خَلقی دیدم ترسان و گریزان. پیش رفتم، مرا ترسانیدند و بیم کردند که زینهار، اژدهایی ظاهر شده است که عالَمی را یک لقمه میکند. هیچ باک نداشتم. پیش رفتم و دری دیدم از آهن، فروبسته که پهنا و درازای آن در صفت نگنجد، بَرو قفلی نهاده پانصد من. یکی گفت در اینجاست آن اژدهای هفت سر، گِرد این در مگرد. ...
ادامه مطلب »پویان صادقی
اُدیسهی امپریالیسم(سِنخشناسی، تکرار اُفول و فعلیّت خاص انقلاب)
لنین، به سال ۱۹۱۶ عنوانی بر کتابش میگذارد: “امپریالیسم، بالاترین مرحلهی سرمایهداری”؛ و چندی بعد، به سال ۱۹۲۰، در آخرین جملهی پیشگفتارش بر ترجمهی آلمانی و فرانسوی این کتابْ «امپریالیسم را آستانهی انقلاب اجتماعیِ پرولتاریا» میداند. در فهم صرفاً خطّیـزمانیِ کلماتِ “بالاترین” و “مرحله”، گویی امپریالیسم بهلحاظ درـزمانیْ آخرین حدِّ سرمایهداری است و پس از آن فرومیپاشد و فهمِ خطّیـغیردیالکتیکیِ آن ...
ادامه مطلب »جمهوری اسلامی، طراز سیاست و دال سیال حجاب
جمهوری اسلامی، طراز سیاست و دال سیال حجاب پویان صادقی زمان حملهی نهایی در ۹ مه، فریدا [کالو] و دیهگو [ریوِرا]، با هم، روی داربستها بودند. تحت مدیریت «نمایندهی تامالختیار سرمایهدار»، آقای رابرتسون، نگهبانها بهزورْ نقاش و دستیارانش را بیرون کردند و دیوارنگاره را با تابلوهایی که روی آن آویزان کردند، پوشاندند. ورودی راهرو با برزنت سنگینی بسته ...
ادامه مطلب »وُرکریسم، الغای سیاست و دژِ کارخانه (ضد احالهی ۴)
از من میپرسی که کارگران انگلیسی دربارهی سیاست استعماری چگونه فکر میکنند. خوب، دقیقاً همانطوری که دربارهی سیاست بهطور کلی فکر میکنند: همانطور که بورژوازی فکر میکند. در اینجا حزب کارگری نیست. (انگلس در نامه به کائوتسکی) کارگران، جامعهی مدنی و مبارزهی طبقاتی گرامشی میگوید: جامعهی مدنی بین ساختار اقتصادی از یک طرف و دولت و دستگاه قانونگذاری و ...
ادامه مطلب »جنگ اُکراین(ضد احالهی ۳)
سرمایهداری زمینهی عام تمامی جنگهاست. لیکن همهی جنگها ذیل قانون عام لنینیستیِ «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» باید تبیین دقیق گشته تا دلالت نهایی آنها هویدا گردد. اخذ ازپیشیِ موضعی انسانگروانه و اومانیستی و استقرار در موضع جان زیبا، سهلترین نگره و واکنشیست علیه “جنگ” که پیشاپیش از انگارههای ایدئولوژیک روزمرهی بورژوایی و کدگذاریِ ناخودآگاه همیشه سیاسی ما توسط لیبرالیسم ...
ادامه مطلب »ضدِّ احاله (۲) منطق استثناسازی و سمپتوم قومیت
پرولتاریای بدون کارخانه، کارگاه و کار، بدون رئیس، گیج و پریشان از مشاغل عجیب و غریب، تا گردن در اضطرار معیشت فرورفته و زندگیاش چونان راهیست که از میان اخگرهای آتش میگذرد.۱ سرمایهداری همواره با مستثناکردن بخشی از خود به عنوان یک درونِ بیرونی یا بیرونِ درونی است که میتواند وجود داشته باشد. صیرورت و نیز تعادل منظومه تنها اینگونه ...
ادامه مطلب »ضدِّ اِحاله (علیه التقاط و نیز عدالتخواهی)
یک بلشویک باید میان پرولتاریا و خردهبورژوازی فرق بگذارد و عباراتی از قبیل “دموکراسی انقلابی” و “خَلق انقلابی” را به کرنسکی واگذارد، دموکراسی در روسیه، امپریالیستی است.[۱] نیل و میل به زندگی با تلنگر ترومایی درهممیپیچد و شدآمد آن پیچشیست سخت در سطح روزمرگی که نیستی را ندا میدهد و پس از آن کوشش مدامیست برای دلیلی و راهی. جُستن، ...
ادامه مطلب »