هفته خونین در ایران که بوسیله دولت ارتجاعی - فاشیستِ سرمایه آفریده شد!

حمید قربانی
November 28, 2019

هفته خونین در ایران که بوسیله دولت ارتجاعی - فاشیستِ سرمایه آفریده شد!

 که بیش از ۳۶۶ نفر کشته، ۷۰۰۰ هزار نفر اسیر و بیش از ۲۰۰۰ نفر زخمی داشت.*۱

آری، زیبایان را کشتند، ابلهان ابلهانه*۲ به توصیفش مشغول!

اما، فقط، انقلاب سرخ کارگران جواب آنست! باید نظام حاکم، طبقه سرمایه دار و دولت دیکتاتورش را انقلاب مسلحانه کمونیستی طبقه کارگر نشانه بگیرد و نه چیز دیگری را! طبقه کارگر باید سازمان یابد، متحزب، متحد شده و مسلح گردد! جز به خویش بعنوان یک طبقه به طبقه، نیروی دیگری باور نداشته باشد! حزب نوین*۳ را موجودیت دهد که هیج دولت، حزب، سازمان، تشکل جهانی و ملی موجود متعلق به او نیست، زیرا که ضد نظام موجود، برای واژگون نمودن جامعه سرمایه داری از طریق زور و قهر سازمان یافته پرولتارها و برای دولت طبقه کارگر – دیکتاتوری پرولتارهای مسلح نیستند!

طبقه میتواند، این ترانه سرود جان لنون را رو به همه زحمتکشان بخواند :  به هیچ چیز باور نداشته باشید، به خدا باور نداشته باشید که تو آفریدی! به مذهب و ملت باور نداشته باشید، به حاکم  و پیشوا باور نداشته باشید، فقط به من باور داشته باشید! من طبقه کارگر، من پرومته قهرمان روشنی آور، من نجات دهنده شما و خود هستم!

https://www.youtube.com/watch?v=WNLUn3dDrhk

 

نگاهی گذرا به بیانیۀ کانون نویسندگان ایران و یک نوشته از محمد قراگوزلو! و... در رابطه با اعتراضات اخیر و برخورد جنایت کارانه دولت سرمایه داری ایران به اعتراض کنندگان!

وجود دولت از آنجا در جامعۀ سرمایه داری ضرورت پیدا کرد که دستمزد طبقه کارگر را در آن حد و حدودی نگاه دارد که طبقه سرمایه دار بدان تمایل دارد. اقتباس از کاپیتال، جلد اول، کارل مارکس، ۱۸۶۴.

کانون نویسندگان ایران: به سرکوب مردم معترض پایان دهید!

کانون نویسندگان ... می نویسد : « کانون نویسندگان ایران مقابله‌ی خشونت‌بار با آزادی بیان مردم را محکوم می‌کند و خواهان رهایی همه‌ی بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر است و هشدار می‌دهد: « حاکمان به جای تحقیر، تهدید و سرکوب معترضانی که جز فریاد سلاحی ندارند، به حق آزادی بیان آنها تمکین کنند، نیروهای امنیتی و انتظامی را با آلات و ادوات سرکوبگریشان از خیابان‌ها جمع کنند و به مردم فرصت اعتراض و بیان خواسته‌هایشان را بدهند.»

یک هفته اعتراض کارد به مغز استخوان رسیدگان،  تجاوز و شکنجه شدگان، پا برهنه شدگان، گرسنگان، کارگران و زحمتکشان استثمارشده  و سرکوب گری نیروهای دولتی و خون و آنش در ایران که باعث بیش از ۳۶۶ کشته، ۷۰۰۰ باز داشتی و بیش از ۲۰۰۰ زخمی گشت، پایان یافت. گروه ها،احزاب سیاسی و غیره در باره آن، هرکدام به قدر توان و وسع  طبقاتی خودشان بیانیه دادند و به توجیه و تفسیر و توصیف آن پرداختند  و از آنجمله، عالی جنابان جمع شده در کانون نویسندگان ایران، این وجدانان آگاه؟ جامعه  اطلاعیه ای  داده اند و ضمن تشریح فقر و گرانی و دادن پاسخ به فریاد های از درد نداری و اما از دولت دیکتاتور و جانی و جنایت کار، دولت خفه کننده زنان با حجاب شان، کشتن و مثله کردن نویسندگان متعرض مثل سعید سلطانپور، سعید سیرجانی، محمد مختاری و محمد جعفز پوینده، دولتی رهبر و بنیاد گذار درهمان سال ۱۳۵۸ فریاد کشید و مسئولان و قصابان "با دشنه  ای در دست" با امام اول شیعیان که در یک روز ۷۰۰ اسیر جنگی را به دستور پیغمبر اسلام  سر بریده بود و سر ها را در چاه آب انداخته بود، تشبیه نمود و به آنها امر که همان کار را با مخالفین نمایند و... خواستار تمکین دولت " به حق آزادی بیان  آنها تمکین کنند، ..."، شده اند تا نقش خود را  به باور من، در توهم آفرینی خود آگاه و یا ناخودآگاه که جامعه طبقاتی برایشان تعیین و معین کرده است به نقش دولت در جوامع طبقاتی و خاصه در جامعه  ادغام شده در سرمایه داری جهانی ایران  بازی کرده باشند، جامعه ای  که در ۱۰۰ ساله اخیر ، روزی نبوده که دولت دست از سرکوب و بگیر و ببند و کشتار برداشته باشد که وظیفه ای نیز، جز این نداشته است و به وظیفه گردن نهاده عمل نمایند!

