ایام تعطیل و جشنهای تغییر فصول

عباس گویا
March 11, 2019

ایام تعطیل و جشنهای تغییر فصول

روزهای تعطیل در تقویم رسمی یك كشور داستانهای متفاوتی را برای ما بازگو میكند. در اروپا و آمریكای شمالی قبل از هر چیز تعطیلات دو روز آخر هفته جلب توجه میكنند. این تعطیلات در ادامۀ مبارزات كارگران برای ۴٠ ساعت كار در هفته  حاصل شد، مبارزاتی كه نطفه اش در كنگره انترناسیونال اول در ژنو در سپتامبر ١٨۶۶  با خواست روز كاری هشت ساعته بسته شد. ماركس این واقعه ــ خواست روز كار هشت ساعته ــ را در متن كتاب كاپیتال در سال بعد گنجاند.[1] تعطیلات دو روزه در آمریكا برای اولین بار در ١٩٠٨ در كارخانه پنبه بافی نیو انگلند تنها برای كارگران یهود برسمیت شناخته شد تا آنها مجبور نباشند در روز شنبه كه طبق سنت یهود روز استراحت است كار كنند. كارخانه فورد در ١٩٢۶ اولین كارخانه ای بود كه دو روز تعطیلی آخر هفته را با پیشقدمی كارفرما باجرا درآورد و در سال ١٩٢٩ اتحادیه كارگران صنایع پوشاك به خواسته اش برای پنج روز كار در هفته دست یافت. اما تعطیلات دو روز در هفته نهایتا در سال ١٩٤٠ در سطح سراسری و كشوری باجرا درآمد. پس یك قلم تعطیلات دو روز آخر هفته در تقویم بازگو كننده  ۶۴ سال مبارزه در آمریكا برای كاهش ساعات و روزهای كاری است. این مبارزه از انترناسیونال اول كه ماركس در آن شركت داشت آغاز شد و تا دهه های اول قرن بیستم ادامه یافت. بعبارت دیگر تعطیلات آخر هفته انعكاسی از توازن قوای طبقاتی در جامعه است.

علاوه بر تعطیلات آخر هفته در تقویم كشوری سوئد، كشوری كه به سنت لیبرالیسم غربی تعلق دارد و سوسیال دمكراسی در تاریخ معاصر آن نفوذ قابل توجهی داشته است، ما روزهای تعطیل اول ماه مه، سه روز تعطیلات كریسمس (٢۴ و ٢۵ دسامبر و روز سیزدهم كریسمس، ششم ژانویه)، اول سال نو، عید پاك، چلۀ عروج مسیح، روز آغاز تابستان و روز ملی سوئد را می یابیم. به این ترتیب ملغمه ای از سنتهای كارگری، سكولار، ناسیونالیستی و مذهبی خود را در تقویم سالانه سوئد منعكس كرده اند. این تقویم را با تقویم جمهوری اسلامی مقایسه كنیم.


اولا در تقویم ایران صرفنظر از شاهنشاهی یا اسلامی، از تعطیلات دو روز آخر هفته خبری نیست.[2] این یعنی كارگران در ایران ۵٢ روز در سال بیشتر از كشورهائی كه دو روز تعطیلی آخر هفته دارند كار میكنند. تعطیلی یك روزۀ آخر هفته در تقویم تبلوری از بیحقوقی مزدبگیران در ایران است. ثانیا جمهوری اسلامی تلاش كرده است ایام تعطیل را تماما اسلامی كند، اما تا چه حد موفق شده است؟ تعطیلات خاص مذهبی در تقویم جمهوری اسلامی بتنهائی 16 روز در سال را اشغال كرده اند. این روزها عبارتند از روزهای مرگ فاطمه، محمد، علی، صادق، حسن اصغری، تاسوعا، عاشورا، اربعین، عید غدیر، عید فطر و روز بعد از آن، عید قربان و روزهای تولد علی، مهدی، محمد و روز مبعث محمد. علاوه بر این، تعطیلات چهار روزۀ نوروز و سیزده بدر، كه به سنت مذهبی تعلق ندارند، در تقویم منظور شده اند. اگر چه ناسیونالیستها ادعای مالكیت بر نوروز را دارند اما تعطیلات نوروز ربطی به ملی گرائی كه مفهومی موخر و زادۀ دوران قاجار است، ندارد. تعطیلی روز ملی شدن صنعت نفت اما بطور خالص و كامل ناسیونالیستی است. ٢٩ اسفند روزی است كه سلطنت طلب، ملی گرا و ملی ـ اسلامی از آن خود میداند و بر سر آن قسم میخورد. در تقویم جمهوری اسلامی علاوه بر اینها روز بیست و دوم بهمن بعنوان بزرگداشت انقلاب ۵٧، ١٢ فروردین بعنوان روز جمهوری اسلامی، پانزدهم خرداد و روز مرگ خمینی تعطیل رسمی هستند. این چهار روز تعطیلات خاص سیاسی جمهوری اسلامی هستند. از آنجا كه ما كمونیستها انقلاب ۵٧ و خصوصا قیام بهمن ۵٧ را متعلق به خود و جمهوری اسلامی را حاصل ضد انقلاب ۵٧ میدانیم، روز تعطیلی ٢٢ بهمن را بمعنای دقیق كلمه سمبل غصب انقلاب ۵٧ میدانیم. در مورد نوروز و جمهوری اسلامی لازم است كمی دقیقتر شد.

جمهوری اسلامی چون یك دولت است، دست به هر چه بگذارد سیاسی میشود. با صرف مخالفت با ایام نوروز، جمهوری اسلامی این ایام را سیاسی كرده است. همزمان ناسیونالیستهای اپوزیسیون ایرانی و كرد تلاش میكنند در تقابل با جمهوری اسلامی این ایام را "بنفع خود" سیاسی كنند. اما این ایام در خود سیاسی نیست. ناسیونالیستی نیست. مذهبی نیست. ایرلندی ها هم جشن بهار دارند، در چین و كره هم بهار را جشن بهار میگیرند، در غرب هم بهار را با همان تخم مرغ رنگی جشن میگیرند. فعال سیاسی، به نسبتی كه این ایام را سیاسی كند، چوبش را میخورد. مردم میخواهند جشن بگیرند، به هیچكس هم مربوط نیست كه آن را خوب و بد كند.

برگردیم به تقویم سوئد.

در نگاه اول بنظر میاید تعطیلات رسمی در سوئد تناسبی با باورهای مردم نداشته باشند. در سوئد نیز سنتهای طبقه حاكم بدرجاتی خود را به تعطیلات رسمی تحمیل كرده اند. با توجه به اینكه تنها ده درصد از جمعیت سوئد مذهب را قابل اهمیت تلقی میكند، بنظر میاید روزهای تعطیلی كه مبنائی مذهبی دارند حتی منعكس كنندۀ باورهای طبقه حاكمِ سكولار آنجا نیست.[3] یك شاخص مهم در شناخت درجه نفوذ سنتهای مذهبی در ساكنین سوئد، این واقعیت است كه نود درصد مردم اهمیتی به سنتهای مذهبی نمیدهند. پس چرا كریسمس و عید پاك را با این اهن و تلپ تعطیل میكنند و جشن میگیرند؟[4]

عید پاك و كریسمس نام مذهبی ایامی هستند كه مردم بسیار پیش از مسیحی شدن جامعه، آنها را جشن میگرفتند. بعبارت دیگر علت جشن گرفتن ایام فوق مذهب ابراهیمی نیست بلكه بر عكس این مذهب مسیحیت است كه خود را به ایامی كه مردم پیش از این جشن میگرفتند چسبانده است و آنها را غصب كرده است. عید پاك، مانند نوروز، جشن آغاز بهار است كه ریشه در سنت كشت و كار انسان دارد و پیش از تمام ادیان رسمی و اصلی جاری جشن گرفته میشد. کریسمس همان جشن آغاز زمستان یا Winter Solstice – انقلاب زمستانی یا انقلاب شتوی – است با خطای دو روز اختلاف با انقلاب زمستانی علمی نجومی، که مردم در ایران و کشورهای فارسی زبان آن را به اسم یلدا – ماخوذ از کلمه یول Jul در زبان سوئدی وYule در انگلیسی قدیم – در شب آخرین روز پاییز بعنوان طولانی ترین شب سال و آغاز نجومی فصل زمستان جشن می گیرند. اگر هدف ریشه یابی علل پیدایش تاریخی این ایام باشد باید خاطر نشان كرد كه تمام ایامی كه بخاطر تغییر فصول توسط مردم جشن گرفته میشوند، به كار و نقش طبیعت در رابطه انسان با تولید اجتماعیش ربط دارند، به مذهب ربط ندارند. مذهب این مراسم را با چسباندن این و آن سمبل خود غصب كرده است تا خود را "مردمی" جلوه دهد. شاخه های مختلف مسیحیت بر سر تولد مسیح در ٢۵ دسامبر اختلاف نظر دارند. برخی آنرا در هفتم ژانویه جشن میگیرند، برخی دیگر معتقدند مسیح در ماه آوریل بدنیا آمده است، برخی دیگر تولد او را به ماه مه نسبت میدهند اما جشن آغاز زمستان بدون برو برگرد در تقویم رم باستان ٢۵ دسامبر ثبت شده بود. نه تنها این بلكه سر نخ جشن انقلاب زمستانی، یلدا، کریسمس، یا هانوکا در دین یهود را میتوان در جوامع مختلف بشری در نیمكره شمالی زمین و تا سه هزار سال پیش از مسیح دنبال كرد. مصر شناسان قدمت سنتهائی كه با فصول چهار گانه طبیعت و یا دقیقتر با چرخش زمین سر و كار دارند را به هزاران سال پیش از پیدایش تمام مذاهب كنونی ربط میدهند. پس "كریسمس" بعنوان جشن شب یلدا را باید از كریسمس مسیحیت و كریسمس سرمایه داری جدا كرد.

لغت كریسمس مخفف "نماز مسیح" است. رندی مسیحیت در این بوده است كه تولد مسیح را در روز جشن آغاز زمستان، روزی كه در تقویم رمی ٢۵ دسامبر است، انتخاب كرده است تا اعتبار این جشن را به حساب مسیحیت بریزد و به آن منتسب كند. اسم جشن آغاز زمستان (یلدا) را به كریسمس تغییر داده اند. امروزه روز درجۀ مذهبی یا غیر مذهبی بودن جشن آغاز زمستان تابعی از این امر است كه مجری مراسم چه كسی باشد. این ایام اولا توسط اغلب دولتها برسمیت شناخته شده است. پس دولتی كه سكولار باشد، مانند دولت سوئد، تا آنجا كه خواسته باشد از بار مذهبی آن زده است. ثانیا این ایام توسط نهادهای مذهبی جشن گرفته میشود. آنها نماز شام میخوانند و تغزیه راه میاندازند كه تماما مذهبی است. ثالثا این ایام توسط توده مردم جشن گرفته میشود. جشن آغاز زمستان از منظر عموم مردم، جشن نور در مقابل تاریكی زمستان است.[5] مردم جلوه هائی از مراسم جشن آغاز زمستان را بزرگ میدارند كه به آنها احساس نزدیكی بیشتری میكنند، مثل دور هم جمع شدن، مشاركت كردن، پاس داشتن دوستی و رفاقت.[6] چاشنی گرامیداشت تمام این جلوه های انسانی، شادی یا دقیقترفعالیتهای دسته جمعی ای كه فرح بخش و نشاط آورند. رابعا به استفاده سرمایه داری از این ایام توجه كنید. بابانوئلی كه ما امروز میشناسیم، یعنی پیرمردی ریش سفید با روئی خوش و لباس تمام قد قرمز و كلاه بوقی كه تمام سال مشغول تولید و بسته بندی هدایاست تا آنها را در یك شب بكمك آهوهایش بین تمام كودكان در تمام جهان منتشر كند، ساختۀ كوكاكولاست! البته نه مفهوم بابانوئل بلكه شكل و شمائل امروزی او حاصل خلاقیت هنرمندانه ایست كه كوكاكولا برای تبلیغ كالایش بكار گرفته بود. داستان افسانه ای و دلنشین بابانوئل را خوب دقت كنید. كدام كوچك و بزرگی یافت میشود كه از این داستان دوران كودكی انسان لذت نبرد؟ بابانوئل افسانه ایست كه به مذاهب امروز ربط ندارد اگر چه این و آن شخصیت خود را به او نسبت میدهند. هیچ توافقی در مورد اصل و نسب بابانوئل بین مدعیان مختلف آن وجود ندارد.
تنها هنر مسیحیت این بوده است كه این افسانه را به نام خود ثبت كرده است همانطور كه اسلامیون سفرۀ هفت شین را بمنظور حذف اقلامی مانند شراب ملاخور كرده، به هفت سین تغییر دادند.[7] مسیحیان هم به همین شیوه یلدا را ملاخور كردند و به مسیح نسبت دادند. علاوه بر اینها، سرمایه داری نیز تاثیرات تجاری خود را بر این مناسبت داشته است. كوكاكولا اولین بار در ١٩٢٣ و سپس بطور متوالی از ١٩٣١ تا ١٩۶۴ بابانوئل امروزی را خلق كرد تا برای فروش نوشابه اش تبلیغ كند. پایه ای كه كوكاكولا یا همان سرمایه داری خودش را روی آن سوار كرد تا تبلیغ تجاری كند، تمایل عمومی مردم به جشن آغاز زمستان بود.

 








نوروز در تاجیكستان

جمشید هادیان در همین رابطه سال پیش در فیس بوک نوشت:« نوروز که چیزی جز جشن بهار، به انگلیسی Spring Festival، نیست را مسیحیان هم به اسم عید پاک ــ در کشورهای فرانسوی زبان ــ یا ایستر (Easter) در کشورهای انگلیسی زبان، که گوشه ای از مراسم آن رنگ کردن تخم مرغ است، جشن میگیرند - البته با انتساب بعدی آن به رستاخیز یا معراج عیسی سه روز بعد از مرگش. همین جشن بهار را یهودیان هم به اسم عید فصح، به انگلیسی Passover، جشن میگیرند - باز با انتساب بعدی آن به روز آزاد شدن یهودیان از بردگی در مصر. البته هر یک از این سه جشن بهار با چند روز فاصله از یکدیگر برگذار میشوند؛ درست مثل «جشن زمستان» که ما آن را به اسم یلدا جشن میگیریم، مسیحیان با چند روز فاصله به اسم کریسمس در انگلیسی یا نوئل در فرانسه، و یهودیان باز با چند روز فاصله به اسم هانوکا (جشن روشنائی یا نور). این در مورد جشن های پائیز و تابستان هم صدق میکند. لذا این جشن ها نه ربطی به ملیت دارند، نه به مذهب و نه، بطریق اولی، به ناسیونالیزم یا انترناسیونالیزم. اینها خیلی ساده عیدها یا جشن (festival)های منطبق بر فصول سال، منطبق بر تغییر حالات طبیعت، و از آن طریق منطبق بر مقاطع مختلف کار کشاورزی اند، که تا همین امروز برای بشر اهمیت حیاتی دارند. حتی اول ماه مه قبل از آنکه روز جهانی کارگر باشد روز یک جشن باستانی بهاره در اروپاست. این روز را بعدا در ۱۹۰۴ در ششمین کنگره انترناسیونال دوم بیاد جان باختگان تظاهرات کارگری سوم و چهارم مه ۱۸۸۶ در شیکاگو روز جهانی کارگر قرار دادند؛ همانطور که جشن زمستان را بعدا به تولد عیسی یا جشن بهار را به معراج عیسی نسبت داده اند. و اما این ذهنیت که در دوران چریکیزم با «عید ما روزی بود کز ظلم آثاری نباشد»، و یا تکرار همان ذهنیت منتها شدیدتر و غلیظ تر در نوروز امسال که مصادف با فجایع جنایتکارانه در عفرین شد نه تنها هیچ ربطی به کمونیزم ندارد، بلکه یک ذهنیت تماما مذهبی است. این همان ذهنیت مذهبی است که جمهوری اسلامی نمونه های بارز آن را در دوران جنگ ایران وعراق بدست داد: شهید داده ایم مراسم عروسی گرفتن تان با صدا و شادی همراه نباشد، یا اصلا عروسی تان را بیندازید به بعد از جنگ؛ جنگ است و داریم شهید میدهیم. جشن تولد نگیرید؛ خانواده های شهیدان عزادارند حجاب تان را سفت تر کنید؛ خانواده شهدا عزادارند با بلند خندیدن نمک به زخم شان نپاشید؛ و خلاصه چون یک عده در جنگ کشته شده اند و دارند میشوند شادی کلا تعطیل، جنب و جوش و جست و خیز فارغ از غم حرام، آرایش کردن ممنوع، و در یک کلام زندگی ممنوع! در مقابل این ذهنیت مذهبی، که در این نوروز متاسفانه حتی از جانب برخی که خود را کمونیست می دانند با یک خشم کور انتفامجویانه نسبت به کسانی که بخود روا داشته اند که این نوروز را علیرغم تراژدی انسانی در عفرین جشن بگیرند هم همراه شده است، باید ایستاد. باید به آن اعتراض کرد، باید با صدای بلند اعلام کرد که این ذهنیت مخرب، ضدزندگی و نهایتا ضدانسانی ربطی به کمونیزم و کارگر و ابراز همدردی های نیهیلیستی با فقر کارگران و غیره ندارد. برای همه انسان ها جشن بهاره ای شاد و سالی همراه با سلامت، شادی، پیروزی و بهروزی آرزو میکنم»

 
جشن هالوین 31 اكتبر

علاوه بر آنچه جمشید هادیان بدرست گفت، استدلالی كه میگوید چون كارگر پول جشن گرفتن ایام نوروز را ندارد پس جشن را حذف كنیم، میتواند بگوید "كارگر چون پول سینما رفتن ندارد، سینما را ببندیم. چون پول سفر ندارد، پس سفر رفتن را حذف كنیم. چون نمیتواند دو روز تعطیلی آخر هفته داشته باشد (نمیتواند بیكار باشد)، پس به همین یك روز تعطیل قانع باشد". معادله را باید از سمت دیگر آن حل كرد. چون سینما داریم، چون میشود سوار هواپیما شد و سفر رفت، چون چهار روز عید تعطیل است، چون به دو روز تعطیلی آخر هفته احتیاج داریم و ... دستمزدها باید متناسب با این نیازها افزایش یابند. كمونیستها قرار است نشان دهند كه ایام نوروز را همراه سایر مردم و بدور از انتسابات ملی و مذهبی جشن میگیرند، همین و بس. اگر كمونیستهائی وجود دارند كه فكر میكنند در رقابت با ناسیونالیستها باید ایام نوروز را ورای جشن گرفتن، سیاسی كرد، صد در صد اشتباه میكنند.

جمعنبدی 

 
جشن آغاز تابستان ـ سوئد

عموم مردم آغاز بهار یا نوروز را در یك دوجین كشور و منطقه در آسیا با عنوان نوروز و در غرب به اسامی عید پاك و عید فصح جشن گرفته، پائیز را در غرب در اوایل آبانماه با عنوان هالوین [8] و در ایران و بسیاری دیگر از كشورهای شرق آسیا باسامی متفاوتی در مهر ماه جشن میگیرند. آغاز تابستان، اول تیر را در كشورهای اسكاندیناوی بنام "نیمه تابستان" جشن میگیرند. [9] مردم در اقصی نقاط دنیا آغاز زمستان را با افسانه بابانوئل، با رفت و آمد خانوادگی و هدیه دادن به یكدیگر، با كمك به یكدیگر و مشاركت در جشن و شادی، با نورانی كردن خانه و كوی و برزن شان جشن میگیرند. هر یك از سنتهای مذهبی و غیر مذهبی تاثیراتی روی جشنهای تغییر فصول داشته اند. بنظر من سنتهای نشاط آور جشنهای تغییر فصول را باید پاس داشت. با دیدن صلیب و ستاره مسیح بالای درخت كاج در جشن آغاز زمستان لازم نیست آنرا دو دستی به مذهبیون تحویل داد. درست برعكس، باید دست و افزوده های مذهبی را از این مراسم و سایر جشنها و فستیوالهای تغییر فصول قطع كرد. میتوان كنتور آغاز تقویم را صفر كرد یا در هر صورت مبنائی غیر مذهبی برای آن تعیین كرد. لازم است دست زرتشت، عیسی، بودا، مسیح و محمد را از فستیوالهای تغییر فصول قطع كرد. همچنین میتوان سنتهای مصرفی سرمایه داری، مانند روز ٢٦ دسامبر كه رسما روز خرید كالاهای بنجل است را از سر باز كرد. خرید برای خرید از كارآكترهای منفی ایام آغاز زمستان است. فصلی كه سال نو در تقویم گرجی ــ میلادی ــ با آن آغاز میشود لزوما بهترین فصل سال برای آغاز سال نیست. فصل آغاز سال نو در تقویم جلالی، بهار، در كنار لحظه شروع سال نو كه با محاسبات دقیق ریاضی اندازه گیری میشود فصل مناسبتری برای آغاز سال نو بنظر میاید. ضمن اینكه در اینمورد اصولگرا نیستم اما شاید بهتر باشد كه هم در زمستان مناسبتی برای جشن گرفتن داشته باشیم وهم در بهار. پس:

سال نو مبارك
نوروزتان پیروز، بهارتان خجسته باد

آغاز تابستان ("مید سومار") خوش
آغاز پائیز و هالوین مبارك
آغاز زمستان (یلدا) خوش

عباس گویا

۞۞۞

زیرنویس و منابع:

[1] «در همان زمان (اوائل سپتامبر ۱۸۶۶) کنگره اتحادیه بین‌المللی کارگران [International Working Men’s Association] که در ژنو برگذار شد قطعنامه زیر را که از جانب شورای کل لندن [London General Council] پیشنهاد شده بود بتصویب رساند: «ما اعلام می‌داریم که محدودیت روزکار یک شرط مقدماتى است که بدون آن هر گونه تلاش آتى در جهت بهبود وضع و رهائى [کارگران] محکوم به شکست خواهدبود … کنگره هشت ساعت را بعنوان حد قانونى روزکار پیشنهاد می‌کند» ، كاپیتال ـ جلد اول ـ فصل 10، ۶ - مبارزه برای روزکار نرمال. قوانین مربوط به محدود کردن اجباری ساعات کار. مترجم: جمشید هادیان

[2] در ایران مبارزه برای روز كاری هشت ساعته "نتیجه مبارزات پیگیر ۳ اتحادیه کارگری در ایران بود که «شورای متحده مرکزی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان ایران» را تاسیس كرده بودند". این مبارزات از سال 1918 (1295) آغاز شد و در نهایت در سال 1946 (1325) در اولین قانون كار بتصویب مجلس شورای ملی رسید اما روزهای كاری همچنان 6 روز در هفته باقی ماند.

[3] آمارهای دقیق بی خدایان در سوئد گیج كننده است. بعنوان مثال، كلیساها نقش اداره ثبت احوال را در دم و دستگاه دولتی بازی میكنند. در نتیجه همه كس در هنگام ثبت اسم خود بطور اتومات "عضو" یك كلیسا میشود. اما خروج از كلیسا اتومات نیست، باید تقاضای لغو عضویت داد و خب كمتر كسی اینكار را میكند. همین یك قلم باعث سو استفاده مذهبیون از آمار میشود طوریكه میگویند از جمعیت ١٠ میلیونی سوئد، بیش از نه میلیون نفر عضو كلیسا و "در نتیجه" بنحوی خدا باورند! از سوی دیگر آمار سرشماری دهساله، حدود ۵٠ درصد از مردم سوئد را بی مذهب نشان میدهد. این آمار هم دقیق نیست چون در سرشماری تنها از تعداد محدودی سوال میشود كه مذهبشان چیست. بعبارت دیگر درصد اعلام شده خود یك عدد نسبی است. از اینها كه بگذریم، در عالم واقع حدود ١٠ درصد از ساكنین سوئد برای مذهب تره خرد میكند و در مراسم و آداب و سنن مذهبی شركت میكند.

[4] بحث بالا هر از چندگاهی در بین كمونیستهای خارج از ایران عود میكند اما كمونیستهای كشورهای غربی هیچ تاملی در لباس بابانوئل تن ماركس كردن و جشن گرفتن "كریسمس" نمیكنند. در سوئد ترانه ای با عنوان "بابا نوئل یك كمونیست است" ساخته اند.

[5] گفته میشود آغاز زمستان از دوره ای كه انسان بشكل كمون اولیه، بصورت شكارچی زندگی میكرده جشن گرفته میشده است و بهمین دلیل بعدها در تقویم رم باستان، سالستیس زمستانی بعنوان تولد دوباره زمین منعكس شده، فستیوالی در این ایام برگزار میشده است. این ایام تاثیر بلاواسطه ای در شیوۀ تامین خوراك انسان، چه در دوره شكارچی بودن انسان و چه در دوره كشاورزی اولیه داشته است. در جشنهای حول و حوش این روز، افسانه ها ساخته شده است كه گفته میشود هوروس یكی از آنها بوده است. در جنگی كه طبق اسطوره های مصر باستان هر روزه بین خدای خورشید ــ هوروس ــ با خدای تاریكی ــ ست ــ در میگرفت، هر روز صبح خدای نور حریفش را به زمین میزد و روز پدیدار میشد تا اینكه در هنگام غروب جنگ را به ست میباخت و در نتیجه هوا تاریك میشد.

[6] مقاله ای در مورد فیلم كلاسیك ایام كریسمس بنام "زندگی فوق العاده است". این فیلم در دهه ٣٠ میلادی از طرف اف بی آی یك پروپاگاندای كمونیستی لقب گرفته بود.

[7] «در دوران ساسانیان (دوره پیش از اسلام) این سفره با عنوان «هفت شین» شهرت داشته و محتوی شمع و شراب، شیرینی، شهد (عسل)، شمشاد، شربت و شقایق یا شایه بوده است» (میرفتاح، 1389، صفحه 151)

؛درآن زمان، قالب‌های زیبا و منقش کائولین، مهمترین کالای بازرگانی چین بود که به ایران وارد می‌شد؛ این قالب‌ها به چینی معروف بودند و هفت خوراکی که در خوان نوروزی می‌نهادند در این ظروف قرارمی‌گرفته به همین سبب به خوانچه نوروزی«هفت چین» نیز می‌گفتند و بعدها با ورود اسلام به ایران و رواج زبان عربی، به دلیل نبود «چ» در زبان عربی به سین تغییر نام داد.علاوه بر این سرکه به جای شراب، به علت حرام بودن آن، جایگزین شده و «هفت شین» یا « هفت چین ایرانی» به «هفت سین» مبدل شده است.گروهی نیز این‌گونه استدلال می‌کنند: «ایرانیان باستان در سر سفره نوروزی از هفت گونه میوه خشک شده یا‌ تر سود می‌جستند و آن را «هفت چین= هفت چیدنی » می‌نامیدند که عبارت بودند از سنجد، سماق، سمنو، سیب، سیر، سرکه و سبزی.» (رضایی،1378، صفحه 473 و 474)

بعضی نیز آن را گرفته از «هفت صنف» دانسته‌اند و «گروهی نیز این دلیل تراشی را تا آنجا ادامه داده‌اند که معتقدند «سین» در الفبای ابجد (60) است. قدیمی‌ها بتدریج صفر آن را رها کرده و «سین» را «6» می‌خوانند و این عدد شش معنی‌اش این است که آدمی‌باید از شش جهت، دنیا را ببیند.» (برومند سعید، 1377، 327)

منبع: هفت شین چگونه هفت سین شد

[8] باور عمومی بر این است كه هالوین از سنت "سلتی" (Celtic) در ایرلند منشا گرفته است. هالوین انتهای فصل تابستان و آغاز پائیز قلمداد شده، روز بعد از هالوین، 10 آبانماه (اول نوامبر) در تقویم شمال فرانسه و بریتانیا آغاز سال نو بوده است.

[9] در سوئد جشن آغاز تابستان پس از جشن آغاز زمستان مهمترین جشن تلقی میشود.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com