مدخلی کوتاه به نظر و عمل [تئوری و پراتیک]

شباهنگ راد
November 08, 2020

عدم پیوستگی با جامعه و جنبش‏های اعتراضی، آورندۀ وارفتگی، گرفتاری و بیماری‏های تئوریک - سیاسی است. اساساً وظیفه و سیاستِ کمونیستی راه اندازیِ جنبش‏های بزرگ و تغییر به سمت آرمانِ مردمی است. پس باید در مکانی فعالیت کرد و زیست که مردم اند. باید با جامعۀ طالبِ دگرگونی همراه، و نیز در همراهی با اعتراضات کارگری و توده ای، نظام‏های مدافع وضعیت موجود را به مصاف طلبید. خطاست که نظر در دالان‏های سازمانی - حزبیِ کُور و روشنفکرانه، آغشته به بی‏عملی گردد. به این جهت که بی انطباقی و بی هم‏سوئیِ ایده با دنیای بیرونی (جامعه و مردم)، بازدارندۀ خلاقیتِ ایده های مارکسیست - لنینیستی و بخصوص جهت دهندۀ افراد و تجمعات به مارکسیسم انتزاعی است. رفع نارسائی‏ها و اثبات ایده تنها با پراتیک زنده و آن‏هم با عمل اجتماعی ممکن‏پذیر است. نمی‏شود بدون وصل این دو موضوع (تئوری و پراتیک)، فهم و شعور سیاسی را تازه تر، و یا اینکه راه را پویاتر کرد. پاسُخِ فلسفۀ مارکسیست - لنینیستی نسبت به نظر و عمل بسیار بارز است. نظر برخاسته از درکِ قاعده بندی‏ها، روابط سیاسی - اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعه، و بدنبال مکلف به نشان دادن آلترناتیوهای نوینِ (بالنده) نسبت به روابط کهن (تخریب‏گر) و اسارت‏بار است. نظر و عمل پیچیده به هم اند و یکی بدون دیگری فاقدِ روشنگری، نقش آفرینی و اثرگذاری هاست. لذا نقض آن با هر تعبیر و تفسیری، به معنای پس افتادن از انجامِ وظایف کمونیستی است. به سُخن دیگر اشتباهات نظری را نمی‏شود بدون عمل برطرف کرد. اوضاعی که متأسفانه نه این روزها بساکه دهه هاست چپ ایران با آن‏ها در کلنجار می‏باشد.

 

کاملاً محسوس است که پندارهای ناهمگونی در مبحث نظر و عمل، در میان عناصر و حامیان مردم موجود است. به همین دلیل واکاوی این دو مفوله می‏تواند در کار و در سمت و سو دادن جنبش‏های اعتراضی و هم‏چنین در پالایشِ افکارِ عناصر و نیروهای مدعی جامعۀ کمونیستی مثمرثمر واقع شود. سنگین کردن نظر (تئوری) در تقابل با عمل (پراتیک)، و یا افزودن بر عمل و عقب قرار دادن اندیشه و نظر، حامل استنباط و برداشت‏های ناصحیح از آرمانِ مارکسیست - لنینیستی است. در هر صورت و مقدمتاً می‏شود گفت که "بدون تئوری انقلابی، هیچ جنبش انقلابی نمی‏تواند وجود داشته باشد". با این وصف جنبشِ بدون راهنمائی‏های فکری - سیاسیِ توأم با فعالیت و عملِ آگاهانه (پیشاهنگ) بی‏معناست. عمل (پراتیک) برگرفته از نظر (تئوری) و در خدمت به اندیشۀ سیاسی است. خلاصه و علیرغم وجود گرایشات و ارزیابی‏های ناهمسان در میان عناصر، تجمعات و نیروهای چپ پیرامون تئوری و پراتیک، این پُرسش‏ها مطرح است که چطور می‏شود سیاستی را پی ریخت و از عمل آن صرف‏نظر کرد؟ چطور می‏شود دست به عمل زد و عقب آن، نظر را، در نظر نگرفت؟

 