همه می دانیم که نقش دولت و تمامی دستگاههای وابسته بدان، فقط در سرکوب مستقیم و در استخدام؛ آموزش  مجهز کردن  نیروهای باتوم بدست و تفنگ بردوش  خلاصه نشده و نیست، بلکه با استفاده از امکانات مادی و معنوی که از دسترنج کارگران و زحمتکشان  در اختیار گرفته است، دستگاه های دیگری  مانند دستگاه مذهب، مدیا  و ایدئولوژی های دیگر مانند ناسیونالیسم، عدالت پروری "عدل علی"، سرکوب ذهنی و مغزی کارگران و زحمتکشان را نیز، بر عهده دارد و سعی میکند که خود را یک دستگاه صالح و به نفع همه طبقات و اقشار جا بزند و به خود  تقدس ببخشد " هگل – دولت پیاده شدن  ایده آل آسمانی - خدائی بر روی زمین است. " و برای همین است که نیاز به قوانین و دستگاه های دروغ پراکن و توهم آفرین دارد.

این تا آنجاست که کارل مارکس در کتاب هجدهم برومر- لوئی ناپلئون – ارکان جامعه طبقاتی را این چنین بر می شمارد : - مالکیت خصوصی، خانواده، مذهب، نظم و آرامش – که البته بلافاصله مدیا و نقش اش  را، بر آنها می افزاید.

باید به این آقایان و خانم های نویسنده و... گفت که اگر دولت میخواست « به حق آزادی بیان آنها تمکین کنند، نیروهای امنیتی و انتظامی را با آلات و ادوات سرکوبگریشان از خیابان‌ها جمع کنند و به مردم فرصت اعتراض و بیان خواسته‌هایشان را بدهند.» که دولت طبقاتی  - دستگاه سرکوب طبقه حاکمه بر علیه طبقه محکوم نبود که بساط استثمار مفتخوران سرمایه دار، این انگل های زالو صفت از نخست اصولا و اساسا بنیاد گذاشته نمیشد و یا سال ها قبل برچیده شده بود که این همه زندان، زندانبان، جلاد، مسجد، کلیسا، کنیسه و... لازم نبود! مؤسسه و سازمان جهانی و کشوری، خدا و مذهب بعنوان تریاک توده های رنج و زحمت نبود و...

براستی، چرا نمیتوان در زمان تشدید مبارزه طبقاتی از دولت سرمایه داری جز تشدید  سرکوب و کشتار مخالفین و بویژه کارگران و زحمتکشان انتظار دیگری داشت؟ زیرا که دولت سرمایه داری یعنی دستگاه سرکوب طبقه سرمایه دار بر علیه طبقه کارگر و متحدین آن میباشد و این سرکوب را دولت  تا آنجا و اندازه ای ادامه میدهد  که یا  کارگران فرمان سرمایه را تمکین نمایند و یا اینکه، کارگران و زحمتکشان دولت را درهم شکنند. این مبارزه از طرف طبقه کارگر و سرکوب از جانب دولت  تا درهم شکستن دولت سرمایه داران از جانب کارگران که جز با به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی میسر نیست و یا بر گردن کشیدن طوق استثمار و سکوت و تمکین نمودن کارگران به فرامین طبقه سرمایه دار که دولت طبقاتی در جامعه جاری و ساری مینماید و مرگ ناگزیرآنها، ادامه می یابد!

 این را تاریخ  خونین جوامع طبقاتی و بویژه مبارزه طبقاتی این ۳ قرن طبقه کارگر جهانی و طبقه کارگر در ایران در ۱۰۰ سال اخیر، بر علیه طبقه سرمایه دار، آشکارا و بعینه نشان داده است.

تنها کافی است که حتی بمثابۀ یک کارگر و زحمتکش عادی ، نه کارگر آگاه، انقلابی و کمونیست، اما اپورتونیست نشده  و به کاسه لیس طبقه سرمایه دار تبدیل نشده، به نوشته های عمومی – تاریخی در باره کمون پاریسِ سال ۱۸۷۱ نگاه کنید! تا نقش دولت را بفهمید!

به باور من، این را،  فقط اپورتونیست ها، سازشکاران و صلح طبقاتی موعظه کن های سوسیال دمکرات و خرده بورژواهای لباس کمونیست به تن کرده و مزدوران نفوذی سرمایه داران در صفوف کارگران، میتوانند انکار نمایند! 

