الکساندر پوشکین

گلی پژمرده و بی بو

گلی پژمرده و بی بو می‌بینمش، در میان برگ های کتابی فراموش شده. و روحم سراسر بیدار می‌شود. کجا روییده است؟ در کدامین بهار؟ چه کسی آن را چیده است؟ دستی آَشنا یا که غریبه؟ و از چه روی دراینجا گذاشته‌اندش؟ به یاد عاشقانه دیداری و یا از هم گسستنی شوم، یا پرسه زدنی تنها و آرام در سایه‌ی جنگل ...

ادامه مطلب »

Google Translate