آیا سرمایه داری بسترهای لازم را برای سوسیالیسم فراهم می آورد؟ / ح. جوینده

مطلب
March 30, 2020

آیا سرمایه داری بسترهای لازم را برای سوسیالیسم فراهم می آورد؟

تفاوت این بستر سازی با دورانهای دیگر یا فرماسیونهای دیگر مانند کمون اولیه، برده داری و فئودالی چیست؟

آیا فرماسیونهای قبلی بهتر این بستر سازی را برای این ترانسفورمشن یا انتقال برای جامعه بعدی فراهم آورده اند یا فرماسیون سرمایه داری بستر را بهتر برای فرارویش سوسیالیسم هموار کرده است؟ ح. جوینده

متاسفانه برداشت کاملا نادرستی وجود دارد که گویا فرماسیونهای قبلی بستر سازی بهتر را برای برده داری و فئودالیته و سرمایه داری آماده کرده است تا سرمایه داری برای سوسیالیسم. این موضوع را پی می گیریم.

این برداشت به چند دلیل اتکاء دارد، یکم، بر این نظر است که نظامات بر حسب استثمار، انتقال را با سهولت بیشتری برای فرماسیون استثماری بعدی فراهم میآورند چون همه شان استثماری اند و بنابر این استنباط، چون انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم از نظم استثماری به غیر استثماری ست این انتقال حتی چندین برابر مشگلتر و پر دردسرتر از فرماسیونهای قبلی خواهد بود. دوم اینکه پیدایی نظام جدید در بستر نظام قدیم دارای حداقل هایی قابل مشاهده ایی است مثل حداقلهای قابل مشاهده فئودالی در برده داری و سرمایه داری در فئودالیته. و ادامه می دهند که در سرمایه داری مثل اینکه بسترهای سوسیالیستی مجال ظهور نمی یابند چون سوسیالیسم استثماری نیست و سرمایه داری ماشین سرمایه است و نه سوسیالیسم و سوسیالیسم بسترهایش را بعد از انقلاب سوسیالیستی شکل می دهد. و دلیل سوم رشد و پیشرفت نیروهای مولده، صنعتی شدن و بارآوری بالا را نگاه داروینیستی تحقق سوسیالیسم قرار می دهند و آنرا مردود می شمارند.

نگاه همه جانبه از ما می طلبد که بیش از یک عامل را در نظر بگیریم البته نه اینکه اگر یک عامل حقیقتا تعیین کننده باشد باز هم در تلاش برای یافتن عوامل بی تاثیر دیگر باشیم. در توضیح اینکه استثماری بودن چه وزن و تاثیر تعیین کننده ای می تواند در پاسخگویی به سوال بالا در حدود و اندازه بسترسازی سرمایه داری برای سوسیالیسم دارا باشد استثماری بودن یا نبودن ادله ای نارسا و ناکافیست چون از پاسخگویی طفره میرود. ما می بایست برای انتقال از یک نظام به نظام دیگر، زمینه های مادی بستر جدید را در نظر گیریم و هیچگاه یک عامل که از عملکرد فرماسیونی بر آمد می کند را مبنا قرار ندهیم مبنا بررسی ما مناسبات و نیروهای درگیر در آن است و بدین ترتیب خود را محدود به یک عامل، یعنی استثمار نمی کنیم. درست است استثمار عامل اصلی مبارزه ما علیه نظام سرمایه داریست و شاید سدی در ابتدای بر پایی سوسیالیسم باشد اما این عامل به حد و اندازه ایی نیست که همه چیز را تحت شعاع خود قرار دهد. موضوع را بیشتر پی می گیریم.

در مقایسه با فرماسیونهای قبلی هیچگاه کمون بستر برده داری را در خود شکل نداد زیرا بستر کمون اولیه بر همکاری و کار جمعی و تقسیم کار اجتماعی بر حسب شکار و جمع آوری فرآورده های طبیعی و ... استوار بود و اما برده داری بر اسارت انسان به عنوان برده استوار است، که از بیگاری او همه چی را مهیا می گرداند. برده داری با حذف ساختار کمونی طی یک دوره طولانی سرانجام پدیدار می شود. و همینطور روابط برده داری هم نتوانست بستر بروز فئودالیسم را مهیا سازد زیرا فرماسیون فئو دالی بر کار رعیت بر زمین، استوار بود فئودالیسم با حذف کامل ساختار و بسترهای برده داری بسترهای خویش را بنا گذاشت. و همینطور تولید کالایی یا سرمایه داری نتوانست در بستر رابطه ارباب رعیتی شکل بگیرد زیرا سر مایه داری بر کار آزاد کارگر مزد بگیر استوار بود. و سرمایه داری برای موجودیت خویش مستلزم به نابودی همه بستر های فئودالیستی و ایجاد بسترهای مورد نیاز خویش شد. نتیجه اینکه در فرماسیونهای قبلی، فرماسیونهای جدید برای مستقر شدن می بایست تمامی ساختار جامعه کهنه را بدور بریزد و از نوع طرحی نو در اندازد آیا برای سوسیالیسم هم همینطور است می بایست همه بستر های جامعه سرمایه داری را بدور بریزد؟

