ارتجاع ارتجاع میزاید

سلام زیجی
March 10, 2019

ارتجاع ارتجاع میزاید

(در حاشیه دو کنفرانس"قفنوس"شونیستها، و"فدرالیسم قومی" ناسیونالیستها)

 در دو هفته گذشته شاهد دو کنفرانس  بخشهای مختلف اپوزسیون راست و بورژوائی بودیم.  گردانندگان هر دو کنفرانس در کنارسازمان مجاهدین، چند هفته پیشتر صف کشیده بودند تا در کنفرانس ورشو، که به رهبری دولت امریکا برگزار گردید، حضور بهم برسانند و  هر کدام به نوعی  تلاش نمودند از قافله  سناریوسازیهای ارتجاعی هیئت حاکمه امریکا بجا نمانند، و امید داشتند در آنجا  بر سر سفره ضد انقلابی و ضد انسانی که خود معمار و سازنده  همین نظام جمهوری اسلامی برای سرکوب انقلابیون بودند، به نان و نوای برسند.  این نیروهای ارتجاعی ملی گرا و مذهبی برای جانشین شدنشان با جمهوری اسلامی بسیار  تعجیل دارند.  تک تک این نیروها، اعم از سلطنت طلبان و شونیستهای فارس، ناسیونالیستهای قومی محلی و نیروهای اپوزسیون اسلامی، از خود جمهوری اسلامی بیشتر نگران عروج و گسترش مبارزات انقلابی و کارگری در ایرانند، چرا که چنین روندی را  مانع سر راه دستیابی به قدت خود و چگونگی جایگزین شدن با رژیم اسلامی میدانند.  اینها تصور میکردند "گوادلوپ" دیگری در حال شکل گیری است و باید خود را به آن رسانند. اما دیدیم که سرشان به سنگ خورد. متوجه شدند  با وجود همسویی کامل و ضد انقلابی آنها با  سیاستهای هیئت حاکمه امریکا  ویک رئیس جمهور فاشیست به اسم ترامپ، هنوز زمان به بازی گرفتن جدی آنها برای خود دولت امریکا فرا نرسیده است!

 

این دو قلوی ارتجاع ملی گرایانه اپوزسیون، شونیسم فارس تمامیت ارضی خواه، و ناسیونالیسم قومی فدرالیست چی ها، به علاوه سازمان اسلامی مجاهدین، برای آماده سازی خود و از جمله نشان دادن مقبولیت ‌هر چه بیشتر در بارگاه وزارت خارجه امریکا اقدام به سر و سامان دادن خود در قالب دو طرح و دو کنفرانس برآمدند.  به عنوان اقدامات هشدار دهنده  و بسیار منفی و مخاطره آمیز بر سر راه  طبقه کارگر وآزادی و برابری خواهی در ایران، توجه و تعمق بیشتری از جانب نیروهای مسئول و طبقه کارگر ایران می طلبد. به آنها به عنوان نیروهای که فردا میتوانند به کمک دولت امریکا، عربستان و بخشی از "مردم" مستاصل و مرتجع بورژوا و عقب مانده در کشور به جای آزادی و رهایی، و به جایی  اتکا به خود آگاهی و سازماندهی مبارزه انقلابی-توده ای و شکل سرنگونی انقلابی جمهوی جنایتکار اسلامی، خون و جنایت و تفنگ و کشتار و تفرقه را بر اساس گروه خونی انسانها و خرافه ملی و مذهبی و میهن پرستی پوچ را به جامعه میتوانند تحمیل کنند. این روند و سیاستها حتی به بقای هر چه بیشتر جمهوری اسلامی کمک کرده و خواهد کرد. این بچه کرگهای وحشی را قبل از پا گرفتن و برخورداری از قدرت بلعیدن آزادی و برابری و انسانیت  باید از سر راه بر داشت، و از جانب کارگران و زحمتکشان و هر نیرو و صفی که به انسانیت و آزادیخواهی نزدیکی دارد از هم اکنون باید افشا و  طرد گردند. هر نوع همراهی و یا سکوت کردن در باره اینها گویای بی مسئولیتی کامل سیاسی و به معنی  همراه شدن با این روند هولناک تلقی میگردد.