برای این است که لنین در مقاله ی برنامه نظامی انقلاب پرولتری بعد از نقد این خائنین می نویسد :  « طبقه ستمکشى که براى آموختن طرز استعمال اسلحه و بدست آوردن آن نکوشد فقط شايسته آن است که با وى همانند برده رفتار کنند. زيرا اگر ما به پاسيفيستهاى بورژوا و يا اپورتونيست مبدل نشده باشيم نميتوانيم اين نکته را فراموش نماييم که در جامعه طبقاتى زندگى ميکنيم و جز مبارزه طبقاتى راه خروج ديگرى از آن وجود ندارد و نميتواند داشته باشد. در هر جامعه طبقاتى، اعم از اينکه بنايش بر بردگى يا سرواژ باشد و يا، مانند امروز، بر کار مزدى، در هر حال طبقه ستمگر مسلح است. نه تنها ارتش دائمى فعلى بلکه ميليس فعلى هم - حتى در دمکراسى‌ترين جمهوريهاى بورژوازى مثل سوئيس - تسليح بورژوازى بر ضد پرولتاريا است. اين حقيقت آنقدر ساده و روشن است که تصور نميرود به مکث در روى آن نيازى باشد. همينقدر کافى است يادآور شويم که چگونه در کشورهاى سرمايه‌دارى از ارتش بر ضد اعتصاب کنندگان استفاده ميشود.». لنین برنامه نظامی انقلاب پرولتری سال ۱۹۱۶.

به باور من،

واقعا هم و بویژه در جامعه ای همچون ایران امروز، تا لحظه ای که اعتراض کنندگان – کارگران و زحمتکشان  " جز فریاد سلاحی" نداشته باشند، یعنی خود را سازمان جنگی نداده و به سلاح آتشین مسلح نکرده باشند، کمیته های سرخ مسلح  و حزب مسلحانه کمونیست را موجودیت نداده باشند،  بر نیروهای سرکوب گر دولتی نتاخته باشند،  همانطور که بارها در تاریخ مبارزه طبقاتی و همین چند سال دیده ایم، همچنان سرکوب شده، کشته گردیده و زخمی و زندانی میشوند! هیچ انتظار دیگری هم نباید داشته داشته باشند، نمیتوانند داشته باشند، زیرا که جامعه طبقاتی است و دولت دستگاه سرکوب و دیکتاتوری طبقه حاکم – سرمایه داراست! یا باید به همه چیز، به استثمار وحشیانه، تحقیر و گرسنگی و خواری، مورد  علاقه سرمایه داران و دولتیان آنها، تمکین کنند، یا سرکوب میگردند و تن بیجانشان را بر روی اسفالت خیابانها می کشند.  

خیرخواهان، عدالت پروران، برابری طلبان، آزادیخواهان برای همه  و خیر اندیشان به حال دولت هم همچنان می توانند، یاوه تمکین دولت به خواستهای کارگران بسُرایند!  و به دولت نصحیت نمایند که «  به حق آزادی بیان آنها تمکین کنند، نیروهای امنیتی و انتظامی را با آلات و ادوات سرکوبگریشان از خیابان‌ها جمع کنند و به مردم فرصت اعتراض و بیان خواسته‌هایشان را بدهند.»  و دولت یک خنده تمسخرآمیز زده و کار جنایت آمیز خود را که خوب  بلد است و بارها آن را تجربه کرده است، ادامه داده و در آینده نیز ادامه میدهد!  مگر اینکه سمبه پر زور باشد، یعنی کارگران سازمان یافته باشند، اعتصابات اقتصادی سیاسی راه انداخته و بویژه مسلح شده و به جنگ طبقاتی برخاسته باشند.

کارگران در یونان در چند سال قبل، ۳۵ اعتصاب عمومی ۲۴ ساعته و ۴۸ ساعته سازمان دادند، ولی به این دلائل اساسی که  چون حزب انقلابی نداشتند و مسلح نبودند،  برنامه ای برای انقلاب کردن نداشتند، نتوانستند، کاری از پیش ببرند. اینجاست که باید به خاطر سپرد که هرگز سلاح نقد را نباید جانشین نقد سلاح  نمود. سازمان و سلاح در دست کارگران میتواند پیروزی را به ارمغان آورد!

 

این عزیز دردانه های جامعه، این  نویسنده و شاعر و نمایش نامه نویسان  و اقتصاددانان و جامعه شناسان و چه چه ها! یعنی نقش دولت را در جوامع طبقاتی نمی دانند و از آن بی اطلاعند؟ اینها که بسیاری شان  به چند زبان خارجی نیز، مهارت دارند و از مترجمان  به نام و مشهورآثار مارکس و انگلس و گرامشی و لنین و... هستند، آیا اثر دورانساز کارل مارکس و دوست اش انگلس به نام مانی فست حزب کمونیست را نخوانده اند؟ یا منافع نویسندگی شان!! ایجاب می کند و کرده است، آن به فراموشی سپرده شود؟ 

