جنبش انقلابی ژینا/مهسا: خودسازماندهی، رهبری از پائین و هم‌گرایی چند راستایی

جنبش انقلابی ژینا/مهسا که طی جند روز سراسر جامعه ایران را فراگرفته  و جمهوری اسلامی را آماج قرار داده  به سمت فرایند‌های یک انقلاب درحرکت است. اگرچه هنوز در فاز‌های نخستین این فرآیند هستیم و گذار به مراحل دیگری  همانند: اعتصاب عمومی و حضور جنبش طبقاتی کارگران در متن آن و شکاف‌های عمیق در ساختار قدرت به صورتی که «حکومت‌کنندگان دیگر نتوانند» سرکوب کنند  نیاز است. در این میانه همچنین سناریوهای دیگری همانند سازش و یا مصادره جنبش از بالا برای ایجاد  بدیل ارتجاعی دیگری نیز امکان پذیر است. اما آنچه که از هم‌اکنون روشن است بازگشت به شرایط پیشین برای جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست. 

 سوژه جنبش همانند همه جنبش‌های انقلابی مردم عادی و در مرکز آن نسل جوان و زنان پرشوری  هستند که به خیابان‌ها آماده  به جسورانه‌ترین اشکال ممکن ساختار حکومتی را آماج قرار داده‌اند. آتش زدن نمادهای حجاب اجباری که از مرزهای ایدولوژیک نظام حاکم است، طرح شعارهای آزادی‌خواهانه، جسارت و ازخودگذشتگی در مقابل دستگاه  نظم و سرکوب،  نشانه‌های شرایطی است که به سمت زیرو رو شدن نظم حاکم حرکت می‌کند. هر فرآیند انقلابی اما باید دردر متن شرایط زمینه‌ساز بروز آن واکاوی شود.

برآمد خیزش‌ها

بحران‌های درهم‌تنیده اقتصادی،سیاسی، زیست‌محیطی، ژئوپولیتیک حکومت در کنار فساد و ناکارآمدی آن، زمینه ساز فقر، نابرابری، نومیدی از آینده و انبوهی از تضادها و نابرابری‌های ایجاد نموده که بازتاب آن به خیزش‌هایی از دی ماه و آبان، “خروش تشنگان” منجرشده که فضای سیاسی ایران را تغییر داده است. سمت و سوی این‌خیزش‌ها نیز سیر متناوب صعودی داشته است. پاسخ حکومت در مواجه با این شرایط  اما چیزی جز سرکوب و زندان نبوده است. جنبش‌ انقلابی ژینا/مهسا نیز بر زمینه تداوم این خیزش‌ها پدید آمده و در ابعادی فزاینده سراسر جامعه را فرا گرفته است.

جغرافیای سیاسی جنبش کنونی نیز این بار در کنار شهرها و شهرستان‌ها به کلان شهرهایی بزرگ سرایت کرده است. ویژگی مهم دیگر فراخ‌تر شدن این خیزش و همبستگی فزاینده در متن آن بوده است.  طرح شعارهای – نظیر: “از کردستان تا تهران ستم علیه زنان” که هم علیه تمرکز گرایی و شونیسم است، نماد دیگری از همبستگی سراسری توده‌های مردم علیه حکومت است. . این شعارنه تنها سیاست رژیم برای ایجاد تفرقه و دعاوی “تجزیه طلبی” را عملا خنثی کرده بلکه  ستم ملی را به چالش گرفته و نشانه بلوغ فکری جامعه است.

 حضور جسورانه و توده‌ای زنان بر علیه آپارتاید زن ستیزانه و حجاب اجباری نیز دستاورد بزرگی است که نه تنها نقطه عطفی در جنبش زنان ایران بلکه جایگاه مهمی در جنبش جهانی زنان دارد و باید به شکل مستقل واکاوی شود.  حضور پرشورو توده‌ای زنان در این جنبش انقلابی دست آوردهای دیگری هم داشته است. سوژه اصلی جنبش زنان در این عرصه دیگر نخبگان نیستند بلکه توده‌های عادی و  نسل جوانی از زنان هستند که از کنترل و سلطه جنسیتی که حجاب  نماد آشکار آن است به تنگ آمده و در خیابان‌ها جسورانه (برعلیه آن) مبارزه می‌کنند.

خودانگیختگی و سازمان یابی در جنبش‌ها

در خیزش‌های پسا دیماه و جنبش انقلابی ژینا/مهسا ژینا همانند همه خیزش‌ها و جنبش‌های انقلابی  خود پویی و خود آنگیختگی نقش برجسته‌ای داشته و موتور محرکه آنهاست. در هر پویش خودانگیخته نیز نوعی سازمان یابی وجود دارد که فرآیند شکل‌گیری  و تداوم آن را قوام بخشیده، ابتکارات و  خلاقیت نوینی می‌آفریند که طی سال‌ها فعالیت سازمان یافته کشف نمی‌شود. 