اما در سرمایه داری با اجتماعی شدن تولید، هر پیشرفت و رشد نیروهای مولده و نوآوری و تولید انبوه یا بسیار، همه بستر های لازم برای به عینیت دادن سوسیالیسم فراهم می آورد. در نظم سرمایه داری نیروهای مولده به شکل اجتماعی در بالاترین سطح رشد تکنولوژیک و بارآوری به حرکت در می آیند، و هیچیک از این اقدامات نه تنها علیه سوسیالیسم نیست بلکه فراهم شدن بسترهای لازم سوسیالیسم در همه سطوح می باشد. می بینیم بستر های سرمایه داری نه همانند بستر برده داری در تضاد با کمون اولیه. و نه همانند فورماسیون بستر فئودالیته علیه بستر فورماسیون برده داری. و نه در تضاد مابین بستر فورماسیون فئودالیته با بستر سرمایه داری، بلکه همه بسترهای سرمایه گهواره رشد و زایش سوسیالیسم فرداست. سوسیالیسم همه بسترهای لازم خود را با پیشرفت نظم سرمایه داری بدست می آورد. اگر مبنا را بر بسترها بگذاریم می بینیم هر گام نظام سرمایه داری در ایجاد رشد و تکنولوژی و پیشرفت نیروهای مولده وتولید انبوه و اجتماعی شدن در جهت آماده سازی شرایط مساعد برای بروز سوسیالیسم است و بدین ترتیب می توان گفت سرمایه داری جاده صاف کن سوسیالیسم می باشد.

عامل مهم تغییر و تحولات و تغییر فرماسیون، بستگی به اندازه رشد و پیشرفت نیروهای مولده و در سطح ارتقاء روابط اجتماعی انسانها دارد. کوچک و بی اهمیت قرار دادن این مهم در پیروزی سوسیالیسم، این برداشت نادرست را در ما تقویت می کند که اگر در جامعه ای بستر های لازم صنعتی و پیشرفت و نوآوری و تولید انبوه موجود نیست چندان دارای اهمیت نیست. و پیروزی سوسیالیسم تنها با اتکاء به ارتقاء سطح آگاهی سوسیالیستی در میان کارگران ایجاد خواهد شد. و تاکید بر موعظه گری یا ترویج توهمی بیش در بر پایی سوسیالیسم نیست. و اتکاء به کار ترویجی بدون وجود ساختارهای لازم در بتن جامعه سرمایه داری برای ایجاد سوسیالیسم تلاشی بیهوده ایی بیش نیست. نظام کالایی سرمایه داری پیشرفته ترین فضا را برای رشد نیروهای مولده و تولید اجتماعی ایجاد می نماید از منوفکتور، به تولید صنعت ماشین بخار، و از آن به صنعتی بزرگتر با ماشینهای درون سوز و برق و الکترونیک و کامپیوتر تا آتومشن... فراهم می شود، تا آنجا که، حالا خود سرمایه داری، تنها سد راه رشد و پیشرفت نیروهای مولده و روابط و مناسبات حساب شده دقیق انسانها در کنترل تولید، منابع، حفظ محیط زیست و رفع تهدید جنگ نظامی هسته ای ... مبدل گردیده است. و در نهایت بنا به اتکاء یگانه این نظام به سود و تنها به سود، جهان را در سراشیب بحرانهای مداوم و نیستی رهنمون می سازد. که در تضاد با هستی اجتماعی انسانها قرار می گیرد و با مقاومت دائم کارگران و اوج گیری مبارزات طبقاتی که در نهایت کارگران با انقلاب به این نظم(بی نظمی) پایان می بخشند.

بر پایی نظام برده داری از زمان سومریان 7500 سال   پیش و بعضی حتی آغاز برده داری را تا 11000 سال قبل قلمداد می کنند"1 و آغاز فئودالیسم را 476میلادی و پایانش را 1450 میلادی می دانند هر چند فئودالیسم و یا رابطه اقتصادی متکی به زمین و کار رعیت چه از طریق کنترل خوانین و چه شاه توسط نماینده گان محلیش ( شیوه تولید آسیایی) تا 60 سال پیش هم همراه با تولید سرمایه داری موجود می بود و شاید هنوز هم بتوان در بعضی نقاط موجودیت آنرا شاهد بود."2 با یک حساب و کتاب سر انگشتی می توانیم ببینیم نظام برده داری حداقل 5000 سال و نظام فئودالی یا اقتصاد وابسته به زمین و رعیت بیشتر از 1000 سال دوام داشته اند اما در مقایسه با نظام سرمایه داری که بین 300 تا 500 سال قدمت آنرا برآورد می کنند.3 انقلاب اکتبر 1917 روسیه اولین اقدام بشری در کنار گذاشتن نظام سر مایه داری در مقایسه با نظامات دیگر است که تقریبا کمتر از نصف دوره قبلی(فئودالی) و یک دهم زمان برده داریست. و این مهم میّسر نمی بود مگر نظامی با خصوصیت سرمایه داری که همه بستر های لازم یک زندگی اجتماعی و اشتراکی را با مشخصه رشد و پیشرفت و نوآوری با خود بهمراه نمی داشت و بهمین ترتیب بر حسب شواهد امکان پیروزی جهانی سوسیالیسم تا پایان این سده امری بسیار محتمل می باشد.

ح. جوینده

28 مارس 2020

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com