مختصری در ارتباط با علل کناره گیری ام از کمیته مرکزی و عضویت در حزب کمونیست ایران

فرشید شکری
October 03, 2019

مختصری در ارتباط با علل کناره گیری ام از کمیته مرکزی و عضویت در حزب کمونیست ایران

بتاریخ دوم سپتامبر 2019 میلادی برابر با یازدهم  شهریور 1398 خورشیدی، کناره گیری ام از کمیته ی مرکزی حزب کمونیست ایران و عضویت در این حزب را اعلام کردم. در انتهای آن اطلاعیه، وعده داده بودم که علل سیاسی چنین تصمیمی را مکتوب می کنم. اکنون در این نوشتار، برآن هستم تا بطور موجز و مختصر، چرایی خارج شدن از حزب کمونیست ایران را توضیح دهم. لازم به ذکر است، در آینده طی سلسله مقالاتی به اختلاف نظر سیاسی، و تفاوت های فکری و تئوریک در این حزب خواهم پرداخت.

(1)

« دلایل کناره گیری »

  •  به حاشیه رفتن موضوعِ اصلی کار و فعالیت کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران

سال های مدیدی است که در این تشکیلات تبلیغ، ترویج و سازماندهی در محیط های کار و زیستِ کارگران فراموش شده است. این وضع که مؤید بی توجهی عامدانه ی رهبری کومه له به مبارزه ی طبقاتی یا فاصله گرفتن از آن در کردستان است، سبب گشته تا کومه له قادر نگردد مثل سابق رُلِ شایسته ایی در پیکارهای کارگری در این خطه ایفاء نمایند.

پراتیک و عملکرد کنونی رهبری کومه له هیچ سنخیتی با کُنش های این جریان در دهه ی شصت خورشیدی ندارد. آنچه امروز شاهدش هستیم، حساب باز کردن روی " حرکت های مدنی " به جای حرکت های کارگری در کردستان است. سازماندهی مراسم های نوروزی در همکاری با سازمان ها و احزاب بورژوا – ناسیونالیست بخشی از فعالیت های این رهبری است!

 

  • عروج پی در پی " ناسیونالیسم " در حزب کمونیست ایران و کومه له

کسانی که با تاریخ حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن از نزدیک آشنایی دارند، در جریان هستند که هر چند سال یکبار، ناسیونالیسم مثل علف هرز درون این تشکیلات سردرمی آورد.

در دوره های پیشین تأسیس سازمان زحمتکشان مهتدی – ایلخانی زاده، و سپستر روند سوسیالیستی پی آمد مستقیم آن بود. اینکه اینبار پی آمد رو آمدنِ مجدد ناسیونالیسم در این تشکیلات _ که به صورت بسیار مُضحکی سیمایی چپ به خود گرفته _ چه خواهد بود، فعلاً معلوم نیست.

با نگاه به این تاریخ به سادگی می توان دریافت که ناسیونالیسم در حزب کمونیست ایران و کومه له، گرایشی ریشه دار است. هرچند کمونیست های این تشکیلات در هر مقطعی با همه ی قوا با این گرایش نبرد کرده اند، ولیکن هیچگاه قادر نشده اند ریشه ی این گرایش را در حزب کاملاً بخشکانند.

در این دوره رهبری کومه له در ازای تقویت جنبش سوسیالیستی در کردستان، فعالیت هایی داشته که جملگی دال بر عروج دوباره ی ناسیونالیسم در حزب کمونیست ایران و کومه له اند. پاره ایی از این کنش ها از این قرارند: گسترش بیش از پیش روابط دیپلماتیک با سازمان ها و احزابِ بورژوا – ناسیونالیست کُرد بدونِ در نظر گرفتنِ مرزبندی های ایدئولوژیک، سیاسی، و استراتژیک کومه له با آنان؛ امضای بیانیه ی مشترک با بخشی از این جریانات که " مرکزِ همکاری احزاب شرقِ کردستان " را تأسیس کرده اند؛ شرکت مرتب در جلسات " کمیته ی دیپلماسی " مربوط به کنگره ی ملی ( ک ن ک ) که یکی از اهداف آن در پیش گرفته شدن استراتژی دیالوگ و سازش به جای مبارزه ی انقلابی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است؛ نشست رسمی با پژاک، و اخیراً حضور در " کنفرانسِ رایزنی ملی روژهه لات ( شرق ) کردستان" به سرپرستی کنگره ی ملی ( ک ن ک ).

این دیپلماسی، و صحبت هایی از قبیل اینکه " مردم کردستان خواهان وحدتِ احزابِ موجودند " ، " ما وحدت طلب هستیم " ، و اعلام تعلق کومه له و سایر نیروهای حاضر در کردستان ایران به یک جنبش (جنبش ملی) بوسیله ی رفیق ابراهیم علیزاده، زمینه سازی برای تقسیم قدرت در جامعه ی کوردستان میان کومه له و نیروهای یاد شده در فردای تحولاتِ پیشاروست. این خط آشکارا حاکی از بی اعتقادی به حاکمیت شورایی کارگران و توده های ستمدیده در کردستان است. این خط در تقابل تام و تمام با برنامه ی کومه له برای حاکمیت قرار دارد.

ناگفته نماند، همین دیپلماسی حاکی از آن است که رفیق ابراهیم علیزاده و همفکرانش در جستجوی آنند تا به سان اپوزیسیون بورژوا – ناسیونالیست و مرتجع کُرد، جایی برای کومه له در قطب بندی های امپریالیستی و ارتجاعی منطقه ( قطبِ روسیه، سوریه، ایران و…، و قطبِ آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی، و بقیه ی متحدینشان )  دست و پا کنند.

  • بسط و گسترش خط و نگرش رفرمیستی و تدریجی گرایی

سوای ظهور هرباره ی ناسیونالیسم در حزب کمونیست ایران، شاهد کوشش هایی به هدف تعدیل در مارکسیسم در این تشکیلات بوده ایم. مدت هاست تحت عنوان اینکه سوسیالیسم دکترین و مکتبی فکری – علمی است، و بدین اعتبار احکام آن قابل تدقیق می باشند، خوانش و روایت دیگری از سوسیالیسم در حزب کمونیست ایران ارائه می گردد.

این قرائت جدید که چیزی غیر از تجدید نظر در آموزه های مارکسیسم _  به بهانه ی به روز کردن آن به کمک پیشرفت های عملی _ نیست، اساساً جوهر انقلابی سوسیالیسم را آماج گرفته است. فعالیت ضد کمونیستی ایی که تازگی ندارد و مشخصاً در اواخرِ قرنِ نوزدهم میلادی توسط ادوارد برنشتاین، مؤسسِ رویزیونیسم نظری در مارکسیسم، در کتاب " سوسیالیسم تکاملی " در تقابلِ با « مارکسیسم انقلابی » به میدان آمد. از آن هنگام تا کنون رویزیونیست های " علنی و مخفی " می گویند، سوسیالیسم نه از طریق انقلاب پرولتری که از طریق " اصلاحات گام به گام و تدریجی " به دست می ‌آید.

در طی لااقل شش – هفت سال گذشته، بوضوح این بینش رفرمیستی در میان بدنه ی حزب و ایضاً فعالین داخل ترویج می شود. طرفداران این خط به رهبری رفیق ابراهیم علیزاده، اصلاحات را شرط اصلی وقوعِ انقلاب و تحولات بنیادین، و بنا نهادنِ سوسیالیسم می دانند! این عقیده در اساس توسط ایشان در بخشی از استراتژی حزبِ کمونیست ایران مصوب کنگره ی یازدهمِ این حزب، گنجانیده شده است. قبلاً در مقاله ی « وارونه سازی دیالکتیک در راستای خدمت به رفرمیسم » به طور مبسوط به این موضوع پرداخته ام. ( http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=69865#more-69865 لینک مقاله )

دقیقاً، این یکی از ناهمگونی های نظری در درون حزب کمونیست ایران یا بهتر است بگویم، اختلاف من با صاحبان چنین طرز تعقل و اندیشه ایی در این حزب می باشد.

 

  • بازگشت به آغوش پوپولیسم و تبلیغ و ترویجِ مبارزه ی " همه با هم " در قالب عبارات عامه پسند

از دیگر موضوعاتِ قابل مشاهده در حزب کمونیست ایران، بازگشت به مشی پوپولیستی و ترویجِ مبارزه ی " همه با هم " است. در این دوره تعدادی از رفقا در حزب کمونیست ایران و کومه له آگاهانه از تضادِ منافع دو طبقه ی اصلی جامعه یعنی طبقه ی کارگر و طبقه ی سرمایه دار، حرفی نمی زنند. ادبیات امروز ایشان با ادبیاتی که قبلاً بکار می بردند تفاوت فاحشی پیداه کرده است که برای نمونه می توان از تعویض واژه ی « مردم یا خلق » به جای « طبقه ی کارگر»، نام برد.

به علاوه ی این، این رفقا _ از جمله رفیق ابراهیم علیزاده _ در بحث ها و اظهار نظرشان حولِ اوضاع سیاسی جامعه، بیش از اندازه به بخش های غیر کارگری جامعه اهمیت می دهند، و به صراحت تمام تاکتیک " همکاری و ائتلاف " با این نیروها مخصوصاً طبقه ی متوسط در نبرد با رژیم سرمایه داری حاکم را توصیه می کنند.

دلایلی که بزعم خودشان چنین همکاری ایی را با بورژوازی و خرده بورژوازی لیبرال واجب کرده اند، عبارتند از: 1- طبقه ی کارگر در کردستان به لحاظ کمی در اقلیت می باشد. 2- گرایش لیبرالیستی به نسبت گرایش سوسیالیستی در ابعاد محلی و سراسری قدرتمندتر است و جریاناتِ بورژوا – لیبرال در میان توده های ناراضی نفوذ و پایگاه قابل توجهی دارند. 3- اکثریت توده های مخالفِ جمهوری اسلامی از چپ و کمونیسم دلِ خوشی ندارند، و...!

آنها معتقدند، باید کاری کرد تا چپِ جامعه در میان وابستگان به گرایش لیبرالیستی مقبولیت بیابد و در همراهی با آنها از موضع قدرت ظاهر شود! حتماً همگان به یاد دارند که رفیق ابراهیم در اختتامیه ی کنفرانس سالانه ی تشکیلات خارج کشور – آلمان گفت: « در کنار لیبرال ها هر کدام برنامه های خود را به مردم معرفی می کنیم تا انتخاب کنند »!!!

  • عدم باور به تحقق سوسیالیسم در یک کشور

بکرات بحث "عدم امکان ایجاد سوسیالیسم در یک کشور" یا "عدم امکان ادامه کاری آن" از زبان رفیق حسن رحمانپناه جاری شده است! شکی نیست که این رفیق تنها نیست و جمع دیگری در رهبری کومه له با رفیق حسن هم نظر هستند با این وجود به دلیل وزن چپ در این حزب جسارت و شهامت بیان آن را ندارند. این نظر بارها پاسخ خود را گرفته، و رفقایی آنرا نقد کرده اند. من هم در مقاله ایی با عنوان «به کدام سو؟» به تقابل با چنین ایده ایی رفته ام. ( http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=64208 لینک مقاله)

از اینروی نیازی به وارد شدن به این مبحث نیست و فقط این نکته را بایستی خاطر نشان کرد که، کوبیدن بر طبل رفرم و گره زدن انقلاب کارگری ( رجوع شود به بحث رفرم و انقلابِ رفیق ابراهیم علیزاده ) به آن که این انقلاب را عملاً از دستور خارج می کند، گویای این حقیقت است که رفیق ابراهیم علیزاده و همنظران وی همانند رفیق حسن رحمانپناه به تحقق سوسیالیسم در یک کشور باور ندارند و یا اصلاً دنبال آن نیستند.

محققاً بی اعتقادی به تحقق سوسیالیسم در یک کشور است که امثال رفیق عادل الیاسی سرمایه داران را به خوب و بد یا طماع و غیرطماع تقسیم بندی می کنند. نتیجه ی چنین طرز تفکری است که از " دولت های رفاه " سابق در ممالک اسکاندیناوی تعریف و تمجید به عمل می آورند و این سیستم را بعنوان گامی بسوی سوسیالیسم می شناسانند. ( تبلیغ مستقیم برای سوسیال دموکراسی )

 

(2)

« موضوعات فرعی »

بی گمان، مسائل دیگری همچون مادام العمر بودن رهبری، پیروی از تصمیمات یک الی دو نفر در عرصه های مهم سیاسی و تشکیلاتی و ضعیف بودن دخالت اعضاء و کادرهای حزب در این گستره ها، نفرت پراکنی علیه کمونیست های جامعه، و غیره در کناره گیری من نقش داشتند. صرف نظر از موارد فوق که جا دارد در فرصت های مناسب به آنها پرداخته شود، در این نوشته بنا دارم تا مختصراً به دو مورد برجسته اشاره کنم.

