ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت (١١)

اقبال نظرگاهی
May 25, 2020

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت (١١)

اردشیر زاهدی نمونه ای از ناسیونالیسم ایرانی پرو اسلامی

خود شخص اقای زاهدی مهره سوخته سیاسی در 40 سال اخیر است و حمایتهایش از جمهوری اسلامی هم بی ارزش تر از آن است که مورد نقد و بررسی قرار بگیرند. اما آقای زاهدی مثال خوبی است برای نشان دادن معیارها و افکار و پرنسیپهای یک ناسیونالیست ایرانی.

اردشیر زاهدی در گفتگو با جام جم آنلاین بتاریخ 21 مه ی 2020 - تفکرات و احساسات و فرهنگ ناسیونالیسم ایرانی را بنمایش میگذارد: بیگانه ستیزی – اسلام زده گی – و هرزگی اخلاقی و لاقیدی به علم سیاست از مشخصات ناسیونالیسم ایرانی است که در صحبتهای زاهدی بخوبی قابل نشان است.

وقتی اردشیر زاهدی از زیاده‌خواهی دولت‌های آمریکا و انگلیس مینویسد در واقع  منافع ملی را پاسداری میکند و در این امر خیر نه فقط یار و یاور حکومت اسلامی است بلکه حرف و خواست کل ناسیونالیسم ایرانی را نمایندگی میکند چه در حکومت و چه بیرون حکومت اسلامی. در نتیجه این ناسیونالیسم است که زاهدی را کنار پاسداران و روحانیون قرار میدهد و نه خرده حسابها با خاندان پهلوی و یا تطمیع ازسوی جمهوری اسلامی. ناسیونالیستها حاضرند مفت خود را در اختیار حکومت اسلامی بگذارند تا بلکه احساس وطن پرستیشان ارضا بشود و میشود.  

اردشیر زاهدی میگوید "مسؤولین ایران فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده و احتمالا اشتباهاتی هم داشته‌اند، ولی ... در تمام مذاهب، بخشش بزرگ‌ترین لذت در دنیاست و انتقام‌گرفتن یکی از بدترین چیزهاست." تعداد اشتباهات بیشمارعمدی و برنامه ریزی شده از ترورهای داخل و خارج تا پایین انداختن هواپیمای مسافربری را این ناسیونالیست به جمهوری اسلامی میبخشد تا وطن پرستی خودش را برملا سازد. این وطن پرست اسلام زده همچنین به رسم و سیاق آیت الله بی بی سی بکمک روحانیون رفته و مذهب حکومت را بخشش گر و ضد انتقامگیرمعرفی میکند. دفاع ناسیونالیسم ایرانی از دین و مذهب و اسلام و روحانیون قدمتی به قدمت خود ناسیونالیسم ایرانی دارد.

اردشیر زاهدی سپس وزارت خارجه‌ جمهوری اسلامی را مثل فرزند خود دوست دانسته و برای آن احترام زیاد قائل میشود. زاهدی میگوید در ظریف و تیمهای تروریستی وزارت خارجه "حس وطن‌پرستی" می‌بیند و به آنها تبریک می‌گوید. زاهدی میگوید سیاست وزارت خارجه اسلامی قابل احترام است و ادامه میدهد "حتی رئیس ‌جمهور کنونی ایران هم، با کمال قدرت و ادب پاسخ رئیس ‌جمهور آمریکا را داد. برای من دولت‌ها فرق نمی‌کنند، آنچه که مهم است مملکت و وطن و مردمانی هستند که من آنها را برادرها و خواهرهای خود می‌دانم. به اینها ظلم شده‌ است و می‌شود." زاهدی به وضوح نگاه ناسیونالیستها به مهم نبودن نوع دولتها را بیان میکند. چراکه آنچه برای یک وطن پرست مهمه مملکت و وطن است نه جامعه و زندگی مردمان آن. اینکه دولتها چه بر سر مردم آورده و میآورند برای ناسیونالیستها جزئی و قابل اغماض است چون مهم کشور و منافع ملی است.

