نکاتی در مورد جنبش ماه‌های شهریور و مهر ۱۴۰۱

مهسا امینی را در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ گشت ارشاد مورد تهاجم قرار داد. می‌خواستند او را به درون ماشین بکشانند و با خود ببرند. مهسا فریاد می‌زد و مقاومت می‌کرد. مأمورین گشت او را با خشونت و دد منشی درون ماشین می‌کشانند و در طی راه مجروح‌اش می‌کنند و با ضربات شدیدی گیجگاه و استخوان‌هائی از جمجمه‌اش را درهم می‌شکنند. مهسا به کما می‌رود و پس از سه روز در بیمارستان زندگی کوتاه‌اش پایان می‌یابد. مهسا امینی را آگاهنه به قتل رساندند و خانواده، دوستان و کل مردم زجر کشیده کشور را داغدار کردند.

پیش از آن در ۱۴ شهریور شلیر رسولی، زن متأهلی که مورد تهاجم جنسی مرد شروری قرار گرفته بود، از طبقه دوم ساختمان به پائین پرتاب می‌شود و  پس از دو روز جانش را از دست می‌دهد. این حادثه مردم به ویژه جوانان مریوان را به اعتراض و خواست مجازات متهم به خیابان می‌کشاند. هنوز این داغ و اندوه که با ستم بیش از ۴۰ سال حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی گلوی مردم مریوان را می‌فشرد، تسکین نیافته بود که قتل دردناک مهسا به دست جلادان رژیم بر آن اضافه شد. مقصر این قتل دیگر یک شرور بی وجدان نبود. این قتل را همانند هزاران قتل دیگر، حاکمیت سیاسی بر کل کشور سازمان داده بود. اولین تظاهرات علیه این قتل سازمانداده شده از سقز محل تولد مهسا شروع شد. این جرقه با سرعت کل شهرهای ایران را به آتش کشید که شعله‌هایش تا به امروز حاکمیت سرمایه‌داری ایران را در لهیب پر فروغ و سوزان خود فرو برده است.

در واقع قتل دردناک مهسا، چون نسیمی بر آتش زیر خاکستر دمید.

اکنون مبارزات مردم چون موج، گاه سهمگین و گاه کوبنده، گاه در تهاجم و گاه در تدافع سراسر ایران را فرا گرفته است. قدرت جنبش آنچنان است که تضادهای درون دولت را به شدت تشدید کرده است.

در پروسه گسترش و همه گیری جنبش، شعارها نیز تکامل یافته است: “مرگ بر خامنه‌ای“ به “مرگ بر دیکتاتور“ تبدیل شد. مردمان زحمتکش گام دیگری به پیش رفتند و شعار “جمهوری اسلامی نابود باید گردد“ را در خیابان‌ها فریاد زدند. سبعیت سرکوبگران مسلح، کشتار حدود صد نفر و زخمی کردن و دستگیری تعداد بی شماری از مردم، جوانان را به تقابل و تهاجم کشاند. برای اولین بار تعدادی از افسران بلند پایه رژیم که در میان آنها یک سرلشکر هم دیده می‌شود کشته شده و تعداد زیادی بسیجی نیز کشته و زخمی شده‌اند. جنبش جوانان (زن و مرد) باز هم گامی به پیش برداشت و به نوعی شیوه مبارزه آینده را طرح کرد و فریاد زد: “وای به روزی که مسلح شویم“ این شعار اولین بار در تبریز، در شهر ستارخان و حیدرعمواغلی سرداده شد. در پی آن جوانان شهرهای مختلف شعار دادند: “می‌کشم، می‌کشم، هرآنکه خواهرم کشت“

مبارزه آنچنان فضای باز و گسترده‌ای را به وجود آورد که پس از چهار دهه مجددا شعاری که نیروهای استثمار شده و زحمتکش جامعه منتظرش بودند، این بار ولی از کردستان فضا را عطرآگین کرد، انرژی‌های نهفته را آزاد نمود و جهشی بی مانند به وجود آورد. از کردستان انقلابی، از شهر سنندج، شعاری به وسعت جهان پهناور فریاد زده شد: “زنده باد سوسیالیسم“

سپس بعضی از شهرها مثل اشنویه و دیواندره در مقطعی کوتاه در ید مردم قرار گرفت و نظامیان فرار را بر قرار ترجیح دادند. در شهرهائی مثل سنندج قرارگاه‌های نظامی به آتش کشیده شد و نیروهای نظامی کاری جز فرار از قرارگاه‌های خود نداشتند. مردم به ارش یورش برده‌اند تا خدا و بندگان ظالم‌اش را به زیر بکشند.

