هستی مردم در زیر سایۀ "دولت اعتدالِ" روحانی

شباهنگ راد
October 24, 2020

هستی مردم در زیر سایۀ "دولت اعتدالِ" روحانی

نظام های سرمایه داری به هزاران دلیل، جوهره و محتوای انسانیت را از درون تهی کرده اند. سیستم حاکم بر جهان، زندگیِ مردم را آمیخته از مرگ و رنج کرده است. در هیچ بخش و قسمی آسایش و فراغت برای محرومان نیست. دنیا و جوامع متفاوت، پُر از ثروت، زمین و مکان برای زندگی است. امکانات و ابزار متناسب با فراگیری علم و معرفت بسیار و بسیار است، امّا بدلیل تمرکز ثروت در دست اندک محدودی از آحاد جامعه، میلیون‏ها توده و سازندگان اصلی آن، فاقد امکانات اولیۀ زندگی و نیز میلیون‏ها کودک بدلیل فقر والدین شان به کوکان کار تبدیل گردیده اند.

معلوم است که چنین جهانی تولیدگر هزاران مصائب و ناهنجاری های اجتماعی است؛ معلوم است که چنین جهانی مولدِ بی‏خانمانی، دربدری و فقر افزون‏تر است؛ معلوم است که چنین جهانی را نمی‏شود منطبق با جهانِ انسانی و در خدمت به بشریت توضیح داد. به این سبب که سرمایه ها در جهت سود اندوزی هر چه بیشتر حاکمان سازمان داده شده است و مردم بی نصیب از نعمات و ثروت‏های جامعه اند. متآسفانه زندگی میلیاردها انسان را سرمایه داران به سمت تلۀ مرگ سوق داده اند و روزانه هزاران نفر در دامِ آن گرفتارند. واژه هایی هم‏چون امنیتِ شغلی، آسایش و آرامش برای میلیون‏ها تودۀ دردمند در جوامع به اصطلاح ممتدنی هم‏چون امریکا، انگلستان، آلمان و فرانسه گرفته تا کشورهای وابسته و جنگ زده ای بمانند ایران، عراق، لیبی، سوریه و غیره، بی ارزش و بی مفهوم است.

 

بر مبنای چنین حقایقِ تلخی ست که مشاهدۀ چهرۀ جهانِ کنونی برای انسان‏های آزاده، بسیار آزاردهنده می‏باشد. به این سبب که خیابان‏ها پُر از بی‏خانمان‏ها، کودکانِ کار، جوانان بیکار، موادهای تخلیۀ انرژی و فکریِ بشریت و نیز تعرض به قربانیان نظام امپریالیستی تحت عنوان مبارزه با تکدی گری، دستفروشی و "مجرم گردانی" شده است. جدا از مرگِ روزانه در اثر نداری و فقدان امکانات اولیۀ پزشکی و کاری، زندگی و جان هزاران نفر هم روزانه دارد بدلیل جنگ‏های خانه خراب‏کن و ارتجاعی به تباهی می‏رود. جنگ‏هایی که سازمانداده شده از جانب قدرت‏مداران بین المللی بمنظور غارت بیش از پیش ثروت‏های جوامع سرشار از منابع طبیعی و پس زدن جناح‏های رقیب امپریالیستی، حکومتی و دولتی است. دولت‏های بزرگ امپریالیستی بهمراه دار و دسته های شان و آن‏هم به بهانه های واهی ای هم‏چون مبارزه با فقر و فقدان دمکراسی، تنش‏های سیاسی - نظامیِ متفاوت براه می‏اندازند تا مانع جبش‏های اعتراضیِ رادیکال  گردنند. در حقیقت دروع، دغل‏بازی و ریاکاری از زمره شاخصه های اصلی حکومت‏مداران و دولت‏مداران را شامل می‏شود و هر یک وقیحانه در تلاش اند تا علل نابسامانی‏ها و هزاران مصائبِ دست ساز حکومتِ سراسر جنایت‏بار خویش را به گُردۀ جناح‏های رقیب و نظامِ هم‏نوعِ خود سرشکن کنند. به طور مثال رئیس جمهور "معتدل" نظام جمهوری اسلامی - حسن روحانی - قبل از تکیه به مسند دولت - در 22 فروردین 92 - به رقیبان خود گفته است: "شرم نمی کنید که هر روز دست در جیب مردم می کنید، نمی توان تمام ناکاری آمدی ها را پای تحریم نوشت". بعد از آن و در 5 مهر 99، پیرامون معضلات و مشکلات جامعه می‏گوید: "مردم اگر لعن و نفرین دارند برای گرانی اجناس، آدرسش امریکاست، جمهوری اسلامی کاری نکرده است".

