آموخته‏ هایی از عزیمتِ خیزش آبانماه

شباهنگ راد
January 19, 2020

آموخته‏هایی از عزیمتِ خیزش آبانماه

غلظتِ سیاسی جامعۀ ایران رفته‏رفته در گردِ نوین‏تری، در آبانماه مراقب‏بان نظامِ کنونی را مورد مخاطب قرار داده است. رودررویی سیاسی - عملی جوانان با سرکردگان نظام جمهوری اسلامی، یادآور و هم‏سوئی با جوشش‏های مبارزاتی دهه‏های قبل‏تر بُوده و اگرچه، خیزش همه‏گیر آبانماه بمانند اعتراضاتِ پیشین، فاقدِ ثمره‏های لازمه و بایسته پیرامونِ کسب مطالبات دیرینه‏اش بُوده است، ولی و بطور قطع می‏شود گفت که آورندۀ تجارب گرانبهاء، دست‏آوردهای غنی و بخصوص اعلان جدلی تازه‏تر به حاکمان و قداره‏بندان ایران می‏باشد. در هر صورت و علی‏رغم تسلطِ مجدد سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بر مسند قدرت، جنبش‏های اعتراضی ایران در بطن خود، از آموزه‏های گوناگون و وافری هم‏چون ضعف‏ها، عقب‏نشینی‏ها، شکست‏ها، ایستادگی و مقاومت برخُوردار می‏باشند که توجه و دقتِ آنی بدان‏ها، می‏تواند خیزش و جنبش‏های اعتراضیِ آتی کارگری، توده‏ای و جوانان را به سمت والاتری رهنمون سازد.

 

به دُرست پندارها بر آن است که کُنش و واکنشِ سیاسیِ دو سوی جامعه - یعنی عمل و عکس‏العمل بالائی‏ها و پائینی‏ها -، از آغازِ بر سر کار گماری سران رژیم جمهوری اسلامی پُر تب و تاب، ناآرام و پُرسروصدا بُوده است. بطور مثال جامعه در آغازۀ حاکمیت سران رژیم جمهوری اسلامی، شاهد تعرضِ ارگان‏های سرکوب‏گر به زنان و دختران تحت عنوان "یا روسری، یا توسری" و بدنباله پایداری آنان در برابر سیاست‏های ارتجاعی و عقب‏مانده؛ تعرضِ سازمانیافته و مسلحانه به خلق‏های ستم‏دیدۀ کُردستان و ترکمن‏صحرا و نبرد قهرمانانۀ ستم‏دیدگان در برابر نیروهای مسلح نظام؛ هجوم ددمنشانه به هزاران زندانی کمونیست، مبارز و مخالف در درونِ سیاه‏چال‏های مخوف و به تبع مقاومت و ایستادگی زندانیان در برابر شکنجه‏گران و جلادان؛ یورش پی در پی و تحمیل قوانین ضد کارگری، به کارگران توسط نهادها و ارگان‏های وابسته به دولت و متعاقباً اعتراض و اعتصاب آنان، در برابر ناامنی‏های شغلی و عدم پرداخت دست‏مزدهای تعیین شده؛ اعتصابات و اعتراضات دانشجویان در درونِ دانشگاه‏ها پیرامون سیاست‏های سرکوب‏گرانه و دیگر محدویت‏های تحصیلی توسط قدرت‏مداران و دیگر نهادهای ضد دانشجوئی و غیره، حکایت از بی‏قراری و پویائی جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده‏ای، زنان، دانشجویان و جوانان، نسبت به مدافعین مناسبات و سیستم امپریالیستی نظام حاکم بر ایران دارد.

 

