تأملی بر انتخابات امریکا

شباهنگ راد
November 14, 2020

تأملی بر انتخابات امریکا

ظاهراً غائلۀ انتخابات ریاست جمهوری امریکا بعد از کشاکش فراوان بین دو دستۀ حاکمیت خاتمه یافته است. دنیا سایه به سایه در تعقیبِ درگیری ‏ها و تنش ‏های موجود در درون هئیت حاکمۀ امریکا بُوده است. اگر نگوئیم همه، ولی بطور یقین اکثریت قریب به اتفاق، خواهان باختِ «ترامپ» در این به اصطلاح انتخابات مردمی بودند. علت آن به تعرضِ بی ‏شرمانۀ «ترامپ» به بدیهی ترین حقوق انسان‏ ها، سیاست نژادپرستانه، تعدی و فحاشی به مهاجرین، توهین به زنان و غیره بر می‏ گردد.

البته ناگفته نماند که عکس العمل‏ های «ترامپ» آینۀ تمام نما، از سیاست‏ های امپریالیستی دولت امریکا در قبال میلیون‏ ها انسانِ دردمند، نژادها و جنسیت‏ های متفاوت است؛ نمادِ افکارِ جانیانی هم‏چون «ترامپ» است که دارند سرنوشت میلیاردها انسان را به یُمنِ اهرم‏ های حکومتی – دولتی رقم می‏ زنند. به هرحال کارزارهای انتخاباتی امریکا یک‏بار دیگر چهرۀ کثیف مناسبات سرمایه داری را رو کرده و نشان داده است که چگونه قدرت‏ مداران به نیتِ فروکش کردن خشم و نفرت میلیون‏ ها انسان، توانسته اند عناصری هم‏چون «بایدن» را در پیکر منادیان مردم به جامعه قالب کنند.

پیداست که ظاهرسازی منادیان سرمایه، موضوعی تازه نیست. طبقۀ سرمایه داری در حلقۀ بُحران گیر کرده است و دارد بمنظور خلاصی از آن، با صورت‏ های مختلف عرض اندام می‏ کند. علت اساسی آن به رشدِ اعتراضی و به نارضایتیِ روزافزون مردم از وضعیت موجود بر می ‏گردد. علت، تنش های سیاسی ای است که دنیا را فرا گرفته و روز به روز دارد ابعادِ بی سابقه ای بخود می‏ گیرد. جنگ و اختلافات بی ‏پایانِ دو طبقۀ متضاد از هم – یعنی طبقۀ بالائی‏ ها با پائینی‏ ها – است که دارد تجلی خود را در تعرض و در استثمار به باقی‏ماندۀ سفره و نیروی کارگران و زحمت‏کشان و نیز پهن تر کردن دامنۀ اختناق بنمایش می‏ گذارد. از یک طرف گُستردگی فقر، نداریِ بیش از پیش میلیادرها انسان، تبعیضات رنگ، پوست و نژادی به متدِ کاری سرمایه داران تبدیل گشته است و از طرف دیگر مردم برای بازستانی مطالبات پایمال شدۀ شان به خیابان‏ ها سرازیر شده اند. به همین دلیل بیرونِ خانه ها و خیابان‏ ها، یه یکی از عرصه های نبردِ بین حاکمان و مردم تبدیل شده است. ار راه اندازی کمپین‏ های متفاوت گرفته تا بستن جاده ها و درِ کارخانه ها این‏روزها به کار و بار اعتراضی – مبارزاتی کارگران، زحمت‏کشان، زنان و جوانان تبدیل گشته است. طبیعی است که سرمایه داران از بروز چنین رخدادهای رادیکال و مبارزاتی به شدت ناخشنودند و می‏ خواهند با نفوذ در درون جامعه و با طرح شعارهای بی ‏مایه، مردم را به خانه ها روانه و مانع پیشرفت‏ ها و برآمدهای اعتراضی توده های محروم و جوانان گردند. با این حساب «بایدن» نه در پاسُخگویی به بدیهی ترین نیازهای میلیون‏ ها انسان رنجدیده، بلکه بمنظور جلوگیری از ضربات بیش از پیش طبقۀ سرمایه داری به میدان آمده است. دُرست است که میلیون‏ ها نفر در انتخابات اخیرِ امریکا به پای صندوق‏ های رأی رفتند، امّا علت نه در مقبولیت جناحی از حاکمیت نسبت به جناح رقیب، بلکه به اوضاع اسفبار زندگی و به نبُود آلترناتیو سالم و متکی به مردم بر می‏ گردد. علتِ رفتنِ مردم به پای صندوق‏ های سازماندهی شدۀ سرمایه داران، ماحصلِ فقدانِ نمایندگان حقیقی مردم در صحن جامعه و نیز ماحصل عناصرِ نفرت باری هم‏چون «ترامپ» است. با این حساب جشن و پایکوبی مردم بعد از «پیروزی» «بایدن» و بر خلاف ساده اندیشان نه بمعنای انتخابِ نمایندۀ خودی بلکه در راستای پس زدن «ترامپ» از اریکۀ قدرت است. معلوم است که پیروزی «بایدن»، پیروزی مردم در انتخابات سیستم سرمایه داری نیست؛ معلوم است که برابر با تحققِ حقوق پایمال شدۀ میلیون‏ ها انسانی که زندگی شان در اثر حاکمیت امپریالیستی به باد رفته است، نیست؛ معلوم است که برابر با آیندۀ بهترِ کودکانِ رانده و تلف شده از سوی قدرت‏ مداران جانی نیست. «بایدن» سوپاپ اطمینانِ یکی از قدرت‏مندترین نظامِ امپریالیستی و برای تقویت و استقرار مجددِ امریکا در عرصۀ بیرونی، و نیز برای کنترل اعتراضات و جنبش‏ های رادیکالِ داخلی بر سر کار گذاشته شده است. عنصری که پوشۀ سیاسی اش پُر از جنگ و جنایت، پُر از تعرض به حقوق کارگران، زحمت‏کشان، آوارگیِ میلیون‏ ها انسان از خانه و کاشانۀ شان، دربدری و بیکاری جوانان است. در حقیقت وی روی دیگر سکۀ «ترامپ» و انتخاب «بد» در برابر «بدتر» است. با این اوصاف و با هیچ دلیل و بُرهانی نمی ‏شود وی را لحظه ای از آنِ مردم دانست.

