بازخوانى تاريخ معاصر سازمان چريك‏هاى فدايى خلق(فصل پنجم ... قسمت سوم)

محمود طوقى
September 25, 2019

بازخوانى تاريخ معاصر

سازمان چريك‏هاى فدايى خلق

 

 

    
  
   
 

 

 

فصل پنجم

قسمت سوم

 

مباحث نظرى

قسمت سوم

 

«پاسخ به فرصت‏ طلب‏ ها »

 درمورد مبارزه مسلحانه ـ هم استراتژى و هم تاكتيك نوشته  حميد مؤمنى

 

اين كتاب در تابستان ۱۳۵۳  نوشته شده است رساله ‏اى است در دفاع از «هم استراتژى و هم تاكتيك» مسعود احمدزاده.

 

چرا اين رساله «هم استراتژى و هم تاكتيك» نوشته شد؟

اين كتاب براى حل تضاد بين استراتژى جنبش كمونيستى و تاكتيك‏ هاى تقليدى نوشته شده، پيش از اين تاكتيك‏ هاى روسيه (انقلاب اكتبر) و چين (انقلاب مائو) به عنوان تاكتيك ‏هاى انقلاب ايران ارائه مى‏ شد.

تاكتيك ‏هاى روسيه كه توسط حزب توده ارائه مى‏ شد حزبى كه به واقع كاريكاتورى از يك حزب بود. وهرگز نتوانست مسائل تئوريك انقلاب ايران را حل كند و با كودتاى۲۸ مرداد به كل تار و مار شد و توده ‏ها را نسبت به پيشاهنگ بدبين ساخت.


تشكيل حزب فرمولى لنينى

طبق فرمول لنين ابتدا سازمان‏ هاى روشنفكرى ـ كارگرى به وجود مى ‏آيند. آگاهى ‏هاى سوسياليستى را ميان توده ‏ها مى ‏برند ودر رابطه با جنبش ‏هاى خود به خودى رشد مى‏ كنند و در مرحله‏ اى از رشد با هم متحد و حزب را به وجود مى‏ آورند.

اما در ايران به دلايل زير ممكن نبود:

۱- بدبينى توده نسبت به پيشاهنگ به خاطر عمل کرد های حزب توده

۲-اختناق

۳- سركوب جنبش ‏هاى خود به خودى

۴- در نطفه خفه كردن تشكل‏ هاى سياسى

در چنين زمانى دو برخورد انجام شد:

۱- حزب توده اعلام كرد تنها شكل مبارزه در اين شرايط درخواست دمكراسى بيشتر است كه معلوم بود نه معناى اختناق را مى ‏فهمد و نه علت اجتماعى آن را. اختناق به علت رشد شرايط عينى انقلاب آخرين حربه رژيم بود.

۲-منشعبين از حزب توده، سازمان انقلابى با الگوبردارى از انقلاب چين راه مبارزه مسلحانه را برگزيدند و ايران را نيمه فئودال نيمه مستعمره دانستند كه اين گونه نبود.

در چنين شرايطى بود كه جنبش نوين كمونيستى ايران پديد آمد. و نمود تئوريك اين جنبش اثر ارزنده رفيق مسعود احمدزاده بود.


دشمنان و منتقدان احمدزاده

از دشمنان احمدزاده مى‏ گذريم، مصطفوى يكى از بازجويان ساواك وقتى فهميده بود كه چريك ‏ها براى آزادى مسعود مى‏ خواستند سفير انگلستان را به گروگان بگيرند گفته بود: «اگر خود وليعهد را هم بدزديد با يك موى از مسعود احمدزاده عوض نمى ‏كنيم.» كه اين نشان از اهميت مسعود داشت.

اما منتقدين، با پروبال گرفتن جنبش مسلحانه در جامعه و استقبال جامعه از اين حركت. ابتدا اشك تمساح ريختند و گفتند كه ريختن خون اين جوانان به زمين حيف است. و بعد دوستانه تذكر دادند كه رفقا اشتباه مى‏ كنيد و بعد اعلام كردند كه چريك ‏ها از ماركسيسم ـ لنينيسم منحرف شده ‏اند.

اين برخوردها از آن حزب توده بود. بعد منتقدينی دیگر به میدان آمدند. اما ببينيم ايرادات اين منتقدين چه بود:
۱-هوادارى از تزهاى دبره و كاستروئيسم

احمدزاده بارها به اشتباهات دبره اشاره كرده و موضع بين ‏المللى كاسترو را هم توضيح داده است.

 پيروزى انقلاب كوبا يك واقعيت تاريخى است. متأسفانه تا كنون كسى آن‏ را براساس ماركسيسم ـ لنينيسم تئوريزه نكرده است. دبره اين ‏كار را كرده است اما دچار انحرافات امپريسم و فرماليسم چندى شده است كه احمدزاده بارها آن‏را تذكر داده است. ولى به هر حال كتاب دبره در بردارنده حقايق گرانبهايى است. دبره وقتى مى‏ گويد: چريك نطفه حزب است. دچار فرماليسم فلسفى شده است يعنى صورت را به جاى محتوا گرفته است. در حالى‏ كه سازمان‏ هاى سياسى نطفه حزبند كه بايد درشرايط خاص تاريخى و اجتماعى شكل نظامى داشته باشند. دبره صورت نظامى چريك را ديده است اما محتوى سياسى او را نديده است. در نتيجه فرمول او ظاهراً با قوانين عام ماركسيستى تعارض دارد اما يك حقيقت گرانبها در فرمول او هست و آن شكل نظامى داشتن سازمان ‏هاى سياسى در شرايط خاص است.

از ياد نبايد برد كه ماركس فلسفه را از هگل آموخت و اقتصاد را از ريكارد و آدام اسميت. پس خواندن دبره جرم نيست.


۲- شرايط پيدايش ما

منتقدين ما علت پيدايش جنبش چريكى را اين ‏گونه توضيح مى‏ دهند؛اختناق باعث جدايى جنبش از توده شد اين جدايى سبب تنزل سطح تئوريك شد. سطح نازل تئورى و رسوخ انديشه ‏هاى دبره و كاسترو باعث پيدايش جنبش چريكى شد.

سؤال اين است كه تئورى انقلابى چگونه رشد مى‏ كند.؟ آيا با خواندن آثار مائو و لنين اين كار شدنى است. آيا جزء اين است كه تنها چريك ‏ها مسائل اساسى انقلاب (مثل رابطه توده و پيشاهنگ) را مطرح كرده و به آن عمل كرده‏ اند. مگر نه اين است كه تئورى انقلابى ايران تنها در رابطه با طرح اساسى‏ ترين مسائل رشد مى‏ كند. جز چريك‏ ها چه كسى به اين‏ كار دست زده و به آن عمل مى‏ كند. ما مى‏ گوييم سازمان‏ هاى سياسى امكان بقا و ارتباط با جنبش ‏هاى خود به خودى و تشكيل حزب را ندارند مگر اين‏كه نظامى باشند. به نظر ما اين مهم‏ترين مسئله اساسى انقلاب ايران است اگر جز اين است منتقدين بيايند مسائل را به شكل روشن مطرح كنند و به آن عمل كنند.