 با این همه نباید جایگاه خودسازماندهی و اشکال ویژه‌ای آن را نادیده گرفت که از خیزش‌ دی‌ماه تا کنون همانند یک حلقه بهم پیوسته تاثیر مهمی در ‌پیوستگی و تداوم آن‌ها داشته است که همانا نقش پیشروهایی است که از دل همین خیزش‌ها شکل گرفته‌اند و نقش با اهمیتی در تداوم و پیوستگی و خودسازماندهی از پائین آنها داشته‌اند. این نوع از خودسازمانیابی اما از نوع شناخته شده حزبی و سازمانی نیست. 

از دوران پسا خیزش دی‌ماه تا کنون بخش معینی از پیشروان  و رهبران عملی در خیابان شکل گرفته که بسترساز تداوم خیزش‌ها بوده وهستند. آن‌ها  فراخوان‌ها و محل اعتراضات درخیابان را تنظیم  و چگونگی اشکال  مواجه  با دستگاه سرکوب را تعیین می‌کنند، مراکز خبر رسانی را ایجاد  کرده و در تعیین شعارها نقش آفرینند.. آن‌ها از ابتکارات توده‌های مردم می‌آموزند  و آموزش دهند.

این گروه از پیشروان یعنی -رهبران عملی جنبش در خیابان- هستند که می‌توانند در پویش‌ جنبش انقلابی و تداوم و پیوستگی  نقش مهمی ایفا کنند.

سازمانیابی: تداوم و به هم پیوستگی

راز پویش خیزش‌ها اما تداوم و بهم پیوستگی آنها است و این چیزی نیست جز ضرورت خود سازماندهی. روشن است که دیدگاه چپ در باره سازمان‌دهی از بیخ و بن با اپوزیسیون راست متفاوت است. سازماندهی از نگاه اپوزیسیون راست در ساده‌ترین شکل بیان آن، سازماندهی از بالا و مصادره جنبش‌ها‌  بواسطه  کارکرد ابررسانه‌ها و قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری است. بررسی استراتژی اپوزیسیون راست و اشکال سازماندهی و مصادره جنبش‌ها در شرایط متحول کنونی نیازمند نوشته  دیگری است. درک چپ از مساله سازماندهی  از ریشه با راست متفاوت است. اما به شرطی پوینده وتاثیر گذار است که از منشور نقد تجربه‌های گذشته و به‌ویژه احزاب مدعی کمونیست و سوسیالیست بگذرد. 

بعلاوه نیاز است که از تجربه‌ دیدگاه‌های اشتباهی که  نافی خودسازماندهی و پرستش “خودانگیختگی”، در  جنبش‌های اوایل قرن کنونی همانند :”جنبش ۹۹ درصدی‌ها”، “فروم‌های اجتماعی”، و …است، بیاموزیم و برای برطرف کاستی‌های آنها در جنبش‌های کنونی تلاش کنیم.  (در این دوره دیدگاه مایکل هارت و انتونی که خودانگیختگی را مرکز تحرک جنبش‌ها دانسته و سازماندهی حزبی و سازماندهی را نفی می‌کردند، بر این تحرکات اجتماعی مسلط شده بود. اما سال‌ها بعد خود آن‌ها به محدودیت‌های  این نظریه اشاره کردند). متاسفانه روشن نیست که چرا بخشی از گرایشات چپ هنوز در ستایش از این نظریه اصرار دارند.  تجربه جنبش‌های موسوم به “بهار عربی”  بویژه جنبش انقلابی در مصر هم نشان داد که با وجود نقش برجسته خوپویی و فداکاری‌های نسل جوان انقلابی به علت ناسازمانیافتگی، اخوان المسلمین که یک جریان ارتجاعی اما سازمان یافته بود، توانست فراسر جنبش قرارگرفته و آن را مصادره کند. در بازشناسی جنبش‌ها همواره باید وحدت خودانگیختگی و خودسازمانیابی در نظر گرفته شود به صورتی که خوانگیختگی و خودپویی همواره زمینه ساز برآمد جنبش‌ها  است، خود سازماندهی اما بستر تداوم، پیوستگی و هدفمند کردن ‌جنبش‌ها را ایجاد می‌کند.   