صراحتاً می‏شود گفت که ایرادهای برگرفته و یا تمرکز بیش از اندازه در توضیح این دو مفوله، که در دنیای مجازی با آن‏ها رودررویم، مرتبط به مسایل دیگری است. به این علت که کسب شناخت و تصحیح آن مستلزمِ ورود به بعضاً پیش شرط هاست؛ مستلزمِ ورود به درون پدیده (روابط و مناسبات اجتماعی) برای انجامِ عملِ بالاتر است. به غیر از این‏ها، خرده کاری و بمعنای فرار از پاسخ‏گوئی‏های عملی به سختی‏ها و دشواری‏های روبروی جنبش‏های اعتراضی است. برای اثبات این قضیه می‏توان به آرایش طبقاتی و صف‏بندی‏های روشن در درون جامعه اشاره کرد؛ می‏توان کنش و واکشن‏ها، خواست‏های سیاسی - اقتصادی دو سوی قضیه را شاهد گرفت و نشان داد که مسائل پیشارو عناصر و تجمعات چپ (خارج از کشوری)، در جواب به مبارزۀ طبقاتی درون جامعه نیست. تعرضات بی‏وقفۀ سران حکومت از یک‏سو و مقابلۀ جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده ای از سوی‏دیگر، تأییدگر این حقایق است که چگونه دو سوی قضیه در جدال سخت، و نیز در نبرد بی امان اند. منظور اینکه پیدایی خواست و حضور سرزندۀ کارگران، دانشجویان، زنان و همۀ قربانیان ستم امپریالیستی را به عینه می‏شود در میادینِ متفاوت تولیدی، در خیابان‏ها، و نیز در درون سیاه‏چال‏ها دید. در مقابل سردمداران رژیم جمهوری اسلامی هم دارند بی‏وقفه به جامعه و به مردم تعرض می‏کنند و علیرغم سرکوب‏های متعدد، بگیر و بندها و شکنجه های بی پایان، جامعه یک لحظه آرام و مردم از طرح مطالبات اولیه و خواسته های بحق شان عقب نه نشسته اند. با این حساب طرح و به میان کشیدن موضوع و یا موضوعاتی هم‏چون عدمِ آشنایی طبقۀ کارگر، زنان و جوانان به خواست‏ها و به منافع خودی بناصحیح است. چرا که دلیل بی‏سرانجامی اعتراضات کارگری و توده ای نه در نبُود نظر و یا در فقدان تحلیل از قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه بلکه به عدم حضور طولانی و به بی‏عملیِ مزمنِ پیروان انقلاب برمی‏گردد.

برای اثبات این قضیه نگاهی گذرا به برنامه های نوشته شدۀ "سازمان‏ها" و "احزاب" مدعیِ تغییر وضعیت موجود بی اندازیم. آیا به غیر از این است که نمی‏شود کمترین ردپایی در ناروشنی‏های سیاسی - تئوریک آن‏ها یافت؟ آیا به غیر از این است که با ترافیکِ نظری (گفتاری) و افراط در موضعگیری‏ها مواجه ایم؟ آیا به غیر از این است که این روزها دنیای مجازی پُر از عقیده و نظر نسبت به رویدادهای متفاوتِ جهان و ایران است؟ آیا به غیر از این است که با عکس العمل‏های "جرقه وار" پیرامون رخدادهای گوناگونی هم‏چون لشکرکشی‏ها، جنگ‏های ارتجاعی، موضع‏گیری‏ها در حول و حوش اعتراضات و اعتصابات کارگری، توده ای، درج "آگهی های سیاسی"، و غیره روبرویم؟

اضافه تر به این‏دست سئوالات پاسُخ دهیم که کدام عنصر و یا نیروهای چپ ایرانی (با هر نگاه و تئوری ای)، فاقد اندیشه و نظر پیرامونِ رهائی از زیر ستم امپریالیستی - و بخصوص از زیر سلطۀ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی - است؟ کدام عنصر و یا جریانِ مدعی منافع توده های محروم در برابر تحرکات ضد انقلابیون اقصا نقاط جهان، "بی‏نظر" و یا "ندانم کار" است؟ مگر موضعگیری‏های پی در پی پیرامون رخدادهای ایران و جهان، بمثابۀ پیروی از سیاست و تئوری معینی نیست؟ مگر عده ای بر این باور نیستند که از طریق حزب و یا دسته های مسلح می‏شود طبقۀ کارگر و دیگر توده های ستم‏دیده را بسیج و از شر مناسبات و سیستم امپریالیستی نجات داد؟ خلاصه دلیل فقدان انطباق نظر با عمل (از جانب سازمان‏ها و احزاب) در چیست؟ دلیل عدمِ در دستور کار قرار دادن نقدِ کمونیستی پیرامون انجامِ ناکرده ها در چیست؟