اردشیر زاهدی سپس خطاب به جوان‌ها می‌گوید که "تاریخ 200‌ ساله اخیر ایران را بخوانند تا ببینند که متأسفانه، همیشه اجنبی‌ها به ایران زور گفته‌اند و لذا ایران باید قدرت داشته باشد تا بتواند در مقابل زورگویی خارجی‌ها بایستد. این مردم نجیب -که من واقعا افتخار می‌کنم بگویم ایرانی هستم- تمام این مشکلات را تحمل می‌کنند تا خودفروشی نکنند." در این پیام زاهدی به جوانان - چند نکته هست اول اینکه همان ادبیات خمینی در نام گذاری دیگر کشورها به اجنبی است. دومن اگر اجنبی ها در 200 اخیر به دولتهای ایران زور گفته اند در عوض دولتهای ایران هم در 200 سال اخیر به مردم ایران زور گفته و بعلاوه تعدی هم کرده اند و جنایتها آفریده اند. آیا جرم و جنایت دولتهای ملی جایی در تفکر ملی گراها دارد؟ خیر ندارد. زاهدی نمیتواند لشکرکشیهای متعدد دولتهای ناسیونالیستی ایرانی به کردستان و خوزستان و ترکمن صحرا و بلوچستان و آذربایجان را زورگویی بداند زیرا وقتی پای منافع ملی ناسیونالیستها مطرح است هر جنایتی دفاع از وطن و رشادت نام میگیرد. از نظر ناسیونالیستها مردم فقط باید در خدمت دولتهای ملی باشند و نه بلعکس. اگر زور گویی خارجی ها بد است (که البته بد است) چرا زور گویی دولت ملی به مردمان اقلیتهای زبانی و مذهبی و فرهنگی در 200 سال گذشته بد نیست؟ و بلاخره یک ناسیونالیست همیشه طرفدار "تحمل کردن" مردم است تا دولت ملی کم نیآورد. زاهدی از قول چند ده میلیون مردم در فلاکت غرق شده ایران میگوید تحمل میکنیم و از خواست اتمی شدن کوتاه نمی آییم و اگر کوتاه بیاییم خود فروشی شده است. این سیاست ناسیونالیستی نه فقط ضد منافع مردم جامعه است بلکه غیر علمی و غیر اخلاقی و دین زده و لمپنانه است.

زاهدی سپس به بخش دیگر از ناسیونالیسم ایرانی که ناسیونالیسم پرو غرب باشد جواب میدهد که "تِز می‌دهند بروید و روی ایران بمب بیندازید! بر سر چه کسی؟ سر مردمی که بی‌جهت به آنها ظلم می‌شود؟ روی سر مردمی که این‌طور شرافتمندانه مشکلات را تحمل می‌کنند تا بتوانند به مملکت‌شان کمک و خدمت کنند. این مردم قابل احترام و افتخارند." بدین ترتیب شاهد دو جنبش در ناسیونالیسم ایرانی هستیم اول جنبش ملی مذهبی که امثال اردشیر زاهدی به آن تعلق دارند و دوم جنبش ناسیونالیسم پرو غرب که چشم انتظار کمک خارجی و حمله آمریکا به جمهوری اسلامی است. هر دو جنبش ناسیونالیسم ایرانی ضد مردمی و ارتجاعی و فاجعه ساز هستند. منافع هیچکدام از این دو جنبش ناسیونالیستی با منافع مردم ایران نه فقط یکی نیست بلکه نزدیک هم نیست بلکه مغایر و متضاد است.

زاهدی میگوید "خوشبختانه ایرانی‌ها مرد و مردانه ایستاده و توانسته‌اند به‌ تدریج حق خود را بگیرند و خود را ثابت کنند." زاهدی حکومت اسلامی جنایتکاران علیه مردم ایران را "ایرانی ها" مینامد و خوشحال است که در برابر خارجی ها خود را ثابت کرده اند. اینکه در این پروسه اتمی کردن حکومت اسلامی چند صد میلیارد دلار به هدر رفته و 70 میلیون جمعیت ایران به زیر خط فقر رانده شده اند برای زاهدی مهم نیست چون برای هیچ ناسیونالیستی مهم نیست. ناسیونالیستها همیشه مردم را فدای منافع خود با تیتر و شعارمنافع ملی کرده اند.

