ضدیت ایدئولوژیک اسلامیسم و ناسیونالیسم با مارکسیسم

محمد آسنگران
February 13, 2019

ضدیت ایدئولوژیک اسلامیسم و ناسیونالیسم با مارکسیسم

 

داستان مسیح علینژاد و رضا پهلوی و کمدی تاریخ

 

این روزها دو موضوع در میان ایرانیان و احتمالا فارسی زبانان داغ شده است. چهلمین سال حاکمیت جمهوری اسلامی و داستان ترامپ و تقلاهایش برای آلترناتیو سازی. اینکه منهم مثل شما میخواهم به این مسائل بپردازم دلیل عمده اش نه خود این دو موضوع بلکه نوع نگاه مخالف و موافق به این دو موضوع است.

 

پس اجازه بدهید از همان اول دلایل و مخالفت و موافقت این دو موضوع را از زبان موافقان و مخالفانش بیان کنم تا معلوم بشود چرا من به این مسائل میپردازم.

 

ابتدا در مورد حاکمیت چهل ساله جمهوری اسلامی: حاکمیت چهل ساله یک باند مافیایی آدمکش که نسل جدیدی از سرمایه داران ایران را شکل داده اند چنان وقیحانه و ضد انسانی عمل کرده است که روی رژیم دیکتاتوری شاه و رضا شاه را سفید کرده است. نسل کشی و غارت اموال مردم، تجاوز و دزدی، فساد و دروغ و هر آنچه مایه شرمساری بشر متمدن است اینها مجری و مدافعش بوده اند. اینها داعشیسم دوران پیغمبر اسلام و علی و عمر و حسین و ..... را از همان سال 57 احیا کردند و به اجرا گذاشتند. بعد از پا گرفتن این داعشیسم بود که موج اسلامگرایی در دنیا وارد فاز جدیدی شد و از اقسا نقاط جهان بویژه کشورهای اسلام زده این جنبش مرده سر از قبر بیرون آورد و به جان جامعه افتاد.

در تمام این مراحل مهندسی این نبش قبر و تقویت این جنبش افسارش در دست طبقات دارا بویژه حاکمان آمریکا بوده است. اما هنگامیکه متوجه شدند این جنبش افسار پاره کرده و هیچ خدایی را بنده نیست به فکر مهار کردنش افتاده اند و این دوره مهار کردن و پایان عمر جنبش اسلامی چند سالی است آغاز شده است و سیاست ترامپ و آلترناتیو سازی بورژوازی را باید در این چهار چوب دید و ارزیابی کرد.

فرمولبندی و ادبیات بورژوازی راست ایران به تبع این فضای بین المللی متحول شده است. آنها امروز نه مدافع موسوی و خاتمی و رفراندوم و .... بلکه خواهان جای گزینی خود با این حاکمان فعلی هستند. به همین دلیل میگویند:

این حاکمیت و چهل سال تبهکاری حاکمان فعلی ناشی از ناسپاسی مردم ایران نسبت به رژیم قبلی بود!

میگویند مردم اشتباه کردند و ایران را از راه تمدن منحرف کردند! میگویند اکنون برای جبران مافات باید از رضا خان و تاج و تخت پهلوی اعاده حیثیت بشود. میگویند برای این هدف ترامپ و مشاورینش باید فضا را فراتر از ایران ببینند و دیده اند. میگویند اینها اسلام را خراب کرده اند اگر نه خود اسلام خوب است.

و....

ترامپ هم در ادامه رویکرد خود بعد از خروج از برجام و تحریم، مشغول سازمان دادن کنفرانس ورشو و دادن اطمینان به متحدین خود در منطقه و نشان دادن چشم اسفندیار به حاکمان جمهوری اسلامی است. در همین راستا در حال جمع و جور کردن افراد و جریانات مورد نظرش برای رقم زدن آینده ایران است. با این سیاست یا جمهوری اسلامی خودش را جمع میکند و دست از دخالت در کشورهای منطقه میکشد مانند کره شمالی تسلیم سیاست ترامپ میشود یا همه این اقدامات را برای شکست جمهوری اسلامی و جایگزین کردن آن بکار خواهد گرفت.

 

یکی از راه حلهای ترامپ در محدوده ایران این است که تعداد هر چه بیشتری از "نخبگان" دور وارث تاج و تخت حلقه بزنند تا گذشته را زنده کنند و آینده را آنطور که ترامپ و وارث نرینه شاه میخواهند بسازند. از این "نخبگان" قبلا فرشگردیها ساخته شدند و بعدا اسماعیل نوری علا ، عبدالله مهتدی، احمد باطبی و مسیح علینژاد به این صف پیوستند. البته منتظران پیوستن به این صف کم نیستند از دوم خردادی امروز تا اصولگرای دیروز و تا خیل دکتر و مهندس و اقتصاد دان و ژورنالیست و کارشناس و.... نگاه میکنند تا ببینند داستان چقدر جدی است.