آقایان و خانم های دانا و با احساس را تشویق به خواندن دو باره و یا چندین باره  این اثر می کنم که در آن، از جمله در فصل ۲ آن، چنین نوشته میشود : « تاریخ جامعه هائی که تا کنون وجود داشته ( البته غیر از کمون اولیه که تا آن زمان هنوز کشف نشده بود - من - حمید) تاریخ مبارزه  طبقاتی است» ، «دولت  مدرن کمیته ایست برای اداره امور طبقه بورژوا ...» و « در اوضاع و احوال زندگی پرولتاریا، دیگر شرایط جامعه کهن نابوده شده است. پرولتاریا مایملکی ندارد؛ مناسبات وی با زن و فرزند با مناسبات خانواده های بورژوازی هیچگونه وجه مشترکی ندارد؛ کار نوین صنعتی و شیوه نوین اسارت در زیر یوغ سرمایه، که خواه در انگلستان و فرانسه و خواه در آمریکا و آلمان یک نواخت است،(خواه در ترکیه و ایران، خواه در شیلی و آفریقای جنوبی و... – من)  هر گونه جنبه ملی را از پرولتاریا گرفته است. قانون، اخلاق، مذهب، برای وی چیز دیگری نیست جز تعصب بورژوازی که در پس آنها منافع بورژوازی پنهان شده است. » ، در پایان این فصل آنها چنین جمع بندی می کنند : « قدرت حاکمه سیاسی بمعنای خاص کلمه عبارت است از زور متشکل  یک طبقه برای سرکوب طبقه دیگر. هنگامیکه پرولتاریا بر ضد بورژوازی ناگزیر بصورت طبقه ای متحد گردد، و از راه یک انقلاب، خویش را به طبقه حاکمه مبدل کند و بعنوان طبقه حاکمه مناسبات کهن تولید را از طریق اعمال جبر ملغی سازد، آنگاه همراه این مناسبات کهن تولیدی شرایط وجود تضاد طبقاتی را نابود کرده و نیز شرایط وجود طبقات بطور کلی*** و در عین حال سیادت خود را هم بعنوان یک طبقه از بین می برد.

بجای جامعه کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتیش، اجتماعی از افراد پدید می آید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است. » تأکید از من است.

البته لنین هم، بعنوان  یکی از شاگردان ساعی و انقلابی ، این آموزگاران پرولتاریای جهانی ، چگونگی موجودیت یافتن و کارکرد دولت طبقاتی را، چنین ارزیابی و توصیف می کند :  « ﻓﺼﻞ ۱-  ﺟﺎمعۀ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ و دوﻟﺖ؛ "دولت"، ﻣﺤﺼﻮل ﺁﺷﺘﯽ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯼ ﺗﻀﺎدهاﯼ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ است.» به بیان دیگر: در نظام سرمایه داری، ما با دولت به معنی حقیقی آن یعنی با ماشین سرکوب یک طبقه به دست طبقۀ دیگر و آنهم سرکوب اکثریت به دست اقلیت روبرو هستیم، روشن است که برای توفیق در امری چون سرکوب منظم اکثریت استثمار شونده به دست اقلیت استثمارگر حد اعلای بیدادگری و درنده خویی و دریاهایی از خون لازم است و از میان همین دریاها است که جامعۀ بشری نیز در نظام بردگی، نظام سرواژ و نظام مزدوری ( سرمایه داری- م) راه خود را طی می کند.

 و اما بعد، هنگام گذار از سرمایه داری به کمونیسم، دستگاه خاص یا ماشین خاص برای سرکوب یعنی "دولت" هنوز لازم است، ولی این یک دولت گذرا است، دولت به معنی حقیقی نیست، زیرا سرکوب اقلیت استثمارگر به دست اکثریت بردگان مزد بگیر دیروزی، کاری است نسبتآ چنان آسان و ساده و طبیعی که به بهای خونهای خیلی کمتر از سرکوب قیام بردگان، دهقانان صرف (رعایای مملوک- م) و کارگران مزدبگیر تمام شده و برای جامعۀ بشری خیلی ارزانتر تمام خواهد شد. این سرکوبی با اشاعۀ دموکراسی برای چنان اکثریت عظیمی از جمعیت همراه است که نیاز به داشتن ماشین خاص برای سرکوب، به تدریج از بین می رود. استثمارگران بدون داشتن ماشین بسیار پیچیده و بغرنج طبعاُ نمی توانند مردم را سرکوب کنند، ولی مردم با "ماشین" بسیار ساده و حتی تقریبا بدون این "ماشین"، بدون دستگاه خاص، تنها با عمل ساده تشکل توده های مسلح (در این جا پیش دویده میتوانیم بگوئیم نظیر شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان) می توانند استثمارگران را سرکوب کنند. سرانجام کمونیسم است که دولت را به کلی غیر لازم می سازد، زیرا در آن هنگام دیگر کسی نیست که سرکوبش لازم باشد. یعنی به مفهوم یک طبقه، به مفهوم مبارزۀ دائمی و سیستماتیک با بخش معینی از اهالی "هیچکس نیست" ما خیالباف نیستیم و امکان و ناگزیری تندروی های تازه ی افراد و نیز ضرورت سرکوبی این این قبیل تندروی ها را به هیچوجه نفی نمی کنیم. ولی اولا، این کار نیازی به ماشین خاص و دستگاه خاص سرکوب ندارد، زیرا خود مردم مسلح این کار را با همان سادگی و سهولتی انجام می دهند که هر جماعتی از افراد متمدن در همین جامعۀ کنونی نزاع کنندگان را از هم جدا می سازند یا رفتار خشونت آمیز نسبت به زن را روا نمی دارند. ثانیا، ما میدانیم که علت اساسی اجتماعی تندروی ها در زمینۀ تخطی از قواعد زندگی جمعی استثمار توده ها و احتیاج و فقر آنان است. با از میان رفتن این علت عمده، تندروی ها نیز ناگزیر رو به "زوال" خواهند رفت. ما نمیدانیم که این امر با چه سرعت و با چه تدریجی صورت خواهد گرفت، ولی می دانیم که تندروی ها زوال خواهند پذیرفت و با زوال آنها دولت نیز زوال خواهدیافت.