زاهدی از نگاه ناسیونالیسم ایرانی میگوید "عربستان سعودی چه عنوانی دارد جز این ‌که یک رژیم آدمکش و خونخوار است که می‌رود و در مملکت دیگری آدم‌ها را می‌کشد و بعد می‌گوید: من حافظ مکه هستم! کسی که مسلمان است و شرف دارد، آدمکشی و خونخواری نمی‌کند، آن هم این ‌طور وحشیانه." اینجا بار دیگر ناسیونالیسم ایرانی پرو اسلام دهن میگشاید و اسلام را منهای آدمکشی و خونخواری میداند. این ناسیونالیست در حالی به جوانان ایران درس تاریخ میدهد که خود تمام واقعیتهای تاریخی را تحریف و اسلام را صلح طلب و مردم پناه معرفی میکند. اما ناسیونالیسم ایرانی پرو اسلام نمی داند که مردم ایران هم از آیات خونین قرآن خبر دارند هم از اعمال رسول الله و ولی الله و امامان و رهبران صدر اسلام تا به خمینی و خامنه ای و دیگر وحووش اسلامی. و هم خود با تجربه زنده شمشیر خونین اسلام را دیده اند. لذا این بخش از ناسیونالیسم ایرانی بی آینده است و با سرنگونی جمهوری اسلامی مجبورند به ضلع دوم خود یعنی ناسیونالیسم پرو غرب بپیوندند. و ناسیونالیسم و ناسیونالیستها همیشه این انعطاف پذیری را در خود دارند که بنا به منافع خود که منافع ملی نامگذاری شده روزی پرو اسلامی باشد و روز دیگر حامی زرتشت یا مسیحیت یا بهائیت یا یهودیت.

 این ناسیونالیست ایرانی پیام میدهد که "من به همه هموطنانم قول می‌دهم که شرافت و وجدانم را در اختیارشان قرار بدهم و در هر جا که از دستم بربیاید، از وطنم دفاع خواهم کرد، چون افتخار می‌کنم که هم ایرانی باشم، هم مسلمان و از چیزی هم باک ندارم. این را باید غرب بفهمد که اگر یک مسلمانی بد کرد، او نامسلمان است، نه این‌که همه مسلمان‌ها بد هستند." شرافت و وجدان تمام ناسیونالیستها در منفعت شخصیشان خلاصه میشود حال چه مقام باشد چه پول و چه شهرت و منزلت خانوادگی. ناسیونالیستها همیشه و همه جا منافع شخصیشان را پشت دفاع از وطن پنهان میکنند تا مردم فریبی کنند. ناسیونالیستها همیشه و همه جا برای منافعشان یا مسلمانند یا مسیحیند یا یهودیند یا بهاییند یا زرتشی و هندو و غیره. دین و مذهب همیشه ابزار ناسیونالیستها برای سواری بر گرده مردم بوده است. زاهدی میخواهد این اصل را از چشم مردم ایران پنهان کند حال آنکه مردم امروز ایران اسلام پناهی سیاستمداران را میشناسند و علیه آنند اما فریبکاری ناسیونالیستها مانع از دیدن واقعیتهای اجتماعی است.