 

دُرست می‏گوید حاصلِ هزاران مصائب و مشکلات جامعه از جمله گورخوابی، نداری، گرانی نیازهای اولیۀ زندگی، خودکشی در اثر عدم پرداخت کرایه خانه های گزاف، بیکاری و غیره به دولت "امریکا" برمی‏گردد و در این بین روحانی و نظام جمهوری اسلامی "بی تقصیر" است! دُرست می‏گوید و قرار بر این نبُود تا کلیدِ روحانی، قفل‏های مشکلات و معضلات جامعه را بگُشاید! دُرست می‏گوید و عللِ دستگیری‏ها، تعرضات بی وقفۀ خیابانی به قربانیان نظام امپریالیستی و نیز کُشت و کُشتار مخالفین و معترضین، وابسته به سیاست‏های امپریالیستی و سرکوب‏گرانۀ دولتِ تابع نظام جمهوری اسلامی نیست!

براستی این پُرسش‏ها مطرح است که به چه جهت نمی‏شود صحن جامعه ای که پُر از نیروی جوانِ کار و بی آینده شده است را به حساب سیاست‏های دولت "کارآمد" روحانی گذاشت و آنرا در نسخۀ تحریم‏ها نه پیچید؟! به چه جهت نمی‏شود عدم پرداخت حقوق کارگرانِ در قبال کار انجام شده را، به پای سیاست‏های ضد کارگری دولت "اعتدال" نوشت؟ به چه جهت نمی‏شود حمام خوابیِ بی‏خانمان‏ها در "گرمخانۀ مردمی اصفهان" و یا در  لوله های بُتنی حایشۀ این شهر، و در ادامه بی‏پناهی سیل زدگان استان گلستان که بیش از 500 روز از آن می‏گذرد را به سیاست‏های نظام جمهوری اسلامی نسبت داد؟ خلاصه اینکه به چه جهت نمی‏شود سرکوبِ هر ندای آزادیخواهی را از زمره کارآمدهای دولت روحانی به حساب آورد؟

بنابه هزاران ادلۀ دیگر، سران دولت‏های سرمایه داری و از جمله دولت‏مداران ایران، کلاشی و وقاحت را به بالاترین حد ممکنه رسانده اند که با هیچ قلم و زبانی نمی‏توان از درِ توضیحِ آن‏ها بر آمد. البته ناگفته نماند که وقت چندانی به پایان دُورۀ دوّم ریاست جمهوری روحانی باقی نمانده است. امّا بررسی پوشۀ حدوداً هفت سالۀ وی و آن‏هم بر خلافِ شعارهای پیشادولت‏مداری اش، روشنگر این حقیقت است که نه تنها دولت وی کمترین تفاوتی با دیگر دولت‏های پیشین نظام جمهوری اسلامی نداشته و ندارد بلکه معترض تر، خشونت‏بارتر و دست درازتر نسبت به حقوقِ بدیهی کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده های ستم‏دیده و ثروت‏های جامعه بُوده است. دولت "اعتدال" وی با تمام وجود اعتراضات کارگری را سرکوب کرده است؛ زنان و دختران را مورد تهاجمات گُستردۀ خود قرار داده است؛ به سرِ دانشجویان معترض افتاد و جانِ جوانان مخالف را گرفت تا سیستمِ متناسب با منافع طبقۀ سرمایه داری وابسته را محفوظ نگه دارد. طبیعی است که قیل و قال اش پیرامون ناکارآمدی‏های دولت‏های گذشته، بی‏مایه و انحراف افکار عمومی بُوده است. به این علت که حسن روحانی و دیگر دولت‏های وابسته به حکومت جمهوری اسلامی، در جایگاه و در مقامی قرار گرفته اند که وظیفه و نیت شان، کارآمدتر کردن سرمایه های سرمایه داران، و نیز دست‏درازی بیشتر به سفرۀ مردم است. منظور اینکه طرح شعارهای بی محتوا، گزافه گوئی و صرفاً و صرفاً برای حراستِ بهتر از مناسبات سرمایه داری است و هیچ یک از آنان فرقی با یکدیگر نداشته - و ندارند - و همه سوار بر قطار و واگن واحدند.

 

به عبارت دیگر تقسیمِ دولت بین جناح‏های متفاوتِ سیاسی حاکمیت، در دُوره های معینی از تنش‏های اجتماعی درون جامعه است و هیچ‏یک از آنان، هیچ پیوندی با منافع و با خواست‏های مردم ندارند. مرور کوتاه به سیاست‏های تعرضی دولت‏های متفاوت نظام و آن‏هم از روزهای آغازین بر سر کار گماری شان، گواه این مدعاست که کار و بار و ربط سیاست‏های دولت‏های گوناگون، در تضمین و در تأمین منافع طبقۀ سرمایه داری وابستۀ ایران بوده و می‏باشد. منظور اینکه نمونه ای از برسمیت شناختن حقوقِ مردم از جانب دولت‏های رنگ وارنگ نظام جمهوری اسلامی نیست و یکی پس از دیگری افسارگُسیخته تر به جانِ و مال کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده های ستم‏دیده افتاده اند و نیز هر یک از آنان، طنابِ نداری و بندگی را سفت و سفت تر کرده اند. بی گمان تحرکات، برنامه ها و سیاست‏های رئیس جمهور "معتدل" و محبوب نظام هم - نمی‏توانست و نمی‏تواند -، در تخالف با دیگر دولت‏های گذشتۀ نظام جمهوری اسلامی باشد. چاکرمنشی و در حقیقت تعهد عملی و روزانه به سیاست‏های امپریالیستی از زمره جوازِ عبورِ یکایک آنان در مقام و منصبِ حکومتی - دولتی است. پس برخلاف اراجیف پیشاانتخاباتی، روحانی هم بمانند دیگر عناصر نظام موظف به پیشبُرد سیاست‏های امپریالیستی در درون جامعۀ ایران بُوده و می‏باشد. متعاقباً و بدون کمترین دودلی می‏شود گفت که همۀ آنان در چند دهۀ حاکمیت شان، در سرکوبِ جنبش‏های اعتراضی سنگ تمام گذاشته اند و تابحال هزینه های بس سنگینی از اعتراضات کارگری، توده ای، زنان و جوانان گرفته اند. پس دولت روحانی تافته ای جدا بافته از دیگر دولت‏های نظام جمهوری اسلامی نیست. رفتار و اعمال روحانی و دیگر دولت‏های وابسته برگرفته از سیاست‏های امپریالیستی است و کاملاً آشکار شده است که زبانِ حکومت‏مداران و دولت‏مداران، زبانِ تعرض به معیشت توده ها و زبانِ سرکوب بی‏رحمانه به مطالبات بدیهی کارگران زحمت‏کشان و دیگر ستم‏دیدگان است. از بالا کشیدن حقوق و سرکوبِ اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه گرفته تا اعتراضات بیش از دو هزار نفری کارگران عسلویه نسبت به سیاست‏های ضد کارگری دولت "معتدل"، نمایان‏گر این حقیقت است که رئیسِ دولت نظام جمهوری اسلامی بهمراهِ دم و دستگاه های سرکوب‏گرش، طرفِ صاحبان تولیدی و سرمایه داران اند. و بی علت نیست که جامعه در دایرۀ تنش و کنش‏های سیاسی - اقتصادی و اجتماعی در گشت و گذار است؛ بی علت نیست که اعتراضات و اعتصابات کارگری، توده ای و جوانان دارد با صلابیت هر چه بیشتری حکومت‏مداران و دولت‏مداران ایران را به مصاف می طلبند.

 

اضافه تر اینکه دسترسی به آب و نان برای میلیون‏ها تودۀ ایران مشکل شده است. کرایۀ خانه های بدون استاندارد سر به فلک کشیده شده است؛ درِ کارخانه ها یکی پس از دیگری دارد بسته می‏شود؛ حقوق کارگران را نمی‏دهند؛ کودکان را به کودکان کار تبدیل کرده اند و در این بین رئیس دولت "اعتدال" هم برای طول و درازتر کردن محبوبیت و چاکرمنشی اش به امپریالیست‏ها، دارد افسارهای بندگی و نیز طنابِ "آزادی"ها را سفت و سفت تر می‏کند و نفس های بیشتری را می‏گیرد. روشن است که این جامعۀ مدنظر و پس کلۀ رئیس دولت "اعتدال" است. در جامعه ای که بنابه گفتۀ روزنامه های دولتی، بعد از کارتون خوابی و گورخوابی، به پشت‏بام خوابی، سوپرمارکت خوابی و حمام خوابی و امثالهم شیفت کرده است، را نمی‏توان جامعه ای همطراز با جامعۀ انسانی به حساب آورد. همین چند وقت قبل - و آن‏هم در زیر سلطۀ دولت "اعتدال"، روزنامۀ "صبح امروز" خراسان طی گزارشی و از زبان دختربچه ای می‏نویسد: «ما چهار نفری در این حمام زندگی می‏کنیم. به خاطر اینکه نتوانستیم اجاره خانه مان را بپردازیم. صاحبخانه ما را بیرون کرد و مجبور شدیم در حمام خانه عمه ام ساکن شویم».

آری، در زیر سلطۀ چنین مناسباتی پیدایی این‏دست موارد نه تعجب آور بلکه علامت اوضاع و زندگیِ دردناک، هزاران کودک هم سن و سال دختربچۀ خراسانی است که دارند در اثر سارقان ثروت‏های جامعه به فنا می‏روند. شوربختانه مشکلِ کودکان در ایران یکی دو تا نیست. مدارس فاقد استانداردهای گرمایشی و محفاظتی در برابر باد و باران، سیل و طوفان، و نیز امکاناتی هم‏چون کلاس‏های درس مکفی و دیگر نیازهای آموزشی است. به طور مثال «حمیدرضا درخشانی» مدیر کل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان اعلام کرده است که: "400 هزار دانش آموز این استان به آموزش مجازی دسترسی ندارند". علاوه بر این‏ها اگر بخواهیم به نبود برق و دسترسی به اینترنت و دیگر وسائل ارتباطی ای هم‏چون تلفن های همراه و کامپیوتر و غیره اضافه کنیم، آنوقت آسان‏تر می‏توانیم به عمق فاجعه و جنایتی که دولت حسن روحانی دارد در حق کودکان مرتکب می‏شود، پی ببریم.

این‏ها تصاویر حقیقی جامعۀ ایران و از سرِ خیرِ دولت "اعتدال" است و ربطی به تحریم‏ها ندارد؛ قرار بر این بُود که دولت روحانی به همۀ این‏ها پاسُخ دهد و قرار بر این بُود که برای پُرتر کردن جیب‏های سرمایه داران، دست در "جیب" مردم نکند! امّا و در عوض ثروتِ سرمایه داران بیشتر و جیب مردم را خالی‏تر از گذشته کرده است. علاوه بر این قرار بُود "بی‏جهت" اعتراضاتِ مسالمت آمیز مردمی را مورد تعرض قرار نداد و زندان‏ها را پُر از مخالفین نکند! امّا و در عوض جوابِ هر اعتراض و هرگونه مطالبات بحق را با تهدید، با خشونت، با دستگیری و با شکنجه پاسُخ داده است. به این علت که زبانی به غیر از زبانِ زور و اسلحه نمی شناسد. چرا که نظامِ بدون کار بست زورِ سازمانیافته، نظامِ منطبق با منافع طبقۀ سرمایه داری وابسته نیست.

 

بدین ترتیب و بنابه چنین دلائل روشنی دولت‏های رنگ وارنگ نظام جمهوری اسلامی و از جمله دولت روحانی بدون انتخاب سیاست‏های سرکوب‏گرانۀ دائمی قادر به حکومت‏داری نیستند. نظام جمهوری اسلامی به خیروبرکت سرکوب بردوام مانده است و طبعاً با زور سازمانیافته توده ای بساط اش برچیده خواهد شد. این ذات همۀ نظام‏های سرمایه داری و بخصوص نظام وابستۀ جمهوری اسلامی است. حامی یک درصدی هاست و کاری به نود و نه درصدی جامعه ندارد. به صف شدن مردمِ سرتاسر جهان در برابر سیاست‏های دولت‏های امپریالیستی و آن‏هم به بهانه های گوناگون، چیزی جز این نیست که خشت و پایداری نظام های کنونی با خشونت گره خُورده است. پس جامعۀ نود و درصدی هم نیازمند انتخاب سیاست تعرضی تر و بویژه حمایت و پشتیبانی عملی نیرو و یا سازمانِ مدافع خود در برابر سازمانِ مسلح نظام است. راه و چاره ای به غیر از این در برابر نظامِ سراپا مسلح جمهوری اسلامی نیست. دولت وابستۀ حسن روحانی، با سلاح در خیابان‏ها حضور دارد و با ابزار و آلات جنگی دارد قربانیان نظام امپریالیستی را مورد تحقیر و توهین قرار می‏دهد و در مقابل و تنها با کار بست سلاح است که می‏توان ریشۀ آنرا سوزاند.

در نتیجه آزادی و رهائی جامعه در گرو انتخاب روش‏های تعرضی و سازمانیافته است؛ در گرو عروج سازمانو نیروی منطبق با قاعده های حاکم بر جامعه است. نظام جمهوری اسلامی پس زده نخواهد شد مگر آنکه ارگان‏های مسلح و حافظ بقای وی مورد تعرض بی‏وقفه و بی امان نیروی وابسته به انقلاب قرار گیرد. جامعه از شر مناسبات امپریالیستی رها نخواهد شد مگر آنکه پرچم و آرمانِ کارگران و زحمت‏کشان به اهتزاز در آید. این پاسُخ اساسی و تمام کننده به هزاران معضلات و مشکلات دست ساز دولت‏های امپریالیستی و از جمله دولت وابستۀ جمهوری اسلامی است.

 

 

24 اکتبر 2020

3 آبان 1399

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com