رشد بی سابقه قتلهای جمعی در امریکا علامت دیگری از بحران اجتماعی ناشی از سرمایه داری

سعيد صالحى نيا
June 02, 2019

salehinia@aol.com

مقدمه:

در جامعه دیکتاتور زده و بحران زده و اخوند زده ایران کم نیستند که دچار توهم "لنگه دنیائی" هستند. ماهواره های بین المللی و اپوزسیون دروغین راست هم شب و روز جامعه بی خبر و فقر زده را مغز شوئی می کنند و به این توهم دامن می زنند که امریکا بهشت برین است و سعادت اینست که منتظر باشیم اون از ما بهتران برای ما کاری کنند. این درک در سطوج مختلف اجتماع سالهاست تزریق شده و لذا وظیفه آزادیخواهان است که توضیح دهند که چرا الگوهای غربی نیز راه حل نیستند و ایرادهای این الگوها چیست.

حامیان ینگه دنیائی طی چند دهه گذشته در دفاع از جامعه امریکا بیشتر دچار اشکال شده اند و منطقی ترینشان بجای دفاع از "دموکراسی امریکائی" به سمت اروپا و "سوسیال دموکراسی" عقب نشینی کرده اند. طبیعی هم هست. با رشد بحران وسیع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در امریکا بعنوان مرکز نظم سرمایه داری جهان بعد از جنگ دوم جهانی، دفاع از "دموکراسی امریکائی" بسیار مشکلتر است و فقط در حد "قیاس با جامعه اخوند زده ایرانی" ممکنست مشتری داشته باشد!

دنیا شاهد است که با سقوط بلوک شرق حکومت امریکا مدتی سرمدار بی رغیب بود اما این عروجش زیاد دومان نیاورد و بحران وسیع اقتصادی 2006 و 2007 چنان به گردنش پیچید که درمان ندارد .حمله نظامی به منطقه خاورمیانه نه تنها نتوانست بحران حکومت امریکا را حل کند بلکه به تعمیق آن انجامید .شکست نظامی و سیاسی در خاورمیانه زمینه ای شد برای سقوط نئوکانیزم و فرزندی عقب مانده زائید بنام ترامپیزم!

امروزه قطب بندی طبقاتی، به نبردی تمام عیار درون جامعه امریکا دامن زده و احزاب دو قلوی دموکرات و جمهوریخواه را در مقابل یک تنش بی سابقه قرار داده. جنبشهای اعتراضی خصوصا جوانان عامل رشد گرایشی در سیاست شده اند که فعلا نام خود را سوسیال دموکراسی گذاشته و درون حزب دموکرات یک جبهه چپ جدید ساخته.خواستهائی مثل تحصیل رایگان بهداشت رایگان امروزه توسط چند نامزد حزب دموکرات ارائه شده که بطور بی سابقه ای سیاست امریکا را دچار تغییر می کند.هنوز بقول معروف اول عشق است!

اما از انجا که نظام سرمایه داری نمی تواند طبقه متوسط دور خود را نگه دارد و حجم مهمی از سرمایه دیگر نمی تواند در امریکا بماند و سودساز نیست، دو حزب دو قلوی جمهوریخواه و دموکرات دیگر نمی توانند به خیمه شب بازیهای معمول خود ادامه دهند و مثل قدیم قدرت را دست بدست بدهند. جامعه همچنان فقر و بی ایندگی بیکاری نزول سطح زندگی را جلوی چشم دارد و نتایج این وضغیت نابسامان انواع معضلات ثانویه منجمله رشد فساد ، اعتیاد و بیماریهای روانی مثل اضطراب و افسردگی را خصوصا در نسل جوان شاهد است.

پدیده ای بنام قتلهای جمعی در طی چند سال گذشته بطور وسیعی در حال رشد است. اینکه فردی اسلحه بدست می گیرد تعدادی ادم را به گلوله می بندد و سرانجام یا خود را می کشد یا توسط پلیس کشته می شود. اینگونه قتلها در مدرسه در محلهای مذهبی در کلوپها در محلهای تفریح در محلهای کار و همه جا اتفاق افتاده و متاسفانه به پدیده ای عادی دارد تبدیل می شود. در این مقاله تلاشم اینست مقداری به این معضل رو به رشد در امریکا نگاهی بیندازم و توضیح دهم چرا این پدیده را باید در کانتکس بحران اجتماعی ناشی از سرمایه داری دید و درمان ارائه داد:

 

(1)امار چه می گوید؟

طبق امار منتشر شده (1) قتلهای جمعی(کشته شدن حداقل 4 نفر در یک حادثه)طی چند سال گذشته در امریکا رشد صعودی داشته و طی چند سال گذشته بیش از دویست کشته و نزدیک به هزار زخمی بجای گذاشته.