و اما تئوری توطئه: ناسیونالیسم ایرانی با همه شاخه ها و جریاناتش همواره با زنده نگاه داشتن تئوری توطئه سعی در متصل کردن اعتراضات اجتماعی به دشمنان خارجی و طرح دولتهای خارجی برای پایین کشیدن دولتهای ملی داشته و دارند. این از بی بضاعتی سیاسی ناسیونالیستهای راست و چپ ایرانی نیست که همواره با علم کردن یک دشمن هیولایی خارجی با تمام قوا از منافع ملیشان دفاع میکنند. بلکه ترس و نگرانی از مبارزات اجتماعی مردم خودی است که ناسیونالیستها را وادار میکند غولی از دشمنان خارجی بسازند تا با آن ملیتاریزه کردن جامعه را در دستور خود بگذارند و دست خود را در سرکوب مردم باز بگذارند و با متصل کردن مبارزات مردم به دشمن خارجی بگیر و ببند و سرکوب این اعتراضات را توجیه و مشروعیت ببخشند. اینجا خبرنگار ناسیونالیست پرو اسلام جام جم است که میپرسد "تئوری دولت آمریکا این است که با استراتژی فشار حداکثری مردم در تنگنا قرار می‌گیرند و این باعث نارضایتی و شورش مردم می‌شود که نهایتا تغییر رژیم اتفاق می‌افتد. از آنجا که ایران در چند سال آینده تبدیل به بزرگ‌ترین قدرت موشکی منطقه می‌شود، می‌خواهند جلوی این فرآیند را بگیرند تا ایران به زانو دربیاید و تسلیم خواسته‌های آنها بشود. در این‌ باره چه دیدگاهی دارید؟" که شاهد هرزگی اخلاقی ناسیونالیسم اسلام زده ایرانی هستیم. این دیپلمات کهنه کارمیگوید "غلط می‌کنند و بسیار زیاد هم غلط می‌کنند! به قول معروف، «شتر در خواب بیند پنبه ‌دانه». آنها کی هستند که به ما دستور بدهند؟ هر کسی که علیه مردم خودش صحبت کند، یا از اعراب منطقه و اسرائیل و سیا پول بگیرد و خودفروشی کند، بدنام است و به‌ درد مردم نمی‌خورد و نهایتا هم با بدنامی ساکت خواهد شد." هرزگی اخلاقی با هرزگی سیاسی تکمیل میشود ناسیونالیسم را شکل میدهد. او هم خودش را در کنار حکومت اسلامی علیه اعراب منطقه و اسراییل و سیا قرار میدهد و در عین حال مخالفان حکومت اسلامی را به پول گرفتن از اعراب منطقه و اسراییل و سیا متهم میکند- همان اتهام سپاه پاسداران اسلامی. این همسانی و هم منافعی ناسیونالیسم ایرانی با حکومت اسلامی نه جدید است و نه محدود به چند نفر امثال زاهدی است. از مهندس بازرگان و نهضت آزادی شروع میشود و در جنگ ایران و عراق به اوج میرسد و علی رغم قلع و قمع این طیف از ناسیونالیسم ایرانی توسط حکومت اسلامی هنوز کماکان ادامه دارد. چرا؟ چون ناسیونالیستها با تمام بی اخلاقی و وحشیگریشان هنوز در وطن پرستی و منافع ملیشان کنار هم بوده و خواهند بود. "ایران باهوش‌تر از این حرف‌هاست. تاریخ دارد و شرف دارد و به این آسانی نمی‌شود آن را از جا تکان داد. من هم شرافتمندانه برای این افراد دعا می‌کنم که این‌طور همه ناراحتی‌ها و مشکلات را تحمل کرده‌اند تا به برادرها و خواهرهایشان خدمت کنند. این قابل تقدیر است." زاهدی به برادران پاسدارش دعا میکند که رفتند به برادرها و خواهرهایشان در سوریه و لبنان و عراق و یمن کمک کردند تا مشت محکمی بزنند در دهن آمریکا و انگلیس. این است ناسیونالیسم ایرانی.

زاهدی سپس ساده لوحانه عقده های دوران کودکیش را چنین بازگو میکند "به هرحال ما نباید اجازه دهیم که دوباره استیلای آمریکا و انگلیس تکرار شود. یادم هست بچه که بودم، پدر مرا با آن فضاحت دزدیدند و ما همین‌طور ویلان و سرگردان، بدون پدر و مادر مانده بودیم! با چه مصیبتی رفتیم برای دیدار با خواهرم و بعد آمدیم تهران. از خانه می‌خواستیم برویم جایی، باید به سرباز روسی یا انگلیسی یا آمریکایی حساب پس می‌دادیم که: از کجا آمده‌ایم و کجا می‌خواهیم برویم! توی خانه خودمان، با ما مثل دزدها رفتار می‌کردند. این وضع ما بود. از لحاظ اقتصادی هم که اوضاع کشور خراب بود. روزولت، چرچیل و استالین برای کنفرانس تهران آمدند اینجا. روزولت و چرچیل به دیدن پادشاه نیامدند، اما استالین با واسطه‌هایی آمد و ایشان هیچ‌وقت این محبت استالین از یادشان نرفت! این رفتار امپریالیسم با ما بود. اینها همه در من اثر گذاشته و می‌دانم که جنگ چقدر بد است. در صف می‌ایستادیم و نان «سیلو» می‌گرفتیم که از سنگ‌های درونش، دندان‌هایمان می‌شکست! ما باید از مملکتمان دفاع کنیم و نگذاریم یکسری عروسک‌های پشت پرده بیایند و منافع مملکت ما را به خطر بیندازند. تردیدی ندارم که جوانان امروز ایران تاریخ را خوب می‌خوانند و می‌دانند. غیرت و جراتش را هم دارند. کسی نتوانسته تا به امروز به ایران زور بگوید و آخر سر این ملت حقش را کف دستش گذاشته‌اند. حالا هم باید قدرت داشته باشد و حق آنها را کف دستشان بگذارند. چرا آنها داشته باشند و ما نداشته باشیم؟ اینها کی هستند که بخواهند ما را قضاوت کنند؟ چه کسی چنین حقی به آنها داده؟ آیا رفتارشان شرافتمندانه است؟ نه. بنابراین من به همه این جوان‌ها افتخار می‌کنم. به آنها می‌گویم که این شرافت شما را نشان می‌دهد که در مملکت‌تان مانده‌اید و می‌خواهید از حق‌تان دفاع کنید. خدا را هزار بار شکر که قدرتش را هم دارید." به این ترتیب کینه شخصی و حس ناسیونالیستی و توکل اسلامی با هم معجونی را میسازند که سیاست خارجی ناسیونالیسم ایرانی است.