بسیاری از هنرمندان و نویسندگان نیز به اعتراض برخاستند و تعدادی نیز از کار خود استعفا دادند و در جانب مردم موضع گرفتند. بسیاری از زنان هنرمند نیز به اعتراض روسری از سر برداشتند. از آن جمله کتایون ریاحی هنرمندی که نقش زلیخا را در فیلم یوسف پیامبر بازی کرده بود، در تصویری بدون روسری به خانواده مهسا امینی تسلیت گفت.

این مبارزات آنچنان گسترده و توفانی است که لایه‌های لمیده و عقب مانده جامعه را نیز بخشا به حرکت آورده است. بخشی از بازاریان نیز به اعتراضیون پیوسته‌اند. 

 محقانه بودن مبارزات اخیر، گسترش و پایداری آن، همبستگی بین‌المللی زحمتکشان و عناصر مترقی، سندیکاهای کارگری، مؤسسات حقوق بشری، هنرمندان و نویسندگان به وسعت جهان را به همراه آورد. 

در این جهان بزرگ و در این دوران چند صد ساله، بورژوازی سعی می‌کند هر پدیده اجتماعی را به صورت ابزاری جهت نفوذ، اعمال حاکمیت و برای سود در اختیار گیرد. از جمله مبارزات اخیر مردم را.

آقای بایدن در آمریکا، ماکرون در فرانسه، شولز در آلمان، سردمداران اسرائیل، نماینده سازمان ملل متحد و امثالهم برای قتل مهسا امینی و مبارزات مردم اشک تمساح می‌ریزند. آن‌‌ها می‌خواهند با ابزار “مبارزات مردم“ برای منافع خود در ایران کلاهی بدوزند. مردم ما گام به گام با گسترش و تعمیق مبارزه و تکامل دانش خود، این مارهای سمی، نمایندگان استثمار و ستم را می‌شناسند و بیشتر خواهند شناخت. 

نیروهای تشکیل دهند و یا هوادار مبارزات اخیر نیز یکپارچه نیستند. مثل همه پدیده‌های اجتماعی بر هر گوشه‌ی آن مهر طبقاتی خورده است. به بیان دیگر مبارزات میلیونی معترضین در روزهای اخیر، ماهیت طبقاتی گروه‌های مختلف را با شفافیت بی نظیر بر ملا ساخته است.

عده‌ای که سازش و خیانت در نهادشان است، سعی دارند این جنبش عظیم را برای حاکمین بی اثر سازند، سر و دم آن را ببرند و به یک خواست مشخص تقلیل دهند: 

“مردم حق دارند که اعتراض کنند، حق دارند که زیر بار زور نروند و حق دارند که با هر منش و روش و اعتقادی، پوشش خود را آزادانه انتخاب کنند. خیرخواهانه از متولیان امر می‌خواهیم که تحمیل پوشش اجباری بر زنان را متوقف کنند و قانونی را که مخالف آزادی، عدالت و خواست ملت است، تغییر دهند”. (از بیانیه حزب اتحاد ملت ایران اسلامی)

آیا تلاش و جان فشانی بی نظیری که مردم علیه رژیم ایران از خود بروز می‌دهند، فقط به خواست آزادی پوشش خلاصه می‌شود؟ یعنی اگر رژیم آزادی پوشش را با خواست عاجزانه و التماس گرایانه این گروه تقبل کند، مسأله مردم ایران حل شده است؟

این تقلیل گرائی جز خیانت به اکثریت مردم ایران نیست.

حال ببینیم در مقابل این تقلیل گرائی و دریوزگی، مقامات رژیم چه سیاستی را علیه مبارزین اعمال می‌کنند:

سردار عزت الله گیلان ملکی فرمانده انتظامی گفت که در سه روز گذشته تحرکاتی از سوی “اراذل اوباش و اغتشاشگران” در سطح استان رخ داده که با “برخورد قاطع پلیس، بسیج و سپاه” مواجه شده است. و اقرار کرد که در عرض سه روز ۷۳۹ نفر را در گیلان بازداشت کرده‌ است که ۶۰ نفرشان زن هستند.

رژیم چنین برخورد سبعانه‌ای دارد و “حزب اتحاد ملت ایران اسلامی“ چنین دریوزگی می‌کند.

گروه‌هائی از جامعه با نیت خوب خواست‌هائی را مطرح می‌کنند که نه تنها نمی‌تواند به حرکت مبارازاتی مردم نیرو دهد بلکه آن را تخلیه نیز می‌نماید. تعدادی از هنرپیشگان و دست اندرکاران سینما در بیانیه‌ای به نیروهای مسلح رژیم اندرز می‌دهند “تفنگ‌ات را زمین بگذار“ و آن‌ها را به بازگشت به آغوش ملت تشویق می‌کنند.

نیروهای نظامی در این شرایط موجود هیچگاه به آغوش ملت نمی‌توانند باز گردند. زیرا این نیروها از بدو تولد در آغوش ملت نبوده و ملت آنان را از خود نمی‌داند و آن‌ها نیز دشمنی ذاتی با ملت دارند. این خواست در این شرایط چیزی جز توهم پراکنی نیست. در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی شروع به ریزش آشکار کند، آن وقت بخش‌هائی از نیروهای مسلح سعی می‌کنند برای نجات خودشان چهره دیگری از خود نشان دهند و تبدیل به اهرم سرکوب حاکمین جدیدی شوند.

سلطنت طلبان

حال ببینیم رضا پهلوی چه خوابی برای این مردم و مبارزاتشان دیده است.

رضا پهلوی در مصاحبه با ایران اینترناسیونال به تاریخ ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲ در جواب به این که شما جنبش امروز را چکونه می‌بینید می‌گوید: «جهانیان [یعنی امپریالیستهای آمریکائی، اروپائی و غیره…] باید پاسخشان را به مردم ایران یک بار برای همیشه روشن بکنند. چون ما فردا یادمان نخواهد رفت…. مردم یادشان نخواهد رفت که در این لحظات خطیر چه کسی با آن‌ها همراهی کرد و چه کسی نکرد.» هنوز که نه به بار است و نه به دار، برای حاکمیت آینده دست به دامن جهان امپریالیستی شده است. یادمان نرفته است که او در یکی از مصاحبه‌هایش گفت: «اولین ابزار حفظ مملکت کیا خواهند بود؟ مگر همین کسانی نیستند که اسلحه دستشان است، همین نیروهای انتظامی‌اند. یعنی همین ارتشی‌ها، همین بسیجی‌ها یعنی همین اعضای سپاه در بخش نظامی و مسلح‌اش» و امروزه پدرانه به آن‌‌ها یاد آور می‌شود که «ارتش نقش ویژه‌ای دارد ولی اگر آنهائی که بیشتر در نقش سرکوب تا به حال با نظام همکاری کرده‌اند ولی احساس می‌کنند که نظام رفتنی است و فردا در مقابل مردم جوابگو هستند، می‌توانند از این نظام ببرند. می‌توانند به مردم ملحق بشوند.»

 

رضا پهلوی حق دارد چنین برخوردی داشته باشد. زیرا او به لحاظ طبقاتی در نظام آینده از کارگران و زحمتکشان مسلح که خود منافع خود را مسلحانه پاسداری می‌کنند می‌ترسد. از حال و در همین نظام او سرکوبگران آینده زحمتکشان را تدارک می‌بیند و آن‌ها را در ارتش و سپاه پاسداران امروزی جستجو می‌کند. طرفداران سلطنت از حالا دزدی را شروع کرده‌اند، شعار “ژن، ژیان، آزادی“ یعنی “ زن، زندگی، آزادی“ را به “ژیان، ژیان پهلوی“ تبدیل کردند و دو سه نفر در کردستان آن را فریاد زدند. بر تمام ویدئوهای youtube مهر خودشان را کوبیدند و اسناد جنبش را به نام خود ضبط کرده‌اند.

ملتی که قیام می‌کند، باید نیروهای ارتجاع را خلع سلاح کند، خود را مسلح نماید و مسلحانه برزمد. در قیام ۵۷ این امر در نطفه صورت گرفت. و این تجربه اندک برای جنبش امروزی بسیار گرانبهاست.

سازمان مجاهدین:

با گسترش و تکامل مبارزات اخیر مردم، سازمان مجاهدین خلق در بحرانی علاج ناپذیر دست به گریبان گشته است.

مردم دیگر به اسلام اعتقاد چندانی ندارند به ویژه جوانان از آن بریده‌اند. در حالی که سازمان مجاهدین یک سازمان اسلامی و دارای ایدئولوژی اسلام ناب محمدی است.

یکی از زمینه‌های مبارزات زنان و جوانان  و کلاً مردم در خیابان‌ها، آزادی پوشش و حقوق زنان است. 

در سازمان مجاهدین پوشش اسلامی نرم سازمانی است و هر کس این پوشش را رعایت نکند با نرم‌های سازمانی مجازات می‌شود.

سازمان مجاهدین یک سازمان وابسته به نیروهای امپریالیستی و صهیونیستی در سطح جهانی است. در حالی که یکی از خواستهای اساسی مردم ما استقلال و عدم وابستگی به نیروهای مخرب امپرایالیستی است.

با این اوصاف، سازمان مجاهدین به صحنه آمده و خود را مدافع مبارزات مردم به ویژه مدافع آزادی پوشش معرفی می‌کند و بسیار هم گرد و خاک راه می‌اندازد.

جنبش کمونیستی

جنبش کمونیستی پشتیبان راستین مبارزات اخیر مردم و خود یکی از رزمندگان پایدار آن است. این جنبش نگاه به آینده تابناک جهان بدون استثمار و جنگ و فقر و اعتیاد و فحشا دارد. شعارهای این جنبش عبارت است از:

زنده باد استقلال، مرگ بر وابستگی

پیروز باد مبارزات کلیه نیروهای مترقی و آزادیخواه به مرکزیت طبقه کارگر علیه سرمایه‌داری

در تدارک جنگ مسلحانه انقلابی تحت رهبری جنبش کمونیستی بکوشیم.

سرنگون باد دولت سرمایه‌داری ایران، برقرار باد سوسیالیسم، پیروز باد دیکتاتوری پرولتاریا

پیروز باد وحدت ملیت‌های ایران

پیروز با اتحاد طبقه کارگر، دیگر زحمتکشان و آزادیخواهان مترقی در سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی ایران.

امروزه جامعه ایران در تب و تاب تغییر است. خیابان‌ها مملو از مبارزان راه آزادیست. در این شرایط می‌توان شعار “زنده باد سوسیالیسم“ فریاد زد. می‌توان آن را حداقل در اوراق کوچکی نوشت و بر زمین انداخت و پخش کرد و به دوستان مورد اعتماد داد.

مردم زحمتکش و استثمار زده و سرکوب شده هیچ راهی برای آزادی واقعی جز سوسیالیسم ندارند. هر راه دیگر با هزینه‌های عظیمی که دارد، اوهامی و دغلکارانه است.

سوسیالیسم بر واقعییات انکار ناپذیر جامعه ایران استوار است. اقتصاد ایران برای تغییرات بزرگ این توانائی را دارد که از سرمایه‌داری گذر کند و جامعه سوسیالیستی و دولت دیکتاتوری پرولتاریا را که بر مرتجعین سرنگون شده اعمال قهر می‌کند، پذیرا شود.

خود را در جهت سیاست‌های جنبش کمونیستی و کارگری سازمان دهیم..

پیروز باد دیکتاتوری پرولتاریا

نظم کمونیستی

۴/۱۰/۱۴۰۱


Google Translate