دودلی ای نیست که گفتمان تازه و یا دست‏یابی به ایدۀ "نوین" در بستر نقد و بررسی از موقعیت نظری ممکن‏پذیر است. به غیر این دست نیافتنی است. متأسفانه نقد با افکار همه بیگانه شده است، به این دلیل که کسی قلباً به فکرِ بسیجِ کارگران و نقش آفرینی در برابر رژیم سراپا جمهوری اسلامی نیست. بر همین اساس علل نه در نبُود نظر و یا جمعبندی‏های روشن برای انجام کار مطلوب‏تر بلکه با تفریط در عمل و افراط در نظر روبرویم. لذا بی‏دلیل و برای گریز از بازخواست‏های بجاست که دارند، حرف از نبُود تحلیل و یا کسب ایدۀ "نوین" بمیان می‏آورند؛ بنابجا دارند عدم پیشرفت جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده ای را در ندانم کاری‏های نظری و یا در ناروشنی‏های برنامۀ عمل کمونیستی توضیح می‏دهند! به طور مثال از تاکتیک‏های سازمانی - حزبی ای هم‏چون "شوراهای کارگری"، "سندیکا"، "مجامع کارگری"، "گارد آزادی"، "هسته های مسلح کارگری"، دسته های مسلح شهری و روستائی گرفته تا اشکال حکومتیِ بعد از سرنگونی را دارند هر چند ساله در "کُنگره ها"، "نشست‏ها"، "شورایعالی" و امثالهم "تدوین" و به "تصویب" می‏رسانند. سئوال این است، آیا جامعه محق و یا مجاز نیست تا بازتاب‏های عملی آن‏ها را در میان کارگران، زحمت‏کشان و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی مشاهده کند؟

 

به هرحال و جدا از راه اندازی و طرح موضوعات بی‏مایه، میدان‏های اعتراضی خالی از ایده های سالم و سازنده است. راست‏ها و بالائی‏ها من حیث المجموع سوار بر جنبش اند و دارند آن‏ها را از مسیر اصلی اش منحرف می‏سازند. علم شدن "جنبش اصلاح طلبی"، "سبز" و "اعتدال" و غیره - و آن‏هم در دُوره های معین و موقعیت‏های حساس تاریخی- نمادِ کاستی‏های نظری - عملی پیروان انقلاب و حامیان مردم است. به مدت چهار دهه میادین طبقاتی خالی از نمایندگان حقیقی کارگران، زحمت‏کشان، زنان و جوانان و کودکان شده است؛ به مدت چهار دهه وادادگان سیاسی و وابستگان به سرمایه، جنبش‏های اعتراضی را از درون تهی ساخته اند. جامعه بسیار ملتهب و مردم تشنۀ حضورِ حامیان سالم و حقیقی خود و آن‏هم در هنگامۀ تعرض جانیان بشریت به جان و مال شان اند. این خواست حقیقی و نیاز جنبش‏های اعتراضی است و در این بین، کسی حاضر به مسئولیت‏پذیری عملی از وضعیتِ دهشتناک کنونی نیست. کسی قصد و مقصودش وصل به جامعه و به پایگاه اجتماعی نیست. همه محروم از پتانسیل کمونیستی پیرامون اعلان علنیِ بی وظیفه گی عملی خویش به دنیای بیرونی اند؛ همه علیرغم گذشته های کم نور و پُر نورِ سیاسی، آمادۀ جانفشانی و یا راه اندازی انقلاب نیستند و در صدد "تزریق" آگاهی و هدایت ریموت کنترلی جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده ای اند؟ 

 