پُر واضح است که دلیلِ و بروز چنین رخدادهای مبارزاتی، یعنی بالندگی جنبش‏های اعتراضی‏ای هم‏چون آبانماه، مربوط به اتخاذ سیاست‏های سرکوب‏گرانۀ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، در قبال خواست‏های بدیهی میلیون‏ها انسان دردمند و آسیب‏دیده است. نظام حاکم بر ایران، ظلم، ستم، تبعیض و نابرابری‏های رفاهی، اجتماعی و سیاسی را در ابعادی بی‏سابقه و آن‏هم توأم با بگیر و به بندها و خشونت، بر پهنۀ جامعه حاکم گردانده است. به عبارت دقیق‏تر خشونت در درونِ جامعه نهادینه و به یگانه سیاست سردمداران رژیم جمهوری اسلامی تبدیل گشته است. بیش از 1500 کُشته در تظاهرات آبانماه امسال، بازگوکنندۀ جایگاه راه‏کارِ سران حکومت نسبت به خواست‏های مسالمت‏آمیز میلیون‏ها انسان رنجدیده است. نظام جمهوری اسلامی دستگیر کرد و زد و کُشت تا حاکمیت و سیستم طبقۀ سرمایه‏داری محفوظ بماند. دودلی نیست که جمهوری اسلامی زبان و منطق‏اش، زبانِ زور و خشونت است و بدون بکارگیری سلاح، نظام وامانده و نظام فاقدِ حیات می‏باشد. به طور یقین روزی از صفحات تاریخِ سیاسی سران حکومت، بدُور از خون و خون‏ریزی و بدُور از تعرض به معیشت کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده‏های ستم‏دیده و محروم نیست. شوربختانه سران حکومت تاکنون هزینه‏های بس سنگین و جبران‏ناپذیری از جنبش‏های اعتراضی گرفته‏اند که توضیحِ دقیق آن‏ها ناممکن می‏باشد. نزدیک به چهار دهه هزاران مادر داغدیده در گُورستان‏های متفاوت کشور بدنبال فرزندا‏ن‏شان‏اند؛ هزاران کارگر زندگی‏شان در اثر زیاده‏خواهی صاحبان تولیدی و کارفرمایان به تباهیِ کامل رفته است و صدها تن دیگر، جان‏شانرا در اثر بی‏مبالاتی و سهل‏انگاری کارخانه‏داران از دست داده‏اند؛ بدن نحیفِ ده‏ها دانش‏آموز و آن‏هم در مدارسِ فاقد استاندارد سوخت، و در این‏میان کسی پاسُخگوی این‏دست جنایات فجایع و دردناک نیست. معلوم است که جامعه در برابر اعمال جنایت‏بار و هزاران مصائب دست‏ساز زورگویان و استثمارگران تاب نخواهد آورد و مسببین اصلی آنرا به مصاف خواهد طلبید؛ معلوم است که نظام طبقاتی حاکم بر ایران، مولّد تنش و متعاقباً تولیدگر مقاومت و نیز مقابلۀ رودررویی کارگران، زحمت‏کشان، جوانان و قربانیان نظام امپریالیستی با مدافعین آن خواهد بُود. بی دلیل نیست که جامعه از آرامشِ دل‏بخواۀ حاکمان بدُور شده است و اضافه بر این بی‏دلیل هم نیست که نظام، هر آن‏چه را که در توبره داشته و دارد به میدان کشانده است تا جنبش‏های اعتراضی و واخواهی میلیون‏ها انسان رنجدیده را به عقب راند. جدال بی‏سابقۀ مردم و جوانانِ بیست و نه استان، از سی و یک استانِ کشور در آبانماه، نمونۀ گویای انزجار و تنفرِ قربانیانِ نظام امپریالیستی و رنجدیدگانی‏ست که این‏روزها جامعه در ابعادی دیگر شاهد آن می‏باشد؛ جدال و رودرروئی بی‏امان و سرنوشت‏سازی که دارد شکل تازه‏تر و رادیکال‏تری بخود می‏گیرد و بار دیگر و پُر سر و صداتر و همه‏گیرتر، دُهلِ پایانی رژیمِ وابستۀ جمهوری اسلامی را خواهد نواخت.

 

به هر حال و بر خلاف اراجیف و یاوه‏گوئی‏های منادیان و جیره‏خواران سرمایه - مبنی بر ادامۀ جنبش‏های "مدنی"  و مسالمت‏آمیز -، مردم تصمیم خود را بر سرِ عدم ماندگاریِ سران رژیم بر اریکۀ قدرت گرفته‏اند و بارها و بارها و به اشکال متفاوت، نظر سیاسی و عملی خود را نسبت به سیاست‏ها و قوانین نوشته شدۀ جانیان بشریت اعلام کرده‏اند. تحمیلِ چهار دهۀ فضای سیاسیِ بستۀ سران حکومت به جامعه از یک‏سو، و نارضایتی گُستردۀ میلیون‏ها کارگر و جوان در پهنۀ ایران علیۀ بی‏عدالتی‏های موجود از سوی‏دیگر، نشانِ از تنشِ بنیادی دو سوی متضاد از هم است که بی‏گمان اعتراضات آبانماه، نه از تک‏نمونه‏ها، بساکه بیانِ چندین بارۀ خواسته‏های پایمال شدۀ دردمندان، اعلانِ علنی و تازه‏تر مبارزاتی جوانان و محرومان به حاکمان ایران، و نیز تجسمِ تصفیه حساب سیاسیِ نهائی، با جرثومه‏های فساد و تباهی از اریکۀ قدرت است.

در حقیقت سران نظام بدُرستی پی بُرده‏اند که جامعه تماماً در تقابل با آنان قرار گرفته است و مضافا این‏که پی بُرده‏اند، میزانِ فروریزی سیاسی و حکومت‏مداری‏شان بیشتر و بیشتر شده است. یعنی این‏که ماندگاری‏شان به تار موئی بند شده است؛ یعنی این‏که علی‏رغم سازمان دادن ارُکسترهای عزاداری و مذهبی، پیرامون مرگ قاسم سلیمانی، فضای جامعۀ برای حاکمان و دار و دسته‏های متفاوت‏شان، ناامن و ناامن‏تر شده است؛ یعنی این‏که مردم و جوانان تصمیم سیاسی خود را نسبت به سران حکومت گرفته‏اند و خواهان ادامۀ حکومتِ، حکومت‏مداران جانی و وابسته به امپریالیسم و آن‏هم با هر ظاهر و رنگی نیستند؛ یعنی این‏که دسیسه‏ها و توطئه‏های سردمداران رژیم، کاملاً فاقدِ کاربُرد در میان توده‏های رنجدیده و جوانان شده است. اعتراضات چند روزۀ اخیر و آن‏هم در چندین شهر ایران از جمله تهران، یزد، کرمانشاه، بابل و غیره - و بویژه در حول و حوش "سوگواری" سلیمانی -، نشانۀ افکار و خواسته‏های میلیون‏ها انسان دردمند و جوانانی‏ست که جان‏شان از دست سران حکومت به لب‏شان رسیده است.

 