 

١-کنفرانس اعلام موجودیت"قفنوس" در امریکا:

 

  " قفنوس" را  یک پروژه غیر سیاسی معرفی کردند!، اما حتی نفس انتخاب نام"ققنوس" نیز یک انتخاب سیاسی است. به روایتی ریشه در "انحلال سلطنت قاجار بدست رضا شاه" دارد. به روایت دیگر بر گرفته از نام پرنده‌ای افسانه‌ای بنام "ققنوس" است و تفصیر فلسفی و تاریخی و ادبی از آن به این معنی بیان شده که "يعنی يك دوره‌ای را پشت سر گذاشتن و به زوال رسيدن و سپس وارد شدن به عصری جديد و نو". تفصیر اول، یعنی سالگرد اقدام پدر بزرگ ولیعید علیه قاجار، برای اپوزسیونی که شغل و سیاستش دست بدست کردن قدرت از بالا و کودتاه و همراهی این و آن دولت و غیره میباشد، معنی زمینی و سیاسی واقعی تری دارد. از این جهت انتخاب چنین اسمی کاملا سیاسی و مختص به یک سیستم و طبقه معین در تاریخ ایران است . اما داستان پرنده "قفنوس" هیچ ربطی به سیاست دست راستی سلطنت طلبان  و نقش امثال رضا پهلوی ندارد، چرا که نه تنها هیچ دوره ای را پشت سر نمیگذارند و به زوال نمی رسند، و از نو شروع نمیکنند، بلکه در اوضاع جدید و در پوشش جدید تری همان گذشته ارتجاعی را و همان منفعت شونیستی یک طبقه معین سرمایه داری را، از دوره پدر بزرگ تا  پدرش، و  حتی بخش زیادی از سیاست و عملکرد جمهوری اسلامی و تاکنونی شخص خودش را امروز نیز نمایندگی کرده و اما به نرخ "حقوق بشر" و دمکراتیک"  و به اسم "نوآوری" عوامفریبانه دارد به فروش میرساند.

 

 رضا پهلوی، که تنها هویت و برنامه و افتخار و تاریخ مبارزاتی اش  فقط "فرزند محمد رضا شاه" بودنش است، که با ردیف کردن دروغهای شاخدار در باره خودش و بی طرفی اش، و اینکه "دغدغه" او " فقط مردم" و "میهن" میباشد، توانسته به همت میلیاردها دلاری که از دزدیهای پدرش برایش باقی مانده است، و به همت افکار ضد آزادیخواهانه و ملی گرایانه اش، و به همت ضد سوسیالیست و ضد کارگری بودنش، به همت جلب توجه و حمایت هیئت حاکمه امریکا و برخی دیگر از دولتهای بورژوائی، به همت پیروی یک مشت رعیت زن و مرد "مدرن" طرفدار سیستم نر سالاری نظام پادشاهی، و به کمک مدیای نوکر، اکنون توانسته به عنوان"آلترناتیو" خود گمارده ، موقعیتی برای خود  دست و پا نماید. این عنصر"مفتختر به مذهب شیعه" و ادامه دهنده بدون چون و چرای افکار شونیستی و سیستم جنایتکارانه نظام مخوف، "شاه سایه خدا "، جلو افتاده تا یکبار دیگر، درست مانند سناریو شکل دادن به خمینی از جانب امریکا و غرب، اینبار ایشان همین نقش را بر عهده بگیرند، و "ایران را پس بگیرند". برای پس گرفتن "ایران"، در حقیقت منظورشان پس گرفتن قدرت سیستم مدرن بورژوائی هار و ضد کارگری ایران با پرچم و دماغ گندگی شونیسم  و در سایه " شاه نوین" و در باب دریای خزر و خلیج فارس و سرود فاشیستی "ای ایران" و "حفظ تمامیت ارضی" شان کاری بکنند، نه بر گرداندن حرمت  و آزادی و  ارزش انسانی از دست رفته دها میلیون انسان بدست دو رژیم جنایتکار شاهنشاهی و اسلامی!

 

 طبعا در این راه نیز همه ارگانهای آدمکش و منفور از جمله سپاه پاسداران را نیز قلبا و عقیدتا متعلق به خود و "مهین"اش میداند و میخواهد بدین ترتیب نقش کلیدی در ممانعت از پیروزی کارگر و کمونیزم در ایران بر عهده بگیرند ،درست مانند خمینی!. در این راه نیز با بسیاری از نیروهای دست راستی از جمله حتی فدالیست چی ها، و "قوم های " دیگر نیز حاضر به همکاری و قول دادن به امتیاز دادن و غیره نیز هست. اما دم خروس دو دوزه بازی این "ولیعد" نر بازمانده خاندان پهلوی جلاد و منفور از تک تک سیاستهایش مدتها است زده بیرون. "فرشگرد" این عالی جناب با شعار علیه "ارتجاع سیاه و سرخ" متولد شد، طبعا با سیاه که خود محمد رضاه شاه و ولیعد به آن تعلق مذهبی و جنبشی دارند پلتیک میزنند، اما علیه سرخ بودنشان جای هیچ تردیدی نیست! چرا که شاه جنایتکار نیز همین سیاست و خصلت ضد انقلابی را داشت. این شاه خود گمارده که مردم را هنوزرعیت تلقی کرده است، اخیرا بعداز برگزاری انواع "کنگره ملی  ایرانیان" و "فرشگرد" و غیره  که  با ناکامی روبرو گردید، در شکل بسیار عوامفریبانه تر و اما "تخصصی" تر وارد میدان سیاست و آلترناتیو سازی شده اند. یک تعداد "نخبه متخصص" که گویا "غیر سیاسی" هم هستند و "تعلق سیاسی به هیچ فرد و جریانی هم ندارند"، فقط بخاطڕ کمک به "میهن" شان گرد هم آمده اند،  تا در سایه "پسڕ شاه" و "بطور علمی تر"، راه پیشرفت کشور را هموار سازند!.  جالب است که  در جریان این "کنفرانس علمی" هم بارها اعلام کردند که هدفشان سیاسی نیست!، و کاملا " مستقل است"، ولیعد اگر چه "بناینگزارش" است، اگر چه "افتتاح کنندە کنفرانس بوده، اما باز هم مدعی اند که " مستقل هستیم". برخورد اینها به شهروندان و مخاطبین شان سر سوزنی با شیوه خمینی و خامنه ای و دیگر جنایتکاران حاکم دو نظام پادشاهی و اسلامی ندارند!، آشکارا و در روز روشن همه را رعیت حساب میکنند و بدون شرم دروغ تحویل مخاطبین میدهند. با این همه ادعاهای کذب و دروغهای شاخدار، چگونه میتوان حتی نماینده دست راستی ترین نیروی اپوزسیون و بورژوازی ایران را کرد؟!.  هر چند پول و سرمایه و قدرت و سرکوب و فریب همه ، سیاست واخلاق هر دولت و نیروی بورژوائی است، اما جناب پهلوی شما که هنوز دستتان به جائی بند نیست ، پس برخوداری از حداقلی از اخلاق و صداقت و بیان حقایق برای پروژه خودتان هم لازم است که رعایت بفرمائید!

 

در هر صورت بنظر من جامعەای که خواهان رهائی از جنگ سیستم بردگی حکومت فاشیست اسلامی است، نباید و نمیتواند گول همان شیادان سیاسی ورشکستەی بخورد که یکبار به درست با قیام کارگران و مردم آزاده از تخت و تاج و سرکوب و ساواک و ناخن کشیدن ها به زیر کشیده شدند و به رعیت شدن خود تحت بازگشت" شاه" رضایت بدهند. طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی در ایران با تمام قدرت و متکی به صف روشن طبقاتی و متحدانه خود  باید و میتواند برای سرنگونی کلیت طبقه سرمایه داران و دولت اسلامی آن مبارزه کند و هرگز اجازه نخواهد داد یکبار دیگر تاریخ ناکام سال ٥٧ تکرار گردد.  طبقه ما اجازه نخواهد داد  نظام پادشاهی چه مرده و چه زنده به حاکمیت در ایران بازگردد!، اجازه نخواهد داد فرزند مفتخور همین شاه مستبد دوباره با جمهوری اسلامی تخت و تاج و امامه عوض کند و روئیایی جانشین شدن جمهوری اسلامی را به واقعیت تبدیل کند. ما کارگران و شهروندان آزادیخواه ایران باید تاریخ  ننگین هر دو نظام جنایتکار پادشاهی و اسلامی را برای همیشه از زندگی و سرنوش خود  جارو کرد تا  بتوانیم در راه آزادی و برابری، رفاه، و  تامین امنیت و احترام و حق برابر شهروندی در همه سطوح زندگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی و اداری  گام تعین کننده برداشت!. جز این ‌هیچ راه میانگینی برای رسیدن به رهائی واقعی نیست!

 

٢-کنفرانس فدرالیسم قومی در شهر هانوفر آلمان:

 

روز چهارم اسفند ۹۷ ، کنفرانس مشترکی از جانب ده جریان ناسیونالیست و فدرالیست قومی، که در بین آنها سیاهترین و ضد آزادیخواه ترین نیروی سناریو سیاهی  نیزحضور دارد، تحت عنوان بسیار نابجا و نا مربوط "همبستگی برای آزادی و برابری" برگزار گردید. آنطوری که خود اعلام کرده اند جریانات شرکت کننده در این کنفرانس عبارت بودند از: "اتحاد دمکراتیک آذربایجان– بیرلیک، جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران، حزب تضامن دمکراتیک اهواز، حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، حزب کومه‌له کردستان ایران، حزب مردم بلوچستان، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، شورای موقت سوسیالیست‌های چپ ایران، کومه‌له زحمتکشان کردستان". 

 

من تردیدی ندارم حتی بخش زیادی از شرکت کنندگان دراین کنفرانس نیز بر این واقعیت واقف بودند که نام گذاری " آزادی و برابری" برای کنفرانسی که هدف محوری آن در حقیقت امتیاز گیری از دولت و شراکت در ‌قدرت دولتی بعنوان بورژوازی "ملت خود"، ازراه تشدید نظاع و نفرت قومی بین شهروندان است، نشتسن زیر چنین اسم و بانر و شعاری یک اقدام  بسیار نابجا و نا مربوط به اصل پروژه شان است. به سایز شان نمی خورد، فریبکارانه و پلتیک زدن است. آرمان و پرچم آزادی و برابری دو واژه مقدس برای کسب آزادی و برابری در همه شئونات زندگی از جمله برای تحقق یک نظام  عاری از ستم و استثمار، پایان دادن به حاکمیت یک اقلیت مفت خور و ظالم سرمایه دار، تحقق جامعه ای مبتنی بر حق شهروندی برابر و مستقل از خرافات ملی گرایانه، مذهبی، خاک و ملت و میهن پرستی است. کدامیک از شما به این آزادی و برابری تعلق دارید؟ چرا عوامفریبی میکنید؟ حداقل بخشی از همین نیروهای شرکت کنندە از جمله در کردستان و آذر بایجان خاک قریب به "ده شهرمشترک" را از آن "ملت خود" دانسته و اعلام کرده اند. روشن است که  اگر اوضاع بنا به میل آنها بچرخد حتما برای تعین تکلیف سرنوشت این "ده شهر مشترک"جنایت می آفرینند. آیا نیروی که با چنین سیاستی وارد "اتحادهای" تحت پوشش آزادی و برابری میشود، قبل از هر کسی سر خود کلاه نگذاشته است؟، تصورمیکنند با این شگردها میتوانند نرخ و مقبولیت پرچم عمیقا ارتجاعی و خونین فدرالیسم قومی و ضد انسانی شان را در انظار عمومی به فروش برسانند! کلاهبرداری سیاسی هم حد و مرزی باید داشته باشد!، شما چرا به اسم واقعی و اما خرافاتی طبقه بورژوائی خودتان به اسم"ملی و فدرالیسم قومی" خود رک و پوست کنده سخن نمیگوئید و اتحاد نمیکنید و کنفرانس برگذار نمیکنید؟

 

  سیاست و تلاش این نیروها آن سوی سکه شونیستهای فارس به رهبری رضا پهلوی و کنفرانس "قفنوس" و به استقبال تعمیق یک نزاع بسیار خطرناک ناسیونالیستی و فاشیستی رفتن است، به استقبال جنگی رفتن است که اگراوضاع دست اینها بیفتد جدال بی پایان شونیسیسم عرب و ناسیونالییسم کورد و ترک که برای مسائل م"ملی و خاک"مانند، "کرکوک" در کردستان عراق که چند نسل است تداوم یافته و در دوهه اخیر نیز جنایتهای زیادی صورت گرفته است، در ایران به یک فاجعه و مشکل به مراتب عظیم تر تبدیل خواهد شد. نباید به استقبال این جنایت رفت! همانطوری که ادعای شونیستی و تمامیت ارضی، پوچ و ضد انسانی است و باید جلوش را گرفت و افشا و طرد شوند، ادعاهای ناسیونالیستی و نژاد پرستانه "حق ملت من" و دعوا بر سر خاک و نژاد و غیره نیز پوچ و ضد انسانی است و باید جلو اینرا هم گرفت. هیچ سطحی از رفع ستم و یا تحقق آزادی  با این سیاستها و از این طریقها هرگز حل و فصل و متحقق نشده است؟ اگر کسی ادعای غیر از این دارد لطفا پاسخ روشن بدهد؟، گذاشتن عنوان آزادی و برابری، روی  پروژه و آینده ای، که آزادی و آینده انسانها را به نابودی و نفرت و جنگ میکشاند، اوج نامسئول بودن و شیادی سیاسی بیش نیست!. همه می دانیم که طرح و هدف شرکت کنندگان در کنفرانس هانوفر آلمان "فدرالیسم قومی"، تقسیم جامعه و انسانها بر اساس قوم و ملیت و گروه خون شهروندان است! و این دقیقا آن هدف و خطر واقعی است که تعدادی مرتجع زائده شده دست نظام حاکمیت جمهوری اسلامی و پادشاهی و امید بسته به امثال آقای ترامپ فاشیست و هیئت حاکمه امریکا امروز در قالب ملت و خاک و میهن سر و صدا راه انداخته اند. و نباید هیچ تردیدی داشت بنیاد سیاستهای شونیسستی و ناسیونالیستی دو قولی فاشیسم مذهبی و حاکمی اسلامی اند و همه به یک طبقه ظالم و جنایتکار و ویرانگر تعلق دارند، لذا ازاین کانالها هیچ انسانی به انسانیت و حق خود از جمله به رفع ستم ملی هم نائل نخواهد آمد!

 

چه باید کرد؟

 

 در اینجا از نقد همه جانبه طرح فدرالیسم پرهیزمیکنم ، اما خوانندگان گرامی را به مطالعه مقاله پیشتر خود در این رابطه، که در همین شماره٩٠ نشریه سوسیالیسم امروز بازنشرشده است، ارجاع میدهم. اما آنچه که قابل توجه همه باید باشد موضوع مهم آلترناتیوسازیهای بسیار خطرناکی است که در سطح بخشهای از اپوزسیون، و از جمله همین بخش از اپوزسیون شونیست فارس و سلطنت طلبان و دیگر نیروهای خود گمارده نماینده "اقلیت های ملی" در ایران است، که با تپ و تاپ امثال ترامپ، دامنه فعالیتهای آنها نیز متغیرمیگردد. نباید این روند و رویدادها را دست کم گرفت! اینها آتش زیر خاکسترند، خاکستری که جرقه آتش و خونریزی و ویرانگری جدی میتواند به همراه داشته باشد. باروت اینها را ارتجاع دولتهای بورژوائی، منافع حقیقر رهبران بورژوا و ماداملعمر و شاهنشاهی، و منفعت کور و عقب مانده بورژوازی "ستم دیده ملی" شان تامین میکنند. بطور واقعی خطرناک ومخاطره آمیزند و بخش اعظم آنها ظفیت تبدیل شدن به آلت دست و مزدوری هر دولت ارتجاعی از جمله دولت امریکا را دارند، باید آنها را به این اعتبار  به عنوان ابزار و یکی از فاکتورهای سناریو سیاهی  جدی تلقی کرد. اگر هوشیار نباشیم، اگر نیرو و صف قدرتمند سیاسی، کارگری، توده ای و مسلحانه انقلابی در جامعه ایران سروسامان نگیرد، اگر از هم اکنون جامعه در مقابله شان صف آرائی نکند، اینها، هر دو بخش نیروهای راست شونیست و ناسیونالیست به همراه نیروهای مذهبی و از جمله مجاهدین، و با نقش سناریو سیاهی و آدمکشی خود رژیم اسلامی و دولت امریکا و همپالگیهایشان  هزار بار وحشتناکتر از حکومت فاشیست ایران میتوانند آن جامعه را به قهقرا سوق بدهند. شونیسم فارس به همراه ناسیونالیسم مرتجع کورد و ترک و عرب و بلوچ و غیره در کنار بازماندگان جمهوری اسلامی میتوانند چنان سناریو سیاهی، چنان جنگ و خونریزی به جامعه ٨٠ میلیونی ایران تحمیل کنند که رویداد عراق و سوریه و یمن و افغانستان در مقایسه با آن یک بازی کودکانه تصور شود. تنها تفاوت بنیادی  و مبنای جدال و جنگ شونیسم حاکم در یکصد سال اخیر با ناسیونالیسم منتسب به اقوام دیگر فقط در زورگوئی و سرکوب حکومتهای حاکم شونیسم فارس یا اسلامی علیه بقیه بوده است، در این بوده که بورژوازی اقلیتهای تحت حاکمیت خود به اندازه کافی در قدرت اقتصادی، دولتی و غیره شراکت داده نشده اند، هر جا گامی در این راستا برداشته شده است، عرق ملی و جدالها هم کا‌ش پیدا کرده است. اما اشتراکاتشان بسیار گسترده است، از جمله: هر دو، متعلق به طبقه سرمایه دارند، هر دو ضد کارگری و ضد کمونیستی هستند، هر دو مردسالارند، هر دو مخالف آزادی بدون قید و شرط فعالیت سیاسی اند، هر دو طرفدار زندان و شکنجه و ترور و داشتن نیروی حرفەای و سرکوبند، هر دو در صورت قدرت گیری مستبد و ظالم و دیکتاتورند، هر دو حتی در اپوزسیون هم در صفوفشان آزادی و برابری معنی ندارد، یکی شاه است و بقیه رعیت. آنها در عمل همانگونه عمل میکنند که ڕژیم شاه و جمهوری اسلامی عمل کرد اند.

 

تا زمانی که برای پاسخ دادن به مسائل و معضلات جامعه از جمله برای حل اصولی و انسانی ستم ملی از یکسو با ابزار شوونیستی و تمامیت ارضی خواهی و اتکا به زبان تفنگ و ارتش وسپاه و زندان "نفهمیدن چگونگی عملی شدن زبان مادری در ایران" به معضل دیرینه اجتماعی در کشور رفتار شود، و تا زمانی از سوی دیگر با تعمیق نفرت ملی و ناسیونالیستی علیه همه شهروندان "فارس"، "ترک".،  کورد" "عرب" و بقیه در قالب "مبارزه ملی" سیاست و حزب و جنگ مسلحانه و غیره در جریان باشد، تا زمانی که فریبکارانه همه مسائل مربوط به زندگی دها میلیون انسان را همواره "مسئله ملی" تصویر و شیپور زد، و در مقابل انکار معضلاتی بود که هزار برابر جان سخت تر طبقاتی و اجتماعی و عینی تر در همان منطقه ای که ستم ملی، تنها یک بخشی از ستم  میباشد، بخورد جامعه داده شود و تا زمانی که نیروهای سوسیالیست و کارگری وطرفداران برابری زن و مرد و مدافعین آزادی و برابری و فعالیت بدون قید و شرط  سیاسی از سوی هم دولت حاکم جنایتکار و هم شونیست فارس، هم ناسیونالیسم "ملت پائین دست" مورد فشار و سرکوب و ترور و تحقیق قرار بگیرد، تا زمانی که حتی برای حل نفس ستم ملی به جای همبستگی و هم سرنوشتی با همه شهروندان کشور، مستقل از مذهب و نژاد و ملیت و جنسیت، علیه کلیت حاکمیت سرکوبگر تلاش مشترک صورت نگیرد، نسل بعداز نسل همچنان شاهد اوضاع ناهنجار کنونی، تداوم حاکمیت جنایتکار سرمایه داری، چه در قالب مذهب و چه ملی گرای و همچنین وجود اپوزسیون بورژوازی بیرون رانده از قدرت دولتی خواهیم بود و آنها نیز به اسم ملت و زبان مادری و فدرالیسم و خاک و استقلال و غیره بر طبل عقب ماندگی خود میکوبند و مانند حاکمیت و دیگر جنایتکاران به کارگران و کمونیستها و آزادی و برابری برخورد می نمایند.

 

ارتجاع ارتجاع می زاید!. نیروهای که امروز با پرچم خونین و ضد انسانی شونیستی، ناسیونالیستی و فاشیستی و مذهبی  حتی در سطح "اپوزسیون" شاهدش هستیم محصول  مستقیم همین جوامع ضد انسانی حاکم سرمایه داری هستند. اینها محصول حاکمیت و کشکمش یک مشت دولت جنایتکار و شیاد و دزد و نمایندگان جهان ظالمانه سرمایه داری اند، که در پوشش  خرافات دین  و خدا و ملت و میهن و نژاد و غیره مردم را فریب میدهند و در تلاش برای گرفتن سهم سرمایه دارانه خود از این دولتها و جهان حاکم هستند. از سوی افسارشان در دست امثال خامنه ای و اسد  و پوتین و اردوغانها ، و از سوی دیگر در دست شارلاتانهای مانند ترامپ و هئیت حاکمه امریکا و  عربستان و اسرائیل و غیره قرار دارد. جریان شونیسیم ایرانی و ناسیونالیستهای قومگرای فدرالیست چیها در این میدان ارتجاعی دارند نقش ایفا مینمایند و به دنبال سهم خواهی خود هستند. هیچیک از این جریانها ربطی به آزادی، برابری، رفاه و سعادت جامعه از جمله  شهروندان"کرد"و " فارس" و ترک" و ""عرب " زبان ندارند.

 

هم کنفرانس "قفنوس"شونیستها و هم کنفرانس"فدرالیسم" ناسیونالیستها ربطی به آزادی و پیروزی مبارزات آزادیخواهانه بر جمهوری اسلامی ندارد. هر دو بورژوائی- ملی گرایانه و نقش مثبتی در روند سرنگونی آزادیخواهانه و انقلابی حكومت فاشیست اسلامی نداشته و نخواهند داشت. بر عکس، هر دو به شدت سد راه پیروزی کارگر و کمونیسم و آزادی و برابری و خوشبختی شهروندان هستند. راه پیروزی واقعی کارگران، زنان، جوانان، سوسیالیستها و صف آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران، و حتی راه شهروندانی که میخواهند به ستم ملی در این و آن گوشه کشور پایان بدهند، تنها پیوستند به سیاست و را‌ه حل سوسیالیستی از جمله در برخورد به روند سرنگونی کامل جمهوری اسلامی، با اتکا به خود، نه به امریکا و پوتین و شیوخ حاشیه خلیج فارس و یا شاخه های از خود جمهوری اسلامی بودن، و تلاش متحدانه برای استقرار یک نظام سوسیالیستی است.

منبع: شماره  ٩٠ نشریه سوسیالیسم امروز

١٨ اسفند ١٣٩٧

٩ مارس ٢٠١٩

 

 

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com