مسله رهبری

جنبش انقلابی ژینا مساله رهبری و ضرورت آن را در فضای سیاسی گشوده است و به یک پرسش‌واره مهم بدل شده است. از منظر اپوزیسیون راست رهبری اغلب از بالا شکل می‌گیرد. برخی نظیر سلطنت‌طلبان  به  اشخاص مشهور سیاسی و نقش رضا پهلوی اتکا می‌کنند.  در “شورای مدیریت دوران گذار” توافق بر سر “شخصیت‌های سیاسی و متخصصین” است. مجاهدین هم که تکلیف‌اش روشن است نه تنها رهبری بلکه رئیس جمهور “جمهوری دموکراتیک اسلامی” را از قبل تعیین کرده‌اند. در طیف‌های دیگر اپوزیسیون راست وضعیت کم وبیش چنین است.  اغلب در جایی که به علت اختناق سیاسی نقش احزاب و سازمان‌های سیاسی کم‌رنگ است، اغلب طیف‌های اپوزیسیون راست  مساله سازماندهی و رهبری با افراد، شخصیت‌ها، سلیبریتی‌ها و …درهم‌آمیخته شده و از منظر سیاسی در استراتژی  “وحدت‌ملی” و “همه با هم” برجسته می‌شود.همان‌گونه که گفته شد، دراین نوع از استراتژی  استفاده از ابررسانه‌ها، سلیبرتی‌هایی، مناسبات با دولت‌های امپریالیستی که تحت عنوان “جامعه جهانی” صورت بندی می‌شود، ابزارهای مهم “سازماندهی” برای هژمونی و فرادستی برجنبش‌ها هستند.

خوسازماندهی و رهبری از پائین

جنبش‌های انقلابی  برای پیش‌روی نیازمند سازماندهی  و رهبری هستند. دیدگاه چپ سوسیالیست از مساله رهبری  اما از بنیاد با راست متفاوت است. هدف خودسازمان‌یابی سوسیالیستی فرمانروایی بر فراز جنبش‌ها نیست بلکه از درون آنها و برای پیشروی آن فرامی‌روید.   نیازی هم به “لیدر” و “دبیر کل” هم ندارد. رهبری یعنی توانایی و خلاقیت جمعی، دموکراتیک و از پائین برای هماهنگی  فعالیت‌ها و عمل مشترک در راستای رسیدن به هدف است. پراکسیس به مفهم وحدت عمل و نظر است. رهبری به معنای تلاش برای ارتقای جنبش‌ها هم سو با اهداف رهایی بخش سوسیالیستی بواسطه عمل آگاهانه و هدفمند است. با این برداشت کلی و عام  از ضرورت سازماندهی و رهبری  به واکاوی آنها در متن جنبش انقلابی کنونی می‌پردازیم. 

مساله  سازمانیابی باید در متن شرایط مشخص در نظر گرفته شود. یعنی در جایی  که استراتژی حاکمیت در چهل سال گذشته این بوده که اپوزیسیون متشکل نداشته باشد و با سرکوب های خونین مانع مهم و عامل بازدارنده هر نوع حرکت سازمانیافته بوده است. تاکئید بر این نکته نافی کاستی‌ها و نقد گذشته چپ و ضرورت بازنگری مساله سازمانیابی نیست. با این همه نباید نادیده گرفته شود که چپ اجتماعی نیروی وسیعی در جامعه است و می‌تواند در تحولات جاری نقش برجسته‌ای داشته باشد. بشرطی که مساله خودسازمان‌یابی را نه در احکام کلی بلکه در متن شرایط معین کنونی، بررسی کنیم.    

ایجاد هم صدایی و هم‌گرایی خیزش‌های سیاسی و جنبش‌های اجتماعی

از دی ماه تا کنون شاهد حضور خیزش‌های سیاسی در پریودهای زمانی متفاوت بوده‌ایم. روند این خیزش‌ها نه تنها قطع نشده بلکه پیوسته ادامه داشته وگستره‌ی‌ آنها در فضای سیاسی  نیز مدام ژرف‌تر شده است. در سوی دیگر جنبش‌های اجتماعی  هستند که پیشینه طولانی در جامعه ما داشته و با وجود نوسان‌ها، همواره تداوم و پیوستگی، شاخص‌ مهم انهاست . جنبش کارگری که دستکم از یک قرن پیش حضور پیوسته داشته و در اوج سرکوب سال‌های اخیر بیش از ۴۰۰۰ اعتصاب ثبت شده داشته است،  جنبش زنان که با پیشینه تاریخی طولانی، علیه آپارتاید جنسی حاکمیت موجود در اشکال متفاوت خودپو، علنی و نیمه علنی ایستاده است، جنبش دانشجویی که متکی  بر یک سنت مبارزاتی  ماندگار است و  نمادی از حضور نسل جوان پیشرو و آگاه در تحولات سیاسی است، جنبش آزادی‌خواهانه برای تحقق آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و مبارزه علیه استبداد (که در شرایط کنونی نهادهایی همانند “کانون نویسندگان ایران”نمود برجسته آن هستند)، جنش علیه ستم ملی و قومی که همواره در جامعه ایران حضور پررنگی داشته است. جنبش علیه تخریب محیط زیست که  اگرچه در ایران نوپا است اما با توجه به تخریب‌های زیست محیطی و پیآمد آن، ضرورت درک همه جانبه از پیامد‌های آن را در واکنش  “قیام تشنگان”  می‌توان مشاهده کرد. پیشروان این جنبش‌ها می‌توانند بین  خواسته‌های ‌جنبش‌های اجتماعی  و خیزش‌ها و جنبش های سیاسی  رابطه معین و هم‌صدایی ایجاد کنند و این درست بستر اصلی هر گونه سازماندهی از پائین است. 