مسئولیت معاون اوّل دولتِ هشت سالۀ «اوباما»، شرکت و راه اندازیِ جنگ‏ های ارتجاعی، گُسیل گله ور نیروهای نظامی امریکا به افغانستان، عراق، لیبی، سوریه؛ کُشتار مردم و کودکان لیبی و یمن، فروش تسلیحات کلان به دولت‏ های وابسته ای هم‏چون عربستان، امارات و اضافه تر تحقق سیاست و استراتژی سه گانۀ دولت «اوباما» هم‏چون استفاده از واحدهای عملیات ویژه، جنگ سایبری، حمله با هواپیماهای بدون سرنشین و غیره از جمله سیاست‏ ها و کارکردهای دُوران پیشا ریاست جمهوری وی در امریکاست.

در هر صورت و خارج از پیدایی رفتارهای سیاسی – کرداریِ «بایدن» در برابر تعرض به ثروت‏ های جامعه ، توده ها و کودکان عراق، لیبی، سوریه، افغانستان و تداوم نابرابری‏ ها و بی‏ عدالتی ها در درون جامعه، این پُرسش‏ ها مطرح است که چه تفاوتی بین «ترامپ» و «بایدن» در تأمین و تضمین سرمایه های امپریالیستی است؟ مگر «ترامپ» و «بایدن» دو پیکر متضاد از هم اند و یکی سرش به سرمایه و دیگری به مردم و به جامعه وصل است؟ دلیلِ راه اندازی هیاهوهای سیاسی و گرم تر کردن تنور انتخاباتِ امپریالیستی، و نیز سازمان دادن مردم به دنبالِ عناصری هم‏چون «بایدن» در چیست؟ و سر آخر موضع صحیح نسبت به راه اندازی این‏دست انتخابات که بعضاً عناصر و دستجات غیر دولتی و راست و هم‏چنین مدعی چپ را واداشته است تا در قامت دفاعِ مستقیم و یا غیر مستقیم از «بایدن» برآیند، در چیست؟