قرار بر این بُود که سران رژیم بمدت طولانی‏تر از مرگ "سردار" نظامیِ برون مرزی‏شان، بهره‏برداری‏های سیاسی کنند؛ به خیال خود بر آن بُودند تا در فضای "سوگواریِ" یکی از فرماندهان جنایت‏پیشه، بار دیگر فضای سکوت و رعب و وحشتِ بعد از تظاهرات گُستردۀ آبانماه در سرتاسر جامعه را حاکم گردانند؛ امّا غافل از آن‏که، قرار بر این نبُوده است که جنبش‏های اعتراضی و جوانان، از طرح مطالبات و خواسته‏های دیرینۀشان پس کشند و هم‏سو با سیاست‏های سران نظام، به سوگِ جانیانی هم‏چون قاسم سلیمانی به نشینند. به این علت که سوگواریِ سازمانداده شدۀ نظام، با برگزاری گرامیداشت جانباختگان راهِ رهائی و هم‏چنین راه‏اندازی تظاهرات و تجمعات مردمی، از دو جنس متضاد از هم‏اند که یکی نافی دیگری‏ست. انصافاً سران حکومت دریافته‏اند که جنبش‏های اعتراضی سر دراز دارند و حاضر به معامله، حاضر به سکوت و یا حاضر به تن دادن به دسیسه‏ها و انتخاب مسیر خودساختۀ دولت‏های امپریالیستی، عناصر و دیگر دار و دسته‏های وابستۀشان نیستند. نظام در انتظار آرامش بیش از این در درونِ جامعه بُوده است و در مقابل جامعۀ ناآرام، در مدت زمانی کوتاه، جواب خود را به حامیان و به منادیان سرمایه داده است. چرا که قبل‏تر جنبشِ اعتراضی آبانماه، مُهر مخالفت همه‏گیر و پیشروندۀ خود را در سرتاسر جامعه کُوبیده است و بدون کمترین شک و تردیدی، رشد و حاصل‏خیزی آن، منوط به کنار زدن ضعف‏ها، منوط به دخالت‏گری‏های عملی و رویارویی دسته‏ها و تجمعات سازمانیافتۀ روشن‏فکری و کمونیستی با ارگان‏های مسلح و سرکوب‏گر رژیم - و آن‏هم بموازات جنبش‏های اعتراضی - است. به این علت که جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده‏ای - با هر میزان آگاهی و دانش سیاسی -، بدون هدایت و پشتیبانیِ عملی عناصر و نیروهای سازمانیافته و مسلح کمونیستی، به اهداف لگدمال شدۀ خود دست نخواهند یافت. بنابراین ثمره و عزیمت جوشش‏های اعتراضیِ گُستردۀ آبانماه، در بستر چنین سیاستی، یعنی در انتخابِ سیاست نظامی مدافعین طبقۀ کارگر و دیگر توده‏های محروم علیۀ نیروهای مسلح به ثمر خواهد نشست و قدم به‏قدم، زمینۀ فروپاشی حکومت‏مداران ایران را فراهم خواهد کرد. در حقیقت به کرات و به دفعات گوناگون جامعه، کارگران، زحمت‏کشان، زنان، جوانان و بالاخره قربانیان نظام امپریالیستی، خواست‏ها و اعمالِ مختص به قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه را اعلام کرده‏اند و با تمام وجود، آمادۀ پس زدن تمامی دم و دستگاه‏های سرکوب‏گر و عناصر رنگ وارنگ نظام جمهوری اسلامی‏اند. پس جنبش‏های صدمه‏دیده، نیازمند استفاده از فرصت‏هایی هم‏چون دیماه نود و شش، و آبانماه نود و هشت می‏باشد و آشکار است که رسالت و استفادۀ مثمرثمر از آن‏ها، بر عهدۀ همۀ مدعیان منافع کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده‏های ستم‏دیده و محروم است. با این اوصاف حضور در درون جامعه و تماس ممتد با توده‏ها و بویژه سازماندادن اعتراضات کارگری، و مازاد بر همۀ این‏ها صدمه زدن به نهادها و ارگان‏های سرکوب‏گر رژیم جمهوری اسلامی، فرصت‏ها و پیشرویی‏های اعتراضی - مبارزاتی را دو چندان خواهد کرد و گام به‏گام، نظام را به جایگاهِ حقیقی‏اش هُل خواهد داد.

 

خلاصه و بر خلافِ بعضاً نظرات طرح شده مبنی بر این‏که جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده‏ای با ادامۀ روش‏های "متمدنانه" و مسالمت‏آمیز، و یا بدون هدایت‏گران کمونیستی، سلطه و مناسبات سرمایه‏داری وابسته در ایران را زبر و رو خواهند کنند، چیزی جز خام‏اندیشی، و چیزی جز انحرافِ و پس زدن آرمانِ و خواست‏های کارگری و آن‏هم بعنوان یگانه طبقۀ تا به آخر انقلابی نیست. روشن شده است که اعتراضات کارگری و توده‏ای و جوانان تا مادامی‏که، ثقل و مرکز اصلیِ حافظ بقای نظام امپریالیستی - یعنی ارگان‏های مسلح - را نشانه نگیرند، مناسبات امپریالیستی به طرقی دیگر پا بر جا خواهد ماند. این‏ها از زمره آموزه‏ها و درس‏های گرانبهائی‏ست که می‏توان از دلِ دیگر مبارزات کارگری و توده‏ای سرتاسر جهان و بویژه منطقۀ خاورمیانه آموخت. در هر صورت جنبشِ اعتراضی آبانماه، علی‏رغم انتخاب رویۀ تازه‏تر، نیاز به سازمانِ منطبق با قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه دارد؛ قانون‏مندی‏های خشنی که جزء جدائی‏ناپذیر سیاست‏های دولت‏مردان ایران تبدیل گشته است. مجال و راهی به غیر از رودرروئی عملی، در برابر طلب‏کنندگان دمکراسی و آزادی، و نیز پیگیران مطالبات و خواست‏های کارگری و توده‏ای نیست. پس خواست‏های بنیادی اعتراضات آبانماه، تنها با عزیمت به چنین مسیری ثمره خواهد داد.

19 ژانویه 2020

29 دیماه 1398


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com