 

« بدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى(دیکتاتوری پرولتاریا- من) و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه "زوال" از راه ديگرى امکان پذير نيست.»، لنین- دولت و انقلاب.

 

اما و این امای برزگی است و براستی،

این آقایان و خانم های نویسنده گرامی،  از چه کسانی انتظار دارند که به "سرکوب مردم متعرض " پایان دهند؟ چرا، باید پایان دهند؟ از دولتی که  اساسا برای سرکوب هر گونه حرکت طبقه ی کارگر و زحمتکش و فرزندان روشنفکر و متعرض آنها موجودیت یافته است، آیا میتوان انتظاری غیر از سرکوب حرکاتی داشت که اوضاع اجتماعی موجود را در خطر می اندازند؟ نکند این امر بر کانون نویسندگان مستولی شده است و  کانون نویسندگان ایران در این اندیشه واهی است که در اتاق فرماندهی نشسته است و یا دولتمداران چیزی نمی دانند و منتظرند که آقایان و خانم های نویسنده شان به آنها علم سیاستمداری و دولتمداری  یاد داده و یا  به آنها  فرمان ایست دهند.

 آیا تا کنون دولت سرمایه داری ای در جهان سراغ دارند که هنگامی که احساس کند که سرمایه در خطر است،  که مالکیت خصوصی مورد حمله قرار گرفته باشد، سود طبقه سرمایه دار در خطر است که موجودیت خودش در خطر است که مالکیت خصوصی و کار مزدوری در خطر افتاده است، در سرکوب و تار و مارکردن اعتراض کنندگان از خود و بخود کوچکترین تردید و دو دلی نشان داده  و یا راه داده باشد؟

آیا نمی بینند و ندیده اند که در همین فرانسه  زادگاه  دموکراسی نوین، حقوق بشر، شعار برابری آزادی برادری، در همین یک سال  در مقابل اعتراض و تظاهرات نه چنین گسترده بخشی از طبقه کارگر فرانسه – جنبش پیراهن زردها- چه برخوردهای خشنی انجام گرفته است؟ آیا تانک های ارتشی و۳۰ هزار نیروی ویژه و رنجر  ارتش فرانسه را در خیابانهای پاریس ودیگر شهرها ندیده اند؟ که حتی به پیر زن ۷۰ساله نیز رحم نکرده  و او را زیر پوتین های خویش له کردند!

آیا  آقایان و خانم ها، از دولت سیاه پوستان آفریقای جنوبی دموکراتیک تر و ملی تر و مردمی تر دولتی را میشناسند؟ همین دولت آفریقای جنوبی در سال ۲۰۱۲ با کارگران اعتصابی معدن طلای سفید ماریکانا که فقط برای افزایش دستمزد( من روزی ۱۴ ساعت، در ۱۰۰۰ متری زیر زمین کار میکنم ، طلا تولید میکنم،  با خطرات مرگ آفرین روبرو هستم و اما پول خرجی برای فرستادن دخترم به مدرسه را ندارم- کارگری در مصاحبه با روزنامه نگاران) چه رفتاری داشت؟ مگر غیر از این بود که از زمین و هوا، مانند دولت اصلاحات محمد خاتمی در ایران، در مورد کارگران اعتصابی در خاتون آباد – شهر بابک - کرمان، به فرمان سرمایه داران نشسته در دفتر لندن  شرکت صاحب معدن، خانم هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه دولت دمکرات  اوباما و مشاوره و فرمان سرمایه دار سیاه پوست و پفیوزی - سیریل راماپوسا - که هم اکنون رئیس جمهور آفریقای جنوبی است، کارگران را به رگبار بستند، ۳۴ نفر را در یک آن قتل عام کردند، ۱۷۶ نفر را زخمی و ۲۷۶ نفر را دستگیر و به زندانهائی که بوسیله دولت نژاد پرست سرمایه داران سفید پوست ساخته شده بودند،  تحویل دادند برای ادب شدن؟!

آیا واقعا  نویسندگاه،  شاعران و مترجمان جمع شده در کانون، نمی دانند و یا نخوانده اند که دولت  در جامعه سرمایه داری اساسا، دستگاه سرکوب طبقه سرمایه دار برعلیه طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان است و هر گاه احساس شود که سرمایه و مالکیت خصوصی  درخطراست، باید نیروی سرکوب گر را گسیل نماید و سرکوب کند.

 

 این شرط بقاء هر گونه دولت سرمایه داری در طول این ۳۰۰ یا ۲۰۰ساله در سراسر جهان بوده و تا وقتی که سیستم سرمایه داری امپریالیستی بر جهان حاکم باشد، چنین خواهد بود و هست!

یک لحظه سرکوب کمون پاریس را به یاد آورید! سرکوب حرکت کارگران درآمریکای خیلی دموکرات و آزاد! در اول ماه مه ۱۸۸۶ را به یاد آورید! فقط ۵۰ هزار کمونارد را یا در خیابانهای پاریس به قتل رساندند و یا ۸ روز از صبحگاهان، یعنی، طلوع اشعه های خورشید  تا غروب آفتاب دسته دسته، کمونارد های اسیر و زخمی از زن و مرد و حتی کودک را پای دیوار قبرستان پرلاشز می گذاشتند و به قتل می رساندند و حدود ۵۰ هزار را اسیر و روانه جزائر مستعمرات خطرناک  دولت فرانسه، با حیوانات وحشی و مارهای سمی  نمودند که اکثریت آنها یا از گرسنگی مردند، از گرما خفه شدند، خوراک حیوانات درنده شدند و یا با نیش ماران سمی مردند.

حالا شما، از دولت دیکتاتور و ارتجاعی ای همچون جمهوری اسلامی سرمایه داری  که حتی به کودک ۱۲ ساله،  در سقز و در سال ۱۳۵۸ رحم نکرد، یک جنگ ۸ ساله را رهبرش " نعمت خداوند "نامید که منجر به کشته و زخمی شدن میلیونها انسان گردید، دهها هزار زندانی سیاسی که  حکم گرفته و برخی آزاد شده بودند را، به دستور همان رهبر - خمینی و در دادگاههای۳ دقیقه ای به سرپرستی جلادانی همچون سرپرست کنونی  قوه قضائیه اش – سید ایراهیم رئیسی قصاب و رئیس جمهوری همچون حسن روحانی که در این ۴۰سال در مقام های بالای  اطلاعاتی - امنیتی بوده است و رهبری که در دهه ۱۳۶۰ رئیس جمهور بوده است و سر به فرمانان سرمایه جهانی، چنین انتظاری را دارید.

شما را به خواندن این فاکت از برشت آلمانی تبار، نویسنده ی کمونیست و ضد فاشیست هیتلری که جمهوری اسلامی ایران شباهت زیادی با فاشیسم هیتلری دارد، فرا میخوانم تا شاید بخود آئید و دست ار توهم پراکنی بردارید و در کنار کارگران و زحمتکشان در ایران قرار گیرید و برای سازمان یافتن و مسلح شدنشان یاریگر باشید که نجات دهنده ی جامعه  از نابودی تحمیلی طبقه سرمایه دارهستند.

برشت :  « آنکس که حقیقت را نمی داند بیشعور است، ولی آنکس که حقیقت را می داند و آنرا دروغ می پندارد، تبهکار است! »

ﻣﺎدامﮐﻪ اﻓﺮاد ﻓﺮاﻧﮕﻴﺮﻧﺪ درﭘﺲ هر ﯾﮏ از ﺟﻤﻼت، اﻇﻬﺎرات و وﻋﺪﻩ و وﻋﻴﺪهاﯼ اﺧﻼﻗﯽ، دﯾﻨﯽ، ﺳﻴﺎﺳﯽ واﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻃﺒﻘﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ را ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﻨﺪ، در ﺳﻴﺎﺳﺖ هموارﻩ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﻔﻴﻬﺎﻧﻪ ﻓﺮﯾﺐ و ﺧﻮدﻓﺮﯾﺒﯽ ﺑﻮدﻩ و ﺧﻮاهند ﺑﻮد. و .ای. لنین، سه منبع و سه جزء مارکسیسم. تأکید از من است.

 

فقط در صورتی دولت سرمایه داری از سرکوب طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان دست بر میدارد و یا بدرستی گفته باشم، عاجز میشود که طبقه کارگر سازمان یافته و خود آگاه شده و مسلحانه برخاسته باشد.

آری،  در چنین زمانی است که دولت دیکتاتوری سرمایه داران نه تنها موفق به سرکوب نمی شود، بلکه خودش بوسیله کارگران و زحمتکشان که به جنگ طبقاتی برخاسته اند، با به پیروزی رساندن چنین جنگی – انقلاب قهری کمونیستی، میتواند درهم شکسته شده و جای خود را به دولت کارگران و زحمتکشان مسلح – دیکتاتوری مسلح  پرولتاریا  بعنوان آخرین دولت جامعه طبقاتی، دولتی که جامعه  طبقاتی سرمایه داری را به جامعه بی طبقه کمونیستی تبدیل می کند و خود زوال می یابد و نه درهم شکسته شود، زیرا دیگر ضرورت خود را ازدست  داده و به خواب ابدی رفته و یا  به دیار فانی روانه میگردد، دهد.

 دیکتاتوری پرولتاریا آن دولتی است که میتواند به جامعه طبقاتی، به استثمار انسان از انسان و به عمر خودش، بعنوان دستگاه زور سازمان یافته طبقه حاکمه بر علیه طبقه محکوم  پایان دهد، زیرا دیگر طبقاتی برای سرکوب شدن موجود نیستند و جامعه جهانی  را بنا نهد که به قول کارل مارکس و انگلس در فاکت بالا :

« بجای جامعه کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتیش، اجتماعی از افراد پدید می آید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است. » .