این قتلها عموما به هدف کشتن ادمها به تعداد هر چه بیشتر انجام شده اند .هدف گاها گروه مذهبی معین بوده یا قاتل خود را به یک خط سیاسی (تروریزم) منتصب کرده. گاها انگیزه فردی بوده مثلا اخراج از محل کار یا انزوای اجتماعی. قاتل گاها سن پائین داشته یا مثل مورد لاس وگاس سن بالاتر . اکثریت موارد قاتل سابقه جنائی نداشته هرچند گاها سابقه بیماریهای روانی گزارش می شود.

ویژگی عمومی این قتلها استفاده از سلاح های اتوماتیک که توان شلیک بالا دارند می باشد. قاتلها عموما با برنامه ریزی تعداد زیادی از این سلاح ها را بطور قانونی خریده اند و زمانی هم برای تمرین صرف کرده اند.

این قتلها عموما در شهرهای پر جمعیت یا حاشیه این شهرها انجام شده .همانطور که گفته شد، مدارس ، کودکان ، کارمندان ادارات (منجمله مورد اخیر در ویرجینیا)، کالج ها، مراکز مذهبی(مثل کنیسه در ایالت پنسیلوانیا)یا مراکز تفریح عمومی از محلهای اصلی این قتلها معرفی شده اند.

 

(2)علل شناسائی شده قتلهای جمعی:

بنا به تحقیقات انجام شده ، 7 علت اساسی برای قتلهای جمعی توسط "کارشناسان"  ارائه شده:

الف: دسترسی وسیع  به اسلحه در امریکا: بنا به امار، دسترسی به اسلحه در امریکا در سطح دنیا، مقام اول را داراست.کشور دوم در حال حاضر یمن است (که وضعیت جنگی دارد).هیچ کشور "متمدنی" مثل امریکا اینقدر اسلحه به قیمت ارزان در دسترس مردم نیست. بنا به امار به ازای هر 100 نفر جمعیت امریکا 120 سلاح وجود دارد! یعنی بیش از جمعیت امریکا ، سلاح در امریکا پخش شده!

ب: وجود بیماری روانی: با توجه به اینکه در صد قاتلهائی که دچار بیماری روانی بوده اند از در سد معمول جامعه بالاتر گزارش شده. اما در این مورد توافق وجود ندارد چرا که در صد کل بیماران روانی در امریکا همپای رشد قتلهای جمعی بالا نرفته.هر چند که این احتمال هست که شدت بیماریهای روانی و عدم دسترسی به درمان از عوامل زمینه ساز این قتلها باشد.

ج: سابقه فشارهای روانی در دوران کودکی و تحصیل و تلاش برای انتقام:

در بسیاری مواردی که جوانان اقدام به این قتلها کذرده اند مثل مورد اخیر در فلوریدا، یک جوان 19 ساله متاسفانه 17 نفر از دانشجویان کالج را کشت.او از میان مواردیست که مورد فشارهای روانی شدید در دوران تحصیل بوده

د: شکست در رسیدن به اهداف زندگی و فرهنگی که موفقیت در زندگی مادی را بخش مهم هویت انسانی می داند:

در بسیاری موارد قاتلهائی این چنین افرادی شکست خورده منزوی بوده اند که احساس موفقیت در زندگی نمی کردند و بنوعی جامعه را مفصر ناتوانی ها و شکست های خود می دانستند.نوعی تنفر کور در بستر فرهنگی فرد گرا

ه: علاقه به مشهور شدن در مدیا حتی بعنوان یک قاتل:

بسیاری از این فاتلها بنا به زیر بنای شخصیتی منحرف از این قتلها برای مطرح شدن یا مطرح کردن دردهای خود استفاده کرده اند.

و: پدیده تقلید رفتارهای:

بنظر می رسد متعاقب انتشار خبر چنین قتلهائی تکرار این جنایات بیشتر می شود. احتمالا انتشار اخبار این قتلها خود انگیزه تکرار  اینگونه رفتارها می شود. بنوعی این قتلها توسط ادمهای مستعد "کپی" می شود. این نوع کپی برداریها ویژه قتل نیست بلکه نظام سرمایه داری از این گرایشهای رفتاری در شکل دهی جامعه و نیازهایش همواره استفاده کرده.

