرائیدن جنبش تسخیرخیابان به زیباترین شکل ممکن نمودار ساختند. این پدیده‌ای‌ست که تامل بیشتری را طلب می‌کند که باید به طور جد بدان پرداخت یعنی جنبش مطالباتی و جنبش خیابان دریک هم پیوستگی اندام واره، فرا روئیده است. نمونه‌ی ذوب آهن اصفهان با شعارهای: «وعده وعید،کافیه/ سفره‌ی ما خالیه»، «مشکل ما حل نشه / کارخونه تعطیل میشه» و یا «حقوق صد در صد/ حق ماست» که شعار کارگران شهرداری (پاکبانان) در بندرعباس بود و کشاورزان اصفهان که با شعار: «رئیسی بی عرضه، برگرد برو تو حوزه» به خیابان آمده بودند ودانشجویان که شعار می‌دهند: «فرزند کارگرانیم / کنارشان می‌مانیم» نمود عینی اندام وارگی این مبارزه است.روشن است که خیل جوانان بیکارمعترض و بی آینده درجنبش خیابان را، باید کارگر شمرد!

باید براین حقیقت مسلم پای فشرد: پیوند اعتراضات کارگری و مطالباتی با جنبش خیابان بی تردید دامنه، ظرفیت و رادیکالیسم خیزش انقلابی کنونی را به شکل امید بخشی ارتقاء خواهد داد.

یادمان نرود: امروز پیشروان آن جنبش مطالباتی که با غرور درخیابان‌ها در تمامی سال ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۰ و ماه‌های نخستین سال ۱۴۰۱ فریاد می‌زدند: «تنها کف خیابون، به دست میاد حقمون» در زندانند، زیرا که  این جنبش خود به‌خودی و بی پشتوانه نبوده و نیست. توجه به وضعیت زندانیانی که بدون دسترسی به وکیل وحق دفاع ازخود، حکم گرفته و دربندند (معلمان، کارگران، بازنشستگان، زنان، مترجمان و نویسندگان و…) باید عیارسنجش داوری ما قرار گیرد که درشعاربرجسته و گویای: «زندانی سیاسی، بازداشت شدگان ماه‌های اخیر، آزاد باید گردند» تجلی می‌یابد!

دراین سه روزاعتصاب بازاروکسبه ازسطح شهرهای کردستان (سنندج، سردشت، مهاباد، دیواندره، مریوان، دهگلان، اشنویه، کامیاران، پاوه و بانه و…) خارج شده و پیوستن بازار و اصناف جزء به جنبش نوین مردم نه تنها درسطح بازارهای بزرگ تهران و شهرهای مرکزی مانند: اصفهان، تبریز، مشهد، شیراز، رشت و لاهیجان و… بلکه سلسله بازارهای شهرهای کوچک‌تردرسطح استان‌های ایران را هم در برگرفت که با اعتصاب سراسری همراه گشتند.(۱)

با اطمینان می‌توان گفت: آنچه طی سه روز دیده شد، با هیچ سطحی از اِعمال زور و خشونت، نمی‌تواند وضعیت را به حال سابق آن برگرداند.هرچه ازابزارخشونت بیشتر استفاده شود، شعله‌های آتش خشم معترضان خیابان سرکش وسوزاننده‌تر،بلندترمی‌شود.هرکشته‌ای ازهرخانه، پشته‌ی پُرشمارازهمان خانواده وخانواده‌ها را به میدان می‌کشد. جامعه‌ی ایران هیچگاه به شرایط قبل از کشته شدن مهشا (زینا) امینی، باز نگشته و هر روز قله‌های تازه‌ای را فتح می‌کند. ایدون باد! 

۱) براساس ویدیوهای منتشرشده ازتهران، بازاریان در نقاط مختلف این شهر در اعتصاب‌اند و کسبه چراغ برق، بازار منوچهری، ستارخان، تهرانپارس، بازار کوچه حمام‌چال، پاساژ رضا، پاساژ فردوسی، پل‌چوبی، پاساژ نور، بازار آهن، بازار فرش، بازار بزرگ، باغ سپهسالار، بازار طلا، بازار لوازم یدکی، دروازه شمیران و… با بسته نگه داشتن مغازه‌های‌شان از خیزش سراسری مردم ایران حمایت کرده‌اند. معترضان در بازار تهران و بازار فرش تجمع کردند و شعار «بازاری باغیرت، حمایت، حمایت» و «این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت» سر دادند. در مقابل  اداره‌ی اماکن تهران در نامه‌ای تمامی «کسبه و اصناف» را از تعطیل‌کردن واحدهای صنفی خود در روزهای۲۴، ۲۵ و ۲۶  آبان برحذر داشت.

جدا از بازارهای یاد شده، کسبه و اصناف در بابل، صومعه سرا، رشت، لاهیجان، گرگان، مرودشت، زاهدان، اراک، کرمانشاه، نجف آباد، سرپل ذهاب، خرمشهر، ایذه، بهشهر، سبزوار، جوانرود، بندرعباس، یزد، بندر گناوه، بندر انزلی، زرین شهر و ده‌ها شهر دیگر با اعتصابات سراسری همراه گشتند. 

دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱ برابر با ۲۱ نوامبر ۲۰۲۲

http://karegari.com

     

      امیرجواهری لنگرودی

amir_772@hotmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate