پاسخ به نگرانی یا تلاش برای لاپوشانی حقایق , نقدی بر اظهارات رفیق جمال بزرگپور(۱)

پویا محمدی
April 28, 2019

پاسخ به نگرانی یا تلاش برای لاپوشانی حقایق

نقدی بر اظهارات رفیق جمال بزرگپور

(۱)

پس از انتشار علنی پاره ای از اختلافات جاری در تشکیلات کومه له و حزب کمونیست ایران و تلاش برای اطلاع رسانی در این زمینه به جامعه و خصوصاً فعالین و هواداران این جریان در داخل کشور، شماری از رفقای رهبری، ضمن بی اساس قلمداد کردن این اختلافات و در این میان انکار وجود مواضع و دیدگاههای راست روانه در این تشکیلات، به موضعگیری و اظهار نظر پرداخته اند.

پس از مصاحبه تلویزیونی رفیق ابراهیم علیزاده در ۱۵فروردین ماه، هفته گذشته رفیق جمال بزرگپورعضو کمیته مرکزی کومه له-سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نیز با انجام مصاحبه ای به زبان کردی با کانال تلویزیونی کومه له به اظهاراتی در خصوص مسائل مربوط به این موضوع پرداختند.

به طور کلی اظهارات رفیق جمال، خصوصاً به این لحاظ که ایشان نیز همچو رفیق ابراهیم مباحث جاری در تشکیلات را ناشی از یک فرهنگ "بیگانه" و "تفرقه انداز" و یا "منحرف" و "غیردمکراتیک" می داند، از یک سو تلاشی است برای کتمان و یا بی ضرر نشان دادن هر گونه دیدگاه و یا اعمال راست روانه در این حزب و از سوی دیگر فرافکنی ای است در راستای انتساب حساسیت ها و نقد و روشنگرهای جاری به دستهایی در خارج ازاین تشکیلات و از این حزب. چنین رویکردی بطور کامل در خدمت تقویت راست و دیدگاههای مربوطه قرار دارد و نیز طی چند سال اخیر در درون تشکیلات، با برجستگی بیشتری عمل نموده است.

صحبتهای اخیر رفیق جمال بزرگپور، توضیحاتی است در رابطه با پاره ای از نظرات و مواضع خود، که امروزه و در جریان وجود یک سطح از اختلاف در تشکیلات، از آن به عنوان نظرات و دیدگاههایی راست روانه یاد می شود. رفیق جمال چنین مواضع و نظراتی را قبلاً مطرح کرده و سپس به قول خود بنابه دلایلی آنها را به بایگانی سپرده است. ایشان چنین نظراتی را بانی وجود اختلاف ندانسته و از آن به عنوان یک بحث و نظر و یا یک ملاحظه و انتقاد به گوشه ای از سیاست و یا برنامه و یا مواضع و جهت گیری ها، یاد می کند.

در این مصاحبه سؤالات و پاسخ های مربوط به آنها، طوری مطرح می شوند که بیننده می پندارد اختلافات و یا وضعیت نابسامان فعلی در تشکیلات، به همین چند نکتۀ توضیحیِ ارائه شده، خلاصه می شود. پاسخ های ارائه شده در این مصاحبه، به طور کلی در راستای استتار، تقلیل و یا تلطیف وضعیتی است که تشکیلاتی را به دو جناح تبدیل کرده است. به این منظور وارونه نمایی و تحریف به کار گرفته می شود تا جوانب واقعی این وضعیت و دلایل آن، همچنان در ابهام و مغلطه و یا در لفافه و اختفا باقی بماند.

رفیق جمال در ابتدای صحبتهای خود می گوید:

" راستش من حقیقتاً به تمایل خودم در این برنامه شرکت نکردم، اما بعد از مدتی با اطلاع رفقا متوجه شدم مجموعه ای نگرانی و سؤال و نظایر آن بخصوص در میان رفقای فعال مان در تشکیلات شهرها به میان آمده، ترغیب شدم به اینکه بیایم و این گفتگو را انجام دهم. چرا تمایلی نداشتم؟ چونکه براستی اکنون در شرایط و اوضاع و احوال سیاسی در ایران و وظایف مهم که در این باره بر دوش ما خواهد بود، تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومه له، خود را مشغول کردن به این نوع مسائل به باور من مقداری از انرژی مان را می گیرد و در واقع فکر می کردم که هر چه زودتر از این وضعیت عبور کنیم، تمایل و ترغیبم بیشتر جواب دادن به آن نگرانی ها بود. البته من امیدوارم بتوانیم در این گفتگو ها و با تلاش مجموعه مان و همه رفقا در همه گوشه و کنار این تشکیلات بتوانیم این دوره را زود سپری کنیم و وارد دوره ای شویم که به نیاز و وظایف محوله در این دوره پاسخ بدهیم."

اما آیا براستی رفیق جمال طی چند سال اخیر، وضعیت درونی تشکیلات و اعمال و نگرانی های حاصله از آنرا چه در داخل و چه در خارج از آن ندیده و یا متوجه آن نشده اند؟! آیا ایشان واقعاً و آنطور که در بالا اشاره رفت، تنها پس از اینکه رفقایی وی را مطلع کرده اند، متوجه شده اند که نگرانی و سؤالاتی در میان طیف هواداران و فعالین ما در خصوص وضعیت تشکیلات وجود دارد که اینک باید بیایند و به رفع این نگرانی ها بپردازند؟! آیا تا قبل از انتشار علنی پاره ای از اختلافات، هیچ نگرانی و یا مشغله و نابسامانی ای در این زمینه وجود نداشته است؟! آیا هیچ رفیقی از داخل با خود وی تماس نگرفته و ضمن ابراز نگرانی، دیدگاههای وی را نیز مورد نقد قرار نداده است؟!

رفیق جمال خوب می داند که آن بخش از دیدگاهها و نظراتش که به راست منتسب شده اند، نه در جهت تقویت و غنای سیاست ها و پراتیک کومه له، بلکه در مغایرت و تضاد با سیاست و مصوبات رسمی کومه له و حزب کمونیست قرار دارد. به این لحاظ تلاش می کند که در این مصاحبه آنها را به سطح یک انتقاد و یا یک ملاحظه به این یا آن گوشه از برنامه یا سیاست ومواضع تقلیل دهد. ایشان علاوه بر اینکه فرصت و شرایط کنونی را برای طرح مجدد و پیگیری مواضع و دیدگاههای خود مساعد نمی بیند، به این امر نیز واقفند که در صورت انجام چنین اقدامی، واکنشهای انتقادی در قبال این نظرات این بار در سطح وسیعتری انجام خواهد گرفت و هرچه بیشتر مغایرت و تضاد این دیدگاهها با مواضع و سیاستهای انقلابی و کمونیستی کومه له آشکار خواهد شد.

در واقع انتظار از رفیق جمال بعنوان عضوی از مرکزیت کومه له این بود که به هنگام اشاره به مباحث و دیدگاههای خود، حداقل آنها را به درستی و آنطور که قبلاً مطرح کرده است، معرفی نماید چراکه خود ایشان بهتر از هرکس دیگری می داند که موارد مربوطه، نه یک انتقاد و یا ملاحظه ...، بلکه در واقع جهت و افق سیاسی ای است که حداقل تبلور برنامه ای و سازمانی آن در خارج از این تشکیلات در هیأت جریاناتی ناسیونالیستی وجود دارد. اما ایشان نه تنها چنین عمل نکرده اند، بلکه به "خودسانسوری" پرداخته و نظرات خود را بسیار ناقص بازگو کرده اند.

ایشان قبل از توضیحات بیشتر در این مصاحبه، ضمن اینکه وجود اختلاف در یک حزب را امر نرمالی به حساب می آورد، از شیوه برخورد به اختلاف و چگونگی رویارویی با آن صحبت می کند. رفیق جمال می گوید:

"اختلاف سیاسی در میان حزب سیاسی، حزبی که پایگاه اجتماعی دارد، برجامعه تأثیر می گذارد و از آن تأثیر می پذیرد چیز عادی و طبیعی است....این نباید کسی را دچار شک و نگرانی بکند و باید تلاش کنیم از آن استقبال شود و به پیشوازش برویم و تنها از این طریق است که کمک می کند به اینکه سیاست و اندیشه هایمان که ربط مستقیمی به مبارزه سیاسی و طبقاتی که در جامعه وجود دارد بتواند آنها را روشنتر و شفافتر نماید و وظایف ما در جواب به آن مسائل را مؤثرتر و محکم تر بر سرپا نگاه دارد و بتواند به آنها پاسخ دهد. بنابراین اگر در میان ما هم اختلافاتی هست، جای هیچ نگرانی نیست و چیز عادی ای است. اما چگونگی برخورد به این اختلافات است که ممکن است این چیز عادی را به چیزی غیرعادی تبدیل کند و جا و مکان اختلافات در مبارزه ای سیاسی و طبقاتی که با آن روبرو هستیم به مسیر دیگری ببرد."

بیان فوق در این مدت، در این تشکیلات مطرح بوده است. در شرایط کنونی که طیفی از رفقا وجود اختلافات و مواضع راست روانه را انکار می کنند، کمیته اجرایی حزب کمونیست در پی نهادینه کردن این بیانات بوده است. اما جالب این است که رفیق جمال بزرگپور خود یکی از رفقایی بوده است که در مقابل همین بیانات موضع گرفته و همسو با دیگر رفقایی، علاوه بر انکار وجود اختلافات، دیگران را به خاطر طرح همین بیانات، به تفرقه انداز و منافق متهم کرده اند. ایشان از شیوه برخورد به اختلافات می گوید. بایستی از ایشان پرسید، آیا خود وی ابتدا نسبت به آن بخش از مواضع و نظرات خود که خلاف سیاست های رسمی کومه له و حزب کمونیست محسوب می شود برخورد صحیحی داشته است؟ آیا روی طاقچه گذاشتن مواضع و دیدگاه، و مترصد فرصت مساعد بودن برای پیگیری و اجرایی کردن آن، عمل صحیح و پسندیده ای است؟! یک چنین روشی که رفیق جمال به آن متوسل شده است اپورتونیسم آشکاری است در برخورد به مسائل سیاسی و تشکیلاتی.

رفیق جمال در باره شیوه برخورد به اختلافات می گویند:

"من از چپ صحبت می کنم، خانواده چپ به کلی، ما شاهد دو نوع برخورد و یا می توانم بگویم دو نوع فرهنگ هستیم در برخورد کردن به اختلافات سیاسی ای که به میان می آید. یکی از آنها می کوشد که ربط مستقیم این اختلافات را به مبارزه ای سیاسی و طبقاتی که در جریان است پیدا کند و در حل اختلافات خود و در جواب دادن به اختلافات خود و مناقشات درون، برای پیشبرد آن مبارزه سیاسی و طبقاتی بتواند راه آسانتر و سهل تر پیدا کند، و بعبارت دیگر در سطح جامعه مطرح شده، در دستور قرار گرفته باشد و بتواند جا ومکان آنرا پیدا کند. در همان حال می کوشد که شرایط دمکراتیک بوجود بیاورد که هر کس بتواند آزاد باشد، راحت باشد که احیاناً نظر یا سؤال یا ابهامی دارد بدون ترس و نگرانی آنها را مطرح کند، و تلاش می کند که نه از روی ذهنیت افراد بلکه بطور واقعی از روی جواب دادن به نیازهای واقعی ای که مطرح است جواب آن مسئله را بدهد و جایگاه واقعی به آنها بدهد، بعبارت دیگر می خواهم این را بگویم که نه آنقدر آنرا بزرگ می کند که از آن بترسد و بر کار و فعالیت هایش تأثیر بگذارد، روابط و مناسبات را برهم بزند و فعالیت ها را تحت تأثیر قرار دهد و نه اینکه آنقدر کوچکش می کند که آنرا بی اهمیت بکند. فرهنگ دیگری که ما در درون چپ شاهد بوده ایم و هستیم این است که قبل از هر چیز بسیاری مبارزات سیاسی و اختلافات سیاسی کمتر توجه می کند به این مسئله چه ربط مستقیمی به مبارزه ای سیاسی که در جریان است دارد، بیشتر مشغولیات ذهنی خود و آنهاییکه خودش می پندارد در اولویت است، بنظر خودش در اولویت است، اینها را مطرح می کند و جا و مکان مبارزه را گم می کند و مد نظر قرار نمی دهد. و یا اینکه درست است که می گوید وجود اختلاف چیز عادی ای است اما با روشی که بکار می گیرد شرایطی غیردمکراتیک بوجود می آورد. مثلاً از یک طرف می گوید اختلاف عادی است، خوب است باید در حزبی باشد، اما بلافاصله از کوچکترین اختلافاتی که پیش می آید گرایش سیاسی بیرون می کشد، گرایشات سیاسی کشف می کند و این خود به خود خارج از اراده صاحب آن حرف که می گوید خوب است، مانعی درست می کند و کاری می کند که بحث سیاسی و اندیشه کردن روی مسائل سیاسی در آن باره، نگران از اینکه منتسب شود به این یا آن گرایش، در مقابلش مانع ایجاد می شود و علاوه بر آن تلاش می کند از کوچکترین اختلافاتی و یا مسائلی که در این باره به میان می آید اولین چیزی که به نظرش می آید راه افتراق و جدایی است و این تأثیر می کند روی مناسبات، روی روابط و فعالیت هایمان. ما با این دو پدیده روبرو بوده ایم. در طول مبارزاتی که ما داشته ایم انشعابات و انشقاقاتی که در احزاب و جریانات چپ بوجود آمده است ما نمونه های روشنی از این دو فرهنگ را می بینیم. با این مقدمه، به این سؤال بپردازم که اختلافات خود ما در کدام یک از این دو فرهنگ قرار دارد یا در این شرایط در کجا قرار دارد؟"

رفیق جمال بزرگپور در طول مصاحبه خود، اختلافات جاری در تشکیلات کومه له و حزب کمونیست ایران را به طور مستقیم در فرهنگ و شیوه برخوردی که ناپسند، ذهنی، تفرقه انداز و غیردمکراتیک است جای می دهد. ایشان برای اینکه بتواند به شیوه ای که خود در این مصاحبه برای توضیح دیدگاهها و نظرات اش برگزیده است موضوعاتی را مورد بحث قرار دهد، جوانب مذموم چنین فرهنگی را به عاریه گرفته و به کمک آن در تمام طول مصاحبه ضمن لاپوشانی نظرات خود، آشکارا به تحریف می پردازد، شعور رفقا و فعالین حزبی و هواداران را دست کم گرفته و به این ترتیب روایاتی وارونه تحویل جامعه می دهد.

 ایشان از دو نوع فرهنگ در خصوص برخورد به اختلافات صحبت به میان آوردند. اما بایستی از ایشان پرسید، انکار و لاپوشانی اختلافات، منتظر زمان و فرصت مساعد بودن برای پیگیری آنها، حمله به دیگران به خاطر نقد و روشنگری در مورد آنها... ، جزو کدامیک از فرهنگ هایی است که وی از آنها سخن به میان آورده اند؟!

بایستی گفت که در واقع همان فرهنگ به زعم ایشان ناپسند بود که بویژه در دو مقطع به مصاف دیدگاهها و مواضع راست روانه و ناسیونالیستی در این تشکیلات رفت، آنها را بدون هیچ مماشاتی مورد نقد و تقابل سیاسی از سوی خود قرار داد و در متن آن مخاطرات، جدال ها و تقابل ها کومه له و حزب کمونیست را به هر لحاظ سربلند نگاه داشت. در هر یک از آن مقاطع نیز، این فرهنگ نقد و روشنگری متعلق به چپ، از جانب راست مورد حمله و سرزنش قرار می گرفت. در واقع امروزه، همان فرهنگ به زعم رفقایی ناپسند، یک بار دیگر اما در شرایط و اوضاع و احوال دیگری، نقد مواضع و اعمال راست روانه در این تشکیلات را در دستور گذاشته است. طبیعی است که در هر دوران، راست و حاملان آن به مقابله و یا تقبیح این فرهنگ و منطق پرداخته اند چرا که در واقع نقد و حساسیت علیه خود را برنمی تابند.

بر خلاف اظهارات رفیق جمال بزرگپور مبنی بر وجود آن فرهنگ ناپسند و اختلاف ساز در تشکیلات ما، در واقع آنچه که در جریان است یعنی نقد و حساسیت ها در قبال اعمال و مواضع راست روانه در این تشکیلات، بازتاب فرهنگی است که یکی از ارکان آن، التزام به شفافیت و صراحت، و التزام به موازین و روشهای سالم در پیشبرد نظرات و دیدگاهها و بحث و جدلهای مربوطه است. در واقع، اگر فرهنگ ناپسند و مذمومی وجود داشته باشد، همانا فرهنگی است که قبل از هر چیز بازتاب دیدگاهها، مواضع و اعمال و رفتار راست روانه، و بیگانه با فرهنگ و اسلوب های شناخته شده در صفوف این تشکیلات است. بدیهی است که اندیشه و دیدگاههای راست، فرهنگ و اعمال و رفتار راست روانه را هم تولید می کند، مضافاً اینکه بروزات منفی چنین فرهنگی امروزه به خوبی نمایان است. از عدم صراحت و شفافیت گرفته تا تحریف و لاپوشانی حقایق، حذف دیگران، افترا و تهمت، ... .

رفیق جمال بزرگپور بحث "انحلال حزب کمونیست" ایران را اینگونه به بینندگان خود معرفی می کند:

"من چند سال قبل فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که تشکیلات حزب کمونیست ایران چرا کارگری نمی شود، چرا توده ای نمی شود، فکر می کردم که این مربوط می شود که اساساً در موقع خود بر پایه ای مارکسیستی، علمی درست نشد و شرایط سیاسی در آن دوران مناسب نبود که حزب کمونیست ایران در آن تأسیس شود و فکر می کردم که علیرغم اینکه امید و آرزوی ماست که طبقه کارگر در ایران بدون حزب خود، بدون سازمان طبقاتی و مستقل خود نمی تواند خواست و مطالباتش را متحقق کند، اما آن دوران شرایط مناسب نبود برای این کار. نمی خواهم وارد جزییات قضیه شوم. این بحث مطرح شد، به اطلاع رفقای کمیته مرکزی حزب و کومه له و اعضای حزب رسید."

با یک چنین خودسانسوری ای، بیننده می پندارد که بحث مزبور فقط در خصوص دلایل کارگری نشدن حزب است و ایشان موجودیت حزب را زیر سؤال نبرده و خواهان انحلال آن نبوده است.

 کارگری نشدن حزب، بحثی است به قدمت کل حیات این حزب، انبوهی مکتوبات در این باره وجود دارد. یعنی این حزب همواره در تلاش بوده است که بتواند پایگاه طبقاتی خود را گسترش و به عبارت دیگر کارگری بشود. رفیق جمال، اگر واقعاً نگرانی رفقا و فعالین در داخل کشور را مد نظر داشته اند، می باید که با صراحت این را هم بیان می کردند که به بهانه کارگری نشدن حزب، ایشان خواهان انحلال حزب کمونیست و ادامه فعالیت تنها در قالب کومه له بوده اند. بنابراین نمی توان نگرانی، ابهام و یا سؤالات رفقا و فعالین داخل کشور را با تقصیر و شائبه، پرده پوشی و یا برانگیختن سؤال، پاسخ داد.

رفیق جمال در گفتگوی تلویزیونی خود، و به هنگام پرداختن به یکی دیگر از دیدگاههای خود که به برنامه کومه له برای حاکمیت شورایی در کردستان مربوط می باشد و طی چند سال اخیر چنین نظر و دیدگاهی به راست منتسب شده است، این دیدگاه و نظر خود را موضوع کوچکی به حساب می آورد.

ایشان اینچنین به بحث مبسوط خود اشاره می کند:

"...مبانی فکری و جهت گیری های سیاسی و چهارچوب این برنامه کاملاً قابل دفاع است، در دفاع از این برنامه نوشته ام، در همین تلویزیون حرف زده ام، و توضیح دادم که چرا این برنامه باید به آلترناتیو توده ای در سطح کردستان تبدیل شود. اما در ادامه خود متوجه یک خلاء کوچک شدم، فکر کردم برای شفاف کردن این برنامه، برای توده ای کردن این برنامه و اتفاقاً برای پیشبرد بهتر این برنامه جا دارد آن خلاء را پر کنیم و آنهم عبارت بود از یک دوره گذار، آن هنگام که جمهوری اسلامی حاکمیت اش به هر دلیل از بین می رود یا تضعیف می شود و تا آن هنگام که ما می توانیم حاکمیت شورایی در کردستان بعنوان شکلی از حاکمیت مستقر کنیم. این را با رفقا مطرح کردم. متأسفانه من نتوانستم توجه رفقا را به آن نکته جلب کنم و سپس دیگر آنرا ادامه ندادم. رفقای ما، بنظرم توجه به آن مسئله و محتوی حرف های من نمی کنند، این را تعبیر کرده اند به تقابل من با حاکمیت شورایی، که به باور من این چیزی است غیرواقعی."

رفیق جمال در اینجا نیز، جوانب واقعی بحث خود را که قبلاً بطور مبسوط آنرا ارائه کرده اند از مخاطبین خود پنهان می دارد. "توضیح" امروزشان از این بحث، بسیار غامض و مبهم است. ایشان قبلاً در نوشته خود در این باره، به وضوح اظهار داشته اند که برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان، برنامه ای کارا نیست. از منظر ایشان برای کارا و عملی نمودن این برنامه، بایستی به نقش احزاب در اداره جامعه پرداخته شود. این نقش، مربوط به دوره گذار بعد از جمهوری اسلامی است که رفیق جمال می خواهد در آن دوره، احزاب اداره جامعه را به عهده بگیرند. پس از اینکه دوره گذار با موفقیت سپری شد، این بار همین احزاب اداره امور را به مردم تفویض نمایند!

 "خلاء کوچکی" که ایشان در مصاحبه خود به آن اشاره کرده است، موجودیت بزرگ و دوره مهم و سرنوشت سازی در حیات سیاسی و اجتماعی جامعه کردستان است که اگر با گزینه مورد نظر رفیق جمال سپری شود، در "بهترین" حالت، تسلط فرعون هایی از نوع فراعنه حاکم بر کردستان عراق را برای کردستان ایران به ارمغان می آورد. (در قسمتهای بعدی این نوشته، این موضوع را بیشتر مورد بحث قرار خواهم داد). حاکمیت شورایی مورد نظر رفیق جمال، ابتدا با حاکمیت احزاب شروع می شود. ایشان این را، تقابل با برنامه کومه له برای حاکمیت شورایی در کردستان نمی داند!

رفیق جمال سال گذشته در مورد اعتراضات مردم در کردستان عراق مصاحبه ای با تلویزیون کومه له داشتند. مصاحبه ایشان از زوایایی مورد نقد قرار گرفت. وی در مصاحبه اخیر خود، اظهار داشته اند که صحبتهای سال گذشته خود در مورد این اعتراضات، از سوی رفقایی به عنوان مخالفت با آن، تعبیر شده است.

رفیق جمال در توضیح این موضوع می گوید:

"... بعد از رفراندوم کردستان عراق بود، اعتراضات و نارضایتی شروع شده بود، در آن برنامه اگر دنبال کلمه و جمله نباشیم که همانطور عرض کردم همین الان هم ممکن است در جمله و کلمه ایرادی پیدا کنیم، چهار نکته اصلی در آن بود، هرکسی با دید باز به قضیه نگاه کند اینها را در آن می بیند. اول پشتیبانی شده است از آن اعتراضات، گفته شده این اعتراضات چرا شکل گرفته، چگونه ادامه پیدا می کند. گفته شده این اعتراضات بایستی ادامه پیدا کند و سازمان یافته باشد و جریان پیشرو و رادیکال

بتواند سکان این اعتراضات را بدست گیرد و بتواند به خواست و مطالباتش برسد.... . تحلیل من در آنموقع این بود که بعد از رفراندم، دولت عراق تلاش می کرد که خواسته های خود را بر کردستان تحمیل کند و توازن قوا را در اینجا تغییر دهد، اعتراضات و نارضایتی ها شروع شده بود و وقتی شروع شد از طریق عواملی که بعداً معلوم شد که این طور است، تلاش کرد که این اعتراضات را به سمت دیگری ببرد و آنرا به جنگی تبدیل کند که بتواند راه را برای پیشبرد سیاستهای خود هموار کند. این تشخیص من در آن هنگام بود. این مبارزات تبدیل نشود به مانند نقاط دیگر مثل سوریه و لیبی به انحراف برود، به این خاطر روی این تأکید می کردم که مردم کردستان عراق ضمن آنکه مبارزاتشان برحق است، ضمن آنکه باید جریانی رادیکال و پیشرو سکان این اعتراضات را به دست بگیرد، اما باید مواظب آن هم باشند که صف خود را جدا بکنند."

یکی از نقدهایی که به صحبتهای سال گذشته رفیق جمال در مورد اعتراضات مردم در کردستان عراق، وارد بود این بود که ایشان در هنگام اشاره به دلایل شکل گیری این اعتراضات، ستم ملی بر مردم کردستان عراق را، برطرف شده به حساب آوردند. ایشان گفتند:

"یک بار دیگر این واقعیت نمایان شد که با برطرف شدن ستم ملی، مسئله مردم هنوز حل نشده و بطور واقعی این نه تنها جوابگو نیست بلکه مردم کردستان که سالهای سال در زیر بار این ستم، زجر کشیده اند و بر شانه هایشان سنگینی کرده است و برایش مبارزه کرده اند، با برطرف شدن این ستم، در عین حال انتظار این را می کشند که زندگی شان روبه بهبود برود."

بر طبق این دیدگاه، حاکمیت احزاب در کردستان عراق، پارلمان و فدرالیسم توانسته است که ستم ملی بر مردم کردستان را برطرف نماید و دیگر ستم ملی ای بر این مردم وجود ندارد!

اما آیا همان پیامدهای رفراندوم و خصوصاً لشکر کشی به کردستان از سوی دولت مرکزی عراق، گواهی نیست بر اینکه هنوز ستم ملی در کردستان برطرف نشده است؟ آیا این به تمام معنا نشان نداد که فدرالیسم قادر به حل مسئله ملی نیست و بمثابه استخوان لای زخم عمل می کند. در اینجاست که بایستی از رفیق جمال پرسید آیا این هم، بهانه جویی و دنبال کلمه و جمله گشتن است؟

ایشان سال گذشته در یک مصاحبه کوتاه چند دقیقه ای، آنچنان موضوع اغتشاشگری و انحراف در مبارزات مردم جان به لب رسیده کردستان عراق را برجسته کرده بود که خود کاربدستان و حکام محلی هم چنین نکردند. می دانیم که همواره در هر اعتراض و ابراز خشم مردم، حکومت گران کوشیده اند مردم خشمگین را به اغتشاشگر و آشوبگر و اجانب نسبت دهند. این هم روشن است که بمنظور جلوگیری از تعمیق مبارزات مردم، علاوه بر سرکوب مستقیم، انحراف و اغتشاش هم، حرکات و مبارزات مردم را مورد تهدید قرار داده است. اما در شرایطی که مردم کردستان عراق به خیابان آمده اند و به حق، مقر و بارگاه احزاب حاکم را هم به آتش کشیده اند، در یک مصاحبه کوتاه، تکرار مستمر و چندین باره ابراز نگرانی از ایجاد انحراف در مسیر مبارزات مردم، وجود صف دشمن در میان مردم، گوشزد توطئه و اغتشاشگری و لزوم پرهیز از خشونت، برای چیست؟ آیا واقعاً صف آنچنانی از دشمن، در میان اعتراضات مردم وجود داشت؟ در شرایطی که خود حاکمان محلی اقلیم کردستان و کاربدستان آن، با صدور اطلاعیه و یا مصاحبه، از خواست و مطالبات مردم پشتیبانی کرده و کشتار این مردم در اعتراضات را محکوم کردند، رفیق جمال بزرگپور از محکوم نمودن این جنایت و تسلیت به بستگان قربانیان آن پرهیز کرد! شاید ایشان بازهم بگوید دنبال کلمه و جمله نگردید، محتوا و دل و درون شرط است!

ایشان جنبه خشم مردم در به آتش کشیدن دم و دستگاهی که سی سال است، هست و نیست این مردم را در آتش فقر و محرومیت سوزانده است، برجسته می کند، تجربه سوریه و لیبی را به یاد مردم می آورد و به چنین مردمی یادآوری می کند که باید مبارزات خود را به شیوه ای آرام و مسالمت آمیز و متمدنامه برگزار کنند. سرمایه داران حاکم بر کردستان عراق، شیره جان این مردم را هر روز با خشونت سیستماتیک و غیر"متمدنانه" می کشند، رفیق ما به این مردم می گوید مواظب باشید، دستهایی در کار است، مسالمت جو  و متمدن باشید.

 اگر همین امروز مثلاً در سنندج و یا مهاباد شاهد اعتراض خشمگینانه مردم و به آتش کشیدن مقر سپاه و بسیج رژیم اسلامی باشیم، آیا رفیق جمال حاضر است به این مردم نیز، چنین یادآوری و تذکراتی بدهد؟

ایشان چند بار به مردم معترض در کردستان عراق یادآوری می کند که بایستی صف خود را از صف دشمنان جدا کنند. گو اینکه صف دشمن نیز به موازات صف مردم در آن اعتراض مشخص وجود دارد. کسی منکر ایجاد انحراف در مسیر مبارزات مردم نیست، اما در یک اعتراض مشخص، این همه تأکید و اصرار بر این پدیده، آیا می تواند به جا و کارساز باشد؟

رفیق جمال بزرگپور آنجاییکه می خواهد به نوعی به موضوع "اختلاف" و "چپ و راست" در تشکیلات بپردازد، در طول مصاحبه خود، با بستن چشم خود بر وضعیت فعلی تشکیلات و نیز اعمال و رویکردهای حاصله طی سالهای اخیر، چنین وانمود می کند که امروزه و ابتدا به ساکن، رفقایی با بیرون کشیدن نظرات ایشان از آرشیو، به زعم خود به کشف اختلاف و یا گرایش راست مبادرت نموده، بر مبنای آن چپ و راستی را آرایش داده اند و همین باعث ایجاد مشغله و اخلال در پیشبرد کار و فعالیت های روتین این تشکیلات و نگرانی در میان هواداران و فعالین ما گشته است.

اما ایشان به خوبی می داند که اوضاع جاری تشکیلاتی، یک شبه حاصل نشده است. برای کسی که نخواهد سر خود را مانند کبک در زیر برف پنهان نماید، دلائل و علل وجود این وضعیت روشن است. حداقل طی ۱۰سال گذشته بروزاتی از یک تجدید نظر برای آینده کومه له در قالب برخی نظرات و یا نکات کددار(رفقایی که از صراحت بیان پرهیز دارند) قابل مشاهده بوده است. این رویکرد نتوانسته است طی این سالها تأثیرات خود را بر مصوبات کنگره ها اعمال نماید، با این حال همچنان در تلاش بوده است که زمینه های فکری و سیاسی آنرا به تدریج فراهم نماید.

برای نمونه:

- کاملاً روشن است که طیفی از رفقا در این تشکیلات، پایبندی چندانی به رعایت یکی از ارکان استراتژی سوسیالیستی کومه له در کردستان یعنی افشای سیاست و عملکردهای احزاب و جریانات ناسیونالیستی و تلاش پیگیر و نقشه مند برای جدایی توده های کارگر و زحمتکش از استراتژی، افق و آرمانها و سیاست های احزاب بورژوایی در کردستان و تقویت استراتژی سوسیالستی در قبال استراتژی ناسیونالیستی؛ ندارند.

به این منظور تحت لوای احترام به احزاب و ضرورت همکاری با آنان، پرهیز از تشنج و درگیری مسلحانه، احساس مسؤلیت در قبال هر قطره خون در کردستان، پاسخ به وحدت طلبی مردم و ....، افشاگری علیه اعمال و سیاستهای احزاب و جریانات ناسیونالیستی را مضر قلمداد می کنند. از "افشاگری" و مختصات عملی آن بیم و هراس دارند و به جای آن، "روشنگری" را در چنین زمینه هایی، توصیه می کنند. "زبان نرم"، یکی از مختصات عملیِ این به اصطلاح روشنگری مورد نظر آنان است. در این باره و بطور مشخص رفیق ابراهیم علیزاده، بارها و به عناوین مختلف، به ترویج زبان نرم و ضرورت اتخاذ آن پرداخته و صفوف تشکیلات را از بکارگیری زبان "زبر" در تمامی عرصه ها منع نموده است.

پس از ۴۰سال مبارزه قاطع و سازش ناپذیر(بخوان زبرزبانی و زبان درازی) در همه عرصه ها علیه سرمایه داری، ارتجاع و کهنه پرستی و علیه هر گونه سازش و یا انحراف سیاسی و ایدوئولوژیک در جنبش کمونیستی و کارگری، و این همه تجارب و دستاوردهای ارزشمند در این باره؛ گویا رفقایی اینک دریافته اند که در عرصه بیانی، بایستی "زبری" را با "نرمی" تعویض نمایند. اینک در حوزه آگاهگری، عمل مشخص افشاگری را، بکارگیری "زبان زبر" معنی می کنند، بنابراین آنرا تقبیح می کنند و به کرات هشدار می دهند که بایستی از بکارگیری چنین زبانی پرهیز کرد. در این راستا در تلاش اند که از زبری و سرخی زبان کومه له در قبال ناسیونالیسم و ارتجاع در منطقه بکاهند و نرمی و لکنت و لطافت را جایگزین آن سازند. تا جاییکه در بهمن ماه گذشته در مراسم روز کومه له و در متن پیام رسمی به این مناسب، "زبان نرم" در لیست اولویت های این دوره کومه له گنجانده شده است. رفیق حسن رحمانپناه در قرائت پیام رسمی این مراسم در این باره اعلام می دارد که ما در قبال تمامی اپوزیسیون جمهوری اسلامی خواهان بکارگیری زبان نرم هستیم.

 یا اینکه فقط تحت فشار درونی و بیرون از تشکیلات بود، که سرانجام رفقا مجبور شدند در مورد افشای عمل تروریستی سازمان زحمتکشان در چند سال قبل علیه حزب کمونیست کارگری ایران، با صدور اطلاعیه ای به طور رسمی اعلام موضع نمایند. جدای از موضع ضعیف و قابل نقد در این اطلاعیه، اگر این فشارها نمی بود، آن اطلاعیه هم در آن باره صادر نمی شد.  در همین راستا، دیگر رفقا را از امضای طومار محکومیت تروریسم در کردستان منع می کردند... .

بنابراین روی دیگر سکۀ نرم زبانی، همانا سازش و مماشات و یا مدارا با دوستان دروغین مردم است.

اگر امروز کسی در این تشکیلات بخواهد "زبان زبر" کومه له را تقبیح کند و به جای آن "زبان نرم" را تئوریزه و ترویج نماید، ابتدا بایستی بتواند با صراحت، تجارب "زبرزبانی" های کومه له و حزب کمونیست ایران  را در تمامی عرصه های مقابله با ناسیونالیسم و ارتجاع در کردستان و نقد و افشای پیگیر سیاستهای ضدانقلابی آنان، و نیز سالها نقد و افشای رویزیونیسم، پوپولیسم و سایر التقاط ها و انحراف های سیاسی و نظری در چپ ایران که مایه پیشروی جریان مارکسیسم انقلابی بوده و سرانجام حزب کمونیست ایران را به بستر اصلی جریان انقلابی و کمونیستی در ایران تبدیل نمود؛ را به نقد کشیده و این تجارب و رویکردها را تقبیح و از آنان تبری جوید. نمی توان به گذشته پر از مقاومت و قاطعیت کومه له و به عبارت دیگر به زبرزبانی های گذشته آن افتخار کرد، اما امروز در عمل، همان رویکردهای زبان زبری را تقبیح و دیگران را به خاطر آن سرزنش نمود. روی دیگر سکۀ مفهوم "زبر زبانی"، همان "اغتشاشگری"(به کردی ئاژاوه گیری) است که سالها حزب دمکرات کردستان به کومه له نسبت می داد!!

اما امروز رفقایی هستند که دیگر نمی خواهند کومه له از جانب هیچ حزب ناسیونالیست و مرتجعی، به عنوان اغتشاشگر (ئاژاوه گیر) معرفی شود، به همین دلیل است بایستی تلاش کنند زبان زبر کومه له را به لطافت و نرمی بیارایند. و این در واقع همان آرزوی دیرین ناسیونالیسم در کردستان است که سالهای مدید با جنگ افروزی و شقاوت نتوانست آنرا به کومه له تحمیل کند و زبان زبر و دراز کومه له را تعدیل و یا تلطیف نماید.

 تئوری زبان نرم، از کومه له، موجودی "قشنگ" و "دوست داشتی" برای ناسیونالیسم و ارتجاع در کردستان می سازد. این تئوری در خدمت افسارگسیختگی احزاب و به رسمیت شناسی توسل به خشونت در برابر هر افشاگری یا صدای مخالف( بخوان زبرزبانی) در جامعه است. بر این مبنا اگر دوباره مردم یکی از شهرهای کردستان علیه یکی دیگر از رهبران ناسیونالیست شعار "مرگ بر سازشکار" سر دادند، بایستی این زبان زبری آنان را محکوم کرد و یا گشودن آتش بر روی آنان را مجاز دانست.

- امروزه به هر بهانه ای، چنان به تکرار این اصل بدیهی برای کومه له، یعنی "داشتن مسؤلیت در قبال هر قطره خون در کردستان" مبادرت می کنند که کسی که به خوبی کومه له را نشناسد، فکر می کند کومه له قبلاً در قبال ریختن خون در کردستان احساس مسؤلیت نکرده و خونهای بسیاری را به هدر داده است، و امروز است که به این نتیجه رسیده که بایستی از این به بعد در قبال جانها و خون ها، احساس مسؤلیت کند. اما تنها ضامن واقعی و اصلی در قبال هر قطره خون در کردستان، همانا شرکت و حضور حداکثری طبقه کارگر و توده های مردم در اداره جامعه، و افشای حداکثری سیاست ها، اعمال و طرح و برنامه های ضدمردمی در جامعه است. در غیر اینصورت، فساد و جنایت و خونریزی همچون کردستان عراق، در آیندۀ کردستان ایران حکمروایی خواهد کرد.

- همواره مسلح بودن احزاب و لزوم پرهیز از درگیری های مسلحانه را گوشزد می کنند، جامعه را از مسلح بودن احزاب می هراسانند تا به این ترتیب برای خود مجوزی به منظور همکاری و اتحاد عمل با ارتجاعی ترین حزب و جریان حتی آنهاییکه از سردادن شعار سرنگونی رژیم اسلامی هم پرهیز می کنند، دست و پا کنند. با این رویکردِ خود، به طور مستقیم این توهم را در میان مردم دامن می زنند که گویا امروزه همکاری و اتحادعمل ها، یا تعاملات و تسامحات و امضاهای روی کاغذ با احزاب و جریانات ناسیونالیستی، می تواند برای فردا هم ضمانتی باشد در جلوگیری از بروز هرگونه خشونت و درگیری مسلحانه در مناسبات میان احزاب. در این باره، فاکتور توده های مردم و دخالت حداکثری آنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و ادارۀ مستقیم جامعه توسط آنان به مثابه تنها ضامن پایدار در ممانعت از یکته تازی و یا جنگ طلبی احزاب، قلم گرفته می شود، تا نقش احزاب و اراده و تصمیمات آنان را در به اصطلاح اداره جامعه و برقراری امنیت و آرامش در آن برجسته نمایند. هر گونه تذکر و یا تأمل در این باره را به معنای مخالفت با اصل همکاری میان احزاب قلمداد می کنند. در حالیکه کسی در این تشکیلات مخالف همکاریهای معین و مشروط با احزاب، مطابق با اصول و پرنسیپ های ناظر براین امر نیست.

- خواهان توجه خاص به طبقه متوسط جامعه در روند تحولات امروز و آینده ایران می باشند، تا جاییکه رفیق ابراهیم علیزاده بطور علنی اظهار داشته اند که مثلاً در کردستان ایران طبقه متوسط و طبقات بالا از لحاظ تعداد و جمعیت از طبقه کارگر بیشترند و توازن طبقاتی به لحاظ جمعیت در این جامعه به نفع طبقه کارگر نیست!!

این در حالیست که کردستان یکی از محرومترین نقاط ایران به حساب می آید. اکثریت ساکنان آنرا مردم کارگر و زحمتکش تشکیل می دهند. جدای از این، طبقه کارگر همواره بیشترین تعداد ساکنان هرجامعه ای را تشکیل می دهند، چه در کردستان و چه غیر از آن. پس آیا یک چنین تبیین و تعبیری از طبقه متوسط برای چیست؟ البته رفیق ابراهیم قبلاً نیز مثلاً در یکی از کنگره های سالهای اخیر، لزوم توجه و تأکیدات بیشتری به طبقه متوسط جامعه را مطرح کرده اند. مطمئناً چنین توجه و نظری به طبقه متوسط، در ادامه خود می تواند به طور رسمی وارد سیاست و ادبیات حزبی هم بشود.

- رفقایی هستند که برنامه کومه له برای حاکمیت شورایی در کردستان را غیرعملی دانسته و به زعم خود برای عملی نمودن یک چنین برنامه ای، اداره جامعه کردستان توسط احزاب و قدرت گیری آنان را در یک دوره بر جامعه ضروری می دانند. وقتی که به تشکیل بلافاصله شوراها در هر اعتلاء و یا تحولی در کردستان که آنهمه تجربه مبارزاتی را هم با خود دارد، مردد و متزلزل اند، بایستی فهمید که نسبت به استقرار سوسیالیسم در ایران نیز چقدر بی باورند!

 در مبحث به قدرت رسیدن احزاب، رفیق عادل الیاسی هم در یکی دو کنگره حزبی، اظهار داشته اند که حزب کمونیست، بایستی به صراحت بگوید که می خواهد قدرت را به دست بگیرد. گفته اند که این حزب باید در یک کنگره به این نتیجه برسد که باید قدرت را بدست بگیرد. چنین نظرات و دیدگاههایی در تضاد با برنامه و استراتژی سیاسی کومه له و حزب کمونیست قرار دارد. چرا که این جریان، در تمام طول حیات سیاسی خود، حتی یک لحظه هم برای به قدرت رسیدن خود به مثابه حزب و سازمانی مشخص، مبارزه نکرده است، هرچه هست، برای به قدرت رسیدن طبقه کارگر و استقرار حاکمیت شورایی بوده است نه حاکمیت هیچ حزب و سازمانی. روشن است که حضور احزاب سیاسی در حاکمیت تنها از طریق عجین شدن با مبارزه توده های مردم و کارگران و زحمتکشان و از مجرای مکانیسم حاکمیت شورایی آنان، جایگاه واقعی خود را پیدا می کند.

- هستند رفقایی که برقراری سوسیالیسم در یک کشور(این کشور می تواند ایران باشد) را امکان پذیر نمی دانند، بنابراین سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی در ایران را غیرممکن می دانند. یکی از تبعات بسیار مشهود این نگرش در صفوف تشکیلات، پراکندن یأس و ناامیدی در قبال تشکیل یک بدیل سوسیالیستی و کمونیستی در ایران است. مبارزات کارگران را با آنهمه تعرض و جانفشانی، به بهانه پراکندگی آن، مبارزاتی صرفاً دفاعی به حساب می آورند و چشم دیدن ابعاد تعرضی و تأثیرات عمیق و مؤثر این مبارزات را ندارند.

- نیروهای چپ و کمونیست در ایران و از جمله خود حزب کمونیست ایران را بی ربط به مبارزه و زندگی طبقه کارگر دانسته، خواهان انحلال حزب کمونیست و ادامه فعالیت تنها در قالب تشکیلاتی کومه له، می باشند.

- ظاهراً از ضرورت همکاری و اتحاد عمل با نیروهای چپ و کمونیست و ایجاد قطب سیاسی و مبارزاتی با این نیروها سخن می گویند، اما در عمل نیروها و احزاب سیاسی در جنبش چپ و کمونیستی ایران را تحقیر نموده، به نفرت پراکنی و دلسردی در قبال آنان دامن زده، همکاری با آنان را بی فاید و محتوم به شکست دانسته، و نیز مترصد فرصت اند برای ویران نمودن پلهای ساخته شده در این بین. ظاهراً از لزوم اعتماد سازی سخن می گویند اما در عمل بیش از هر کس دیگری به سلب اعتماد و اعتبار از دیگران مبادرت می کنند. در یک کلام چپ را مزاحمی می دانند بر سر راه راست روی های خود. در قبال ناسیونالیسم، بکارگیری زبان نرم را گوشزد می کنند، اما امروزه مثلاً رفیق ابراهیم علیزاده در قبال تنش ایجاد شده با حزب کمونیست کارگری، اظهار می دارد که "خشم ما در قبال آنان برافروخته شده است"! البته ایشان بایستی چنین خشمی را ابراز بدارد تا اینکه بتواند نقد و حساسیت های درون تشکیلاتی در مقابل مواضع و اعمال راست روانه را به یک چنین حزبی منتسب کند.

- اشتیاق ها برای همکاری، به حدی بوده است که مثلاً بعد از امضای پلاتفرم مشترک با احزاب ناسیونالیست در خصوص تحریم "انتخابات" رژیم در دو سال قبل، اعلام می شد که کارهای بزرگتری با این احزاب در دستور قرار دارد. کوچکترین، ناشناخته ترین و ارتجاعی ترین حزب و گروه سیاسی، یعنی "سازمان اسلامی خبات" را به نوعی یک سازمان سکولار و شناخته شده در کردستان معرفی می کردند. این را رفیق ابراهیم علیزاده قبلاً در یک مصاحبه علنی روبه جامعه اعلام کرده است. ایشان برای توجیه امضای پلاتفرمی مشترک با این حزب، تلویحاً اظهار می داشتند که سازمان خبات، با حزب دمکرات فرقی ندارد. پس از این، رفقایی هم با دست و دلبازی، سازمان خبات را جریانی "ملی- مذهبی" معرفی کردند.

اگر امروز رفیق عادل الیاسی در یک مصاحبه علنی، از جمله در نگاهی به تجربه چنین همکاری ای با سازمان خبات اظهار می دارد که این سازمان به پروسۀ پلاتفرم مشترک احزاب در خصوص تحریم نمایش انتخابات رژیم در کردستان (اردیبهشت ۱۳۹۶) تحمیل شده بود و در صورت تکرار آن، مثلاً ایشان جواب دیگری به چنین قضیه ای(بودن با سازمان خبات) خواهد داد؛ همین موضع با صراحت و شفافیت بیشتری در همان موقع امضای آن پلاتفرم، از زبان رفیق صلاح مازوجی روبه جامعه اعلام شد. رفیق صلاح، به موقع خطوط قرمز کومه له را گوشزد کردند. اما در آن هنگام نه رفیق عادل و نه شمار دیگری از رفقا نمی خواستند چنین مواضعی که برازنده کومه له است را بشنوند، در مقابل آن، ایستادند و به توجیه همکاری و امضای مشترک با اسلام سیاسی خبات پرداختند، رفقایی مواضع و توضیحات رفیق صلاح در خصوص ترسیم خط قرمز کومه له با سازمان خبات را، علناً محکوم کردند و همین را هم (همچو امروز)، اینجا و آنجا همسوی ای با کمونیسم کارگری اعلام کردند.

رفیق عادل الیاسی در مصاحبه اخیر خود، باز هم همان استدلال بی اساس مبنی بر تأثیر کومه له بر احزاب ناسیونالیست در قبال اتخاذ موضع تحریم از سوی ایشان در انتخابات فرمایشی رژیم را تکرار می کنند، و همان موقع و اکنون نیز تلاش می کنند نشان دهند که این تأثیر کومه له بر این احزاب بود که باعث شد آنها هم انتخابات رژیم را تحریم کنند. اما در واقع چنین نیست. بگذریم از اینکه با وجود امضای این احزاب در پای پلاتفرم تحریم، اما آنها در عمل به امضای خود پشت پا زده و به نوعی برای همان "انتخابات"، بازارگرمی می کردند؛ اما همان موقع به این رفقا گفته شد که اگر این احزاب به تحریم انتخابات روی آورده اند به این دلیل است که این بار کل جناح اصلاح طلب رژیم و به اصطلاح کل اپوزیسیون قانونی و غیرقانونی رژیم، چنین تحریمی را در دستور قرار داده اند، وگرنه در دوره های قبل همین احزاب ناسیونالیست به تبعیت از اصلاح طلبان رژیم نه تنها تحریمی انجام نمی دادند بلکه مردم را تشویق به شرکت در "انتخابات" و دادن رأی به موسوی و کروبی می نمودند. بنابراین نمی توان گفت که این بار، تأثیرکومه له بوده که آنها هم به تحریم روی آورده اند.

اما فقط مدت زمان بسیار کوتاهی لازم بود که اشتباهات و تسلیم طلبی ها در این زمینه، یعنی امضای پلاتفرم مشترک با جریان ارتجاعی ای چون خبات، و در این راستا صحت و حقانیت مواضع اصولی کومه له که متأسفانه طیفی از رفقا چشم و گوش خود را بر آن بسته بودند؛ بر همگان آشکار شود، هنگامیکه همین چند ماه قبل بود که دیدیم چگونه همان دو شاخه حزب دمکرات کردستان و دو شاخه سازمان زحمتکشان نیز، بیش از این سازمانی همچو خبات را تحمل نکردند و آنرا از مرکز همکاری های مابین خود، به کنار نهادند.

- رفیق ابراهیم علیزاده با وجود قطعنامه کنگره کومه له مبنی بر محکومیت استفاده از نام کومه له برای سازمان زحمتکشان، و مهمتر از آن عدم برسمیت شناسی این سازمان از سوی توده های انقلابی مردم و کارگران آگاه و مبارز کردستان، و نیز دو دهه تلاش و مقاومت در برابر هرگونه تحریف شناسۀ کومه له از سوی اینان؛ اولین کسی بود که آنان را "کومه له زحمتکشان" خطاب کرد. پس از این رفقایی هم با خیال راحت و بدون هیچ تأملی، نام پرافتخار کومه له را به سازمان مزبور ارزانی داشته و خواهان همکاری و اتحادعمل های روتین با آنان نیز بوده و هستند. در همین خصوص رفیق ابراهیم فرمول "کومه له و دمکرات" را برای اجماع کومه له و هر دو شاخه سازمان زحمتکشان و هر دو شاخه حزب دمکرات به منظور تأمین رضایت خاطر آنان در یک گردهمایی و همکاری؛ مطرح و پیرو کرده است.

- رفیق ابراهیم علیزاده، انجمن احزاب، چیزی که از بالای سر مردم شکل گرفته، هیچ نماینده مردمی در آن حضور ندارد و امروز در خدمت بلوک بندی های قدرتهای منطقه قرار دارد را "کنگره ملی مردم کرد" می داند. این را یک نهاد مهم و معتبر و دوست کومه له معرفی می کند ،آنچنانکه برای راضی نگاه داشتن دل این دوستان دروغین، از وجود نام کومه له در کنار احزاب اسلامی و بعضاً جنایتکار، خم به ابرو نمی آورد.

هدف از بازگویی این نمونه موارد، این است که نشان داده شود، اختلافات سیاسی در این تشکیلات واقعی است. ماهیت این اختلافات، راست روانه است بنابراین طبیعی است که برمبنای آن تقابل چپ و راستی هم ( با هر درجه و سطحی از برخورد)، در جریان باشد.

 هنگامی که رفیق صلاح مازوجی به نمایندگی از کمیته اجرایی حزب کمونیست ایران به عنوان بالاترین مرجع این حزب و تشکیلات، در یک جلسه درون تشکیلاتی ضمن پرداختن به اوضاع جاری در تشکیلات و راههای غلبه بر آن، وجود اختلافات سیاسی - که مواضع و دیدگاههای این اختلاف در مقایسه با اسناد و مصوبات رسمی کومه له و حزب در جناح راست این مصوبات قرار می گیرند- و روش های ناسالم پیرامون آنها را بانی ایجاد وضعیت نابسامان فعلی معرفی می کند، و نیز بر ضرورت برسمیت شناسی اختلاف سیاسی و التزام به شیوه های سالم و رسمی تشکیلاتی برای پیشبرد صریح و شفاف نظرات تأکید می کنند؛ رفیق جمال بزرگپور خود یکی از کسانی بود که علیه این تبیین کمیته اجرایی موضع گرفته و وجود اختلاف و مواضع راست روانه در تشکیلات را انکار کرده و صحبت در این باره را به ضرر تشکیلات و مایه ایجاد دو دستگی در آن عنوان می کند!! اما اینک در یک مصاحبه تلویزیونی، ژست طرفداری از فرهنگ و برخورد صحیح به اختلافات، را به خود می گیرد و به دیگران لزوم اتخاذ چنین فرهنگی را یادآوری می کند.

 

رفیق جمال در مصاحبه خود، در مورد بحث "چپ و راست" می گوید:

"وقتی از چپ در تشکیلات صحبت می شود باید نشان دهید که کسی از جبهه کار و سرمایه، به جبهه سرمایه رفته است علیه جبهه کار و زحمت. در سیاست و استراتژی های مان به شیوه دیگری عمل می کند، سیاست و استراتژی جریان و افق دیگری را به اجرا در می آورد. اتفاقاً داشته ایم، ما در تشکیلات خودمان دچار انشعاب شدیم، معلوم شد کسانی پیدا شده اند بنیادهای فکری ما و استراتژی ما را به زیر سؤال برده اند و طبیعتاً در موضع راست قرار گرفته اند."

مستقل از تعریف "جبهه کار و سرمایه" و ارتباط آن با "چپ و راست" خصوصاٌ در یک تشکیلات، بایستی گفت که در جریان انشعاب مورد اشاره رفیق جمال که صراحتاً نامی هم از آنها نمی برد، عبدالله مهتدی به عنوان رهبر این انشعاب، حتی تا دوره کوتاهی قبل از انشعاب طرفدار دو آتشه حزب کمونیست و استراتژی کومه له و حزب بود، تنها هنگامیکه دچار آن اسکاندال سیاسی شد و در کنگره هفتم حزب به عنوان عضو کمیته مرکزی انتخاب نشد، این بار حزب را به زیر سؤال برد و ادعای خروج کومه له از حزب را سرداد. مباحث آن دوره ایشان، همانند مباحثی است که در چند سال اخیر، رفیق جمال بزرگپور مطرح کرده اند، از جمله انحلال حزب کمونیست ایران، و انتساب کومه له به بی برنامه گی در راه حل ستم ملی. (در قسمت های بعدی این نوشته به نقد نظرات ر.جمال در مورد برنامه کومه له و ستم ملی خواهم پرداخت.)

با توجه به موارد اشاره شده فوق می توان گفت که این گونه نظرات و مواضع و دیدگاههای راست روانه در تشکیلات کومه له و حزب کمونیست، بی ربط به جامعه و روندهای سیاسی و مبارزاتی در آن نیست. تمامی آن موارد، در خارج از این تشکیلات، روندهای عینی و سیاسی ای هستند که اساساً در تقابل با کمونیزم و جنبش مبارزاتی طبقه کارگر علیه بورژوازی، قرار دارند.

 

بر خلاف اظهارات رفیق جمال در مصاحبه اخیر خود که وانمود می کند کسانی در مراجعه به نظرات بایگانی شده ایشان، مشغول کشف اختلاف و گرایش هستند بایستی گفت که دو دستگی و اختلاف جاری به این شکل، اساساً از چند سال قبل یعنی در آستانه کنگره ۱۶ کومه له در تابستان سال ۱۳۹۳ شروع و روبه فزونی نهاد.

 در واقع نمونه موارد فوق، در کنار دیگر مواردی از این دست، چالش های سیاسی ای بوده اند که طی چند سال اخیر، چالش های تشکیلاتی معینی را هم با خود به دنبال آورده اند. حاملین و هواداران دیدگاههای راست، از آنجاییکه توان مواجهه با نقدها و حساسیت های موجود را نداشته اند، همواره به روش های ناسالم و ناروا(فرهنگ راست) توسل جسته و عملاً به پیشبرد نظرات خود مشغول بوده اند. با شایعه پراکنی و تهمت و افترا، سعی در تخریب و حذف رفقایی داشته اند که بدون هیچ گونه مماشاتی آنها را مورد نقد قرار داده اند. رفیق جمال بزرگپور به خوبی می داند که یکی از اجزای چالش موجود در تشکیلات، کمپین همه جانبه و سیستماتیکی است که بر اساس شایعه پراکنی و تهمت و افترا، شمار زیادی از رفقای این تشکیلات خصوصاً اعضای مقیم اروپا...، را منفعل و یا در پی برچیدن اردوگاه کومه له در کردستان به دیگران معرفی کرده اند. این شایعه را دامن زده اند که رفقایی در پی برکناری رفیق ابراهیم علیزاده از دبیراولی کومه له هستند. شمار زیادی از رفقا را همدست و تبانی کننده با کمونیسم کارگری معرفی می کنند، و .... . همه رفقایی که هر یک به نوعی حامل دیدگاههای راست در این تشکیلات هستند، در شکلگیری، تقویت و ادامه کاری این "کمپین فرهنگی راست" نقش داشته اند. در واقع یک چنین کمپینی برای پیشبرد نظرات راست روانه بوده است که طی چند سال اخیر تشکیلات را به چنین وضعیتی دچار ساخته و تفرقه و دودستگی را در آن دامن زده است. نتایج به غایت مخرب و ضررمند این رویکرد، در یک قلم در کنگره ۱۷ کومه له( تابستان ۱۳۹۶) و تنش های متعاقب آن، به وضوح نمایان شد.

بروزات کمپین مزبور، در خارج از تشکیلات ما خصوصاً در میان طیف احزاب ناسیونالیست و محافلی فرصت طلب و ضد کمونیست، همواره وجود داشته است. در ادامه چنین رویکردی است که ژورنالیست عوامفریب و مواجب بگیر دولت آمریکا هم امروزه به این کمپین پیوسته است. در شرایطی که رسانه های قدرتهای سرمایه داری همچو بی بی سی و صدای آمریکا، همواره از ساپورت خبری در مورد احزاب کمونیستی پرهیز کرده اند، ساپورت خبری دقلکارانه و پراز شیادی خبرنگار کرد زبان صدای آمریکا از کومه له و همزمان حمله به اهداف کمونیستی کومه له و حزب کمونیست ایران، "حمایت" از رفیق ابراهیم علیزاده و درخواست اتحاد با سازمان زحمتکشان، بسیارهشدار دهنده است!

 

در متن تحولات بعد از مبارزات مردم ایران در دیماه ۹۶، کومه له و حزب کمونیست ایران بایستی هر چه بیشتر دست اند کار تشکیل بدیل سوسیالیستی در تمامی عرصه ها باشد. یکی از ویژگی های این دوره، پلاریزاسیون هر چه بیشتر در طیف اپوزیسیون و شکلگیری اتحادها و ائتلاف هاست. بلوک بندی های منطقه ای فرصتی برای ابراز توهم باقی نگذاشته است. به نسبت روندها و تحولات و خصوصاً دخالت ها و نظارت های قدرتهای منطقه و سرمایه داری جهانی، همکاری ها و اتحاد عمل ها با احزاب و جریانات بورژواناسیونالیست، بیش از پیش مشروط خواهد شد. بنابراین تحولی که در این دوره از کومه له و حزب کمونیست انتظار می رود، همانا تشکیل بلوک و جبهه مبارزاتی خویش است.

 بورژوازی و ناسیونالیسم همواره کومه له ای را می خواهند بدون دوست و یا متحدین پایدار. ایشان کومه له ای را می خواهند که برای آنها نقش یک دوست مؤدب را داشته باشد، سیاستهایشان را افشا نکند و همواره با زبان نرم با آنان مواجه شود. می بینیم که تا همین امروز نیز، در بیرون از ما، ناسیونالیسم با چه ولعی نسبت به مواضع و دیدگاهها در تشکیلات ما برخورد می کند. شوق را در برق چشمان حریص شان می توان دید.

 در این زمانۀ تحول و تنوع زبان ها، زبان نرم یا زبر کدامیک کومه له و حزب کمونیست را متحول خواهد کرد؟!

 

 

پویا محمدی

۸ اردیبهشت ۱۳۹۸

۲۸ آوریل ۲۰۱۹

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com