علت پيدايش ما دوران نوين سركوب امپرياليستى است در كشورهايى كه شرايط عينى انقلاب فراهم است سركوب مطلق مهم‏ترين حربه حكومت است.

 

۳- كار سياسى با توده

آنان به رفيق مسعود ايراد مى‏ گيرند كه كار با توده ‏ها در شرايط كنونى ممكن است ولى چون روشنفكريد نمى‏ توانيد اين ‏كار را بكنيد.

كار درون طبقه به دو شكل صورت مى‏ گيرد:

۱-كار سياسى منفرد و جلب آن‏ ها به گروه‏ هاى سياسى. كه اين‏ كار هم ممكن است و هم توسط ما صورت مى‏ گيرد.

۲- كار با توده و طبقه در سطحى وسيع كه اگر در حد تبليغ باشد توسط ما با پخش اعلاميه صورت مى‏ گيرد. ولى اگر به شكل شركت در مبارزات آن‏ ها و سازماندهى آن‏ها باشد در شرايط كنونى ممكن نيست.

 تشكل‏ هاى كارگرى و حركت‏ ها به شدت كنترل مى‏ شود و در صورت حركات مشكوك به شدت سركوب مى‏ شود. با اين حال ما به‌شدت اين حركت‏ ها را دنبال مى‏ كنيم و تا حد توان در صدد ارتقاى آن‏ ها هستيم. اما منتقدين ما چرا خود به ميان توده و طبقه نمى ‏روند و كار سياسى نمى‏ كنند.

سازمان چريك ‏ها، سازمانى است روشنفكرى ـ كارگرى كه روشنفكران آن چون بهروز دهقانى و صمدند. كه يا از خانواده‏ هاى كارگرى، دهقانى، پيشه‏ ورى هستند يا دررابطه تنگاتنگ با توده ‏ها هستند۱.


۴- امر سياسى يا نظامى

به ما ايراد مى‏ گيرند كه ما امر نظامى را برابر سياسى مقدم داشته ‏ايم. اين دو در مقابل هم نيستند. امر سياسى محتوى مبارزه است و امر نظامى شكل آن. به عبارت ديگر تبليغ و ترويج در بين توده ‏ها، سازماندهى، كار تئوريك و مبارزه مسلحانه هم اشكالى از كار سياسى هستند. زيرا كه هدف آن‏ ها سياسى است. امر نظامى هم در واقع نوعى كار سياسى است. اين ادعا زمانى درست است كه هدف مبارزه فداى شكل مبارزه شود.

 اعدام فرسيو يك عمل سياسى است مثل پخش كردن اعلاميه، تنها شكل آن نظامى است. احمدزاده مى‏ گويد: «بسته به شرايط مختلف كار ماهيتا سياسى مى‏ تواند شكل صرفا سياسى، سياسى ـ نظامى، و يا حتى صرفا «نظامى» به خود بگيرد. در يك كار نظامى بايد به هدف و تأثير آن نگاه كرد تا فهميد امر سياسى مقدم بوده است يا امر نظامى. تنها زمانى مى‏ توانيم بگوييم امر نظامى بر امر سياسى مقدم شده است كه يك عمل نظامى از نظر سياسى بى‏ معنا باشد ولى آيا در بين عمليات چريكى يك مورد اين‏ گونه مى‏ توان يافت.


۵-حزب و چريك

عده ‏اى به رفيق مسعود ايراد مى‏ گيرند كه ضرورت حزب را انكار كرده است كه اين‏ گونه نيست خود رفيق مسعود مى‏ گويد: «ما يقين داريم كه براى هژمونى پرولتاريا، اتحاد گروه ‏ها و سازمان‏ هاى پرولترى در يك حزب واحد ضرورى است. اما اين مسئله اينك به شكل مشخص و كنكرت براى ما مطرح نيست» و در جايى ديگر مى‏ گويد: «اينك مبارزه مسلحانه به صورت يك مسأله محض مطرح است و ضرورت ايجاد حزب را به طور كلى مى‏ پذيريم» منظور مسعود از مشخص يعنى عملى بودن مسعود درضرورت تشكيل حزب شكى ندارد اما آن‏را فعلاً عملى نمى ‏داند. چرا كه گروه ‏ها هنوز نتوانسته ‏اند با توده رابطه ارگانيك برقرار كنند.


۶- تسلط امپرياليسم و مرگ فئوداليسم

به گفته رفيق مسعود ايراد مى‏ گيرند كه چرا گفته است امپرياليسم فئوداليسم را اساساً دفن كرده است. امپرياليسم متحد فئوداليسم است. و ايران كشورى است نيمه مستعمره ـ نيمه فئودال. و نظر مسعود را در مورد نفوذ مرحله ‏اى امپرياليسم و همراه با آن تضعيف مرحله ‏اى فئوداليسم در طى انقلاب مشروطه و كودتاى رضاخان و انقلاب سفيد نادرست مى‏ دانند.

در انقلاب مشروطه هدف مبارزه با امپرياليسم و فئوداليسم بود كه شكست خورد با اين همه فئوداليسم تضعيف شد و انگليس در كشور جا پا باز كرد بورژوازى كمپرادور و ملى تقويت شدند.

كودتاى رضاخان باعث تضعيف هرچه بيشتر فئوداليسم و تقويت بورژوازى كمپرادور شد. و با انقلاب سفيد فئوداليسم برافتاد و كمپرادورها بر جامعه مسلط شدند. پس مى‏ بينيم كه بين نتايج سه واقعه مختلف تاريخى يك وجه مشترك وجود دارد و آن تضعيف فئوداليسم و تقويت بورژوازى كمپرادور است پس گفته رفيق احمدزاده درست است.


۷-مرحله انقلاب

كسانى كه هنوز ايران را نيمه مستعمره ـ نيمه فئودال مى ‏دانند و اصلاحات ارضى را مانند كودتاى رضاخان در جهت رشد باز هم بيشتر جامعه فئودالى كهن به يك جامعه نيمه مستعمره ـ نيمه فئودال به حساب مى‏ آورند گفته‏ هاى رفيق احمدزاده را در مورد مرحله انقلاب نفهميدند.

انقلاب‏ هاى قرون جديد اصولاً فقط به سه صورت مى‏ توانند باشند:

۱- بورژوا ـ دمكراتيك

۲-دمكراتيك نوين

۳- انقلاب سوسياليستى

در انقلاب بوژروا ـ دمكراتيك، بورژوازى، طبقه كارگر و دهقانان شركت دارند رهبرى با بورژوازى است اين انقلاب يا برعليه فئوداليسم است مثل فرانسه يا برعليه فئوداليسم و امپرياليسم است مثل انقلاب الجزاير.

