"غلامرضا" فلاحتی و جوانان سیاست پذیر

عباس گویا
March 03, 2019

"غلامرضا" فلاحتی و جوانان سیاست پذیر

من نیز مانند بسیاری از تماشاچیان برنامه صفحه آخر، تماشگر ناپیگیر برنامه های تولید شده توسط مهدی فلاحتی هستم. برنامه های افشاگرانه او از جمهوری اسلامی برایم آموزنده، برخی از برنامه های حرفه ای صفحه آخر برایم حاوی اطلاعات مفیدی است، از افشاگریهای جمع و جور پرده آخر هم اغلب لذت میبرم. در كنار اینها با برخی از نظراتی كه سعی میشود از طریق این برنامه تبلیغ شود مخالفم.

مهدی فلاحتی در معرفی برنامه "صفحه آخر" در اول مارس، دیروز، میگوید: «[این] برنامه صفحه آخر اختصاص دارد به آرمان گریزی و سیاست زدگی جامعۀ جوان ایرانی. چرا قبل از انقلاب روشنفكر بمعنای معترض به قدرت و به وضع موجود، روشنفكر الگوی جوانان بود. امروز [شاههای؟؟ كلمه نامفهوم است] اینستا گرام و سبلریتی های … بگذارید من درباره شان چیزی نگویم. چرا اینهمه شاعر و خواننده و ترانه سرای كم سواد داریم كه الگوی دهها میلیون جوان و نوجوان ایرانند. [آیا] چون شاعر و خواننده و ترانه سرای باسواد نداریم؟ و سواد مدرسی من فقط منظورم نیست، كه بسیار البته مهم است. یك املای درست در كامنتهای شبكه مجازی، یك پاراگراف كه املاش درست باشد اگر پیدا كردید به بنده بگید من اسمم را میگذارم غلامرضا». [1]

استنتاج بالا در خصوص سیاست و آرمان گریزی جوانان ــ كه تیتر اصلی برنامه است ــ از بیخ و بن غلط است. این صورتمسئله بر نظریۀ "هنر و هنرمند متعهد" استوار است. تعبیر آقای فلاحتی ــ كه پائین تر نشان میدهم چرا باید او را به خواست خود او "غلامرضا" خطاب كردــ از مقوله هنر و ادبیات و نقش آن در سیاست هیچ تفاوتی با تعبیر جمهوری اسلامی از این مقوله ندارد. یكی آنرا برای اسلام و جمهوری اسلامی میخواهد، دیگری برای اهداف ملی. بیجهت نیست كه او از خامنه ای و جمهوری اسلامی "گله مند" است كه جمهوری اسلامی "جوانان" را به چه روزی انداخته است. صورتمسئله بالا در اساس خود اذعان به شكست نظریۀ "هنر و هنرمند متعهد" است. حال این هنر اسلامی باشد یا ملی یا هر آرمان دیگری.

فلاحتی از فرض خود، كه نظریه ای بیش نیست، نتیجه میگیرد كه جوانانی كه هوادار هنر و هنرمند متعهد نیستند آرمانخواه نیستند و سیاست گریزند. او از یك فرض واهی به یك نتیجه واهی تر رسیده است و آنرا بعنوان یك واقعیت تیتر برنامه صفحه آخر كرده است. او دو نفر را برای بحث در مورد یك مسئله واهی به استودیو دعوت كرده است.

یك طرف مناظره، آقای فرج سركوهی، صورتمسئلۀ فلاحتی را زیر سوال نمیبرد بلكه سعی میكند آنرا از منظر "چپ" توضیح دهد. چگونه میتوان یك مسئله واهی را در قالبهای كنكرت حال چه از زوایه چپ یا راست توضیح داد؟ تمام تلاش سركوهی براین استوار است كه جمهوری اسلامی را مقصرِ سیاست و آرمان گریزی جوانان بشمارد. در این مسیر او در نشان دادن ابزار كنترل تولید هنر و ادبیات در جمهوری اسلامی بسیار دقیق است و فاكتهای بیشماری را در اثبات ادعایش مبنی بر تولید دولتی ادبیات و هنر ارائه میدهد. اما فرض او این است كه چون جمهوری اسلامی چنین و چنان است "درنتیجه" جوانان هم به دلیل استبداد و عدم دسترسی به محصولات یا امكانات تولیدی ادبی و هنریِ متعهد، سیاست و آرمان گریز شده اند. او جوانانی كه از همان دهه 60 به ادبیات و هنر متعهد پشت كرده، آنرا مردود  شمردند و تن به هنر متعهد اسلامی ندادند نمیبیند. امروز فرزندان جوانان دیروز، جوانان امروز هم آرمان خواه و سیاست پذیرند، هم تولیده كننده و مصرف كننده با كیفیت ترین محصولات ادبی و هنری در سطح جهانی هستند. آنها چه در زیرزمینهای خانه شان در اقصی نقاط كشور چه هنگامی كه به خارج از ایران مهاجرت كنند، در گیر شدن با سیاست و آرمان خواهی خود را با خود حمل میكنند. جوانان در ایران استثنائی نیستند. علت درگیر شدن آنها با سیاست حضور حكومتی است كه تمام شئونات زندگی از جمله محصولات هنری و ادبی را سیاسی كرده است. ظاهرا سركوهی تقابل عینی جوانان با جمهوری اسلامی را نمیبیند، صورتمسئله فلاحتی را میپذیرد، به هنر و هنرمند متعهد باور دارد،  با فلاحتی در نتیجه گیری از فرض او، آرمان و سیاست گریزی جوانان، شریك میشود. اما سركوهی مستاصل از توضیح علل یك صورتمسئله واهی، "آرمان و سیاست گریزی جوانان"، به بیان مغشوش، ضد و نقیض و حتی مقابله لفظی و فردی با طرف مقابل خود در مناظره در میغلطد. آقای بروجردی، طرف مقابل مناظره، یك آكادمیسین بظاهر غرب گرا، فرصت را غنیمت شمرده، تئوری هنر و هنرمند متعهد را به چپ منتسب میكند و دست به پروپاگاندای نخ نمای ضد سوسیالیستی میزند. معلوم است كه بروجردی مانند همتایاناش در محافل دست راستیِ آكادمیك غربی از تز "سوسیال رئالیسم" گوركی كه توسط استالین بكار برده شد و سپس در حاشیه محافل آكادمیك در غرب جایگاهی پیدا كرده بود استفاه میكند تا به سوسیالیسم حمله كند. حمله آقای بروجردی انتساب نظریۀ غلط هنر متعهد به سوسیالیسم بود. اما چه كسی است كه نداند كه حتی همان سوسیال رئالیسم استالینیستی اقیانوسی از تولیدات خلاق هنری را در خود پرورش داد كه ایزنشتین ــ پدر خوانده مونتاژ در سینما ــ فقط یكی از آنها بود. سركوهی حق داشت كه به بروجردی عتاب كند كه او دست به مقایسه بیربطی زده است، مقایسه ای صرفا برای حمله به سوسیالیسم. هنر متعهد ملی ـ اسلامی در ایران سنخیتی با سوسیال رئالیسم استالین ندارد.

اثبات واهی بودن صورت مسئله ای كه فلاحتی به بحث گذاشته است ساده است. اما تا همین جا میتوان مشاهده ای را بیان كرد: صرف بیان این واقعیت كه جوانان در ایران از هنر و هنرمند متعهد بریده اند، حتی در همین سطح عام و كلی، اقرار به شكست عینی چنین نظر و گرایش عقب مانده ای در جامعه ایران، خصوصا در میان جوانان است. این اقرار را باید به میمنت گرفت، شكست فرهنگی گرایشی كه در سمت راست آن اسلامیون حاكم قرار دارند و در سمت چپ آن ملیون و یا حامیان تئوری توطئه بواقع مایه وجد هر سوسیالیست كارگری است.

ادعاهای آقای فلاحتی ــ اینكه جوانان آرمان و سیاست گریزند، فارسی بلد نیستند، از ادبیات و هنر كیفی گریزانند ــ هیچ پشتوانه ای ندارد. او هیچ سند و فاكتی ارائه نمیدهد. فاكت هم كه نه، او هیچ مولفه ای در جامعه برنمیشمرد كه مصداق ادعاهایش باشد. اما زمین سفت و سخت واقعیت چه میگوید؟ جوانان نه تنها به سیاست روی آوری دارند كه آنرا هر روز در اعتراض علیه «قدرت و به وضع موجود» باجرا در میاورند. چه كسانی از دیماه سال گذشته تا این لحظه در اعتراضات بیش از 100 شهر در ایران شركت كرده اند، سالمندان؟ (البته بازنشستگان متاسفانه، بجای آرامش و رفاه در سنین كهولت، بخش كوچكی از معترضین به فقر بوده اند.) آیا غیر از این است كه اسماعیل بخشی و سپیده قلیان، مظهر اعتراضات یكساله گذشته، جوانند؟ در سطح جهانی، مگر همین شماره شنبه گذشته هفته نامه اكونومیست نبود كه تیتر زد: "سوسیالیسم جوانان هزارۀ جدید"؟ [2] كه نیمی از جوانان * آمریكا * به سوسیالیسم سمپاتی دارند؟ موسیقی رپ در ایران یك سر و گردن از رپ در مهد تولدش در آمریكا درست بر سر آرمانخواهی و ارزشهای انسانی كیفیت بالاتری دارد. [3]تنها فیلم داستانی هالیودی كه در سمپاتی به مردمی كه بخاطر بحران 2008 خانه هایشان را در آمریكا از دست دادند، یك ایرانی ـ آمریكائی نوشته و ساخته شد. [4] كوهی از ادبیات فارسی سیاسی و ضد دولتی، ضد قدرت سیاسی، خلاف جریانی، زیرزمینی و یا غیر مجاز حال باشكال غیر داستانی یا در قالب اشعار، و كلام ترانه ها تولید میشوند. آقای فلاحتی میگوید «یك پاراگراف كه املاش درست باشد اگر پیدا كردید به بنده بگید من اسمم را میگذارم غلامرضا». درست چند دقیقه بعد خود او یك پاراگراف از كامنتی كه در صفحه مجازی "صفحه آخر" منتشر شده است را میخواند و روی صفحه تلویویزن هم میاورد كه املای صد در صد درستی داشت. نتیجه؟ آقای "غلامرضا" فلاحتی؟! [5]

عباس گویا

۞۞۞

منابع

[1] صفحه آخر ۱ مارس ۲۰۱۹: جوانان امروز ایران: آرمانگرا یا سیاست گریز و روزمره گرا؟

[2] صفحه فیسبوك اكونومیست ـ هفته گذشته "سوسیالیسم هزاره جدید"

[3] ترانه تصور ازگروه رپ جادوگران

[4] فیلم 99 خانه، به نویسندگی و كارگردانی رامین بحرانی

[5] تصویرپاراگراف منتشره در صفحه آخر

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com