بنابه ده ها دلیل، بیماری مزمن و ناعلاجی بر تنِ عناصر و نیروهای چپ (خارج از کشوری) لانه کرده است و علیرغم شکست‏های فاحش و ممتد، غرق در خودبینی، منمیت، تکبُر سیاسی، مبالغه گوئی و بخصوص غرق در عدم صراحت و لجهۀ کمونیستی اند. درد عناصر و پیروان چپ، در عدم توضیح واقعی جایگاه خودی است. درد، در برشماری موضوعاتِ بنابجا، بجای موضوعات بجاست. دُرست است که سرکوب عاملِ بازدارندۀ جنبش‏های کارگری و توده ای در برابر رژیم سراپا مسلحِ جمهوری اسلامی است، امّا نمی‏شود بمدت چهار دهه، ناتوانی و در حقیقت غیر رودررویی عناصر و نیروهای کمونیست را تماماً در زرورق نبُود دمکراسی و یا غیرمدارائی سران حکومت با هرگونه مطالبات توده ای پیچید. برای اینکه جمهوری اسلامی نیآمده است تا دامنۀ دمکراسی را پهن‏تر کند؛ نیآمده است تا حقوق مردم را برسمیت به شناسد؛ نیآمده است تا زندان‏ها را بر چیند. در عوض آمده است تا حلقۀ میادین متفاوت اعتراضی را تنگ‏تر و ندای هرگونه آزادیخواهی را در گلو خفه سازد. این خاصیتِ نظام‏های سرمایه داری و بویژه نظامِ سرکوب‏گر جمهوری اسلامی است. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در عمل نشان داده اند که کاملاً بر سیاست و برنامه های شان اشراف دارند؛ نشان داده اند که لحظه ای از تحمیل و تحقق آن‏ها به جامعه و به مردم عقب نخواهند نشست. پس آن‏چه آشکار است، آن است که "سازمان"، "حرب" و یا عنصر کمونیستی از حضور و از مقابله با ارگان‏های حافظ بقای امپریالیستی پس مانده و حاضر به محک و یا انجام عملی آجرهای فکری چیده شده اش در درون جامعه نیست.

 

در حایشه و تکرار این موضوع بی‏مناسبت نیست که خوش‏بختانه مردم آمادۀ انجام هر کارند؛ در میادین اعتراضی حضور فعال دارند و نیز تا بحال بیش از اندازه در برابر ارگان‏های سرکوب نظام، از خود مایه گذاشته اند. سوی سّوم قضیه ناپیدا و گُم شده است. در خود، و مشغولِ بحث‏ها و کلنجار رفتن بی‏مایه و غیرمبارزاتی است. با "امیدواری" تمام، در انتظار تغییر جامعه از سوی دوّم قضیه (یعنی کارگران و زحمت‏کشان) است. موضوعی که ناممکن و به طور قطع تضمین کنندۀ زندگی و آینده بهتر برای کارگران، زحمت‏کشان و جوانان نیست. چگونه می‏توان انتظارِ تغییر بُنیادیِ جامعۀ بدون رهبری سالم و کمونیستی را داشت؟ بی شک ضامت این موضوع (یعنی تضمینِ زندگی و آیندۀ بهتر برای توده های ستم‏دیده و کودکان)، به عهدۀ مدعیان و نیروهای حامی طبقۀ کارگر و زحمت‏کشان است. پس تغییر شرایط و ریل حاکم بر جامعه به عهدۀ کمونیست‏هاست؛ عقب راندن ارگان‏های سرکوب نظام از جان و مال توده های ستم‏دیده به عهدۀ مدافعین تغییر بُنیادی نظامِ امپریالیستی است. توازنِ کنونی را در صورتی می‏شود جابجا کرد که پرچمِ سازمانِ متناسب با قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه را در میادین طبقاتی برافراشت. نظر را در صورتی می‏شود تازه تر کرد که سیاستِ نوشته شدۀ خود را در درون جامعه (و یا در میان بخش‏هایی از آن) مورد آزمون و آزمایش قرار داد. بدون ورود به چنین پروسه هایی نه تنها روند انقلاب در دست اندازهای نظام امپریالیستی گیر خواهد کرد، بلکه جامعه، کارگران و زحمت‏کشان مسیر مخرب‏تری را تجربه خواهند کرد.  

 

7 نوامبر 2020

17 آبان 1399

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com