قبل از هر چیز سیستمِ انتخاباتی جهانِ سرمایه داری و بر خلاف ارزیابی‏ ها و توقعات، بسیار روشن و گویاست. در این سیستم همواره دو جناحِ رقیبِ حاکمیت و آن‏هم در دُوره های معینی، بساط به اصطلاح انتخابات مردمی را پهن می‏ کنند تا از یک‏سو سیاست‏ های تازه ای را پی ریزند و از سوی‏ دیگر در قامت بازدارندۀ جنبش‏ های اعتراضی رادیکال بمیدان آیند. مقصود دست به دست کردن اهرم‏ های دولتی برای اهداف سیاسی – اقتصادی است. تجارب و نمونه های بسیار زیادی در این عرصه موجود است. از ایران، عراق، ترکیه و لیبی گرفته تا انگلستان، فرانسه و آلمان و غیره نشان از آن دارد که روساء و منتخبین دولت‏ ها سرشان به بالا وصل است و هیچ‏یک از آنان، بدون اجازه نامه از بالاترین ارگان‏ های حکومتی، قادر به جلوسِ صندلی‏ های دولتی نیستند. پس چنین انتخاباتی، انتخاب بالائی‏ هاست و ربطی به انتخاب پائینی ‏ها ندارد. بنابراین توضیح و یا تعریف آن با هر انگیزه ای، مخدوش کردن صف طبقاتی و بخصوص به تأخیر انداختن جنبش‏ های اعتراضی کارگری و توده ای است.

پُر واضح است که سرمایه سیاست‏ ها و ابزارهای متناسب با تأمین منافع خود را علیه جامعه و مردم سازمان داده است و تحت هیچ شرایط و عنوانی، از آن‏ها پس نخواهد کشید. منظور اینکه نمایندگان آن علیرغم راه اندازی هیاهوهای غیر طبقاتی، از فیلتر و از صافی مختص به سرمایه رد شده و نمی ‏توانند در مقام و منصب مدافعین مردم، و نیز در جهت رشد و بالندگی جامعه ظاهر شوند. با این توصیف «بایدن» را نمی ‏شود تافته ای جدا بافته از دیگر عناصر وابسته به طبقۀ بالائی‏ ها دانست. در یک کلام «بایدن» محصول حاکمیت امپریالیستی امریکاست و مسلماً وظیفه و برنامه های شان در چهارچوب سیاست‏ های دولت‏ های پیشین خواهد بُود. قصدش حفظ «آبرو»ی بر باد رفتۀ یگانه قدرت جهانی در عرصۀ بین المللی است؛ به سر خط آوردن سیاست ‏های امریکا از جمله وظایفِ اصلی وی را تشکیل می‏ دهد و پیشاپیش اعلام کرده است که یکی از مشغله های مهم و اساسی اش ارتباط تنگاتنگ ‏تر با دیگر دول امپریالیستی جهان است. مهم تر اینکه به جلو انداختن «بایدن»، مسدود کردن اعتراضات وسیعِ کارگری، توده ای و جوانانی است که جهان و بویژه جامعۀ امریکا را در اشکال گوناگون احاطه کرده است. بر مبنای چنین حقایقی ست که می‏خواهند صف و یگانگی مردم را در هم ریزند و نارضایتی‏ها را به خانه ها برگردانند؛ می‏خواهند طبقۀ سرمایه داری را از گزند جنبش‏های اعتراضی کارگری، توده ای و جوانان در امان نگه دارند. این سیمای حقیقی دنیای کنونی و برنامۀ آتی جانیانی هم‏چون «بایدن» است. سرمایه داران در عمل دریافته اند که خیابان‏ ها و میادین تولیدی جهان، به صحنۀ جنگ و جدال طبقۀ کارگر با کارفرمایان و صاحبان تولیدی تبدیل شده است؛ فهمیده اند که بی ‏قراری جامعه و مردم نسبت به توهین، تحقیر و قلدرمنشی امثالی هم‏چون «ترامپ» به سر رسیده است و بیش از این حاضر به فرمانبرداری از سیاست‏ های حکومت‏ مداران و دولت‏ مداران نیستند. در اثر خشم و نفرتِ بیش از اندازۀ مردم از دولت «ترامپ» بُود که سرمایه داران را واداشته است تا عناصرِ وابستۀ دیگری را با شعارهای دروغینی هم‏چون محترم شمردن به حقوق مردمی، آموزش رایگان، رفع تبعیض نژادی، برقراری عدالت اجتماعی و بهداشت عمومی بمیدان بفرستند تا جوهر اعتراضات مردمی را به خشکانند. «بایدن» در اثر چنین وضعیتی و با حمایتِ بخش عظیمی از سرمایه داران امریکا و آن‏هم با دم و دستگاه های تبلیغاتی وابسته به بالائی‏ ها بمیدان آمده است تا سکانِ سیاست‏ های امپریالیستی را در عرصۀ داخلی و بیرونی در دست بگیرد. بدین ترتیب خام اندیشی است که نام وی را در گُسترۀ دفاع از منافع مردم نوشت. چرا که از آنِ مردم نیست و فاقدِ پتانسیل حمایتی از حقوقِ برباد رفتۀ مردم می‏ باشد. پس بهانۀ حذف «بدتر» نمی ‏شود در کنار «بد» ایستاد. چنین انتخابی نشانۀ ناتوانی در انجامِ وظایف خودی و بویژه نشانۀ دگرگون کردن آرمانِ مارکسیست – لینیستی است.