در انقلاب دمكراتيك نوين، همين سه طبقه شركت دارند ولى رهبرى با پرولتاريا است در انقلاب سوسياليستى، طبقه كارگر و زحمتكشان شركت دارند و رهبرى با پرولتاريا است در كشورهاى مستعمره و نيمه مستعمره ـ نيمه فئودال انقلاب برعليه امپرياليسم و فئوداليسم است. مرحله انقلاب هم دمكراتيك نوين است. در كشورهايى نظير ايران انقلاب برعليه امپرياليسم و بورژوازى كمپرادور است. طبقه كارگر، خرده‏ بورژوازى بخش ‏هاى ضعيف بورژوازى ملى در انقلاب شركت دارندبنابر این مرحله انقلاب  ،دمكراتيك نوين است  و رهبرى با پرولتاريا است.

اما آنان كه برداشتى دگم از انقلاب چين دارند مى‏ گويند كه انقلاب دمكراتيك نوين حتما برعليه امپرياليسم و فئوداليسم است. آنان وجود قشر فئوداليسم را شرط لازم انقلاب دمكراتيك مى‏ گيرند كه لزوماً چنين نيست. اين انقلاب در كشورهايى كه فئوداليسم وجود ندارد و سرمايه‏ دارى وابسته است هم مى‏ تواند واقع شود. كه وجه مشخصه آن شركت سه طبقه، كارگر، خرده ‏بورژوازى و بورژوازى ملى است با رهبرى طبقه كارگر نه مبارزه بافئوداليسم.

به هرروى خصلت يك انقلاب را تركيب طبقات شركت‏ كننده در آن و سپس تركيب طبقاتى حكومت حاصل آن را تعيين مى‏ كند.

در كشور ما براساس شرايط اقتصادى ـ اجتماعى موجود مرحله انقلاب دمكراتيك نوين است زيرا هنوز هم امكان شركت خرده ‏بورژوازى و بورژوازى ملى وجود دارد. اما بايد به ياد داشت كه انقلاب دمكراتيك نوين ما با انقلاب دمكراتيك نوين چين دو تفاوت دارد:

۱- در چين طبقات انقلابى با فئوداليسم و امپرياليسم در جنگ بودند در حالى‏ كه درانقلاب دمكراتيك نوين جديد با امپرياليسم و نماينده داخلى ‏اش بورژوازى كمپرادور.

۲-در چين بورژوازى ملى خيلى قوى بود در ايران خيلى ضعيف است در نتيجه انقلاب دمكراتيك نوين جديد به انقلاب سوسياليستى نزديك‏تر است و ديكتاتورى خلق زودتر مى‏ تواند به ديكتاتورى پرولتاريا تبديل گردد.


۸- تئورى و كار تئوريك

مى ‏گويند مسعود احمدزاده برای كار تئوريك ارزشى قائل نيست و بر اين باور است كه جنبش به پراتيسين به جاى تئوريسين احتياج دارد و اين به معناى عمل‏ زدگى است.

رفيق مسعود اهميت تئورى را براى انقلاب نفى نمى‏ كند. او در سراسر عمرش درتلاش براى يافتن تئورى انقلاب در ايران بوده است. او حتى به دبره به خاطر كم ‏اهميت دانستن تئورى انتقاد مى‏ كند اما او مى‏ گويد امروز اهميت كار تئوريك كم شده، نه اهميت تئورى. دانستن تئورى ارزش اضافى لازم است اما ديگر نيازى به بحث روى درستى و يا خطاى آن نيست .قوانين عام ماركسيسم كشف شده است بايد آن‏را آموخت. كار تئوريك تنها در محدوده تطبيق قوانين عام بر شرايط خاص لازم است.

به هرروى اهميت تئورى كم نشده، ولى اهميت كار تئوريك كم شده احمدزاده مى‏ گويد: «آيا اين امر نمى ‏رساند كه ما بيش از هر وقت به پراتيسين احتياج داريم تا تئوريسين»

اگر مفاهيم تئوريسين و پراتيسين را مطلق كنيم. آن‏وقت اين حرف غلط است. پراتيسين به معناى مطلق آن‏ كه تئورى نمى ‏داند.

 در شرايطى رفيق احمدزاده اين حرف را زده  است که جنبش كمونيستى عبارت بود چند سازمان در خارج از كشور و چند گروه محفل در داخل كه كارشان از بحث و گفت ‏وگو تجاوز نمى‏ كرد. در چنين شرايط كارى كه بايد انجام مى‏ شد روشن بود. يافتن رابطه ارگانيك با توده از طريق رفتن به ميان آن‏ ها. در چنين شرايطى احمدزاده مى‏ گويد مسأله بغرنجى كه حل آن به يك تسلط وسيع تئوريك از تئوريسين بودن، نياز داشته باشد مطرح نيست برنامه عملى كه بايد انجام شود به هرحال روشن است. چه به مبارزه مسلحانه معتقد باشيم و چه نباشيم بايد در توده‏ ها نفوذ كرد. و در هر دو صورت بايد عمل كرد و ما به پراتيسين نياز داريم.


انتقادات سازمان بر مسعود

حميد مؤمنى در پايان مى‏ گويد: هرچند تحولات چهار ساله گذشته درستى خطوط اصلى كتاب را به اثبات رسانده است با اين همه اشتباهاتى اجتناب ‏ناپذير چه در نظر و چه در عمل در اين كتاب وجود دارد كه به شرح زير است:

۱- اگر در آن روزگار تقبل اين امر كه سازمان براى گسترش مبارزه مسلحانه، نابودى خود را هم مى‏ پذيرد حرفى درست بود امروز اين حرف درست نيست و ما بايد در حفظ سازمان بكوشيم.

۲- ارزيابى انجام شده در مقدمه ‏اى كه در سال ۵۱بر كتاب نوشته شده است درمورد تأثير مبارزه مسلحانه بر جنبش‏ هاى خود به خودى اغراق‏ آميز است.

۳- مسعود مى‏ گويد ايجاد جبهه واحد از معتقدين به مبارزه مسلحانه امرى فورى‏ تر از ايجاد حزب طبقه كارگر است. در مورد تشكيل جبهه بايد گفت كه در شرايط كنونى و مدت عمل فقط در حدود برخى همكارى‏ ها امكان‏ پذير است. يعنى تشكيل جبهه درمحل نطفه ‏اى است اما بايد در هر گونه وحدت جبهه ‏اى بايد استقلال سازمان ما حفظ شود.

و اما در مورد تشكيل حزب، وقتى صحبت از وحدت نيروهاى پرولترى مى‏ كنيم بايد بگوييم منظورمان سازمان‏ هايى است كه مبارزه مسلحانه را قبول دارند. زيرا سازمان‏ هايى كه مبارزه مسلحانه را قبول ندارند نمى‏ توانند با توده ارتباط بگيرند و درنتيجه تاكتيك ‏ها و استراتژى‏ شان به خطا مى‏ شود. پس اتحاد نيروهاى پرولترى درچارچوب حزب طبقه كارگر، وحدت سازمان‏ هاى ماركسيستى ـ لنينيستى كه مشى مسلحانه را پذيرفته ‏اند امروز براى ما وحدت به دو صورت مطرح است:

۱-وحدت جبهه ‏اى با نيروهاى ضدامپرياليستى معتقد به مبارزه مسلحانه

۲- وحدت سازمانى با سازمان‏هاى ماركسيستى معتقد به مبارزه مسلحانه

۳-رفيق مسعود مى ‏گويد جنبه كاتاليزورى و برانگيزنده مبارزه مسلحانه اينك تعيين‌كننده است اين حرف هرچند در آن روز درست بود. اما امروز با تثبيت سازمان، امر سازماندهى براى ما در درجه اول اهميت قرار دارد. ما بايد براى سازماندهى گروه ‏هاى جديدى كه به مبارزه ملحق مى‏ شوند اقدام كنيم.

 

مبانى نظرى چريك ‏ها

مبانى نظرى چريك ‏ها از سال ۵۴-۱۳۵۰ آن چيزى است كه خطوطى اصلى آن‏را مسعود احمدزاده تدوين كرده است. كه در سازمان به خط مسعود معروف است.

اما در فاصله اين سال‏ ها بيژن جزنى، با تدوين نظريات خود در مورد تحليل ساخت، مرحله انقلاب و اصول تئوريك مبارزه مسلحانه و فرستادن آن از زندان به‌بيرون رفته رفته توانست نظرات خود را در سازمان حاكم كند.

از پايان سال ۱۳۵۴ و بيشتر در سال۱۳۵۵ خط بيژن بر سازمان حاكم شد. و اين خط تا سال۱۳۵۷ كه جنبش با سقوط حكومت شاه وارد مرحله ‏اى جديد شد، خط غالب بر سازمان بود به هرروى براى آشنايى با نظرات سازمان در اين سال‏ ها بايد چند كار اساسى بيژن بازخوانى شود.


چگونه مبارزه مسلحانه توده ‏اى مى‏ شود۲

۱- مبارزه دسته ‏هاى پيشرو با مبارزه توده‏ اى يكى نيست. نمى‏ شود گفت مبارزه از هم ‏اكنون نيز توده ‏اى شده است چرا كه ما تجسم مادى و معنوى توده ‏ايم.

۲- در دوران ركود، پيشاهنگ بايد با انتخاب تاكتيك ‏هاى مناسب، دوران ركود را كوتاه كند.

۳- دوران ركود حاصل شكست جنبش است. رشد نايافتگى مراحل عينى با مراحل ذهنى.

۴-طولانى شدن يا كوتاه شدن دوران ركود به سه عامل بستگى دارد:

الف: موقعيت توده ‏ها

ب: موقعيت حاكميت

ج: موقعيت پيشاهنگ

۵- استراتژى جنبش انقلابى داراى سه مرحله اول

     الف: مرحله اول: تثبيت مبارزه مسلحانه

           مرحله دوم: حمايت مادى و معنوى توده از جنبش

           مرحله سوم: توده‏ اى شدن مبارزه

۶-در مرحله اول دو هدف در مقابل جنبش قرار دارد:

الف: ايجاد پيشاهنگ انقلابى و آماده ساختن شرايط براى تأمين هژمونى طبقه كارگر در انقلاب

ب: شناساندن مبارزه مسلحانه به توده ‏ها و ايجاد جو سياسى در جامعه كه مقدمه بسيج توده ‏ها است.

۷- ايجاد پيشاهنگ انقلابى تنها در پروسه مبارزاتى ممكن است نه مقدم بر آن.

۸- چريك ‏هاى فدايى خلق با پراتيك خود بايد ديگر جريان ها  را به سوى مشى انقلابى هدايت كنند و با مبارزه ايدئولوژيك در كاناليزه كردن نيروها به سوى مشى واحد حركت كنند تا پيشاهنگ طبقه تحقق يابد.

۹- بدون تشكيل پيشاهنگ طبقه كارگر، امكان هژمونى طبقه كارگر بر جنبش انقلابى نيست.

۱۰-در شرايط فعلى چهار نوع تشكل وجود دارند:

الف: گروه ‏هاى سياسى ـ نظامى

ب: گروه ‏هاى سياسى ـ صنفى

ج: گروه‏ هاى پشت جبهه

د: گروه‏هاى انتشاراتى

۱۱- گروه ‏هاى سياسى ـ نظامى بايد به پنج نكته توجه كنند:

الف: توجه اساسى به مخفى‏ كارى و انتقال تجربه به واحدهاى كم تجربه

ب: داشتن كميت محدود براى جلوگيرى از ضربات پليس و گسترش ندادن
تشكيلات.

ج: بهاى بيشتر دادن به تئورى و آموزش

د:اهميت بيشتر دادن به مبارزات اقتصادى و سياسى توده

ﻫ: باز كردن جبهه در روستا و جنگل و كوه

۱۲- گروه ‏هاى سياسى ـ صنفى

الف: اين گروه ‏ها مى‏ توانند توسط كادرهاى باتجربه جنبش تشكيل شود.

ب: محتوى اين گروه ‏ها شكل ‏دهى به حركات اعتراضى است و بايد در ميان تمامى صفوف تشكيل شود.

ج: اين گروه ‏ها بايد مواظب باشند به عمليات نظامى كشيده نشوند. و از تبديل شدن به گروه‏هاى سياسى ـ صنفى قديمى اجتناب كنند.

د: اين گروه‏ ها اساساً مخفى‏ اند اما اين مخفى بودن به معناى رابطه نداشتن با توده نيست. بايد رابطه وسيع داشته باشند.

ﻫ: آموزش ايدئولوژيك در اين گروه ‏ها بايد مورد توجه باشد.

و: بايد از كليه امكانات قانونى استفاده كنند.

۱۳- كميته ‏هاى پشت جبهه بايد:

الف: در نزديك‏ترين فاصله به كشور باشد

ب: مسئوليت اين كميته ‏ها بايد توسط كادرهاى اعزامى از داخل تأمين شود.

ج: اين كميته‏ ها مراكز تبليغاتى ـ تعليماتى و تداركاتى سازمان‏ هاى داخل كشور بايد باشند.

د: بايد ارتباط گروه را در داخل با ديگر جريانات از داخل و خارج برقرار كند.

ﻫ: بايد با ارتباط با ديگر سازمان‏ ها و احزاب خارجى حمايت‏ هاى مادى و معنوى براى مبارزه در داخل ايجاد كند.

۱۴- سلول‏هاى انتشاراتى

الف: از۳-۲ نفر تشكيل مى‏ شود.

ب: رابطه آن‏ها با سازمان‏هاى چريكى يك طرفه است.

ج: وظيفه آن تكثير اعلاميه ‏ها و نشريات و آثار تئوريك سازمان ‏هاى چريكى است.

۱۵- جنبش انقلابى مسلحانه مهم‏ترين وظيفه خود را شركت درجنبش رهايى‏ بخش مى ‏داند مبارزه طبقاتى در اين شرايط از كانال مبارزه بر ضدامپرياليسم و متحدان آن مى‏ گذرد.

پيروزى جنبش انقلابى طبقه كارگر در گرو نقش تاريخى آن در جنبش رهايى‏ بخش است.

۱۶- جنبش مبارزه مسلحانه در چنين شرايطى آغاز شد:

الف: با رفرم ارضى، بورژوازى كمپرادور جانشين فئوداليسم شده بود و دوران شكوفايى رژيم بود.

ب: كارگران رشد كمى بى ‏سابقه ‏اى يافته بودند. اما فاقد آگاهى ‏هاى انقلابى پرولترى بودند.

ج: فئوداليسم از بين رفته بود و دهقانان درك مبهمى از بورژوازى در روستا داشتند.

د: خرده ‏بورژوازى به دو لايه تقسيم شد لايه ‏اى كه در حال زوال بود شديدا فعال و برعليه حكومت بود.

و لايه رشد يابنده ‏اش، نيروهاى پيشرو مبارزه مسلحانه را تشكيل مى ‏دادند.

ﻫ: رژيم با رفرم‏ هاى اخير تضادهاى خود را كاهش داده بود و از تمركز بى‏ سابقه‏ اى برخوردار بود. و سيستم پليسى وحشتناكى بر جامعه حاكم بود.

و: جبهه ملى، حزب توده و روحانيت همگى خاموش و در تبعيد بودند.

۱۷- ويژگى‏ هاى مبارزه مسلحانه

الف: پيشاهنگ نيرويى است فشرده و كوچك كه وظيفه ‏اش آگاه ساختن و برانگيختن توده‏ ها و بسيج و سازماندهى آن ‏ها است.

ب: مبارزه مسلحانه نمى‏ خواهد با ترور و يا ضربات نظامى حكومت را سرنگون كند بلكه هدفش بسيج توده ‏ها است.

ج: مبارزه مسلحانه در مرحله اول ظرفيت توده ‏اى شدن ندارد هدف جلب اعتماد توده ‏ها است.

د: مبارزه مسلحانه در روستا نيز هدفش جلب اعتماد دهقانان است.

ﻫ: در مرحله دوم مبارزه نيز هنوز مبارزه مسلحانه توده‏ ها نيست. اما حركت اقتصادى سياسى اوج مى‏ گيرد اما توده‏ ها دست به سلاح نمى ‏برند.

و: چريك‏ها با مردم بايد سخن بگويند و نقش مردم را در اين مبارزه به آن ‏ها بنمايانند.

۱۸- زمينه ‏هاى ماجراجويى در جنبش مسلحانه

الف: عكس ‏العمل افراطى نسبت به محافظه‏ كارى حزب توده و جبهه ملى و محفل ‏بازى و ليبراليسم خارج از جنبش

ب: فعاليت پراكنده و گروهى زمينه ‏اى است براى رشد تمايلات ماجراجويانه در جنبش

ج: نبود توده ‏ها در ميدان مبارزه زمينه‏ اى است براى ظهور سكتاريسم و آوانگارديسم

د: تركيب طبقاتى عناصر پيشرو (روشنفكران و عناصر خرده ‏بورژوازى) و عقب ‏ماندگى تاريخى طبقه كارگر زمينه مساعدى براى ظهورگرايش ‏هاى ماجراجويانه است.

ﻫ: ظهور خرده ‏بورژوازى در ماركسيسم و پيدايش چپ جديد زمينه ديگرى است براى اين ماجراجويى.

۱۹- نمودهاى ماجراجويى جنبش:

الف: انكار نقش توده‏ ها و يك جانبه ديدن نقش پيشرو

ب: كم بها دادن به تئورى

پ: تأكيد مطلق روى تاكتيك مسلحانه

ت: تأكيد بيش از حد روى نقش فدايى و توسل به شهادت براى جبران غيبت توده ‏ها

ث: شناخت نادرست از نيروها به دنبال خرده ‏بورژوازى رفتن و فراموش كردن كارگران و دهقانان

ج: اظهار خستگى و ناشكيبايى از طولانى شدن مبارزه

ﻫ: كم بها دادن به دشمن و غره شدن از پيروزى خود

 

۲- ويژگى‏ هاى عمليات سياهكل:

الف: اين عمليات در اوج سكون و نوميدى مردم سكوت را شكست و رژيم را به‌مبارزه طلبيد.

ب: گيلان منطقه‏ اى بود فاقد هرگونه برخورد مسلحانه غيرسياسى، حمله به پاسگاه سياهكل فقط يك معنا داشت، به مبارزه طلبيدن رژيم

پ: حمله به پاسگاه از سوى يك دسته چريك با تصورات مردم از چريك تطابق داشت.

ت: انعكاس عمليات در سراسر كشو فوق ‏العاده بود.

ث: اين عمليات در نزد مردم يك پيروزى تلقى شد.

ج: حمله به كلانترى قلهك و اعدام فرسيو مبارزه را علنى كرد.

ﻫ: رژيم با اعلام اسامى و انتشار نُه عكس از چريك ‏ها، شكست اوليه خود را پذيرفت.

و: بيست سال عقب‏ نشينى پايان يافت و پيشروى آغاز شد.

۲۱- اثر جنبش مسلحانه روى جريانات سياسى:

الف: جريانات ملى على ‏رغم قبول نداشتن مشى چريكى از حركت چريك ‏ها حمايت كردند.

ب: حزب توده اين عمليات را بى‏ نتيجه خواند و بعد حمله را آغاز كرد.

ج: جريانات سياسى كار ابتدا سكوت كردند و بعد به سوى مشى يورش بردند.

د: بسيارى از گروه‏ ها كاناليزه شدند و بخش زيادى از نيروهاى‏ شان به سوى مبارزه مسلحانه كنده شد.

۲۲- اثر جنبش مسلحانه روى مردم:

الف: مردم از همان لحظه نخست به چريك ‏ها علاقه نشان داد.

ب): مردم با پخش شايعات به سود چريك ‏ها نشان از همدردى مردم با چريك‏ ها داشت.

