نگاهی به معمای یک برنامه سیاسی و چند حزب کمونیست کارگری! بخش سوم از نقد به” برنامه دنیای بهتر”

مقدمه:

در سطح جامعه ، آنجائی که مردم . فعالین آزادیخواه به احزاب سیاسی نگاهی می کنند ، مدتهاست این معما که چگونه چند حزب کمونیست کارگری وجود دارد و چگونه است که همه این احزاب ، خودشانرا با یک “برنامه دنیای بهتر” تداعی می کنند ، هم غیر قابل هضم بوده و هم تعجب آور.

درون احزاب کمونیست کارگری هم “دلایل ” وجود چنین پدیده ای که در تاریخ سیاست ایران و شاید دنیا بی سابقه باشد، جوابهای در این حد گرفته که هر کدام از این احزاب ، دیگری را در دورانی حداقل متعلق به “جنبشهای دیگر” دانسته اند! اینطور به نظر می رسد که اگر حرف همه اینها را بپذیریم ، سر جمع ، چنبشهای غیر کمونیست کارگری طی مدت کمتر از چند سال ، موفق شده اند حزب کمونیست کارگری منصور حکمت را تسخیر کنند!

از سوئی “حکمتیستها” حزب کمونیست کارگری ایران را “بورژوائی” می نامند و از سوی دیگر خودشان بعنوان “گرایشات منعطف به چپ سنتی” از سوی مخالف نامیده شده اند.معدل اینها را بگیرید این می شود که جنبشهای دیگر این احزاب را تسخیر کرده اند و دیگر حزب واقعی منصور حکمت وجود خارجی ندارد! خوب این متدها شاید تا حدی انعکاسی از بخشی از واقعیت باشد اما سوال این می شود که بالاخره چرا همه اینها خود را حزب کمونیست کارگری می نامند و برنامه “دنیای بهتر” را رسما شرط عضویت در خودشان؟! چگونه شد که یک برنامه سیاسی پرچم جنبشهای مختلف است؟

در این مقاله من سعی می کنم به علل آن بپردازم و روشن کنم که ابهاماتی که در برنامه “دنیای بهتر” وجود دارد علت مهم وجود این معماست:

(۱)وجه روانی و سنگینی  اتوریته شخصی منصور حکمت

یک علت می تواند این باشد که اتوریته شخصی منصور حکمت در میان فعالین این احزاب اینقدر بالا بوده که اسمش توانسته اینها را اگر نه در یک حزب بلکه زیر یک برنامه که او نوشته نگه دارد. ممکنست این بخشی از پاسخ باشد. مشاهده تاریخ این احزاب بلافاصله بعد از مرگ منصور حکمت ، نشان می دهد که روند واگرائی بطور منظم ادامه یافت و هر کدام هم دیگری را “عیر منصور حکمتی” اعلام می کرد. طبعا وجود اتوریته منصور حکمت خودش یک ایراد مستقل این جنبش است که بجای هدف گرائی اصولی دنبال اتوریته فردی افتاد که از دید من نشان از “فرهنگ ما” ئی بجز فرهنگ مدرن و علمیست.

بر خلاف ادعای رهبران این احزاب، عقب افتادگی شرقی، دنبال اتوریته های شخصی افتادنها و ساختن تابوهای جدید از رهبران و افکارشان اینقدر در این احزاب قوی بوده که هنوز “چسب منصور حکمت” اینها را زیر پرچمی نگه داشته با وجود اینکه حرفهاشان و سیاستهاشان به طور حیرت آوری در مقابل هم خصوصا در برخورد به انقلاب های موجود قرار گرفته است.

این پدیده مستقیما ایراد برنامه “دنیای بهتر نیست” ، چیزی عمیقتر از برنامه روی کاغذ است.چیزی عمیق در حد “فرهنگ ما” !

(۲)ضعف برنامه دنیای بهتر بعنوان عامل پدید آمدن معمای چند حزب، یک برنامه

برای ورود به بحث در این موضوع ، اشاره کتم به ریشه اصلی اختلافات در احزاب کمونیست کارگری:

خارج از مشکل “فرهنگ ما”، دعواهای سر قدرت، عقب افتادگیهای فرهنگی و ماندن فرهنگ چپ قدیم و لنینیستی و بی پرنسیبیهای مرسوم در سنت چپ، دو عامل اصلی را من در برنامه دنیای بهتر می بینم که توانسته این معمای چند حزب یک برنامه را امکانپذیر کند:

اولا: عدم وجود یک سیاست اعلام شده در مورد برخورد به جنبشهای غیر کمونیست کارگری که طبیعتا در هر انقلابی حاضر هستند و عدم موضع گیری شفاف در برنامه دنیای بهتر در مورد این جنبشها.

