خانواده مقدس، برده داری و حقوق زن!

مقاله روزنامه همشهری ناراحتی محافظه کارانی که لباس اصلاحات به تن دارند را در مورد اعتراضات زنانه ایران نشان میدهد. مقاله، در کنار یادداشت دیگری در مورد افغانستان منتشر شده است که یک موزیک ویدیو از زنان افغانستان را موضوع بحث در مورد آزادی قرار داده است. نویسنده، البته که نکته این زنان افغانستان را که در آن طالبانیسم و تروریسم و ضدیت با زن را هدف اصلی موزیک خود قرارداده اند تحریف می کند تا به رتوریک ضد آمریکایی خودش برسد. اما به یادداشتی که عنوانش «متروی آزادی، واگن زنان ندارد» برگردیم و به آن بپردازیم.

آنها نگران خانواده مقدس هستند و «زن، زندگی، آزادی» را حمله به نهاد خانواده می دانند. چرا که زن قرار بوده بجز حضور در آشپزخانه و در نقش ماشین تولید مثل، وظیفه دیگری نداشته باشد! در عین حال، آنها اما توضیح نمیدهند در جامعه ای که تنها ۱۳ درصد اقتصاد آن به دست زنان فعال است و آنهم با نصف حق و دستمزد مردان، و در شرایطی که سطح دستمزدها زیر خط فقر است، ۶۰ در صد جامعه هم در فقر زندگی می کنند چطور می توان همه چیز را فقط به مبارزه با نهاد خانواده و هیجانات نسل جوان ربط داد؟! این آمار ۱۳ درصد هم، در بهترین حالت شامل بخشی است که مالیات میدهد و حق بیمه اش پرداخت می شود و گرنه می دانیم که آمارها در ایران اینطور نیست! بازار کار ایران، بازاری زنانه است و اینرا پایینتر توضیح میدهم.

آنها می گویند زن ایرانی هم پای مردان ایران قله های علمی را فتح کرده اند، اما توضیح نمیدهند که همین زن ایرانی، به مدد کورجنس بودن قانون کار، در حوزه کار، اغلبشان به کارهای مراقبتی و تربیتی و همچنین خدماتی سوق داده می‌شوند. چه اتفاقی برای قله های علمی که فتح کردند افتاد؟ چرا زنان در بسیاری از رشته های علمی و فنی حق تحصیل دانشگاهی ندارد و چرا برای داشتن شغل و سفر هنوز باید از یک مرد اجازه بگیرد؟ چرا تصمیم برای ازدواج کردن، و یا حق طلاق ندارد؟ چرا حق حضانت ندارد؟ چرا دستمزد برابر با مردان دریافت نمی کند؟ چرا حق مرخصی زایمانش تبدیل به اخراج از کار شده است؟ چرا حق مرخصی ماهانه ندارد؟ و خیلی چراهای دیگر! آنها با محدودیتهای شدید به دسترسی حق تحصیل و اشتغال، تلاش کردند تا زن ایرانی را وادار به خانه نشینی کنند اما آنها ساکت ننشستند و مقاومت را ادامه دادند! آمار ۶۰ درصد دانشجوی زن این را ثابت می کند!

اسلامیون حاکم در ایران، نيمى از جامعه را قربانى کردند تا امروز بگویند که ایران امنیت دارد، آنها می گویند قبلا خان برای زنان تعیین می کرد که چه کسی با چه کسی ازدواج کند اما توضیح نمیدهند که یک زن بزرگسال همین امروز، برای ازدواج نیاز به مجوز یک مرد از خانواده اش دارد! آنها البته همچنین کودک همسری را توضیح نمیدهند که به اجبار تن به ازدواج میدهند! در تبلیغات جنسیت‌‌زده رسانه‌های حکومتی نیز با تقدس دائمی از جایگاه مادری، زنان به تربیت فرزندان و امور خانه و مردان به نان‌آور بودن تشویق می‌شوند! این شده است فرهنگ غالب در آن جامعه! جایگاه اجتماعی یک «بانو»ی متمدن که با احترامی دروغین احاطه شده و با هر نوع کار واقعی بیگانه است، از لحاظ اجتماعی بی‌نهایت پایین‌تر از منزلت یک زن سخت‌کوش دوران بربریت است.

سرمایه داران شیعی عیاش، آنجا که به قانون و حق صیغه می رسد، نیاز ندارند که دچار گناه کبیره شوند و زنا کنند! نیازی ندارند که حتی آنرا مخفی کنند. خانواده در نظام شیعی اسلامی ملغی شده است، اما نه برای زنان! آنها مایملک مرد باقی مانده اند تا این خانواده اسلامی، مالکیت و کلیت آن در جامعه را تضمین کند.

حمله زنان به حجاب اسلامی و آتش زدن آن، صرفا حمله به یک سمبل دینیسیاسی نیست. حجاب، مانند زنجیر یک برده، متضمن نابرابری زن در تمامی قراردادهای اجتماعی است. این نابرابری، حضور ارزان زن در بازار کار را تضمین می کند تا کارفرما بتواند او را با دستمزدی به مراتب پایین تر استخدام کند. و این چطور اتفاق می افتد، با تحمیل توافق به جای قرارداد و حذف زنان از شمول همان حقوق ضعیف و ناکارآمد قانون کار تا از قبل نیروی کار ارزانتر شده، طبقه کارگر را بیشتر استثمار کند

ایران، بهشت تولید ارزش افزوده ای که صرفا با برده داری امکان پذیر بوده است و بگذارید بگوییم که همین کشورهایی که امروز برای امثال مسیح علینژاد فرش قرمز پهن می کنند و در پی فروختن رهبر قلابی دیگری هستند، با آگاهی از این حجم تولید ارزش افزوده است که سرانشان با حجاب اسلامی وارد ایران می شوند و مدعی احترام به فرهنگها و قوانین کشورها هستند! و گرنه اینها نه برای زن ایرانی دل سوزی می کنند و نه حاضرند این بهشت برده داری را آنطور که مدعی هستند، دموکراتیزه کنند!

انقلاب زنانه امروز می خواهد تمامی این بنیاد را زیر و رو کند. این یک انقلاب عمیقا طبقاتی است.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate