خیزش ستمدیدگان  و امید به تغییرات ریشه ای!

سرسخن:

خیزش ستمدیدگان  و امید به تغییرات ریشه ای!

یک بار دیگر خیابان ها توسط تهیدستان در شهر ها و مناطقی که فقر مطلق بر آن ها سایه انداخته است بامعترضینی به شدت خشمگین و با شعارهای مرگ بر خامنه ای و مرگ بر رئیسی تسخیر شد. گرانی نان و آرد و سایر مایحتاج اولیه مردم، بیکاری، تورم، خفقان و دیکتاتوری، ستم ملی و مذهبی و ستم جنسیتی چنان نفس مردم را بریده که دیگر ادامه این وضعیت را غیر ممکن ساخته است. اقتصاد وابسته و ورشکسته، اختلاس، دزدی، فساد و..  تهیه حتی نان خشک و خالی را برای جمعیتی بیش از ۵۰ میلیون نفر که در فقر مطلق بسر می برند، به یک آرزو بدل کرده است.


در یک طرف ثروت انبوه این جامعه را یک اقلیت کوچک مفتخور سرمایه دار که بر مسند قدرت نشسته  است در دست دارد و در طرف دیگر بیش از ۷۰ میلیون انسانی که در فقر دست و پا می زنند، قرار دارند. تحمل این وضیعت برای اکثریت مردم که توده های زحمتکش و کارگر و سایر اقشار و طبقات ستمدیده هستند، غیر ممکن شده است.

اگر چه شورش ستمدیدگان در اردیبهشت ماه علیه وضعیت موجود ادامه خیزش دی ۹۶ و آبان ۹۸ است، اما خشم و نفرت انباشت شده  در دل توده های ستمدیده تا این حد گسترده  و عمق یافته با هیچ دوره ای قابل مقایسه نیست. بیزاری عمیق مردم از رژیم را می توان در فریادهای خشماگین زحمتکشان آبادان و خرمشهر و… پس از فرو ریختن برج های متروپل در خیابان ها با شعار های ضد رژیم مشاهده کرد. خشم و نفرتی که در مردم انباشته شده و به تهیدستان “فراموش” شده در دورترین مناطق و روستاها رسیده است را چیزی به غیر از سرنگونی این رژیم نمی تواند آرام سازد. اقشار و طبقات تهیدستی که هر روز پر شمار تر می شوند  وارد مبارزه با رژیم شده اند. این مردم درمبارزه چیزی برای از دست دادن ندارند، مگر زنجیر ستم و استثماری که جمهوری اسلامی بردست و پایشان بسته است. این خشم و نفرت را علاوه بر خیزش ستمدیدگان می توان در پژواک مبارزه صنوف مختلف هم چون، معلمان، کارگران، اتوبوس رانان و ….، که در جامعه طنین افکنده است، نیز مشاهده کرد. وجه غالب بر تمامی مبارزات، امید به تغییرات ریشه ای است. امید به داشتن زندگی ای در شان انسان است. جمهوری اسلامی با تمام ترفند ها و سرکوب های عریان و وحشیانه نتوانسته است امید به داشتن جامعه ای متفاوت، جامعه ای سرشار از طراوت و سرزندگی را از مردمِ کارد به استخوان رسیده بگیرد.


خشم و نفرت از جمهوری اسلامی را بیش از هر قشر و طبقه ای می توان در بین زنان مشاهده نمود. چرا که در هم تنیدگی ستم جنسیتی و طبقاتی، از آنان نیروئی به شدت خشمگین ساخته است و به همین دلیل هم در همه مبارزات، حضور و نقش شان برجسته و چشم گیر است. بازتاب خشم و نفرت زنان درتظاهرات های خیابانی پس از فروپاشی ساختمان های متروپل، در خیزش اردیبهشت ماه ، مبارزات معلمان و ….، انعکاس وسیع داشته است. درخیزش اردیبهشت ماه علیه جمهوری اسلامی در شهرها و مناطق فقیرنشین، زنان پیشرو با ابتکارات و خلاقیت های خود صحنه های غرور آفرینی را آفریدند. صحنه هایی هم چون آتش زدن عکس خامنه ای جلاد در بلندای سکویی در شهر الیگودرز و هم زمان مقابله  با مزدوران امر به معروف  با سر نکردن حجاب اجباری در شیراز.

باید این حقیقت را در نظر داشت که خیزش اردیبهشت ماه را نمی توان تنها به گران شدن نان و سایر مایحتاج مردم خلاصه کرد. مجموعه ای از تضاد ها ی ناشی از کارکرد سیستم ستم و استثمار جمهوری اسلامی، عامل طغیان خشم و نفرت توده های زخم خورده ا ی است که تحت فشار های بیش از حد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. 


چهل و سه سال است که خفقان، دیکتاتوری افسار گسیخته، ستم های جنسیتی،  ملی و مذهبی گسترده و….، عرصه را بر مردم بسیار تنگ کرده است. چهل و سه سال است که هیچ گونه مخالفت سیاسی تحمل نشده و زندان ها از زندانیان سیاسی مملو شده است. درهمین دوره اخیر، معلمان، کارگران، بازنشستگان و همه اقشاری که برای حقوق صنفی خود مبارزه می کنند با زندان و شکنجه و تهدید و اخراج در سطح وسیعی، روبرو بوده اند. چهل و سه سال است که بدن زنان به اسارت گرفته شده و برای نهادینه کردن مذهب، فرهنگ و سنن پدرسالارانه، خشونت افسارگسیخته در همه ابعاد زندگی زنان از رختخواب گرفته تا خیابان و در فعالیت های اجتماعی، اعمال شده است. 

 
این هم واقعیتی است که ۶۰ در صد جمعیت زیر خط فقر زندگی می کنند و در میان کارگران این رقم به به بالای ۹۵ در صد می رسد؛ در عین این که  بخش بزرگی از طبقه متوسط نیزبه خیل عظیم فقرا پرتاب شده و این طبقه روز به روز کوچک تر می شود و توان مالی خود را از دست می دهد. از طرف دیگر تورم سرسام آور و بی ارزش تر شدن پول رایج،  قدرت خرید مردم به ویژه طبقات تحتانی را به درجه ای پائین آورده که قادر نیستند اولیه ترین مایحتاج زندگی خود را تامین کنند؛ اما باید این واقعیت را در نظر داشت که این فقر گسترده یک ویژگی مهم دیگری نیز دارد: «زنانه شدن فقر». 

 
در حقیقت مجموعه ای از این تضاد ها است که به خیزشی هم چون خیزش اردیبهشت ماه و سایر مبارزات جاری در جامعه پا داده است. این رژیم نمی تواند این تضادها را حل کند. چرا که این تضاد ها بخشی جدا ناشدنی از کارکرد سیستم ستم و استثمارش می باشد. 

بدون شک خیزش  تهیدستان  و ادامه یابی مبارزات به اشکال گوناگون به روحیه مبارزه جوئی مردم در منطقه و نقاط دیگر جهان دمیده و پشتیبانی آنان را به طرق مختلف با خود به همراه دارد. اما در مقابل، همه مرتجعین و قدرت های امپریالیستی شرق و غرب از این مبارزات و ادامه یابی آن در هراسند. درهمین اوضاع و شرایط حاکم بر ایران، رسیدن به توافق بر سر موضوع برجام توسط امپریالیست های آمریکائی و متحدین ش عملا در خدمت به این است که  بتوانند جمهوری اسلامی را از بحران عمیق سیاسی که گریبانش را گرفته، نجات دهند. 

همان گونه که اشاره شد، شرکت زنان در همه مبارزات هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ نقش، شایان توجه بوده است. اما کماکان در همه مبارزات و خیزش ها، خواسته های زنان و در مرکز آن ضدیت با حجاب اجباری طرح نشده است. این عدم طرح خواسته های زنان غلبه ی تفکر پدرسالاری بر جامعه را منعکس می کند. جامعه ای که در چهل و سه سال گذشته تحت بمباران افکار مذهبی و خرافی یک رژیم تئوکراتیک قرار داشته که یکی از وظایف اصلی ش در خدمت به تداوم نظام ستم و استثمارش، تحکیم روابط اجتماعی پوسیدۀ پدرسالارانه بوده است. 

در خیزش اردیبهشت ماه و تظاهرات های اخیرعلیه رژیم در رابطه با متروپل، شعارهای “بی غیرتا نشستند، زنا به ما پیوستند”، “توپ تانک فشفشه، خامنه ای ک…کشه” و یا ” می کشم می کشم آن که برادرم کشت”،  بیان فشرده ای است از غلبه ی تفکر پدر/مردسالارانه که به طور خود بخودی طرح می شود. از آن جا که این اعتراضات اساسا خود به خودی اند، در نتیجه تفکرات پدرسالارانه ای که از جامعه طبقاتی نشات می گیرد هم به صورت خود به خودی عمل می کنند. اما، تاسف بار این است که حتی همان زنان پیشرو، که در بسیاری از محلات در طرح شعارهایی هم چون “مرگ بر خامنه ای” ، “مرگ بر رئیسی” و “مرگ بر دیکتاتور”  پیشگام بودند، در مقابل این شعارهای ضد زن، عکس العمل نشان نداده و به مخالفت جدی و آشکار نپرداختند. این کمبود بار دیگر و در صحنه عمل نشان می دهد برای این که زنان بتوانند به طور مادی به مبارزه با تفکرات پدرسالارانه در صفوف مردم به ویژه مردان بپردازند، نیازمند متحد شدن و گرد آمدن در تشکلات توده ای، انقلابی و مستقل خود هستند. 

شرایط عینی جامعه نشان می دهد که خواست تغییر از هر پرز جامعه بیرون زده است. روحیه مصاف طلبی در بین مردم بالا رفته است. بی باکی و جسارت مردم در مبارزه و مقابله آشکار با نیروهای سرکوبگر، ترس و وحشت را در بین سران رژیم دامن زده است. به جرئت می توان گفت که در شرایط کنونی و با این حجم بالای خیزش ها و مبارزات گوناگون در جامعه، خواست سرنگونی رژیم به خواستی عمیق و عمومی در بین اکثریت مردم بدل شده است. 


همه این عوامل مثبت راه را بیش از گذشته برای انقلاب هموار کرده است. این موضوع برای نیروی انقلابی، نیرویی که قصد دارد نه تنها خود را به این مبارزات و خیزش ها متکی کند، بلکه با سازماندهی توده ها به اشکال گوناگون و متشکل کردن شان، شرایط پیشروی انقلابی در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی را بیش از پیش فراهم سازد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بدون شک مبارزه علیه ستم بر زن در خدمت به رفع ستم جنسیتی، بخشی مهم و سرنوشت ساز از این پروسه انقلابی را تشکیل می دهد. .

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۵۶

ژوئن  ٢۰٢٢ / خرداد ۱۴۰۱
www.8mars.com
zan_dem_iran@hotmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate