مردم ارمنستان و آذربایجان آماج اهداف پلشت حاکمان مرتجع منطقه ای و قطبهای جهانی اند!

ناصر بابامیری
October 04, 2020

مردم ارمنستان و آذربایجان آماج اهداف پلشت حاکمان مرتجع منطقه ای و قطبهای جهانی اند!

این جنگ ارتجاعی 27 سپتامبر 2020 میان دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر منطقه گورنو-قره باغ شروع گشت. سخن آخر را اول باید زد، جنگ بر سر منطقه ناگورنو- قره باغ میان دو دولت بورژوازی جمهوری آذربایجان و ارمنستان هر چند پیشینه ای قدیمی دارد اما اساسا سرباز کردن هر باره آن تابعی از موقعیت و شرایط منطقه ایست. و به همین اعتبار این جنگ بشدت ارتجاعی بیش از هر زمانی بی ربط به منافع توده های مردم دو سوی این جنگ است و تنها و تنها مردم بیدفاع را گوشت دم توپ میکند. دولتهای حاکم و قطبهای جهانی در پی منافع خود هر بار تحت لوای هویت تراشی قومی-مذهبی دوباره نفرت پراکنی را دامن زده تا میان آنان دیوار چین بکشند. این کشمکش دیرینه بیشتر با پاکسازیهای قومی مذهبی و با ژنوساید ارمنی ها از سوی امپراتوری متوحش عثمانی در جنگ جهانی اول ریشه دوانید اما با برپائی جمهوری سوسیالیستی شوروی و سازمانیابی بدور از هویت سازیها نه تنها از عمیقتر شدن نفرت پراکنیهای قومی_مذهبی برای یکدوره معین تا حدود زیاد جلوگیری شد بلکه ریشه های آن رو به خشکیدن نمود. متاسفانه زیاد طول نکشید اداره خودمختار این منطقه نیز، بمرور با رشد بیش از پیش حاکمیت استالینیستی و ناسیونالیزم عظمت طلب روسی چنان دستخوش تغییر گشت، اختیار شهروندان بر سرنوشت سیاسی خویش از آنانرا سلب نمود. حتی در کشاکش جنگ جهانی دوم و بعد از آن سایر مناطق اتحاد جماهیر شوروی را نیز با شرایط مشابه ارمنستان و آذربایجان مواجهه نمود. و دیدیم در دهه های بعد رشد ناسیونالیسم عظمت طلب روسی، و مناسبات واژگونه سرمایه داری چنان فضایی بر کل اتحاد جماهیر شوروی سابق حکمفرما نمود که در سایه آن هویت سازیهای قومی-مذهبی دوباره سر برآوردند تا جائیکه منجر به پاکسازیهای خونبارقومی مذهبی در یوگسلاوی قدیم نیز شد. کمااینکه کشمکش دیرینه ارمنستان و آذربایجان بر سر ناگورنو-قره باغ نیز یکبار دیگر در اوخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود-1988-1994 که سرمایه داری دولتی داشت نفسهای پایانی را میکشید به جنگ و کشتار ده ها هزار نفری و آورگی صدها هزار نفری منجر شد. متعاقبا در سال 1994 با میانجگری روسیه و کشورهای غرب که هر کدام منافع خود را کم و بیش در این "جنگ افروزی و صلح خواهی" تعقیب میکردند، طی پیمان نامه ای با صلح خاتمه یافت. صلحی که بنا به مفاد این پیمان نامه گورنو-قره باغ و بخشهایی دیگر از مناطق تحت قلمرو جمهوری آذربایجان را ضمیمه خاک ارمنستان کرد. اما پر واضح بود این "پیمان نامه صلح" نه تنها برای خاتمه جنگ افروزی سرهمبندی نشده بود بلکه همچون کاردی در لابلای زخم نگه داشته شد. و تازه زمینه را برای رشد ده ها فرقه و دستجات مذهبی- قومی نه تنها در منطقه قفقاز خوش کرد بلکه میدان را بیش از پیش برای رژیمهای مرتجع نظیر ایران و ترکیه نیز باز کرد جهت دامن زدن به نفرت فکنی و عمیق کردن کشمکش ها در ارمنستان و جمهوری آذربایجان. این دو رژیم فاشیستی تا توانستند برای تقویت و اداره کردن این دستجات گانگستر در منطقه قفقاز هزینه کردند. کمااینکه طی چند روز گذشته رژیم ایران به شیوه ای دو فاکتو خواست عرق ناسیونالیستها در تبریز را باد بزند و بر آتش نفرت پراکنی و پاکسازی قومی مذهبی در منطقه قفقاز بیشتر بدمد.

قفقاز جنوبی بدلیل موقعیت استراتژیک آن در منطقه اعم از راه داشتن به دریای آزاد و یکی از حوزه های مهم انرژی همیشه نه تنها مرکز توجه کشورهای مرتجع منطقه ای بوده بلکه محل رقابت و جدال قطبهای جهانی نیز بوده تا آنرا تحت نفوذ خود داشته باشند. بدیهیست قطبهای رقیب جهت گسترش حوزه نفود خود در این منطقه چون شرایط یکسانی برای اشراف بر آن نداشتند طبیعتا جهت اعمال هژمونی خود هم استراتژی مغایر و گاها متضاد هم نیز داشته اند. برای نمونه روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مدام در تلاش بوده هژمونی خود بر این منطقه را از دست ندهد. اما میداند نباید رقابتهایش با دیگر قطبهای جهانی و شرکایشان به جای برسد که منطقه را در جنگی زود روس و دامنه دار فرو برد که منافع کوتاه مدت و بلند مدت خود نیز را با خطر مواجهه کند. دولت پوتین طی این چند دهه از حکمرانی خود تلاش نموده ضمن تنظیم مناسبات اقتصادی با این کشورها از دیگر راه های ممکنه برای اعمال هژمونی و گسترش حوزه نفوذ خود بر این منطقه فرو گذار نباشد. هزینه کردن جهت ایجاد یک دو قطبی ارتجاعی ناسیونالیستی در این کشورها یکی از آن راه ها و شگردهای مرسوم دولت پوتین است.

اما غرب و آمریکا بدلیل اینکه فرجه هایی که برای دولت روسیه بدلیل موقعیت ژئوپلیتیکی در منطقه دارا بوده برای آنها ملزومات آن کمتر مهیاست، باید جهت رسیدن به اهداف مورد نظر، پروژه خود را از مسیرهای متمایزتر از دیگر رقبای آسیایی خود تعقیب کنند. گسترش بیش از پیش روابط اقتصادی با کشورهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان و سایر مناطق اگر مخرج مشترک همه قطبهای جهانی است اما اعمال هژمونی نیازمند پیمودن مسیرهای دیگریست با حربه های آن. یکی از اهرم و حربه ها زور نظامی و استراتژی جنگی است ولی این استراتژی سالهاست ناکام مانده و حساب پس داده. میماند اینکه بتوانند بواسطه شرکای مرتجع منطقه ای خود نظیر رژیم اردوغان به جنگهای ارتجاعی قومی مذهبی در قفقاز البته آنهم محدود و قابل کنترل برای غرب دامن بزنند. رزِمی فاشیستی اردغان هر چند گاه و بیگاه برای اینکه موقعیت داخلی در ترکیه و انزوای بین المللی خود را با این مانورها روتوش کند افسار گسیخته دست به اعمالی می زند اما بدون چراغ سبر آمریکا و غرب وارد این کارزار جنگ افروزی نخواهد شد!

گفتیم توافقنامه صلح 1994 که گورنو-قره باغ و بخشی دیگر از مناطق تحت قلمرو جمهوری آذربایجان را ضمیمه خاک ارمنستان نمود، آنزمان ناسیونالیزم آذربایجانی هر چند از این صلح دولت «حیدر علی اف» که با میانجیگری روسیه و غرب انجام گرفت دلخوش نداشت اما در آن موقعیت و شرایط که تمام منطقه در تب جنگ افروزیهای"نظم خونین جهانی" داشت میسوخت صدایش در نیامد. طی سالهای زمامداری حکومت حیدرعلی اف یعنی 1993 تا سال 2003 روابط جمهوری آذربایجان بواسطه این میانجیگری جانبدارانه روسیه نه تنها به سردی نگرائید بلکه بیش از پیش به روسیه نزدیک شد. اساسا دو قطبی ناسیونالیستی جمهوری آذربایجان و ناسیونالیزم پرو غربی آذربایجان فربه تر میشدند. جالب اینجاست ناسیونالیزم جمهوری هم آذربایجان و هم جمهوری اناسیونالیزم جمهوری ارمنستان در پی سودپرستی و مصالحشان ناسیونالیستهای این دو کشور را در پیشگاه ناسیونالیزم پرو روسی بسادگی سلاخی میکنند! خصوصا در دوره ریاست جمهوری پوتین بیشتر دولت حیدر علی اف تحت هژمونی روسیه درآمد. دهه اول قرن بیست و یک، هر چند روابط بین حاکمان ارمنستان و جمهوری آذربایجان کمتر تنش ساز بود، اما با واگذاری حکومت به الهام علی اف در سال 2003 دیری نپائید که ناسیونالیزم آذربایجانی در برابر نفوذ سیاستمداران ناسیونالیست پرو روسی معترض ظاهر گشتند. گفتیم از همان زمان که توافقنامه 1994 بین باکو و ایروان امضاء شد و گورنو-قره باغ را ضمیمه خاک ارمنستان نمود، رژیمهای فاشیستی ایران و ترکیه شروع کردند به سرمایه گذاری کردن روی دستجات و فرقه های ملی-مذهبی. این روند کماکان ادامه یافت تا در سالهای بعد که حزب عدالت و توسعه با رهبری اردغان و در ائتلاف با حزب ملی در ترکیه به پیروزی رسید. این پیروزی رویاهای بلندپروازانه در اردوغان را چنان تشدید نمود که خواب احیای امپرتواری عثمانی را در سر بپروراند. حتی چنان این افکار مالیخولیایی اردوغان را وسوسه کرد که در 22 دی ماه 1393 در آیین تشریفات و پیشوازی از محمود عباس، رئیس تشکیلات خود گردان فلسطینی، شانزده سرباز را در هیبت و لباس سپاهیان شانزده دولت ترک تاریخ(به تفسیر خود اردوغان) حاضر کرد که بر روی پلکانی ایستاده بودند. همان موقع پیشروان و آزادیخواهان و خصوصا نسل جوان در شهرهای آنکارا و استانبول و سایر نقاط ترکیه این تشریفات را به ریشخند گرفتند که این مراسم بیشتر شبیه فیلم "جنگ ستارگان" و "ارباب حلقه ها" و سایر فیلمهای تخیلی بود! اشاعه پان ترکیسم و اسلامیسم نه تنها در ترکیه بلکه لیبی، سوریه، عراق و در منطقه قفقاز بخشی از رویاهای دولت فاشیستی اردوغان بود. اما دولت اردوغان پس از ناکامیهای سیاسی در این عرصه ها، وضعیت اقتصادی آن نیز روز به روز رو به وخامت گذاشت. وقتی نتوانست با این بازار گرمیها نه تنها شهروندان آگاه ترکیه را حول سیاسیتهای فاشیستی خود بفریبد و بسیج کند بلکه با مبارزات وسیع و رادیکال در شهرهای بزرگ ترکیه نیز مواجه گشت، اینبار تلاشش را بر این گذاشت تا با حملات وحشیانه به کشورهای پیرامونی و دخالتگری نظامی در لیبی، هجومهای وحشیانه به کردستان عراق و کردستان سوریه و قتل و عام کردن و نسل کشی این خلاء را پر کند.

کمااینکه در راستای اشاعه همین سیاستهای فاشیستی با تشویق علی اف پسر و نزدیکان ایشان جهت بازستاندن گورنو-قره باغ و سایر مناطق که در دوران زمامداری علی اف پدر ضمیمه خاک ارمنستان شده بود میخواست با تحریک آنها و دمیدن در عرق ناسیونالیستی آذربایجانیها، دولت باکو را بیشتر و بیشتر علیه ارمنستان و روسیه بشوراند و ضمنا آقای اردوغان به آنها وعده داد در این جنگ کنار "برادران آذربایجانی خود" خواهد ایستاد و با پهبادها و تسلیحات نظامی و حتی پیاده نظام ترکیه ای در این جنگ ایشان را حمایت خواهند کرد این از یکسو. و از دیگر سو تقویت دستجات و فرقهای مرتجع اسلامی در آذربایجان نیز گفتیم بخشی از تلاش مزبوحانه چندین ساله دولت اردوغان در جمهوری آذربایجان و سایر مناطق بوده و هست برای بازسازی وجهه داخلی خود در ترکیه و سهمخواهی در منطقه به قیمت کشتار انسانهای بیدفاع و آوارگی آنها.

جمهوری آذربایجان به همان درجه که برای روسیه حائز اهمیت است برای ترکیه نیز که یکی از شرکای مهم حوزه انرژی در منطقه محسوب میشود، ارزشمند است. سالانه 16 میلیارد متر مکعب گاز از جمهوری آذربایجان وارد ترکیه میشود که 6 میلیارد متر مکعب آن به مصارف داخلی ترکیه اختصاص مییابد این از یکسو. از سوی دیگر قرداد گاز ترکیه با روسیه نیز که سال 2021 خاتمه می یابد روی روابط دو کشور تاثیر بسزایی خواهد گذاشت. چرا که ترکیه بعد از این قرداد دوباره به خط گاز ترانس آناتولین باید برگردد که این برای روسیه ضررمندست و باید معادلات حوزه انرژی را بنفع خود کنترل کند بشرطی که منطقه را درگیر جنگ طولانی مدت و بی بازگشت به سالهای پیشین نکند.

فوقا ذکر شد بعد از فروپاشی شوروی سابق یک سیاست در این کشورهای تحت هژمونی روسیه عمل کرده است. آنهم رواج دادن یک دو قطبی بشدت ارتجاعی برای سرگرم کردن شهروندان و دور نگه داشتن آنها در سرنوشت سیاسی خود و در عین حال دولتها را به دنباله رو خویش تبدیل نمودن. حتما شنیده اید طی روزهای گذشته که جنگ در دو جبهه ارمنستان و جمهوری آذربایجان دارد جان انسانهای بیدفاع را میگیرد، گزارشهایی حاکی از اینست الهام علی اف معاون دفتر خود را بدلایلی مشکوک دستگیر و ضمنا وزرات دفاع ملی آذربایجان طی بیانیه ای اعلام کردند نیروهای مسلح فرمانده تیم اطلاعاتی-امنیتی را به جرم تجسس برای روسیه و ارمنستان دستگیر نموده اند. یا در ارمنستان هم نمونه مشابه آن کم نبوده. البته این روند یکبار در حکومت پیشین «سرژسار گیسیان» چنان علنا دو قطب ناسیونالیستی ارمنستان و ناسیونالیزم پرو روسی را در برابر هم قرار داد که منجر به استعفای سرژکیسیان شد! این در حالی اتفاق افتاد که دولت سرژ چنان به حمایتهای دولت پوتین کمر بسته بود که در سدد الگوبرداری از دولت ایشان بود در حین اینکه نمیخواست اتحادش با دول غربی لطمه ببیند. و حتی برای تثبیت حاکمیت فاسد خود در دوره دوم سال 2015 طی یک "همپرسی تشریفاتی!" با تغییر در قانون اساسی توانست سیستم جمهوری پارلمانی را جایگزین سیسیتم ریاست جمهوری پیشین در ارمنستان کند. تا اینکه در خیزش ده روزه ای که در آوریل 2018 ارمنستان را لرزاند و اساسا توده ها بپاخاسته علیه نابرابری، فقر، بیکاری، گرانی، تبعیض و افزایش بی رویه مهاجرت و فساد دولتی به خیابانها ریختند اما ناسیونالیزم ارمنستان هم با حمایت غرب و بسیار مهندسی شده با شعارهای ضد ناسیونالیزم پرو روسی با رهبری پاشینیان علیه ریاست جمهوری سرژ سار کیسیان، توانستند بر موج اعتراضات سوار شدند. اساسا دیدیم چگونه مردم ناراضی را که دو قطبی ناسیونالیزم پرو روسی و ناسیونالیزم ارمنستان را مایه ننگ بشریت میدانستند اما با حمایت ناسیونالیست ارمنستان علیه ناسینونالیسم پرو روسی کیسیان، طی کودتایی خزنده که نیکول پاشینیان از آن به درست به "انقلاب مخملی!" اسم برد، سرژ مجبور شد از مقام نخست وزیری استعفا دهد. اشاعه آگاهانه این دو قطب در واقع کاذب و بی ربط به اکثریت جامعه، اینگونه مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانه را از محتوای واقعی تهی و از تحقق اهدافشان دور کنند.

در بیان واقع شهروندان آگاه در ارمنستان و آذربایجان بارها نشان داده و خاطرنشان نموده اند خواهان آن نبوده و نیستند کشمکش ها و جدال های قدیمی هر بار در پی اهداف حقیرانه حاکمان و منافع قطبهای جهانی بر روابط و مناسبات شهروندان دو کشور که خواهان زندگی بدور از هر گونه تبعیض و مبتنی بر مناسباتی آزادانه و داوطلبانه میباشد، سایه بیاندازد.

صف کمونیستها و آزادیخواهان و برابری طلبان و اقشار پیشرو در سراسر جهان باید ضمن محکوم کردن این سیاستهای جنگ افروزانه، نگذارند بیش از این دول سرمایه داری انسانهای بیدفاع را در پی اهداف پلشت خود حول شکافهای قومی-مذهبی یا تحت هر بهانه ای دیگر قربانی کنند.

04.10.2020  

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com