ز: ناتوانی دولت در کنترل سابقه خریداران اسلحه:

 به شکلی که حداقل ادمهائی که ریسک بالا دارند نتوانند به اسلحه دسترسی بیابند.

 

(3)آنچه احزاب دو قلوی حاکم در امریکا و مدیای وابسته انها می پوشانند و به مردم نمی گویند:

این روزها متعاقب فاجعه تیراندازی در ویرجینیا که توسط یک کارمند دولتی اتفاق افتاد و باعث مرگ 12 نفر و سرانجام کشتن خود وی توسط پلیس گردید ، متاسفانه مدیای وابسته به احزاب دو قلو و شخصیتهای سیاسی وابسته به حزب دموکرات و جمهوریخواه و ترامپ ، یا سکوت کردند یا به تکرار نمایشنامه مشمئز کننده ای ادامه دادند که سالهاست با ابراز تاسف اغاز می شود و فراخوان برای دعا برای مردگان بعد با فراخوان برای همدردی فراسیاسی " و نهایتا "ابراز علاقه برای وضع قوانینی که در حدی کنترل فروش اسلحه را محدود کند یا نظارت بر فروش اسلحه را بالا ببرد. بطور واقعی نه احزاب دوقلو و نه مدیاو شخصیتهای سیاسی امریکا در ارائه ریشه های معضل قتلها ناتوانند و لذا این قتلها بطور سرسام اوری به یک واقعیت هر روزه در امریکا تبدیل شده است.

من چند مورد را دکر می کنم:

اول: چرا باید صنایع تولید اسلحه و اتحادیه دست راستی حفاظت از حق داشتن اسلحه در امریکا همچنان بر حق داشتن اسلحه بکوبند؟

می گویند: "حق داشتن اسلحه بخشی از قانون اساسی امریکاست" ! قانون اساسی که چند قرن پیش در شرایط دیگری نوشته شده هنوز مثل کتب اسمانی مقدس شمرده می شود تا منافع صنایع تولید اسلجه به قیمت خون مردم حفظ شود!

مگر نه اینست که این قتلها امکان نداشتند مگر اینکه مردم منجمله قاتلها براحتی به سلاح هائی دسترسی داشته باشند که بتواند طی چند ثانیه تعداد زیادی انسان را درو کند؟

اما چرا باید قانون اساسی یک کشور مقدس شمرده شود و مردم حق نداشته باشند انرا هر چند سال مورد تغییر قرار دهند؟ چرا نسلهای اینده باید دنبال نسلهای گذشته بدوند و تاوان پس بدهند؟

طبیعتا دستگاه سیاسی کنونی امریکا بخشی است از طبقه حاکمه و کمپانیهای سرمایه داری این حاکمیت را جهت می دهد و مردم را از فکر کردن به ریشه ها باز می دارد.

 

دوم: چه شرایطی بر جامعه حاکم است که انسانها این چنین به گرگ هم تبدیل می شوند؟ این همه تنفر کور از کجا می اید؟

برای تبدیل شدن به یک قاتل که مردم را بطور کور هدف قرار دهی باید سطح معینی به جهت فکری متلاشی شده باشی. رابطه همدردی در قلبت مردم باشد. ناتوان باشی از ارتباط گیری با انسانها ، فرهنگی خود محور و خشونت ساز تو را محاصره کرده باشد. باید در زندگیت مورد خشونت بوده باشی .توی یک خانواده پر محبت رشد نکرده باشی.به دردت کسی گوش نداده باشد.

باید امید به زندگی بهتر نداشته باشی.باید منزوی شده باشی.این شرایط چگونه جامعه امریکا را شکل داده؟ نقش مدیا نقش هالیوود نقش فرهنگ امریکائی سطحی نگر و خود محور چیست؟ نقش کمپانیهای سازنده افکار و فرهنگ که خشونت و تنفر را چندین نسل است بهترین منبع در امد خود دانسته اند؟

سهم دستگاههای خبری که مدعی هستند "اخبار بد و فاجعه خریدار بهتر دارد"؟ نقش سیاستمدارانی که مردم را سالهاست بدنبال نخود سیاه می فرستند و می گویند "چون اسلحه خودش شلیک نمی شود پس تقسیر ندارد"!