متأسفانه بنابه ده ها دلیل، نیروهای انقلابی و چپِ مدعی به منافع مردم – در همه جا – از موقعیت فعالیتی خود باز مانده اند و آمال و آرزوهای شان، بر سر کار آمدن جانیانی هم‏چون «بایدن»، «موسوی» و امثالهم شده است. در اثر فقدان حضور و عدم عکس العمل‏ های مناسب – از سوی مدافعین انقلاب باعث شده است تا – جامعه و مردم، چشم شان به عناصر وابسته به طبقۀ سرمایه داری دوخته شود. این دردِ کهنِ جنبشِ پائینی ‏ها است و بی‏ گمان مختص به این جامعه و یا آن جامعه نیست. اثراتِ منفی این ‏دست کمبودها و مضیقه های فعالیتی را بروشنی می ‏توان در کارزارهای انتخاباتی سازمان داده شده از جانب طبقۀ سرمایه داری به عینه دید. بی دلیل نیست که سرمایه داران در همه جا دارند از این فرصت‏ ها استفاده و با کشاندن مردم به پای صندوق‏ های رأ‏گیری، ماهیت نفرت انگیزشانرا لاپوشانی می‏ کنند.

خلاصه و به طور قطع می ‏شود گفت که با آمدن «بایدن» به ریاست دولت، گردونه به همان گذری خواهید چرخید که تابحال در حرکت بُود. نه آموزش رایگان خواهد شد؛ نه مردم نفس تازه ای خواهند کشید؛ نه بهداشت در خدمت به مردم و محرومان قرار خواهد گرفت؛ نه فقر برچیده خواهد شد؛ نه تبعیض نژادی از بین خواهد رفت و نه شعله های جنگ‏ های ارتجاعی، لشکرکشی‏ ها و فروش تسلیحات کُشنده خاموش و قطع خواهد شد. برگرداندن این ‏دست سیاست‏ ها از زمره وظایف و برنامه های کمونیست‏ هاست. این‏ ها به عهدۀ مدافعین حقیقی و عملی طبقۀ کارگر، زحمت‏کشان و جوانان است. تنها با برافرازی پرچم و با عملی کردن برنامۀ کمونیستی در جوامع متفاوتِ است که دنیای انسانی از هزاران مصائب و دشوارهای‏ های زندگی از جمله، نداری، بی‏ خانمانی، بی‏ تحصیلی، بیکاری، تفاوتِ رنگِ پوست و نژاد و نظایر آن‏ها خلاصی خواهد یافت.

 

 

14 نوامبر 2020

24 آبان 1399


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com