ج: قشرهاى ميانى و محروم خرده ‏بورژوازى و زحمتكشان شهرى چريك ‏ها را درجهت منافع خود ديدند.

د: عناصر روشنفكر آماده پيوستن به چريك ‏ها شدند.

ﻫ: احياى اعتماد به نفس در مردم، جسارت و همدردى در جامعه

و: افزايش اعتراض‏ هاى اقتصادى مردم

۲۳- اثر مبارزه مسلحانه درون دستگاه حاكمه:

الف: بى ‏حيثيت شدن رژيم در افكار عمومى جهان

ب: بسيج شدن تمام تبليغات رژيم برعليه چريك ‏ها

پ: گيج شدن رژيم در برخورد با جنبش

ت: از اعتبار افتادن ساواك و پليس

ج: تشكيل كميته مشترك و استخدام هزاران كادر جديد براى مقابله با چريك ‏ها

د: اختلاف نظر امپرياليست‏ها نسبت به آينده رژيم

ﻫ: رژيم شاه خواستار حمايت سياسى امپرياليست ‏ها شد

و: ورود رژيم به دسته ‏بندى‏هاى ضدانقلابى در منطقه

۲۴- براى بسيج توده ‏ها جنبش از دو تاكتيك استفاده مى‏ كند، سياسى ـ نظامى، تاكتيك‏ هاى نظامى على‏ رغم گسترش هرچه بيشتر تاكتيك ‏هاى سياسى نقش محوريت خود را به دلايل زير حفظ مى‏ كند:

الف: تداوم تاكتيك‏ هاى سياسى مستلزم حضور تاكتيك‏ هاى نظامى است. وگرنه رژيم آن‏را خفه خواهد كرد.

ب: گسترش و تداوم و تكامل مبارزه اقتصادى به سياسى ـ و سياسى به نظامى نيز مستلزم حضور ملموس مبارزه مسلحانه است.

ج: مبارزه مسلحانه عامل برانگيز شدن مردم است.

د: خنثى ‏كننده تاكتيك ‏هاى سركوب‏ كننده رژيم است.

۲۵- مبارزه مسلحانه در شهر امكان توده ‏اى شدن را به دلايل زير ندارد:

الف: يك چريك شهرى خود يك كماندو است و مبارزه در شهر نيازمند آشنايى به‌فن مبارزه با پليس است و اين ويژگى در توده ‏ها نيست.

ب: شهرها امكان محدودى براى پذيرش نيرو دارند.

ج: تنها روشنفكران مى ‏توانند به چريك شهرى ملحق شوند چون امكان آموزش و مخفى شدن را دارند.

د: در كوه اين محدوديت ‏ها وجود ندارد و كوه مى‏ تواند به توده ‏اى شدن مبارزه مسلحانه كمك كند.

ﻫ: در شهر به موازات مبارزه مسلحانه مبارزه اقتصادى ـ سياسى گسترش مى ‏يابد و در كوه مبارزه مسلحانه توده ‏اى مى‏ شود.

و: جنبش انقلابى بايد مبارزات مردم را در شهر رهبرى كند.

۲۶- سازمان‏دهى در اشكال سياسى مبارزه نيازمند شكل دادن به يك جناح سياسى است كه وظايف آن به قرار زير است:

الف: سازمان‏دهى اعتراضات صنفى ـ اقتصادى مردم

ب: هدايت اين جنبش ‏ها در جهت سياسى

ج: شناساندن جنبش مسلحانه به مردم

د: آگاه ‏سازى مردم

ﻫ: تبليغات و افشاگرى جهانى

ـ تشكيل گروه‏ هاى صنفى ـ سياسى در ميان تمام صفوف، كارگران، زحمتكشان، بازار، دانشگاه و هنرمندان

ـ ايجاد هسته ‏هاى تبليغاتى و انتشاراتى در شهرها

ـ ارتباط با خارج از كشور از تبادل نشريات و كتب گرفته تا حمايت ‏هاى مادى و معنوى از زندانيان سياسى و خانواده ‏هاى آنان

۲۷- وظايف نيروهاى هوادار خارج از كشور به قرار زير است:

الف: شناساندن جنبش انقلابى به ايرانيان خارج از كشور و ديگر مليت ‏ها

ب: ايجاد يك جبهه متحد تبليغاتى برعليه رژيم

ج: تكثير بيانيه ‏ها و نشريات و متون داخلى و باز گرداندن آن به داخل

۲۸- تشكيل جبهه آزادى‏ بخش مى ‏تواند خلأ رهبرى را پركند. در پروسه مبارزه محتواى اين جبهه، عناصر تشكيل ‏دهنده آن و رهبرى جبهه روشن خواهد شد.

۲۹- جنبش مبارزه مسلحانه قبل از آن‏كه به حمايت نظامى از خواست ‏هاى مردم دست بزند بايد سه كار را انجام دهد:

الف: شناساندن هرچه بيشتر خود به مردم و آگاه كردن مردم از وضعيت اقتصادى ـ اجتماعى‏ شان

ب: توجه به نيازها و مشكلات مردم و دادن بيانيه و راه حل

ج: نشان دادن همبستگى و هم‏دردى با حركات مردم

۳۰ كاربرد عمليات نظامى در جهت خواسته‏ هاى مردم:

الف: هدف قرار دادن كسانى‏ كه در سركوب مردم نقش دارند.

ب: كمك نظامى به تحقق خواست‏ هاى مردم

ـ به گروگان گرفتن صاحبان صنايع در جريان اعتصاب و درخواست پذيرفتن خواست كارگران

ـ منفجر كردن اتوبوس‏ هايى كه توسط رانندگانى غير از رانندگان اتوبوس‏رانى حركت كنند در جريان اعتصاب كارگران شركت واحد

۳۱- نبرد توده ‏اى هنگامى آغاز مى‏ شود كه، دستگاه حاكمه و سرمايه ‏دارى خارجى و داخلى و سفراى كشورهاى امپرياليستى مورد تهاجم چريك ‏ها قرار بگيرند و مبارزه مسلحانه در ظهور و رشد جنبش‏ هاى توده ‏اى نقش بازى كند و اين به معناى پايان يافتن مرحله دوم مبارزه و شروع مرحله سوم در شهر و كوه است.

۳۲- منظور از مبارزه مسلحانه در كوه ،كليه اشكال مبارزه در خارج از شهرها است از كانون‏ هاى چريكى در يك منطقه گرفته تا شورش‏ هاى عشايرى و جنبش‏ هاى مسلحانه خلق‏ هاى تحت ستم

۳۳- مبارزه مسلحانه در كوه‏ ها از سه مرحله مى ‏گذرد:

الف: تشكيل واحدهاى كوچك، كه نيرو و سلاح از شهر تأمين مى‏ شود.

ب: تشكيل واحدهاى بزرگ كه نيرو و سلاح از شهر و روستا تأمين مى‏ شود.

ج: تشكيل مناطق آزاد و حمله به دشمن

۳۴- هدف هسته ‏هاى چريكى در مرحله اول عبارت است از:

الف: باز كردن جبهه ‏اى ديگر و كم كردن فشار از روى جنبش در شهر

ب: آسيب زدن به اتوريته رژيم در روستا

ج: دفاع از حقوق اقتصادى در روستاييان

۳۵- مشكلاتى كه هم ‏اكنون در سر راه جنبش براى كار در كوه وجود دارد:

الف: هوشيارى پليس و مشكل بودن شناسايى منطقه

ب) جنگل‏ هاى شمالى در طول سال براى مبارزه مساعد نيست مثل برگ‏ريزان درختان و بارش برف

پ: براى جلب حمايت روستاييان بايد مدت طولانى صبر كرد و كانون چريكى بايد روى خود حساب كند.

ت: براى شناسايى بايد از افراد بومى مثل معلمان و سپاهيان دانش استفاده كرد.

ث: براى ايجاد زمينه ‏هاى فكرى در منطقه تيم‏ هاى كوچك عملياتى تشكيل شود و بعد از يك عمليات منطقه را ترك مى‏ كند و مخفى مى‏ شوند.

ج: پس از تهيه كروكى و شناسايى منطقه و تهيه وسايل لازم، هسته چريكى دست به يك مانور نهايى مى ‏زند و دست به عمليات مى ‏زند و با نامساعد شدن هوا منطقه را ترك مى‏ كند و در پايگاه ‏هاى شهرى مخفى مى‏ شود.

ﻫ: در فصل نامساعد واحد چريكى در شهر عضوگيرى مى‏ كند و افراد خود را آموزش سياسى مى ‏دهد.

و: در انتخاب اهداف بايد خواسته‏ هاى اقتصادى ـ اجتماعى روستاييان در نظر گرفته شود بانك ‏هاى كشاورزى ،عناصر منفرد محلى ، رباخواران، انتظامات روستا و عشاير، ژاندارمرى و مانند اين ‏ها

ى: شعار واحد الغاى اقساط زمين، آب بها، وام ‏هاى كشاورزى، و الغاى ممنوعيت مراتع

۳۶- ويژگى‏ هاى عمده شورش عشايرى:

الف: ابعاد شورش بزرگ است.

ب: با آغاز شورش حاكميت رژيم در منطقه ملغى مى‏ شود.

ج: نيروهاى اعزامى عشاير را از شهر و دشت به منطقه كوهستانى مى ‏رانند.

د: شورش با سازش خان و يا فريب او به پايان مى ‏رسد.

۳۷- ضعف عمده اين شورش ‏ها عبارت است از:

الف: پاى ‏بند بودن شورش به يك منطقه محدود

ب: ضعف رهبرى و عدم آگاهى

ج: هدف شورش منافع خان است و نمى‏ تواند ديگر عشاير و روستاييان را پوشش دهد.

د: با روستاييان و عشاير دشمنى ديرينه دارند.

۳۸- در صورت يافتن امكانى براى حركت در عشاير بايد:

الف: حركت بايد در ابعاد كوچك شروع شود كه رژيم نتواند كل منطقه را غيرقابل زيست كند

ب: سازمان‏ هاى چريكى بايد به تمامى از اين حركت حمايت كنند.

ج: واحد چريكى بايد منطقه مانور خود را گسترش دهند.

د: هدف‏ هاى خلقى شورش بايد در ميان عشاير تبليغ شود.

۳۹- خصوصيت ستم ملى كه بر خلق ‏هاى (كرد، ترك، لر و بلوچ) اعمال مى‏ شود به‌قرار زير است:

الف: ستم اقتصادى

ب: ستم سياسى

ج:ستم فرهنگى

د: ستم مذهبى (كرد و بلوچ كه سنى‏اند)

۴۰ اهميت جنبش‏هاى ملى براى جنبش انقلابى در موارد زير است:

الف: اين جنبش‏ ها خصلت ضدامپرياليستى و ترقى ‏خواه دارند و مى‏ توانند با جنبش انقلابى جبهه واحد درست كنند.

ب: اين جنبش ‏ها از حمايت توده ‏اى برخوردارند پس يك نيروى عمده درمبارزه با دشمن‏ اند.

ج: سركوب اين جنبش‏ ها به سادگى ممكن نيست.

د: وحدت خلق‏ ها در جنگ مشترك مى ‏تواند زمينه ‏ساز وحدت را در جهت ايجاد جامعه ‏اى دمكراتيك باشد.

 

اسلام ماركسيستى: ماركسيسم اسلامى

نكته اول آن‏ كه: اين رساله در واقع بررسى رابطه مجاهدين با مذهب است و على ‏رغم آن‏ كه تاريخ نگارش در زير آن مكتوب نيست بايد قبل از تغيير ايدئولوژى سازمان درشهريور ۱۳۵۴ باشد.

نكته دوم: ورود فعال خرده ‏بورژوازى به صحنه مبارزه با رژيم از هيئت‏ هاى مؤتلفه گرفته تا مجاهدين مسأله‏ اى نبود كه بتوان به سادگى از آن گذشت بيژن از معدود نظريه ‏پردازانى بود كه به حساسيت اين مسأله پى برد و در رساله ‏هاى مختلف‏ اش از جمله «مسائل جنبش ضداستعمارى» به نكته مهمى اشاره مى‏ كند و آن اين‏ كه بخش‏ هايى از خرده ‏بورژوازى به دنبال جريانات سنتی بيفتند و جنبش انقلابى را به سمت خاصی ببرند. حادثه ‏اى كه در سال۱۳۵۷ اتفاق افتاد.

بيژن اما در اين رساله به دو مسأله اشاره مى‏ كند: نخست ماركسيست شدن مجاهدين، اتفاقى كه در سال ۱۳۵۴ مى‏ افتد و دوم درگيرى بين مجاهدين و مراجع مذهبی چيزى كه در سال۱۳۵۸ به بعد صورت مى‏ گيرد.

نكته مهم آن است كه چپ بايد تحليل مى‏ كرد كه اسلام به عنوان يك ايدئولوژى چه نقشى در جنبش خواهد داشت. مسأله ‏اى كه چپ از آن غفلت كرد و اين رساله شايد در نوع خود بى ‏نظير باشد.

۱-انسان براى غلبه و توضيح طبيعت اعتقادات دينى را به وجود آورد از آنميسم شروع كرد بعد توتميسم، ودر نهایت به اديان يكتاپرستى رسيد.

۲- اديان يكتاپرستانه تقارن عصر آهن در دوره برده ‏دارى ظاهر شد.

۳- در دوران فئوداليسم دين به ايدئولوژى جامعه فئودالى تبديل شد.

۴- ظهور بورژوازى باعث جدايى دين از حكومت شد.

۵- با ورود استعمار، روحانيت با استعمار برخورد پيدا كرد چه از جهت مقابله با فرهنگ و دين استعمارى و چه بقاى پيوندهايش با بورژوازى بومى.

۶- در مبارزات ضداستعمارى بورژوازى ضمن استفاده از ناسيوناليسم از مذهب نيز كمك گرفت.

۷- درگيرى روحانيت با حكومت از دو زاويه بود: چه از جهت مبارزه فئوداليسم با بورژوازى كمپرادور و چه از جهت تضعيف موقعيت روحانيت.

۸- تلفيق مذهب و سوسياليسم، چه در ايران جناحى از نهضت آزادى و چه دراروپا سوسياليسم مسيحى و چه در كشورهاى عربى بوده است.

۹-محتواى قرآن شامل چهار مورد است: ۱- قصه معاد و روايات اديان قبل از محمد، ۲- اعتقادات قومى عرب، ۳-دستورالعمل‏ هاى مذهبى برگرفته از ديگر اديان و۴-دستورالعمل‏ هاى اجتماعى كه ابتكار خود محمد بود.

۱۰-اسلام به عنوان ايدئولوژى عرب براى اتحاد و تكامل اجتماعى بود.

۱۱-شيعه ايدئولوژى طبقات متوسط بود برعليه خلفا، تلفيقى از اعتقادات غيراسلامى و اسلامى

۱۲- خصلت ضداستعمارى روحانيت در كشور ما ربطى به ماهيت اسلام ندارد بلكه مربوط است به موقعيت سياسى ملل مسلمان.

۱۳- اصلاحات دينى در سه محور صورت گرفته است: الف: تفسير آيات به صورت فلسفى و با كمك گرفتن از مكاتب فلسفى متافيزيكى، ب: توجيه عملى تابوها و محرمات اسلامى و ج: بيرون آوردن آياتى از قرآن و انطباق آن با تمايلات ترقى‏ خواهانه معاصر

۱۴- توده مذهبى اما به دنبال مراجع مذهبى ‏اند نه اصلاح ‏طلبان مذهبى

۱۵- تلفيق ناسيوناليسم با مذهب و سوسياليسم با مذهب، در نهايت ايدئولوژى بورژوازى ملى است كه خرده ‏بورژوازى هم خودرادر پشت آن پنهان می کند.

۱۶-ايدئولوژى التقاطى مربوط به دورانى است كه دوران انقلابات بورژوا ـ دمكراتيك به پايان رسيده است. و مبارزه طبقاتى بخش ديگر جنبش‏ هاى ملى شده است در نتيجه لازم است كه خواسته ‏هاى طبقات ستم‏كش نيز در انقلاب گنجانده شود پس از ماركسيسم كمك گرفته مى‏ شود.

۱۷-ماترياليسم ديالكتيك با اسلام مانعه‏ الجمع است.

۱۸-ماترياليسم تاريخى مذهب را يك عامل روبنايى مى ‏داند و تجديد حيات دوباره اسلام را تلاش بورژوازى ملى مى ‏داند براى تطبيق مذهب با سرمايه‏ دارى در حالى‏ كه مذهبى‏ ها اسلام را نه روبنا و زاده جامعه طبقاتى كه آن‏را تاريخ ‏ساز مى‏ دانند.

۱۹- ايدئولوژى هر جريان سياسى، استراتژى و تاكتيك آن گروه را تشكيل مى‏ دهد.

۲۰-اولين مسأله استراتژيك شناخت نيروهاى بالفعل و بالقوه انقلابى جامعه است. مذهبى‏ ها در اين شناخت دچار مشكلاتى مى‏ شوند در تعيين حد بين جنبش ملى و كارگرى نيز دچار اشكال مى‏ شوند.

به مذهبى بودن جامعه بسيار پُربها مى ‏دهند و به امكانات واقعى قشرهاى مذهبى (مثل بازار و كسبه) در جنبش زياد اهميت مى ‏دهند.

۲۱-در انقلاب دمكراتيك نوين بايد نقش مذهب كم‏رنگ ‏تر شود اما التقاطيون درصورت پيروزى و داشتن رهبرى سعى در گسترش مذهب مى‏ كنند مگر آن‏كه درپروسه انقلاب ماركسيست شوند.

۲۲- از آنجا كه در عضوگيرى فقط مذهبى‏ ها گزينش مى‏ شوند پس مجاهدين خود را از بخش وسيعى از نيروهاى روشنفكرى كه مذهبى نيستند جدا مى‏ كنند.

۲۳-معتقدات مذهبى در عمل باعث محدوديت مى ‏شود.

۲۴-براى سود بردن از مذهب در مبارزه بايد به مبارزه رنگ دينى و جهاد داد.

۲۵- تاكتيك ‏هاى مذهبى به صورت‏ هاى زير ممكن مى‏ شود:

الف: توسل به مراجع مذهبى

ب: اتكا به نص قرآن و نهج ‏البلاغه براى توجيه مبارزه

ج: تحريك احساسات مذهبى مردم در روزهاى سوگوارى

د: تشويق مذهبى‏ هاى قشرى و ميدان دادن به آن‏ ها

۲۶-اما استفاده از تاكتيك ‏هاى مذهبى زيان ‏هايى هم دارد:

الف: اعتبار دادن به مذهب در مبارزه ،حق و تو به مراجع مذهبى مى‏ دهد كه مى‏ توانند برعليه مجاهدين استفاده كنند.

ب: حكومت امكانات بيشترى دارد تا از اين تاكتيك ‏ها سود برد.

ج: اين تاكتيك ‏ها باعث مى‏ شود كه خصلت ‏هاى ترقى‏ خواهانه در مردم رشد كند.

۲۷- چپ در ايران تظاهر ضدمذهبى نخواهد كرد. اما دچار خوش‏باورى هم نخواهيم شد كه روحانيت دير يا زود در مقابل انقلاب قرار خواهد گرفت پس به آن اعتبار نخواهيم داد. اما از مراجع تا زمانى‏ كه برعليه ما نباشند برعليه حكومت حركت كنند هماهنگى خواهيم داشت.

۲۸-ما مجاهدين را دوست خود مى ‏دانيم و با آن وحدت تاكتيكى و تا حدى استراتژيك داريم. و موظف ‏ايم در تصحيح راه به آن‏ها كمك كنيم. و بدون شك درآينده بخشى از آن‏ ها ماركسيست خواهند شد.

 

زیر نویس

۱-حمید مومنی به همراه ابوالحسن شایگان در مشهد مدت ها دستفروشی می کرد

۲-این رساله در پائیز ۱۳۵۲ در زندان نوشته شده است

 

 




 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com