متدی که در برنامه دنیای بهتر ارائه شده بیشتر “درونگراست” بنوعی از خود شروع می کند و به خود برمی گردد.واقعیت تاریخی این نیست.جنبش کمونیزم کارگری نمی تواند درون خود به قدرت سیاسی برسد.از آنجا که جنبشهای دیگر مطالباتی و طبقاتی در انقلاب آتی ایران حاضرند، این برنامه باید تکلیف وظیفه این حزب را با آنها روشن کند.

اگر خواننده دقت کند، مهمترین علت انشعاب احزاب کمونیست کارگری از هم همین تضادیست که بطور واقعی در درک انقلاب و درک امر مداخله گری در انقلاب جاری ایران ایجاد شد.عده ای در حمایت این انقلاب حتی با افتادن در خظ دفاع از “سبز” تا انجا پیش رفتند که “سبز انقلابی” کشف کردند. و عده ای فراخوان خانه نشینی دادند و گفتند که “وقت مداخله گری کمونیستها نیست” چون قطار انثلاب واقعی به ایستگاهشان نرسیده! اما هر دو توانستند حول “برنامه دنیای بهتر” حزبشان را تشکیل دهند!

طبعا منطق حکم می کند که علت را در این “ابهامی که در برنامه دنیای بهتر” وجود دارد بیابیم وگرنه بالاخره با این سطح از تضاد سیاسی نمی شد یک برنامه سیاسی داشت!

دوما: عدم وجود یک سیاست مشخص در برخورد به مقوله اتحاد درون چپ و اتحادهای جبهه ای:

از معضلاتی که گریبانگیر همه احزاب کمونیست کارگریست، یکیش اینست که اینها اساسا فاقد یک سیاست مدون در مورد مسئله اتحاد سیاسی و همکاری با سایر گرایشات چپ و اصولا پروژه اتحادهای جبهه ای هستند. ریشه اش در عدم وجود این مفهوم در “برنامه دنیای بهتر” است.

در مقالات متعددی من روی این نکته انگشت گذاشته بودم که کمونیزم کارگری فاقد یک طرح مدون در زمینه اتحادهای چپ هست.(نمونه :۳و۴و۵و۶). همین نبود بحث مشخص روی مسئله اتحاد  و اتحادهای جبهه ای از دید من از عوامل مهم گیج خوردن و حاشیه نشینی کلیت احزاب کمونیست کارگری خصوصا در مقطعی است که نیاز مبرم به ایجاد بلوک چپ ، باعث کاهش چشمگیر تاثیر احزاب کمونیست کارگری شده است.

خلاصه:

در تاریخ چپ ایران و شاید دنیا ، سابقه ندارد سه حزب سیاسی با یک برنامه سیاسی وجود داشته باشند.این امری غیر طبیعی است. احزاب سیاسی با برنامه هاشان مشخص می شوند و نمی شود با یک برنامه در دو سوی یک انقلاب ایستاد و مدعی همان برنامه بود! یک جای کار عیب دارد.من شخصل خود این برنامه را مقصر می دانم. برنامه موجود “دنیای بهتر” بخاطر ابهامات زیادی که دارد ، سیاستگذاریهای متضاد را میسر کرده و قابلیت تاویل زیادی دارد.لذا برداشتهای متضاد همانطور که حافظ را به گونه های متضاد تحلیل می کنند، برنامه “دنیای بهتر” را هم بطور متضادی برداشت می کنند.

من در این مقاله کوتاه سعی کردم ، هم این مسئله را مطرح کنم و هم پاسخهائی برایش بیابم.حتما پاسخهای دیگری هم این معما دارد.امیدوارم این سری مقالات من افکر فعالین جنبش کارگری را برای پاسخ دادن به این سوالات تحریک کند.

منابع دیگر:

(۱)درک مغشوش در برنامه حزب کمونیست کارگری ایران نسبت به حل مسئله ملی , بخش اول از سری نقد به برنامه دنیای بهتر

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=43194

(۲)حزب کمونیست کارگری و “تغییر الفبای فارسی برای رفع عقب ماندگی جامعه”!

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=43194

(۳) سعید صالحی نیا:چسبیدن به متدهای گذشته ، سد مهم سازماندهی چپ

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=42161

(۴)سعید صالحی نیا: کمونیزم متحد کننده چپ جامعه:

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39868

(۵)در حمایت از نشستهای اتحاد چپ انقلابی-بخش دوم(سعید صالحی تیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39245

(۶) سعید صالحی نیا: در حمایت تلاش مداوم برای ایجاد وحدت در قطب چپ

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/10718-b.html