البته این فقط کانون نویسندگان ایران نیست که چنین در باره نقش دولت طبقاتی دچار توهم است و توهمات خویش را در میان کارگران و زحمتکشان می پراکند، بلکه بسیاری موجودند، از آن جمله، میتوان به جناب  عالی قدر آقای دکترمحمد قراگوزلو اشاره نمود که  به یک باره ۱۳۸۸ سوسیالیست کارگری شده و تا سال ۱۳۸۷ با ، پدر زن پسر خامنه ای  یا احمدی نژاد، یعنی،  حداد عادل  " رفیق گرمابه " بود و در سعدی نامه از عشق الهی و قرآن مجید و انقلاب نور – انقلاب اسلامی تمجید میکرد، اراجیف می بافت و می نوشت.  او هم ، با دغلبازی مخصوص خویش به اجرای نقش دلقکی و توهم پراکنی  در باره دولت طبقاتی و با کلمات دیگری مشغول است. او در آخرین نوشته اش به نام شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند-محمد قراگوزلو که درسایت باصطلاح  چپ اخبار روز – سایت خائنین اکثریت سازمان فدائیان درج شده است، مقاله طولانی دارد که واقعا خسته کننده است، ولی باید خواند،  او در پاراگراف آخرمقصود خود را  که بیمار هم هست و در بیمارستان مثل اینکه بستری است، چنین بیان میکند : «وقتی دولتی و نظامی برای بهبودی حال مردم اعم از رفاه و معیشت و افزایش دستمزد بالای خط فقط ۷ میلیونی و…. دست به هیچ حرکت ملموس و موثری نمی زند و فقط شعار می دهد و تنها دغدغه اش واگذاری اموال دولتی و باز کردن هر چه بیشتر زنجیرهای بازار و خصوصی سازی و انجماد دستمزد و مشابه است دقیقا روی انبار باروت فقر و بیکاری و حاشیه نشینی نشسته و بدون افزایش سه برابری بهای بنزین نیز باید منتظر انفجار این انبار باروت باشد. ماجرای بنزین ظاهرا تمام شد و عوارض تورمی اش سه چهار ماه دیگر چنان بیرون خواهد زد که....»،

مارکس در کتاب فقر فلسفه در مقابل گفته های پرودن، مبنی بر اینکه، برای مقابله با بحران، سرمایه داران دستمزد طبقه کارگر را افزایش دهند، با تمسخر مخصوص چنین چیزی می نویسد : اولاغ اگر سرمایه داری چنین می کرد که دیگر سرمایه داری نبود – نقل از ذهن.

آقای دانشمند، دکتر اقتصاد، جناب آقای محمد قراگوزلوی طرفدار انقلاب نور، اگر دولت در ایران  کارهایی که شما پیشنهاد میکنید، انجام می داد که دیگر دولت سرمایه داری نبود! دیگر دستگاه سرکوب، دستگاه ظلم و ستم طبقاتی نبود که دیگر زندان و شکنجه گر و قصاب انسان لازم نداشت! اصولا و اساسا طبقه سرمایه دار جهانی و داخلی، یک روزه بساط چنین دولتی را بر می چیدند.

اندرز گویان اندرز دهند، ولی دولت مجبور از اجرای نقش سرکوب گر خود است، دولت با نصایح از عملکرد اساسی خویش،  یعنی، سرکوب هرگونه حرکت اعتراضی در جامعه  که سرمایه را تهدید نماید، باعث بی نظمی در نظم مورد علاقه سرمایه داران زالو صفت گردد، دست نمیکشد و قادر نیست بکشد، دولت سرکوب گر طبقه ی سرمایه دار ارتجاعی را باید ساقط کرد، باید درهم شکست،باید داغان کرد، باید نابود نمود. کارگران متحزب، متمرکز، متحد و مسلح توان این کار را دارند. آنها باید به خود باور آورند و خویش را سازمان داده و مسلح کنند!

البته، یک سازمان بورژوازی ایران در خارج از کشوربه نام شورای گذار از ... هم، با کلماتی شبیه بیانیه ی کانون نویسندگان ایران به سازمان بین دولتین که اسم رسمی اش سازمان ملل متحد است، نامه ای نوشته است که در پایان چنین می نویسد : « بطورخاص، ما از شما می‌خواهیم که خواستار عاجل تماس های بین المللی شده و از ایران بخواهید که فوراً به استفاده از نیروی مرگبار بر علیه مردم خود و ارتکاب به سایر جنایات بین المللی و نقض حقوق بشر را پایان دهد. با احترام ما از شما میخواهیم که پیش از مراجعه به دادستان دادگاه کیفری بین المللی برای تحقیقات در مورد جنایات ادعا شده علیه بشریت یک مصوبه فوری به شورای امنیت سازمان ملل ارائه شود.» ،

اینها هم آگاهانه سعی کرده اند که دولت را از عامل سرکوب طبقاتی به دولت مردم در ایران « مردم خود »، تبدیل نمایند. این کاریست که از رهبر جنایت کار جمهوری اسلامی ایران  در رأس تا کانون نویسندگان و دکتر محمد قراگوزلوها و شورای گذار و غیره در مخرج ، هر کدام با ادبیات و زبان  مخصوص خویش، انجام می دهند.

کارگران در ایران اما، برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی که ضرورت آن، برای نجات نسل انسان و بطور کلی کره ارض از زیر و رو شدن بوسیله طبقه سرمایه دار امپریالیست، فوری شده است، نیازمند سازمان یافتن، متحزب، متحد و مسلح شدن هستند! شعارهای اساسی این نبرد طبقاتی کارگران میتوانند: مرگ بر سرمایه، مرگ بر جمهوری اسلامی –( دولت دیکتاتور سرمایه در ایران -)، زنده باد انقلاب مداوم،  زنده باد کمونیسم! باشند.