  •  محفلیسم

بدواً جای گفتن دارد که، محفلیسم یک شیوه و سبک کار بورژوایی و خرده بورژوایی است که زمینه ی ازهم پاشیدن و شقه شدن یک تشکل را فراهم می سازد. چندین سال است در حزب کمونیست ایران و کومه له نظاره گر سبک کار محفلی و غیر کمونیستی هستیم. در این تشکیلات ضوابط و یا مقررات مندرج در اساسنامه قربانی روابط محفلی می شوند.

هر کدام از محفل های شکل یافته در این حزب به طُرق مختلف می کوشند افراد بیشتری را به داخل جمع خود بکشانند تا در کنفرانس ها و کنگره ها بر جناح رقیب غلبه کنند. آثار منفی وجود پدیده ی محفلیسم در این حزب به سادگی در کار و فعالیتِ روتین ارگان ها قابل رؤیت است. نادیده گرفتن توانایی های اعضاء و سپردن امورات تشکیلاتی به هم محفلی ها، برخوردهای سلیقه ایی و نظایر اینها، زیانهایی اند که در سال های اخیر به سبب پیشه شدنِ سبک کار محفلی به حزب کمونیست ایران و کومه له وارد آمده اند.

  • تلاش های نامشروع، و مغایر با اصول و پرنسیپ های شناخته شده به منظور تسلط بر کل تشکیلات

از قبل از برگزاری کنگره ی هفدهم کومه له ( ژوئیه ی سال 2017 میلادی ) تا به امروز، جناح راست حزب کمونیست ایران در پی کنترل تشکیلات های داخل، علنی و خارج از کشور بوده است. در طول این مدت چهره های شاخص و با اتوریته ی این جناح برای رسیدن به این هدف سخت کار کرده اند و تا حدود زیادی موفقیت هایی بدست آورده اند. مهندسی کردن انتخابات نمایندگان کنگره ی هفدهم در اردوگاه مرکزی کومه له که از جانب ناظر کل انتخابات، رفیق رئوف پرستار تائید شد، و قبضه ی کمیته ی خارج در آخرین کنفرانس تشکیلات خارج از کشور که احتمالاً بسیاری از خوانندگان در جریان چند و چون آن قرار دارند، در زمره ی اقدامات این جناح بوده اند.

 

در خاتمه، خارج از اسباب و سازه های برشمرده شده در ارتباط با کناره گیری ام، می خواهم قضیه ی دیگری را با خوانندگان در میان بگذارم. در طول دو – سه سال اخیر نگارنده ی این سطور چه بصورت درون تشکیلاتی و چه علنی با انحرافات موجود در این حزب جنگیده است. رفقایی هم به این مبارزه ی درون حزبی مبادرت کرده اند، معهذا با کمال تأسف کمیته ی اجرایی حزب کمونیست ایران کمتر برخورد قاطعانه ایی با  راست روی های پی در پی در این حزب داشته، و حتی در مواردی راه سازش و مماشات را درپیش گرفته است.

احتمالاً بعضی ها بگویند، مصالح حزبی _ که برای من نیز قابل درک است _  به کمیته ی اجرایی اجازه نمی دهند تا با صلابت ظاهر گردد، و یا این کمیته مصلحت گرا و دور اندیش است و نمی خواهد باعث تشدید بحران و لاجرم انشعاب در این حزب شود که هزاران رفیق در راستای تحقق آرمان های آن جانشان را فدا کرده اند، و رفقای زیادی برای حفظ  و ادامه ی فعالیت آن چند دهه زحمت و مرارت کشیده اند.

به باور من این قبیل توجیهات ابداً پذیرفتنی نیست. کوتاه آمدن در مقابل انحرافات از ترک و دوپارگی در سازمان ها و احزاب چپِ کمونیست و رادیکال جلوگیری نمی کند. تجربه نشان داده که راست روی سرانجام به انشقاق در این جریانات ختم گردیده است. لهذا ترس و واهمه از بابت انشعاب نباید مانع از عمل به آن وظایف خطیری شود که جنبش کارگری – کمونیستی روی دوش فعالین و کُنشگران این جنبش نهاده است.

آری، کوتاه آمدن کمیته ی اجرایی در برابر راست روی و انحرافات سیاسی – تشکیلاتی، و گاهاً سازش و مماشات با جناح مقابل، انگیزه ی من را جهت کناره گیری و استعفا بالاتر برد.

« در این کشمکش درون تشکیلاتی جناح چپ حزب کمونیست ایران به یک رهبری توانا و قاطع نیاز دارد. »

اکتبر 2019


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com