فراروی از سیاست شخصیت محور

جمشید عبدی
August 06, 2019

فراروی از سیاست شخصیت محور

هیچ رهبری نمی تواند قدرت خود را پاس دارد، مگر اینکه هر روز خود را سزاوار آن قدرت نشان دهد.

(اندره مورا)

نباید به دوره ی پیش از نقد برگردیم. اینک شرایط ذهنی ما در رشدی سخت و دردآور توانسته از "سیاستِ شخص محور" عبور کند. در  جدلی نفس گیر و دردآور ما چهره هایی را به نقد کشیدیم و مشروعیت آنان را به زیر سوال بردیم. در این مسیر گاهی فاصله بین نقد و خصومت نامعین و مبهم می شد. اما شکافی را که بین نسل قبل از ما که مشروعیت خود را از تاریخی می گرفت که ما خاطره ای از آن نداریم با پرسش و بازخواست مستمر طی کردیم.

اراده ای انقلابی هنگامی که کنش هایش را "نیرویی شخصی" راهبری می کند، با مفهوم اراده و انقلاب که مفاهیمی رهایی بخشند در تضاد قرار می گیرد. مادامی که اراده ی جنبش بر مبنای محوریت اشخاص شکل گیرد، نه آزادی برای یک پراتیک دگرگون ساز، که سرنوشت مبارزه، راهبر به دست علایق جزیی است.  این علایق جزیی هر بار میتواند در مسیری قرار گیرد، روزی در تخاصم با یک سیاست که منافع شخصی فرد در راستای ان نیست و روز دیگر سخنانی برای عقب نشینی و مصلحت اندیشی طرح خواهد شد. تا وقتی سیاست ما این گونه به افراد متکی باشد، همیشه از سیر منطقی خود بازمانده و درگیر مباحث و دغدغه هایی خواهد شد که هیچ افقی را به ترفیع سطح جنبش باز نمی کند. سیاست شخص محور اگر امروز مصلحت را در عقب نشینی ببیند، اما همیشه در انتظار بهانه دیگری برای تعرض خواهد نشست.

متاسفانه جنبش های انقلابی و اجتماعی که در جوامع زیست ما رخ می دهند، همیشه معطوف به یک ناجی و یک کاریزما، سرنوشت خود را با امور جزیی پیوند داده اند. مبارزه ای که یک فرد بتواند آنچنان تاثیری در روند آن داشته باشد که بتواند مسیر آن را تغییر دهد، به شدت شکننده و سست است. جامعه در مقام یک کل اگر در مقام یک سوژه فعال به صورت مداوم در عرصه این تصمیم گیری قرار نگیرد و سرنوشت خود را به ولایتی بالاتر از خود، تفویض کند، همیشه بردگی را از پیش برای خود فرض کرده است. سر فرودآوردن در مقابل این شیوه مبارزه ی شخص محور، یک تسلیم از پیش، با فرض "نیت صادقانه" شخص جزیی است؛ که متاسفانه هیچگاه قابل اعتماد نبوده است. وقتی فردی به یک چهره تبدیل میشود، از پس این نقاب هر عملی برای او قابل توجیه خواهد شد. اما در واقع ما هنگامی به یک سیاست سالم خواهیم رسید که این چهره ها نیز هر روزه مجبور باشند از نو خود را ثابت کنند. اگر موضعی گرفته می شود قابل توضیح و قابل دفاع باشد و در مقابل هر عملی پاسخگو باشند. اما از آنجایی که هیچگاه نمی توان بنیان مبارزه و سازماندهی انقلابی را بر "نیت نیک فرد" قرار داد، عبور از فردسالاری سیاسی به "قانون" (که در بحث از حزب سیاسی به افق ها و اساسنامه های مورد تایید جمعی است) اجتناب ناپذیر است.

فعلیت بخشیدن به توانایی همفکری جمعی یکی از دستاوردهای مباحث و جدل های اخیر درون تشکیلاتی ما(کومه له و حکا) بود. به گفته دقیق تر، پرسش از اینکه آیا ما توانایی به فعلیت درآوردن این تفکر جمعی را داریم؟ از برجسته ترین شاخصه های این دوره بود. نکته ی محوری که در این مباحث خودنمایی می کرد، رابطه اخلاق با سیاست و رابطه قبول و درک طرف مقابل بحث و این درگیری ها که گاه به سطحی دردناک نزول می کرد، اما در بطن خود  نشان داد که هرچند چون کودکی که راه رفتن می آموزد، ما می افتادیم و برمی خاستیم، و بعد از هر هیاهو سازی توانایی درک منطقی و اخلاقی خود را به دست می آوردیم. فرهنگ سیاسی ما به شدت نیازمند این آزمون هاست تا به قبول دیگری همچون شخص برسد. جمله ای تامل برانگیز که می گوید" شخص باش و به دیگری هم همچون شخص احترام بگذار".

اما موضوعی اصلی این است که این توقف شانتاژ ها و بهانه گیری ها تنها متوقف شده و با هر بهانه دیگری، افرادی در صدد فرصت طلبی برخواهند آمد. و به چهره های جنبش آزادیبخش ما حمله خواهند کرد، عبور از این چهره ها دشمنان ما را در مقابل موجودیت کامل جنبش قرار می دهد. اما ما قرار نیست به دوران پیش از نقد چهره ها برگردیم و ظرفیتی که این افراد می توانند برای تخریب داشته باشند را نادیده نخواهیم گرفت. وقتی قدرت نه در راس های هرم که به تمام بدنه منتقل شود، دیگر هرگونه تروری بی معنا خواهد شد، چرا که یک ارگانیسم کامل مشغول تفکر و عمل است.

ای دوست من، کودکیت را بگذار و بزرگ شو.

"بیکن"

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com