خوسازماندهی و هم‌گرایی چند راستایی

ایجاد هم‌صدایی و هم‌گرایی بین خیزش‌های سیاسی و جنبش‌های اجتماعی گام مهمی در سازمان‌یابی و پیش‌روی جنبش‌های انقلابی است. ایجاد هم‌صدایی به معنای طرح خواسته‌ها و شعارهای جنبش‌های اجتماعی در فضای خیزش‌های سیاسی و سمت و سو دادن به آنها  نیازمند همگرایی پیشروان جنبش‌های اجتماعی و نیز پیشروان عملی خیزش‌ها و جنبش انقلابی اخیر است. 

تجربه خیزش‌های سال‌های اخیر نیز اهمیت این نوع از همگرایی وتاثیرات آن را نشان می‌دهد. برای نمونه شعار “اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تموم شد ماجرا” که توسط فعالین پیشرو دانشجویی طرح و در فضای سیاسی خیزش دی ماه  حک شد، نمونه کوچکی از “پراکسیس”  خیزش سیاسی و جنبش اجتماعی است که  پیآمد  آن سنگ گوری  بر پروژه  اصلاح‌طلبی رژیم بود. نمونه دیگر طرح خواسته کارگری ونقش پیشروان جنبش کارگری هفت تپه در شعار”نان،کار، آزادی،اداره شورایی” بود که در آستانه خیزش دی‌ماه در فضای سیاسی برجسته شد. کنش مشخص “دختران خیابان انقلاب” در کنار زدن حجاب اجباری که نمادی از خواست دایمی جنبش زنان علیه آپارتاید جنسیتی است نیز در متن خیزش دی ماه صورت گرفت. همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد از خیزش‌های پسا دی‌ماه تا جنبش انقلابی ژینا/مهسا بخش معینی از پیشروان  و رهبران عملی در خیابان شکل گرفته است. ‌آنها بستر ساز، تداوم و پیوستگی خیزش‌ها بوده وهستند. همگرایی این حلقه  از پیشروان جنبش‌های اجتماعی و خیزش‌های سیاسی و در مرکز آن پیشروان عملی در خیابان  محور و برسازنده خودسازماندهی و رهبری از پائین در جنبش‌انقلابی کنونی است.

پیشروان جنبش‌های اجتماعی و خیزش‌های سیاسی  می‌توانند مداری از خواسته‌های خیزش‌ها و جنبش‌های اجتماعی از دی ماه تا کنون همانند : کار،نان، آزادی،  و یا زن، زندگی و آزادی و دیگر خواسته‌های پیشرو را محور سازمانیابی خود و جنبش قرا داده و با ایجاد شیکه‌هایی از همکاری زمینه خودسازمانیابی در جنبش را گسترش دهد. نوعی از شبکه‌های همکاری که متناسب با فرآیند رشد جنبش  رابطه‌ آنها منسجم‌تر شده و به سطح بالاتری فرا بروید.

چپ اجتماعی و سوسیالیستی در جامعه ما اگرچه پراکنده اما نیروی وسیعی در عرصه‌های مختلف اجتماعی است و در اشکال متنوعی نظیر: پیشروان جنبش‌کارگری و دانشجویی، محافل و نهادهای گوناگون چپ، گردانندگان سامانه پلاتفرم‌ها تارنماهای سیاسی، نظری، حلقه‌های بزرگی از چپ که در عرصه‌های آزادی‌ بیان، فرهنگ و هنر فعالیت می‌کنند، چپ سازمان یافته، که اغلب بازماتده سازمان‌های سرکوب شده در دهه‌ شصت هستند، همه و همه می‌توانند در این نوع از همگرایی چند راستایی مشارکت داشته باشند.

چپ انقلابی و سوسالیست که جنبش طبقاتی کارگران را محور هرنوع تحول برای رهایی از استثمار و ستم قرار می‌دهد، دموکراسی مستقیم و شورایی را به عنوان ساخت سیاسی بدیل دنبال می‌کند، می‌تواند در برساختن این نوع از خودسازماندهی و رهبری نقش موثری داشته باشد..   

مهرماه ۱۴۰۱/اکتبر۲۰۲۲

لینک کوتاه :  https://wp.me/p9vUft-3bg


Google Translate