 

حمید قربانی ۲۸ نوامبر ۲۰۹۲ سال اسپارتاکوسی

 

منابع  نوشته ها :

1-                  کانون نویسندگان ایران: به سرکوب مردم معترض پایان دهید!

 

https://www.akhbar-rooz.com/%da%a9%d8%a7%d9%86%d9%88%d9%86-%d9%86%d9%88%db%8c%d8%b3%d9%86%d8%af%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%b1%da%a9%d9%88%d8%a8-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d9%85%d8%b9-2/

  • شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند-محمد قراگوزلو

https://www.akhbar-rooz.com/%d8%b4%da%a9%d9%88%d9%87%d9%90-%d8%ae%db%8c%d8%b2%d8%b4%d9%90-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%d9%90-%d8%a8%db%8c-%d9%84%d8%a8%d8%ae%d9%86%d8%af%d9%85%d8%ad%d9%85%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a7%da%af%d9%88%d8%b2/

3- نامه ی شورای مدیریت گذار به دبیر کل سازمان ملل در مورد سرکوب اعتراضات مردم ایران

https://www.akhbar-rooz.com/%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%db%8c-%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%af%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%aa-%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%a8%db%8c%d8%b1-%da%a9%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/

 

زیرنویس ها -ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*۱- البته، این آماریست که اولا از سوی سازمان ها و جریانات موجود مانند سازمان عفو بین الملل، حقوق بشر و غیره اعلام شده ااست که متعلق به طبقه سرمایه دار امپریالیست جهانی هستند و و به طریق اولی دشمن کارگران و زحمتکشان می باشند و نه دوست کارگران و زحمتکشان جهان و در ایران نیز! دوما، هنوز تازه کمکم اینترنت دو باره وصل شده است و سوما خیلی از خانواده ها از ترس و وحشت قادر نیستند که اعلام نمایند که عزیزانشان بوسیله جانیان دولت سرمایه داری  و ارتجاعی ایران به قتل رسیده اند! چهارماُ اصولا و اساسا آمارها نمیتوانند واقعی باشند، مخصوصا در ایران تحت حاکمیت فاشیست های اسلامی سرمایه!

-  عدوی تو نیستم من انکارِ توام – احمد شاملو

نمی‌توانم زیبا نباشم
عشوه‌یی نباشم در تجلی جاودانه
چنان زیبایم من
که گذرگاهم را بهاری نابه‌خویش آذین می‌کند
در جهان پیرامنم
هرگز
خون
عریانی‌ جان نیست
و کبک را
هراسناکی سرب
از خرام
باز
نمی‌دارد

چنان زیبایم من
که الله‌اکبر
وصفی‌ست ناگزیر
که از من می‌کنی
زهری بی‌پادزهرم در معرض تو
جهان اگر زیباست
مجیز حضور مرا می‌گوید

ابلهامردا
عدوی تو نیستم من
انکار توام

احمد شاملو

  • اگر کارگران آلمان بدون گذر کامل از یک پروسۀ رشد طولانی انقلابی قادر به گرفتن قدرت سیاسی و اجرای کامل منافع طبقاتی خودشان نیستند، ...ولی، آنها باید با درک روشنی از منافع طبقاتی خود، با اتخاذ هر چه سریعتر موضع مستقل حزبی خود، و با بستن راه عبارات سالوسانه خرده بورژوازی دمکرات، مبنی بر عدم نیاز به تشکیلات مستقل حزبی پرولتاریا، بخش عطیمی از پیروزی نهائی شان را خود به سرانجام برسانند. ندای جنگ آنها باید این باشد: "انقلاب مداوم". ( لندن، مارس 1850 مارکس- انگلس کلیات آثار مارکس- انگلس به انگلیسی، جلد 10، صفحات 277-287-
  • کارل مارکس - _ با توجه به این که پرولتاریا به عنوان طبقه، فقط در صورتى مى‌تواند علیه قهر دسته جمعى طبقات مالک وارد عمل شود که در حزب سیاسى مجزاى خویش‏، در تخالف با همه‌ى اشکال قدیمى احزاب طبقات مالک، متشکل گردد؛ _ با توجه به اینکه تشکل پرولتاریا در حزب سیاسى‌اش‏ براى تضمین پیروزى انقلاب اجتماعى و هدف نهایى آن، نابودى طبقات، ضرورى است؛ _ با توجه به این که باید وحدت نیروهاى طبقه‌ى کارگر، که از قبل در مبارزات اقتصادى تحقق یافته، به عنوان اهرم توده هاى این طبقه در مبارزه علیه اقتدار سیاسى استثمار کنندگانشان به کار آید؛ کنفرانس‏ به اعضاى انترناسیونال خاطرنشان مى‌سازد که در جریان مبارزه‌ى طبقه‌ى کارگر، فعالیت اقتصادى و فعالیت سیاسى این طبقه به طرزى ناگسستنى با هم پیوند دارند. 
    (تلخیص‏ از قطعنامه‌ى کنفرانس‏ لندن انجمن بین المللى کارگران _ انترناسیونال _ سپتامبر ۱۸۷۱، اسناد انترناسیونال اول. تأکید از من.

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com