حاکمیت شورایی، تردید یا قاطعیت , نقدی بر نظرات و مواضع رفیق جمال بزرگپور (۲)

پویا محمدی
May 04, 2019

حاکمیت شورایی، تردید یا قاطعیت

نقدی بر نظرات و مواضع رفیق جمال بزرگپور

(۲)

 

در قسمت اول این نوشته به نقد بخشی از اظهارات رفیق جمال بزرگپورعضو کمیته مرکزی کومه له-سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در مصاحبه با تلویزیون کومه له به تاریخ ۲۹ فروردین، پرداخته شد. "پاسخ به نگرانی یا تلاش برای لاپوشانی حقایق" عنوان قسمت اول این نوشته است که طی آن ضمن نشان دادن تلاش های رفیق جمال در این مصاحبه برای کتمان واقعیات جاری در خصوص اختلافات سیاسی در کومه له و حزب کمونیست ایران که در قالب مواضع و دیدگاهها و اعمال راست روانه ای خودنمایی کرده و تشکیلات را به دو جناح تبدیل کرده است، مختصراً به نقد پاره ای از نظرات و مواضع راست روانه ایشان که وی در مصاحبه خود به شیوه ای ناقص و پوشیده به آنها اشاره دارد، پرداخته شد.

همچنین این موضوع به تفصیل مورد بحث قرار گرفت که رفیق جمال برای اینکه بتواند به شیوه ای که خود در مصاحبه مزبور برای توضیح دیدگاهها و نظرات اش برگزیده است موضوعاتی را مورد بحث قرار دهد، جوانب مذموم فرهنگ و مناسباتی غیردمکراتیک و تفرقه اندازانه را به عاریه گرفته، و ضمن انتساب منتقدین خود به یک چنین فرهنگی، به تحریف و وارونه نمایی می پردازد.

یکی از نظرات و دیدگاههای رفیق جمال که مغایر با سیاست و برنامه کومه له و حزب کمونیست ایران محسوب می شود، در خصوص "برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان" است. این برنامه بر مبنای حاکمیت شورایی در کردستان استوار است.

ایشان در مصاحبه تلویزیونی خود در۲۹ فروردین و برای اینکه به بینندگان خود نشان دهد دیدگاه و نظراتش در این باره مغایرتی با سیاست و برنامه کومه له ندارد، ضمن کوچک به حساب آوردن آن، جوانب واقعی دیدگاههای خود را از مخاطبین پنهان می دارد. ایشان در این باره گفتند:

"...مبانی فکری و جهت گیری های سیاسی و چهارچوب این برنامه کاملاً قابل دفاع است، در دفاع از این برنامه نوشته ام، در همین تلویزیون حرف زده ام، و توضیح دادم که چرا این برنامه باید به آلترناتیو توده ای در سطح کردستان تبدیل شود. اما در ادامه خود متوجه یک خلاء کوچک شدم، فکر کردم برای شفاف کردن این برنامه، برای توده ای کردن این برنامه و اتفاقاً برای پیشبرد بهتر این برنامه جا دارد آن خلاء را پر کنیم و آنهم عبارت بود از یک دوره گذار، آن هنگام که جمهوری اسلامی حاکمیت اش به هر دلیل از بین می رود یا تضعیف می شود و تا آن هنگام که ما می توانیم حاکمیت شورایی در کردستان بعنوان شکلی از حاکمیت مستقر کنیم. این را با رفقا مطرح کردم. متأسفانه من نتوانستم توجه رفقا را به آن نکته جلب کنم و سپس دیگر آنرا ادامه ندادم. رفقای ما، بنظرم توجه به آن مسئله و محتوی حرف های من نمی کنند، این را تعبیر کرده اند به تقابل من با حاکمیت شورایی، که به باور من این چیزی است غیرواقعی."

رفیق جمال قبلاً و طی نوشته مبسوطی که برای اعضای حزب هم ارسال داشته اند، به تشریح نظرات خود در قبال این برنامه پرداخته اند. رفقایی هم در سطح درون تشکیلاتی به نقد نظرات ایشان پرداخته اند. اما رفیق جمال در مصاحبه اخیر خود به شیوه ای بسیار ناقص و پوشیده، به معرفی این دیدگاه خود می پردازد. به آوردن دو سه جمله که در معنای خود می تواند جزو بدیهیات مربوط به یک موضوع به حساب آیند، بسنده کرده و به این ترتیب قصد دارد نشان بدهد که نظر بخصوص و مغایری به نسبت برنامه شورایی کومه له ندارد.

اگر رفیق جمال واقعاً قصد پاسخ به ابهامات و نگرانی های هواداران و فعالین در داخل کشور و عموماً قصد روشنگری به بینندگان خود می داشت بایستی حداقل به درستی نکات مختص به مواضع و دیدگاههای خود را معرفی و یا مورد بازگویی قرار دهد. اما رفیق جمال در مصاحبه اخیر خود نه تنها چنین کاری را در دستور قرار نداده اند بلکه تحت لوای روشنگری و جلوگیری از تحریف؛ خود به لاپوشانی و انحراف افکار مبادرت نموده اند.

بنابراین و به منظور نشان دادن مغایرت آن بخش از دیدگاههای رفیق جمال بزرگپور با برنامه کومه له برای حاکمیت شورایی و نیز نقد یک چنین نظرات راست روانه ای، می باید که به اظهارات و دیدگاههای مکتوب ایشان که قبلاً ارائه داده اند مراجعه کرد. شاید به دلیل در امان بودن از نقد است که امروزه رفیق جمال اینچنین به صورتی پوشیده و ناقص و در چند جمله به بیان نظرات خود می پردازد.

 آنچه که در ادامه می خوانید، بخشهایی از نوشته ای است در نقد نظرات و دیدگاههای مکتوب ایشان، که چندی پیش بصورت درون تشکیلاتی انتشار داده ام و اینک در پاسخ به یک چنین پرده پوشی هایی ارائه می شود.

رفیق جمال قبلاً در نوشته مبسوط خود، نکته نظرات در قبال برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان را در دو سطح و این چنین ابراز داشته اند:

" نواقص از نظر من در ٢ مورد مهم و اساسی در برنامە مورد بحث قابل مشاهدە است. ١-  برنامە برای ساختار حاکمیت  مردم در کردستان ٢- برنامە برای تأمین حق تعیین سرنوشت مردم کردستان."

در هر دو مورد نیز ایشان قبلاً در نامه خود به اعضای حزب، به طور مبسوط به تشریح نظرات خود پرداخته اند. با مطالعۀ متن کامل توضیحات ایشان، می توان به روشنی متوجه شد که نواقص و کمبودهای مورد نظر ایشان از یک سو خود را به قالب برنامه، امکان تحقق آن، تأثیرات و کارایی این برنامه تسری داده، و از سوی دیگر در مغایرت و تضاد با آن قرار می گیرد.

از دیدگاه رفیق جمال، برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان، برنامه ای به اندازه کافی گویا و روشن نیست، برنامه ای "کارا" و "برای عمل" نیست، از امکان تحقق آن تردید دارد، پس بایستی آنرا کارا و قابل عملی شدن نمود. این نکته در طول متن نوشته ایشان چند بار و هر بار به نحوی مورد تأکید قرار داده شده است.

در ابتدای این نوشته آمده است:

"از برنامە "کومەلە برای حاکمیت مردم در کردستان" بدرست بە عنوان یکی از اسناد پایەای ما یاد میشود کە در آن کومەلە همچون جریان سیاسی مدافع کارگر و مردم زحمتکش کرد، از زاویە تأمین منافع و مصالح آنان بە جنبش کردستان پرداختە،  خواستها و مطالبات اساسی آنان را در زمینەهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر شمردە و راە دستیابی بە آنها و چگونگی دفاع و حفظ این مطالبات و خواستها را با تأکید جدی بر حاکمیت شورایی دست نشان کردە است. اما با همە اینها امروز کە بە این برنامە نگاە میکنیم بە باور من علیرغم جهت گیری سیاسی و طبقاتی برجستە در آن، میتوان کمبود و نارسائیهای را در این سند سراغ گرفت کە میبایست برای کارساز بودن و تبدیل شدن بە برنامەای در دست مردم کردستان بر طرف گردند. کمبودهایی کە عمدتاً نە در نگرش حاکم بر برنامە بلکە در تدوین و تنظیم برنامە در شکل کمبودهایی خود را نمایان میکنند، تا جایی کە این برنامە و تنها با در نظر گرفتن  احکام  آمدە در آن،  کمتر برنامەای برای پراکتیک در یک جنبش معین با مشخصات و ویژگیهای معینی  بە نظر میآید، برنامەای کە حتی بە نظر میرسد به تجارب و اندوختەهای دورە اخیر خود این جنبش نیز توجهی ندارد. بی دلیل نیست هر بار رفقای کمیتە مرکزی کە میخواهند از این برنامە بگویند، ناگزیرند مرتب تکرار کنند کە این برنامە، برنامەای برای پیادە کردن سوسیالیسم در کردستان نیست! این برنامە نقش احزاب را نادیدە نگرفتە است! رابطە احزاب بە ارگانهای تودەای برای حاکمیت مردم کردستان کە ما پیشنهاد میکنیم چنین و چنان است! این برنامە میتواند پلاتفرمی برای همکاری احزاب و ... باشد و غیرە. همە این موارد میرساند کە برنامە ما هنوز  بە اندازە کافی گویا و روشن نیست."

در ادامه این متن می خوانیم:

"برنامە کومەلە برای حاکمیت مردم کردستان، نیزهمچون دیگر برنامە ها و سیاستهای کلان کومەلە در جنبش کردستان کە  هموارە در مسیر تغییر و تحول و متکامل شدن بودەاند، میباید در همین راستا برای انطباق بیشتر با جنبش انقلابی در کردستان و تبدیل شدن بە پرچم مبارزات مردم بە آن پرداخت و همچنان مسیر متکامل شدن آنرا هموار کرد. بویژە با توجە بە همە فاکتورهای سیاسی چە در ابعاد سراسری و چە در ابعاد محلی رفع این نواقص در برنامە و تبدیل کردن آن بە برنامەای قابل اتخاذ و در دسترس، امریست ضروری. ضرورتی سیاسی و طبقاتی."

از نظر رفیق جمال به یک معنا، این برنامه تا زمانیکه نواقص آن برطرف نگردد و مورد تکمیل قرار نگیرد نمی تواند به برنامه ای قابل اتخاذ، و در دسترس مردم قرار گیرد. در ادامه خواهیم دید که نواقص و کمبودهای مورد نظر ایشان کدامها هستند.

ایشان در نوشته خود تأکید داشته اند که خود را هم جهت و هم سو با جهت گیری های اساسی و مبانی فکری این برنامه می دانند و همین را هم دلیلی دانسته اند براینکه نوشته خود را یک بازنگری نام بنهند. ایشان ادامه می دهند که:

 "... واقعا فکر میکنم زبان برنامە باید کمی فرق کند، روشنتر و مشخصتر بگوید و خلاء و ابهام و سئوالی بجا نگذارد تا بە برنامەای برای پراکتیک در دست کارگر و مردم زحمتکش درکردستان تبدیل گردد. اگرچە برنامە با زبان انتقادی نوشتە شدە است اما هدف همین است، رساندن پیام ضرورت یک بازنگری . 

رفیق جمال، به هنگام پرداختن به مبحث "برنامە برای ساختار حاکمیت در کردستان" نوشته اند:

"ضمن تأیید مبانی اساسی ساختار حاکمیت تودە ای و افقی کە این برنامە در جنبش کردستان یعنی با تأکید بر حاکمیت تودەای طرح میکند، اما اگر تأمین این افق را با پراتیک واقعی و آنچە عملا ممکن است روی دهد انطباق دهیم، متوجە نواقص رسیدن بە چنین دورنما و تأمین واقعی آن خواهیم شد. تنها طرح افق و دورنما در یک جنبش کافی نیست همزمان باید مکانیزمهای واقعی، ممکن و عملی را برای رسیدن بە چنین دورنمایی را نیز نشان داد و در بیان کلی در برنامە خود گنجاند."

همین چند سطر، به نحوی گویا و روشن نشان می دهد که دیدگاه و نقد رفیق جمال فراتر از کمبود و نواقصی است که وی در مواردی سعی داشته اند آنها را محدود به تدوین و تنظیم برنامه جلوه دهد. طرح افق و دورنما و رسیدن به آنها، مباحثی اند در چهارچوب "استراتژی". پس این استراتژی می باید که از نظر رفیق جمال دارای اشکال و نقص باشد هنگامی که ایشان در سطور فوق و به آن شیوه، از انطباق افق و پراتیک واقعی(راه رسیدن به آن) سخن به میان آورده اند. بحث گنجاندن مکانیزمهای واقعی، ممکن و عملی در یک برنامه، بسیار فراتر از چهارچوبهای صرف منوط به تدوین و تنظیم یک برنامه است. چنین مباحثی بیش از هر چیز به مضامین، مبانی و مفاهیم ناظر بر برنامه مربوط است. اما ایشان ضمن تأیید مبانی اساسی ساختار، همزمان و به بیانی دیگر آنرا به زیر سؤال نیز می برد!

ایشان در همین مبحث "برنامە برای ساختار حاکمیت در کردستان" ضمن اشاره به دوره ای که حاکمیت رژیم در کردستان رو به اضمحلال می نهد می نویسد:

" بطورعملی همانطور کە در دوران انقلاب ٥٧ نیز تجربە کردیم، بە میزان ضعیف شدن دولت و ناتوانی آن در ادارە جامعە، مردم  بە ابتکار خود و خود جوش اقدام بە شکل دادن ارگانهای تودە ای برای ادارە محلە، شهر و محل کار و یا .....  میکنند. این اقدام را ما در برنامە  خود پایە و مبنای برقراری حاکمیت شوراها در کردستان دانستەایم و گفتەایم کە مردم در محل کار و زندگی دست بە کار سازمان دادن شوراها میگردند و امورات خود را بدست میگیرند. این درست اما سئوال اینجاست، جامعە ای کە بیش از ٣ دهە (شاید تا وقت اجرای برنامە حاکمیت مورد نظر ما خیلی بیشتر از ٣ دهە) زیر بار سنگین سرکوب و خفقان قرار داشتە، جامعەای کە گرایشات دیگر سیاسی واجتماعی( ناسیونالیسم و مذهب) در آن ریشە دارند، جریان سیاسی دارند، سنت دارند، چنین جامعەای چگونە میتواند این حرکت تودەای و این شکل از اعمال ارادە تودەای مورد نظر ما در کردستان را کە ممکن است در سطح معینی نیز خود جوش شکل گرفتە باشد، با همە موانع و مشکلات سر راە بە عنوان مناسبترین راە برای حاکم شدن مردم بر سرنوشت خویش، حفظ کند و بە یک سیستم و بە یک روال جا افتادە در ادارە جامعە تبدیل کند، آن را در اشکال عالیتر سازمان دهد و در جامعە نهادینە کند؟"

در مقابل این سوال تردید آمیز رفیق جمال می توان این سؤال اثباتی را مطرح نمود که چگونه ممکن است چهل سال قبل آنهم با آنهمه فقر و محرومیت، سطح پایین سواد و معلومات و امکانات در جامعه، کم تجربگی مبارزاتی، التقاط های فکری و سیاسی و غیره؛ جامعه ایران بطور وسیع شاهد شکل گیری و فعالیت شوراها از مراکز مهم صنعتی و تولیدی گرفته تا شوراهای محلات، شوراهای دهقانان و زحمتکشان، شوراها و جمعیت های دمکراتیک مردم خصوصاً در ترکمن صحرا و کردستان، بود؛ اما امروزه با آنهمه پیشرفت و دستاورد در هر زمینه ای خصوصاً مبارزه سیاسی و طبقاتی، رویگردانی از مذهب، رسوایی تجربه فدرالیسم و حاکمیت احزاب ناسیونالیست، وجود تجربه کانتونها و خودمدیریتی در روژاوا، رشد جنبش کارگری، جنبش چپ و سوسیالیستی و جنبش انقلابی مردم کردستان، رشد کمونیسم، وجود کومه له و تجارب درخشان آن، رادیکالیسم در خواسته ها و مطالبات مردم....؛ بایستی اینچنین نسبت به برقراری سیستم شورایی دچار تردید و دودلی شد؟!

کسی منکر مشکلات و موانع سر راه این مبارزه نیست. اما می دانیم که در اوان قیام و سالهای اول پس از آن در بسیاری از نقاط مختلف کردستان شوراهای مردمی و دیگر نهادهای دمکراتیک بعضاً خود جوش و بعضاً به ابتکار کومه له بوجود آمدند. حتی در مناطقی که تحت نفوذ بیشتر حزب دمکرات بود نیز شورا تشکیل شد. اما حزب دمکرات به برچیدن آنها اقدام می نمود. مقاومت در برابر اعمال این حزب وجود داشت. طی سالهای ۵۷ تا ۵۹ با آنهمه دشواری و کمبودها از هر لحاظ و خصوصاً با وجود توطئه ها و لشکرکشی نظامی رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی برای سرکوب تداوم انقلاب و دستاوردهای آن در کردستان؛ اما کارگران و زحمتکشان و توده های مردم انقلابی و حق طلب، با حمایت مستقیم کومه له توانستند به مدت دو سال کردستان را تحت اداره خود قرار دهند و علیرغم هرگونه کمبود و محرومیت، اما تجربه ای از حاکمیت توده ای و دمکراسی انقلابی را به نمایش بگذارند. نه از پارلمان خبری بود و نه از مجلس مؤسسان و نه حاکمیت احزاب. شوراها، جمعیت های دمکراتیک و مراکز نظامی حامی آنان(بنکه) بود که نظم را برقرار ساخته و جامعه را اداره می کرد. این تجربه، خود گواه روشنی است که چگونه در این بخش از جامعه، سیاست و برنامه انقلابی و کمونیستی علیرغم تمام کارشکنی و تسلیم طلبی های ارتجاع و بورژوازی در کردستان، توانسته است به تفوق و مقبولیت اجتماعی وسیعی دست یابد. این فقط حمله گسترده نظامی از سوی رژیم اسلامی، اشغال کردستان و قتل عام در آنجا بود که توانست حاکمیت توده ای و شورایی مردم را برچیده و با زور سرنیزه، حاکمیت اسلامی را به جای آن مستقر نماید. بنابراین کومه له و مردم کردستان به آن اندازه تجربۀ غنی، راهگشا و پراهمیت اِعمال دمکراسی انقلابی و حاکمیت شورایی را دارند که بتوانند در فردای هرگونه اعتلاء و تحولی، بلافاصله و این بار با توان و نیرو و امکاناتی صدچندان به تکرار آن مبادرت نمایند.

رفیق جمال در طول متن نوشته خود، شک و تردید های خود را در قبال تحقق برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان، در قالب پرسشهایی که بیشتر یک نوع "نکته گیری" بی ربط در قبال یک "برنامه" محسوب می شود، ابراز داشته اند. "پرسشهایی از آینده"، از قبیل:

"در چنین شرایطی کە کسی بدقت نمیتواند حدود و ثغور آنرا از هم اکنون تعیین کند، بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی در فضای سیاسی جامعە بە صحنە میایند و چون دستگاهای اداری و حکومتی یا نیستند و یا عملاً کاری نمیتوانند بکنند، باید دید کە این جامعە (کردستان) با شرایط تازە چگونە روبرو خواهد شد؟ مسائل متنوع سیاسی و اجتماعی از کدام مسیر میگذرد و سازمان مییابد و جواب میگیرد؟ چە مکانیزم و شکلی از حاکمیت میتواند جامعە را ادارە کند و در راستای منافع اکثریت ساکنین آن بە پیش برد؟ " (تأکید از من است)

یا هنگامیکه به یکی از ملزومات تحقق حاکمیت توده ای(مندرج در برنامه) یعنی "جدایی تودەهای کارگر و زحمتکش از استراتژی، افق، آرمانها و سیاست های احزاب بورژوازی در کردستان، تقویت گرایش و افق سوسیالیستی در تقابل با افق ناسیونالیستی" می پردازد؛ می پرسند که "خود این مهم چگونە میتواند بدست آید؟ چگونە و از چە راهی میتوان تودەهای کارگر و زحمتکش را از افق، آرمان و سیاستهای گرایش ناسیونالیستی دور نگە داشت و گفت کە شوراها و ارگانهای تودەای برای ادارە جامعە مطلوبتر است؟"

یا هنگامیکه به یکی دیگر از ملزومات تحقق حاکمیت توده ای(مندرج در برنامه) یعنی پیشروی جنبش کارگری و سوسیالیستی در ایران و کردستان می پردازد، می پرسند که "اما اگر علیرغم آرزو کردنها و تلاش کردنها تحولات سیاسی مسیر دیگری گرفت، چکار باید کرد؟ چگونە میتوان در کردستان کاری کرد (با توجە بە همە ویژگیهایش و تفاوتهایش) کە کارگر و زحمتکش بە نان و نوایی برسد و از زیر بار سموم افکار و عقاید دیگر بە درجەای کە بتواند بر سرنوشت و مقدرات زندگی خود حاکم گردد، بدر آید یا بە قول برنامە جدایی از افکار و عقاید ناسیونالیستی تأمین گردد؟ آیا راه فقط این است کە باید شاهد رشد و گسترش جنبش  سوسیالیستی طبقە کارگر در سطح  سراسری بود؟ اگر این امر در حد قابل انتظار ممکن نگردید چکار باید کرد یا بهتر است پرسیدە شود مگر سال ٥٧ چکار کردیم؟ پرداختن بە این نکتە بیشتر ما را با کمبودی کە ازآن گفتم آشنا میکند."

در واقع می توان گفت که پاسخ به هر پرسشی، می تواند پرسش یا پرسش های دیگری را به دنبال داشته باشد. در عالم سیاست، تشخیص درست اوضاع، بروز عینی آن با شرایط و مؤلفه های مربوطه و توازن قوای واقعی و ملموس است که می تواند پاسخگوی پرسشهای مربوط به یک وضعیت مشخص باشد. به عبارت دیگر "تحلیل مشخص از شرایط مشخص". اما همچنانکه در پاراگراف بالاتر آمده است رفیق جمال با اینکه خود نیز اذعان می دارد در آینده ای که شرایط آن و حدود و ثغور آن قابل تشخیص نیست؛ اما همچنان در ناروشنی و ابهام به سر می برد که جامعە کردستان با آن شرایط تازە چگونە روبرو خواهد شد؟"

در طول نوشته ایشان، سؤالات بسیاری و نیز امکان حالات و شرایطی مطرح شده که مربوط به آینده ای است که خود رفیق جمال در قسمت های پایانی نوشته اش تأکید دارد که خودشان هم نمی دانند در چه شکلی و در چه زمانی ممکن است به وقوع بپیوندند!!

روشن است که در تطابق با برنامه و سیاست و استراتژی خود، تاکتیک های معینی هم در هر دوره ای قابل اتخاذ است. به طور کلی می توان گفت که مواضع و جهت گیری ها چگونه خواهد بود، اما از هم اکنون تعیین تاکتیک، سیاست و یا برنامه مشخص برای دوره ای که هنوز به وقوع نپیوسته است، مجاز و معقول نیست، چنین کاری لطمات جدی به انسجام و شفافیت سیاسی ما وارد خواهد کرد. در خصوص برنامه کومه له و شرایط در آینده، در کنگره ۱۵ کومه له به روشنی تأکید شده است که:

 "تعيين سياست و تاکتيک مشخص برای شرايطی که هنوز به وقوع نپيوسته و توازن قوايی که هنور ناشناخته است، برنامه ريزی برای آن، سياست و تاکتيک معينی را تا سطح استراتژی ارتقاء می دهد و استراتژی سوسياليستی را در عمل به حاشيه می راند."( بخشی از گزارش سیاسی به کنگره ۱۵ تابستان۱۳۹۱ /  ۲۰۱۲. ضمیمه ۱)

اگر فرضاً به هریک از پرسشهای رفیق جمال پاسخ روشنی هم داده شود و بر این اساس سیاست و تاکتیک مشخصی هم  اتخاذ شود، باز ممکن است پرسشهای دیگری مطرح شده و سیاست و تاکتیک های دیگری مطالبه شود. مثلاً اگر در آینده شاهد دخالت نظامی خارجی و اشغالگری این نیروها در کردستان بودیم چگونه و از طریق چه مکانیزمی با این اوضاع روبرو خواهیم شد؟ اگر احزاب دیگری در کردستان اعلام موجودیت کردند موضع ما در قبال آنها چه خواهد بود؟ اگر بخش هایی از کردستان توسط نیروهایی حاضر در منطقه به اشغال در آمد و یا اگر محاصرۀ اقتصادی ای علیه کردستان انجام گرفت چگونه بایستی با آن برخورد کرد؟ و سؤالهای بسیاری دیگری از این دست. رفیق جمال با طرح یک چنین سؤالاتی علاوه بر اینکه تزلزل و شک و تردید خود را نسبت به تحقق حاکمیت شورایی و برنامه کومه له در این باره به نمایش می گذارد، در واقع همه اینها را به مبنایی برای عقیم انگاشتن این برنامه و عدم امکان عملی شدن آن در جامعه به حساب می آورد.

با وجود اسناد پایه و راهگشای مربوط به کنگره ۶ کومه له در خصوص شفافیت و قاطعیت در استراتژی و چه باید کردها در هر دوره در جامعه کردستان، سالها قبل یعنی در کنگره ۸ کومه له برگزار شده در تابستان سال ۱۳۷۴ نیز در خصوص تصریح در روند تحولات آینده در کردستان و وظایف کومه له در آن، اولویت و وظایف مشخصی نیز در دستور قرار گرفته است.(ضمیمه ۲)

با این همه و با توجه به بسیاری از اسناد و مصوبات رسمی دیگری از این قبیل، اما رفیق جمال تمایلی به دیدن و یا مراعات آنها ندارد.

رفیق جمال در ادامه نوشته خود آورده اند:

بە باور من با شرحی کە رفت چند نقص یا کمبود در برنامە  کومەلە برای حاکمیت قابل مشاهدە است. کە اولاً، بە جایگاه و نقش احزاب در تأمین این توازن اشارە ندارد (فاکتور جدی کە قبلا از آن گفتم ) و ثانیاً ویژگیهای کردستان و جنبش آنرا نیز بە همین شکل نادیدە میگیرد کە با اتکا بە ظرفیت خود میتواند در تلاش برای جواب دادن بە مسائل پیشاروی خود باشد. بدون نقش حزب، در نهایت معلوم نمیشود ما چگونە میتوانیم ارگانهای اعمال ارادە تودەای را بە عنوان نرم عادی در ادارە جامعە کردستان عملی کنیم یا بە عبارت دیگر آن افق  و دورنما را چگونە و از چە راهی میتوان در کردستان متحقق کرد و موانع متعدد سر راە را کنار زد؟ سر راست با تشکیل شوراها؟( قبلا گفتم کە عمدتاً در مناطقی توانست طرح گردد کە کومەلە جای پایی داشت یعنی در شکل دادن بە آنها کومەلە همچون یک جریان سیاسی نقش داشت)، یا باید منتظر رشد جنبش سوسیالیستی باشیم؟"

با توجه به اظهارات فوق و نیز توضیحات بسیار دیگری که رفیق جمال بزرگپور در متن نوشته خود و در پرداختن به ضرورت درج نقش احزاب در برنامه کومه له برای حاکمیت، ارائه نموده و بارها بر آن تأکید کرده اند، روشن می شود که برای ایشان "به رسمیت شناسی نقش احزاب در حاکمیت بر کردستان" مهم است و به زعم وی چنانچه در برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان، سرفصل و یا مبحثی هم به نقش احزاب، جایگاه آنان در توازن قوا و "اداره" جامعه گنجانده شود، مشکل برنامه تا حد زیادی برطرف شده و این بار می تواند مورد اجرا وعمل توده های مردم قرار گیرد! در این میان ظاهراً دغدعه و نگرانی رفیق جمال در خصوص شرایطی است که وی ازآن به عنوان "دوره انتقالی" نام می برد.

به منظور پرهیز از طولانی شدن این مطلب، ادامه آنرا به فرصت دیگری موکول خواهم کرد. در قسمت بعدی این نوشته، به تشریح نقش احزاب در مبحث یادشده و اصرار رفیق جمال بزرگپور بر "اداره" جامعه توسط احزاب، پرداخته خواهد شد.

 

پویا محمدی

۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸

۴ مه ۲۰۱۹

 

*******

ضمیمه ۱

بخشی از گزارش سیاسی به کنگره ۱۵ کومه له، در مورد برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان

از آنجايی که کنگره کومه له آن نهاد صلاحيتداری است که ميتواند برنامه کومه له را تغيير دهد و يا اصلاح کند، در اين بخش از گزارش سياسی بار ديگر به اختصار درباره جايگاه اين برنامه نکاتی بيان می شود.

"برنامه کومه له برای حاکميت مردم در کردستان" يک سند برنامه مند است که مهر شرايط کنونی جامعه ما را بر خود دارد و در تکامل اسناد برنامه ای تاکنونی کومه له پديد آمده است. مبانی اين برنامه يک پيشينه سياسی و نظری جاافتاده در تاريخ جنبش کمونيستی جهان (کمون پاريس، انقلاب کارگری در روسيه، جنبشها و مبارزات انقلابی در يک صد سال گذشته در نقاط مختلف جهان) دارد و به تجربه غنی کومه له و حزب کمونيست ايران در سازماندهی جنبش توده ای در سه دهه  گذشته و همچنين به پراتيک انقلابی مردم کردستان و تجربه مستقيم خود آنها متکی است.

 تجربه عينی مبارزات مردم مصر و تونس در جريان خيزشهای انقلابی عليه رژيم های سرمايه داری و ديکتاتوری حاکم و روند به حاشيه راندن آنها از دخالت در سرنوشت سياسی جامعه، و همچنين اعتصابها و اعتراضهای ميليونی کارگران و توده های مردم در کشورهای مختلف اروپا عليه طرحهای رياضت اقتصادی و تصويب اين برنامه ها از جانب پارلمانها، بار ديگر بی ربطی دمکراسی پارلمانی به منافع مردم و تأمين دخالت آنها در اداره و تعيين سرنوشت سياسی جامعه را به همگان نشان داد.

در مصر و تونس، توده کارگرانی که در صنايع مختلف مصر با اعتصابهای پی در پی خود کمر رژيم را شکستند، و جوانان پرشوری که در روزها و ماههای قيام در مقابل نيروهای امنيتی و مزدوران رژيم های حاکم سينه سپر می کردند، باوجود دموکراسی دوفاکتويی که خصلت نمای دوره بحران انقلابی است، نتوانستند از طريق مکانيسمهای انتخابات پارلمانی هيچ جايگاهی در هرم قدرت سياسی کسب کنند. درس گرفتن از اين تجارب مبارزاتی ايجاب ميکند که فعالين سوسياليست و راديکال جنبش کارگری و ديگر جنبشهای اجتماعی با قاطعيت و اعتماد بنفس از يک نظام شورائی برای تأمين حاکميت مردم در کردستان دفاع کنند.

 اين برنامه طرحی برای توافق بر سر تقسيم قدرت بين احزاب سياسی و از بالای سر مردم نيست. هدف اين برنامه اين است که حاکميت را به صاحبان واقعی آن يعنی توده های مردم بازگرداند. مکانيزم آن نيز مراجعه مستقيم به آراء مردم در يک نظام شورايی است. در ديدگاه ناظر بر برنامه، نقش احزاب سياسی در شکل دادن به حاکميت سياسی در کردستان ناديده گرفته نشده است، يا احزاب سياسی در قبال حاکميت سياسی در جامعه کردستان بی وظيفه نشده اند، به عکس بحث بر سر مکانيسم های دخالت احزاب در امر حاکميت است. احزاب سياسی می توانند با گسترش نفوذ خود در ميان طبقات مختلف اجتماعی و از طريق نمايندگان منتخب مردم، وارد سيستم و نظام شورايی بشوند. کليه دستگاههای اداری، مالی، قانونی و قضايی و انتظامی، به طور کامل از احزاب مستقل خواهند بود و احزاب تنها از طريق نمايندگان منتخب در شوراها ميتوانند سياستهای خود را طرح کنند تا چنانچه به کرسی نشانده شد، به اجرا درآيد.

حرکت شورايی به عنوان حرکتی از پايين و شورا همچون تشکل و نهادی که می تواند مدافع منافع کارگران باشد، به عنوان ارگانی که می تواند رهبری کننده مبارزات توده های مردم در دوره های انقلابی باشد و همچون مکانيسمی که می تواند مدعی قدرت سياسی و اعمال حاکميت مستقيم توده های مردم باشد، از چنان ظرفيت و پتانسيل بالقوه ای برخوردار است که در دوره بحران انقلابی و در پروسه عملی سرنگونی جمهوری اسلامی به يک جنبش توده ای تبديل شود.

در شرايطی که شور و شوق انقلابی اکثريت جامعه را فرا گرفته باشد، تشکيل شوراهای مردم در محلها و شهرها با هر گرايش سياسی که داشته باشند، از جانب کومه له به رسميت شناخته می شوند. در چنين شرايطی، احزاب ناسيوناليست در کردستان با توجه به ملزومات و پيش شرط های بوروکراتيک سيستم پارلمانی از ابزار حاکميت خود محروم می مانند، اما به سرعت برای اعمال حاکميت خود و سازماندهی آن تلاش خواهند کرد. در پيش گرفتن سياست و تاکتيک درست و مسئولانه در قبال  احزاب و يا هر شکل ديگر حکومتی، در آن دوره، از ملزومات پيشروی جريان سوسياليستی و به پيروزی رساندن جنبش کردستان است.

اما اتخاذ سياست و تاکتيک درست در آن شرايط در گرو ارزيابی دقيق از توازن قوای واقعی در جامعه است. در شرايط فعلی هرگونه تعيين سياست و تاکتيک مشخص برای شرايطی که هنوز به وقوع نپيوسته و توازن قوايی که هنور ناشناخته است، برنامه ريزی برای آن سياست و تاکتيک معينی را تا سطح استراتژی ارتقا می دهد و استراتژی سوسياليستی را در عمل به حاشيه می راند.

اين برنامه، در عين حال پلاتفرمی برای همکاری احزاب، گروهها، نهادها و شخصيت های اجتماعی پيشرو نيز می باشد. بر اساس اين برنامه کومه له آماده است به منظور تسهيل امر پيروزی مردم و برای تحقق هر بخش از مطالبات اين برنامه در جهت دستيابی مردم کارگر و زحمتکش به اهرمهای قدرت سياسی، با اين نيروها همکاری کند.

*******

ضمیمه ۲

بخشی از گزارش سیاسی به کنگره ۸ کومه له

 

رئوس وظایف و جهت گیری های ما در کردستان

انقلا ب و قیام توده ای سراسری:

در چنین شرایطی در کردستان شور انقلابی اکثریت آحاد جامعه را در بر خواهد گرفت، نیروی مسلح پیشمرگ به سرعت افزایش می یابد، جنبش توده ای، کمیته های سازمانده قیام و نیروی مسلح پیشمرگ تعرض خود را به ارکان حاکمیت (پادگان ها، مقرات نیروهای انتظامی، مراکز دستگاه های امنیتی، مراکز رادیو و تلویزیون، زندانها و ...) آغاز می کنند و سرانجام کنترل اوضاع به دست احزاب سیاسی و مردم مسلح می افتد.

شکی نیست که معنی آزاد شدن در هر حال بایستی بروز تغییرات چشمگیری در ارکان زندگی مردم کارگر و زحمتکش باشد. مردم بایستی بدانند که وقتی رژیم دوباره مستقر شود چه چیزی را از دست خواهند داد؟ مقاومت توده ای برای دفاع از دست آوردهای جنبش انقلابی در صورتی شکل خواهد گرفت که اکثریت مردم زحمتکش خود را در موضع حاکم و صاحب اختیار جامعه در شرایط جدید ببینند و احساس کنند که در جهت تحقق عملی آن آرزوهایی حرکت می کنند که به خاطر آنها مبارزه کرده و رنج برده و قربانی داده اند. از این رو مستقل از این که در شرایط مشخص توازن قوا و وضعیت واقعی ما را به عنوان یک تشکیلات کمونیستی در چه موقعیتی قرار می دهد اصول کار ما بایستی در جهت های مشخص زیر باشد:

_ تشکیل فوری شوراهای مردم در محلات و شهرها، تشکیل شوراهای کارگری در کارخانه ها و مراکز کارگری، برقراری ساختار سیاسی و ادرای مبتنی بر حاکمیت مردم از طریق این شوراها در همه سطوح. مردم به طور واقعی بایستی سرنوشت خود را به دست بگیرند. معنی این حرف آن است که نمی شود حاکمیت احزاب سیاسی را به جای حاکمیت مردم به عنوان ثمره قیام تحمیل کرد.

_ برقراری حقوق و آزادی های مدنی و تضمین شده در همه زمینه های سیاسی و اجتماعی، رفع کلیه تبعیضات ملی، جنسی و ...

_ معمول داشتن مجموعه معینی از اقدامات اقتصادی و رفاهی و ...

ترتیب کار علی القاعده به این شکل خواهد بود که در موج اول تعرض، با درهم شکستن قدرت دولتی فراخوان تشکیل شوراها را در کارگاه ها، کارخانه ها، مراکز خدماتی، محلات شهرها و روستاها خواهیم داد. در موج دوم به تحکیم سازمان ها و نهادهای توده ای خواهیم پرداخت و قبل از هر چیز با تشکیل و گسترش تشکل های کارگری امکان دخالت مستقیم کارگران را به مثابه یک طبقه در سیر رویدادهای بعدی فراهم خواهیم ساخت. و در موج سوم اقداماتی را که منجر به بهبود شرایط زندگی توده های کارگر و زحمتکش خواهند شد معمول خواهیم داشت. (اشکال اداره جامعه، مبارزه با فلاکت و محاصره اقتصادی و ...) فهرستی از پاره ای از اقدمات سازمانی که در چنین شرایطی بایستی به سرعت انجام گیرند:

_ صدور بیانیه های روشن در همه زمینه ها نظیر اعلامیه حقوق مردم زحمتکش بیانیه حقوق زنان، قانون کار، بیانیه حقوق کودکان، پلاتفرم برای حل مسئله ملی و ...

_ انتشار یک نشریه روزانه کثیرالانتشار،

_ تاسیس رادیو و تلویزیون،

_ برپا کردن دفاتر علنی کومه له در همه جا،

_ تحکیم نیروی مسلح حرفه ای کومه له و مسلح کردن میلیشیای توده ای (هرنوع بحثی از انحلال نیروی مسلح حرفه ای تنها در چهارچوب خلع سلاح همه گروه های مسلح بورژوازی و غیر کارگری می تواند مطرح باشد.)

_ تاسیس یک مرکز سخنگویی رسمی فعال با استفاده از ابزار روزنامه و رادیو و تلویزیون به طوری که به طور روزمره موضع سیاسی ما را در هیچ زمینه ای ناروشن باقی نگذارد.

 

 

کشمکش ها و موانع، ظرفیت ها و امکانات

بدیهی است که روندهای فوق نه به صورت ساده و خطی بلکه در متنی از کشمکش ها و جدال های سیاسی احزاب و گرایش های اجتماعی واقعی به پیش خواهند رفت. برای مثال حزب دمکرات از جمله آن نیروهایی است که قدم به قدم بر سر راه پیشرفت این نقشه ها و کارشکنی خواهد کرد. این یک مبارزه طبقاتی واقعی و تمام عیار خواهد بود. از این رو همانطوری که بارها هم گفته ایم روش ها و ابزارهای آنهم بایستی به طور واقعی توده ای و طبقاتی باشند. نبایستی اجازه داد که این جدال اجتماعی به سطح کشمکش های احزاب، به اصطلاح به "نمایندگی از سوی طبقات" تنزل پیدا کند. حزب دمکرات قادر و چه بسا مایل است که این مبارزه سیاسی و طبقاتی را به ویژه به جنگ نیروهای پیشمرگ تبدیل کند.

باید از پیش، راه های جلوگیری از آن را آموخت. در روزهای اول بر سر کنترل مراکز مهم تشنج هایی بروز خواهد کرد، هدایت عملی و سیاسی این دوره برای اجتناب از درگیری های مسلحانه بسیار مهم است. در چنین مواردی به طور خلاصه "نه مفت خوری بکنیم و نه ساده لوحی به خرج بدهیم"!

برای نمونه، حزب دمکرات خواهد کوشید که ترکیب اداره کارگاه ها، کارخانه ها، مراکز و نهادهای دولتی بلاتغییر باقی بماند، ما شوراهای کارکنان این مراکز را بر پا خواهیم کرد و خواهان کنار گذاشتن افراد منفور و همکاران نزدیک رژیم خواهیم شد این سیاست سطوح بالا را به طرف حزب دمکرات  می کشاند و سطوح پایین را به طرف ما. کشمکش در خود این مراکز بالا خواهد گرفت و بگذار بالا بگیرد. سرانجام گفت و گو برای یافتن اشکال سازش های احتمالی، با توجه به توازن نیروها شروع خواهد شد و ..

حزب دمکرات بدون شک در برابر سیاست ها و اقدامات کومه له خواهد ایستاد و هر ذره پیشروی ما مستلزم خنثی کردن مقاومت کارشکنی و سنگ اندازی این حزب خواهد بود. اما این رودرویی ها بایستی تجسم زنده و واقعی مبارزه طبقاتی در جامعه باشند. تنها با متشکل کردن رادیکالیسم اجتماعی موجود در کردستان (کارگران، زنان و جوانان) می توان به جنگ سنت جا افتاده حزب دمکرات و کارشکنی های عملی این حزب رفت. در این رابطه باز هم بایستی تاکید کرد که برای اینکه بتوان به اقدامات عملی رادیکال دست زد و تغییرات واقعی در زندگی توده کارگران و مردم زحمتکش به وجود آورد به چیزی جز تناسب واقعی قوای طبقاتی در کردستان نمی توان متکی بود، از این رو شعارها و سیاست های ما بایستی در هر مقطع با توجه به ارزیابی واقع بینانه از این مسئله طرح و به اجرا در آیند.

در روزها و ماه های اول حزب دمکرات نهاد پارلمانی اش را ندارد اما، ما شورها را داریم و چه بسا حزب دمکرات در وهله اول وجود این نهادها را به عنوان امر واقع بپذیرد و در تمکین به آنها حرکت کند. سندیکاهای و نهادهای دیگر کارگری را هم نبایستی در این دوره به هیچ بهانه ای رها کرد.

در رابطه با کشمکش ها و موانع هنوز دو نکته اساسی دیگر نیز وجود دارد:

اول: یک کردستان انقلابی و آزادشده بدون شک مورد کینه جویانه ترین دشمنی های بیرونی قرار خواهد گرفت. هر چقدر جنبه های ترقی خواهانه و رادیکال از حیات اجتماعی بیشتر در آن رشد کند و بیشتر به نقطه اتکا و امید مردم زحمتکش منطقه، تبدیل شود موجودیت آن برای بورژوازی منطقه تحمل ناپذیرتر خواهد بود.

از این رو شکی نیست که بورژوازی حاکم در ایران اگر تا آن موقع هنوز بر سر پاه باشد، با همکاری همپالگی های منطقه ای خود لشکر کشی خود را از نو آغاز خواهد کرد. در این شکی نیست که ما خواهیم کوشید که مقاومت مردم در حفاظت از دست آوردهایشان را سازمان دهیم، اما واضح است که وعده تکرار سناریوی ۱۶ سال گذشته برای مردم نمی تواند خوشایند باشد. پس باید طبقه کارگر و انقلاب سراسری کارگران ایران به نجات کردستان آزاد شده بشتابد و این آن امیدی است که هم بایستی برایش از هم اکنون مبارزه کرد و هم به عنوان یک افق رهایی در برابر مردم کردستان قرار داد. با همه این ها اگر چنین رویدادی هم اتفاق نیفتاد در این صورت طبقه کارگر در کردستان طی همین مدت بایستی آنچنان تجربه ای از خود به یادگار بگذارد که ارزش آن را داشته باشد تا یک بار دیگر برای به دست آوردن آن از نو بجنگد. از قبیل اینکه متشکل تر شود، همبستگی طبقاتی اش بیشتر شود، سنت های پیشرو و متعالی را در زندگی اجتماعی جا بیندازد و غیره و غیره.

دوم: به هر حال صحبت از بنا کردن ساختار سیاسی جاافتاده و پایدار مبتنی بر آزادی و رفاه در کردستان ایزوله شده، یک خوش خیالی است از این رو طبقه کارگر در کردستان بایستی خصلت گذرا و انتقالی این وضعیت را به خوبی بشناسد تا بتواند دست آوردهای بیشتری به دست بیاورد. به جای اینکه از شور و شوق سیاسی بیفتاد و در مورد روند واقعی دچار توهم شود، ارزش استفاده از هر لحظه آن را برای کسب آمادگی بیشتر در کشمکش های بعدی دریابد.

در چنین شرایطی است که حزب کمونیست ایران بایستی به طور جدی در تدراک شکل دادن به یک قطب رادیکال چپ در جامعه ایران باشد. جنبش طبقاتی و انقلاب سراسری در ایران تنها ضامن پایدارماندن دست آوردهای جنبش توده ای در کردستان خواهد بود. در غیاب وجود چنین حرکتی کارگران و جنبش حق طلبانه اشان در کردستان نیز یا به رکود کشیده می شود و یا به نردبان قدرت رسیدن جناحی دیگر از بورژوازی تبدیل خواهند شد.

در کنار همه آنچه که تا کنون به آن اشاره کردیم یک واقعیت مهم دیگری نیز وجود دارد که لازم است یکبار دیگر مورد تاکید قرار بگیرد و آن ظرفیت ها و امکانات ماست. در روزهای قیام و اوجگیری جنبش توده ای ما در واقع از صفر شروع نمی کنیم بلکه تجربه و دست آورد یک دوره طولانی از مبارزه مثبت و رو به پیش را پشت  سر داریم.

یک ارزیابی عینی از موقعیت فعلی از آن رو ضروری است که تحت تأثیر عقب نشینی های نظامی و محدودیت هایی که امروز تشکیلات علنی ما با آن روبرو است، ارزش کومه له را برای آینده جامعه کردستان دست کم نگیریم. به وظایف و مسئولیت های خود در مقابل کارگران و کل جامعه واقف باشیم.

در مورد توازن قوای واقعی ای که کومه له با فعالیت تاکنونی خود در جامعه کردستان ایجاد کرده است می توان از جمله به نکات عینی و غیر قابل انکار زیر اشاره کرد.

_ ما با فعالیت تاکنونی خود و با تدوام آن یک بدیل سیاسی چپ و کمونیستی را برای جامعه کردستان حفظ کرده ایم. ( برای مثال می توان کردستان ایران را در آستانه قیام و تحول سیاسی آتی با کردستان عراق در دوره اخیر مقایسه کرد).

_ امید به رهایی و تحقق آرزوها و آرمان های برابری طلبانه و عدالت  خواهانه را در دل بخش وسیعی از کارگران و مردم زحمتکش جامعه کردستان زنده نگه داشته ایم. مطالبات کارگری را از لابلای جار و جنجال های ملی بیرون کشیده ایم. امروز در کردستان کسی نمی تواند موجودیت و مبارزه طبقه کارگر را انکار کند، که سهل است امروز احزاب ناسیونالیست اپوزیسیون در ابزار وفادرای ریاکارانه به وی سر و دست می شکنند.

_ با رواج فرهنگ سیاسی رادیکال و کمونیستی افراطی گری های ارتجاعی و مذهبی و سنتی را در مقیاسی اجتماعی در کردستان مهار کرده ایم (به عنوان مثال در برخورد به زنان، یا در زمینه تفرقه اندازی های ملی و ... معیارهای کاملاً جا افتاده است.)

_ تعادل قوایی را در سطح جامعه به وجود آورده ایم که در نتیجه آن در دوره های انتقال و گذار بسیاری از آزادی های دمکراتیک در کردستان به بورژوازی و احزاب سیاسی وی تحمیل خواهد شد و پیشروی های بعدی نیز از همین جا آغاز می شود.

_ فعالیت کومه له در کردستان به عنوان بخشی از حزب کمونیست ایران به طور نسبی به پشتوانه کسب اعتبار سیاسی برای جریان ما در سطح سراسری ایران تبدیل شده است...

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com