زاهدی ناسیونالیست میگوید "من از نزدیک با باراک اوباما دیدار نداشته‌ام، ولی به هر حال آمد نشست و توافق ‌نامه امضا کرد، اما یک خلی هم پیدا شد و این‌طوری عمل کرد. البته به هیچ‌ کدام از اینها نمی‌شود ایراد گرفت، چون هرکدام منافع مملکت خودشان را می‌خواهند، ولی این ایراد به آنها وارد است که وقتی ما می‌گوییم ما هم منافع مملکت خودمان را می‌خواهیم، می‌گویند: نه. البته غلط زیادی می‌کنند و چنین حقی هم ندارند." ناسیونالیستهای قومی هم وقتی با ناسیونالیسم ایرانی روبرو میشوند همین استدلال را دارند که چطور حکومت ایران برای ملت خودش حق و حقوق قائل است اما حق و حقوق ما را نمی دهد و اینکه غلط میکنند و ما هم برای منافع ملی خودمان میجنگیم. واقعیت این است که ناسیونالیسم ایرانی حق و حقوقی برای هیچکس قائل نبوده و نیست و ناسیونالیسم قومی هم برای سهم خودش از قدرت سیاسی و اقتصادی گریه میکند و گرنه غم بی حقوقی مردم را ندارد. اگر داشت در کردستان عراق به "کردها" این حق داده میشد. در کشور آذربایجان این حق به "ترکهای آذری" داده میشد. در کشورهای عربی این حق به "عرب ها" داده میشد و در کشور ترکمنستان این حق به ترکمن ها داده میشد. مبارزه ناسیونالیستها برای منافع خودشان است و نه حقوق ضایع شده مردم.

زاهدی دیپلمات ناسیونالیست میگوید "اتم هم چیز کثیفی است، هم چیز خوبی است. درست مثل زبان که اگر خوب بگوید خوب است و گر بد بگوید، بد است. اگر قرار است همه کشورها از اتم فقط برای برق و مسائل غیر جنگی استفاده کنند، ایران هم باید داشته باشد. دوست و رفیق من ذوالفقار علی بوتو می‌گفت: ما پاکستانی‌ها حاضریم علف بخوریم، ولی تسلیم نمی‌شویم... و کارشان هم در اتمی به نتیجه رسید. ولی عادتا، اتم ضد بشر است و من هر چیزی را که ضد بشر باشد، ته دلم با آن مخالفم. بشر، بشر است. هوادار همه انسان‌ها هستم. به نژاد برتر هم اعتقاد ندارم." این الفاظ و تفکر یک ناسیونالیست ایرانی است که به لمپنیسم سیاسی آغشته و دوری آن از منافع مردم روشن است.