خوب چرا این مباحث در مدیا پنهان می شود؟ چرا ارتباط شفاف بین رشد این قتلها و رشد بحران همه جانبه سرمایه داری در امریکا پنهان می شود؟ چه دلیل دارد که با تعمیق بحران زندگی در امریکا از سال 2007 بطور موازی ما شاهد رشد این کشتارها بوده ایم؟

 

(4)خود کشی و دیگر کشی دوروی سکه بحران در روانشناسی اجتماعی:

قتلهای جمعی بسیار بیشتر از قتلهای معمولی به پدیده خودکشی مربوط هستند. در قتلهای جمعی فردی که مرتکب قتل می شود تقریبا مطمئن است که جان سالم بدر نمی برد.خصوصا در امریکا که در صد بسیار بالاتری از این قاتلان توسط پلیس سریعا کشته می شوند و یا بحاطر تدوام مجازات اعدام در بسیاری ایالات به لیست منتظران اعدام اضافه می شوند.

به همین خاظر از دید من قتلهای جمعی با خودکشی ارتباط بیشتری دارند.فردی که دیگران را اینجور می کشد بواقع تصمیم دارد خود را بکشد.همانطور که بسیاری از اینها مثل مورد لاس وگاس بعد از کشتن بیش از 50 نفر و زخمی کردن صدها نفر خود را کشت.

لذا ریشه یابی این قتلهای جمعی باید بخشی باشد از بررسی علل خودکشی در جامعه امریکا و علامتی دیگر از اینکه جامعه امریکا بشدت بیمار است.به شدت به اخز خط رسیده و درمانده است.فشار مالی نبود اینده بخش اعظم جامعه را در موقعیتی فاقد امید و افسرده نگه داشته.اظطراب از اینده نامعلوم رشد افکار نهیلیستی و پوچ گراو ناامیدی به انسان و انسانیت.

 

خلاصه کنم:

به هر طریق که به جامعه امریکا نگاه می کنیم، به سادگی می بینیم که این جامعه دچار بحراتن سراسری است.ترامپیزم عامل این بحرانها نیست فقط علامت این بحرانهاست.رشد نژاد پرستی رشد افکار ارتجاعی رشد فردگرائی و تنفر از انسانها انزوای وسیع بخشی مهم خصوصا جوان جامعه امریکا در بستر فقر و بی ایندگی ، اصظرابها و افسردگیها را رشد می دهد. ادمهای بیمار هم زیاد شده اند هم دسترسی به کمک ندارند. منافع سرمایه داران ایجاب می کند که باز هم اسلحه بفروشند بازهم مواد مخدر و الکل را در جامعه منتشر کنند بازهم انواع مذاهب بسازند باز هم جامعه را به پوچ گرائی و زندگی منفرد و هسته ای تشویق کنند.

سیاستمداران کنونی امریکا در احزاب دوقلو و مدیاهاشان موسساتن فریب افکار عمومی هستند و قتلهای جمعی هم خودش به یک بنگاه پولسازی و شو تبدیل شده چرا که "خبرهای بد خریدار بیشتر دارند" .

در بستر بحران همه جانبه سرمایه داری در قرن 21 با وجود امکانات بسیار، سهم اکثریت مطلق مردم هر روز کمتر می شود و انسانها بجائی می رسند که با کشتن دیگران و کشتن خود دارند عجز خود تنفر خود از این زندگی غیر انسانی را فریاد می زنند.

به نظر من قتلهای جمعی را باید در بستر چنین بحران سراسری دید.انچه در امریکا می گذرد در انتظار ایران هم هست.سرمایه داری هر جای دنیا با قوانین کاملا مشابه به تخریب انسانیت و مبانی ارزشی انسانگرا مشغول است و از خود بیگانگی انسان معاصر به سر حد جنون و تنفر از دیگران سقوط کرده.اما راه حل دیگری هم هست! پایان نظم سرمایه داری!پایان زندگی بر اساس سود سرمایه داران و ساختن جامعه انسان محور!

اخلاقیات انسان گرا ، اقتصادی که هدفش تکامل انسانها باشد و امکان رشد انسانها را فراهم کند و به زندگی انسان شکوفائی و امید بدهد.اگر تصورش ممکنست حتما امکان مادیش هم هست!

 

منابع بیشتر:

(1)خبر مربوط به قتل جمعی اخیر در ویرجینیا

https://www.cnn.com/2019/06/02/us/virginia-beach-shooting-sunday/index.html

(2)امار فتلهای جمعی در دنیا و امریکا از دهه 60 تا بحال

https://en.wikipedia.org/wiki/Mass_shootings_in_the_United_States

https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_mass_shootings_in_the_United_States_in_2019

https://www.cnn.com/2013/09/16/us/20-deadliest-mass-shootings-in-u-s-history-fast-facts/index.html

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com