زاهدی اضافه میکند "در زمانی که من با تحریم مردم مخالفت می‌کنم و از استقلال کشور و حق داشتن امکانات هسته‌ای دفاع می‌کنم و پای ملت و مردمم می‌ایستم، وقتی کسی درجهت مقابل این موضع‌گیری بایستد هرکس که باشد او بدون شک تیشه به ریشه ملت می‌زند وخائن است چه اصلاح‌طلب باشد چه سلطنت طلب." روشن است که زاهدی از جمهوری اسلامی دفاع میکند اما این دفاع با عبارات همیشگی ناسیونالیسم یعنی ملت و مردمم  صورت میگیرد و بعلاوه مخالف خود را خائن (همان مفسد فی الارض اسلامیها) مینامد.

چند نقل قول:

زاهدی ادامه میدهد "من فقط حرفم را برای ثبت در تاریخ می‌زنم. هر فرد و گروهی که علیه کشور و مملکتش اقدام کند و برود و برای نابودی کشورش از دیگران پول بگیرد، نه قابل اعتماد است، نه قابل احترام. اگر هم به این مملکت بیاید، باید نوکری کسی را بکند که او را سر کار آورده تا او را نگه دارد. حرف همه اینها مفت است. همه اینها دارند خیانت می‌کنند. این آقایی که می‌گوید: برو بمب بینداز، اگر هم توی ایران کس و کاری ندارد، مگر قبر پدر و مادر و خاله و عمه‌اش در ایران نیست؟ اینها احمق و خائن هستند و به جایی هم نمی‌رسند و باعث تأسف هم هستند، چون من معتقدم ایرانی شرف دارد و باید دنبال شرافت و عدالت برود." این است ذهنیات و خلقیات و ادبیات و فهم یک ناسیونالیست.

 ... و ادامه میدهد "در مورد اتم، معتقدم چیز کثیفی است، ولی اگر دیگران می‌توانند داشته ‌باشند، چرا ایران نباید داشته‌ باشد؟ اگر مساوات است که همه باید داشته ‌باشند. دو دوتا، چهار تا می‌شود. سعودی چکاره است که بخواهد بیاید در مملکت من آقایی کند؟ من لجن می‌مالم به سرش! این حرف‌ها چیست؟ در سوریه چه غلطی کردند جز ویرانی؟ توانستند رژیم را عوض کنند؟ در افغانستان چه غلطی کردند جز تخریب؟ در یمن همین‌طور؟"

... "بارها در مصاحبه‌ها و مقالاتم چه در دوران مسؤولیت چه بعد از انقلاب درباره صدمات انگلیس به ایران آشکار موضع گرفتم و تنها کسی بودم در تاریخ ایران که وزیرخارجه بریتانیا جورج براون را تهدید کردم اگریک بار دیگر هواپیماها و جت‌های جنگی شما از بالای سر ناوهای ما درخلیج فارس عبور کنند می‌زنیم و منهدمشان می‌کنیم."


"امثال علم و هویدا ... هر دوخیلی هم با من دشمن بودند و افراد دنباله‌ روی اینها. این اواخر کار سر همین مسائل من خودم بارها از مسؤولیت‌هایم استعفا کردم که پذیرفته نشد." 

نتیجه گیری: کودنی سیاسی و بی پرنسیبی اخلاقی و تحریف تاریخ و جلوه دادن منافع حاکمان بجای منافع مردم و اسلام زدگی از خصوصیات ناسیونالیسم ایرانی است. ناسیونالیسم ایرانی نمی تواند ارتجاعی نباشد و مدرن باشد. ناسیونالیسم ایرانی نمی تواند سکولار و بی دین باشد و پرو اسلامی نباشد. ناسیونالیسم ایرانی نمی تواند تاریخ را تحریف نکند و بنفع خودش بازتعریف نکند. ناسیونالیسم ایرانی نمی تواند علمی و مودب و با پرنسیب باشد. ناسیونالیسم ایرانی پرخاشگر و هوچیگر و دین زده و مرتجع و بی پرنسیب بوده و هست. اردشیر زاهدی یک نمونه از ناسیونالیسم ایرانی است. با لغات و جملاتی که بکار برد سطح نازل اخلاق و منطق و سیاست خود و ناسیونالیسم ایرانی را به ما و به نسل جوان معرفی کرد. ناسیونالیسم خطری است که آینده جامعه ایران را تهدید میکند اول ناسیونالیسم ایرانی با هردو جناح پرو اسلامی و پرو غربیش و دوم ناسیونالیسمهای رنگارنگ قومی و مذهبی.

 

اقبال نظرگاهی

24 می 2020

 

 

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com