 

کل این صف با هزار اختلاف و تفاوت نظر اما یک جا متحد هستند و مثل هم فکر میکنند. نباید اجازه داد چپ و کمونیسم آینده سیاسی ایران را رقم بزند. ضدیتشان با کمونیسم و مارکسیسم از همین وحدت نظرشان در ضدیت با کمونیسم ناشی میشود. آنها خوب متوجه شده اند اگر بخواهند مدافعی مانند ترامپ داشته باشند باید راسیست و ضد کمونیست و مدافع بازار آزاد باشند. تجربه تاریخی هم نشان داده است که آمریکا متحد دیرین خود یعنی شاه را کنار گذاشت تا اسلامیها و خمینی بیایند مانع چپ و کمونیسم بشوند. بنابر این ضد کمونیست بودن و تقابل با آلترناتیو کمونیستی خمیر مایه و چسب درونی همه اینها است. چه آنهایی که محجبه آمدند و کشف حجاب کردند و چهارشنبه های سفید راه انداختند، چه آنهایی که خود را سکولار و جمهوری خواه و دمکرات میدانستند و اکنون زیر قبا و شنل شاهانه میخواهند صندلی رزرو داشته باشند، چه آنهایی که ضد فارس و قومپرست بودند و اکنون به دنبال گدایی حق ملت خودی از نماینده ملت بالا دست هستند. چه آنهایی که اتیکت دانشجوی مبارز را حمل میکردند و چه آنهایی که ژورنالیست بی طرف تشریف داشتند، چه آنهایی که به کسب دانش و علم تعهد امضا کرده بودند و چه آنهایی که تاریخ نگار بودند و.... همگی از ترس کمونیسم خیز برداشته اند که در صف شاه الهی ها جایی برای خود رزرو کنند.

 

با همه این اوصاف سازمان مجاهدین خلق را همچنان در ترشی نگهداشته اند که برای هر مکانی و هر ماموریتی لازم باشد بکار گیرند. اگر جمهوری اسلامی کوتاه نیاید همین نیروهایی که چشم به بالا دوخته اند میتوانند به مردم یا به پایین متوسل میشوند تا داستان نوع برگشتن خمینی را یک بار دیگر به شکل کمدی اجرا کنند. اگر باز هم نشد نوبت سازمان مجاهدین خواهد رسید و به عنوان یک باند سناریو سیاهی او را مسلح و بکار خواهند گرفت.

بنا بر این با کمی دقت و ارزیابی از تحولات کنونی سیاست جریانات راست ایران و حمایت ترامپ از آنها قرار است سه مرحله یا سه راه حل را تدارک ببیند. ابتدا تلاش برای تسلیم کردن جمهوری اسلامی که بعد از تسلیم شدن آثاری از این نوع حکومت نمیتواند پا بر جا بماند. مرحله دوم چشم دوختن به اعتراضات مردم برای تدارک تکرار کمدی تاریخ، این بار تاج به جای عمامه وارد شود . سوم بکار گرفتن سازمان مجاهدین و تدارک جنگ قومی و.... در ایران.

 

اما جریانات راست ایرانی همگی از یک گنجینه تاریخ مصرف گذشته نوش جان کرده و فکر میکنند دوره خمینی که از پاریس به تهران پرواز کرد در حال تکرار است. این بار البته میخواهند به جای عبا وعمامه، تاج و تخت را از نوادگان لویی شانزدهم قرض بگیرند و همراه بوئینگ اختصاصی به تهران بروند. این نستالژی تکرار تاریخ به شکل کمدی برای جوانان سطحی نگر و راست افراطی فرشگردی هنوز قابل درک است. آدم میگوید اینها هنوز متوجه نیستند که مکانیسم جامعه چگونه عمل میکند. اما برای افراد میانسالی مانند رضا پهلوی و پیرمردی مانند نوری علا و عبدالله مهتدی فقط میتوان گفت یک پرونده شکست و افتضاح دیگری به پرونده های قبلیشان اضافه میشود. اکنون تنها برگ برنده همه اینها برای معامله نه درجه ضدیدت و اختلافشان با جمهوری اسلامی یا تعلقشان به حقوق بشر و تمدن و غرب و... بلکه ضدیتشان با کمونیسم است.

 

متاسفانه کم نیستند چپهایی که روند تحولات سیاسی را به همین شکل میبینند اما فقط تفاوتشان این است که نه همراه بلکه در مقابل صف راستهای مورد بحث هستند.

همینجا بگویم سگ این نوع چپ سنتی به هزار شاه و ژورنالیست و دکتر و مهندس آن راست افراطی که از حالا کمونیست کشی را تبلیغ میکند می ارزد. اینها اگر تحلیلشان سنتی و کهنه است اما شرافت دارند. پرنسیب دارند. خود را کمونیست و ضد آمریکا و ضد امپریالیست و ضد جمهوری اسلامی تعریف میکنند. اما علیه مردم و علیه صف آزادیخواهی و چپ کمونیستی نیستند. خطری هم نیستند که آدم فکر کند میتوانند نقش حزب توده و چریک اکثریت را در حمایت از خمینی تکرار کنند. کسی که این تفاوت را نبیند در نقد به کاهدان میزند.

 

اجازه بدهید همینجا در یک پاورقی اشاره ای به مسیح علینژاد داشته باشم. او از یک خانم محجبه دوم خردادی و مدافع خاتمی و.... به یک شاهپرست و مدافع دمکراسی و بازار آزاد پرو ترامپی تبدیل شده است. معلوم است این تحول برای علینژاد یک تحول کیفی از اسلامیسم به ترامپیسم با پوشش ناسیونالیسم ایرانی است. بلاخره از صف سبز و سیاه اسلام به صف آبی پهلویچی مهاجرت کرده است. خوب این یک تفاوت است از صف ضد آمریکایی گری اسلامی به صف مدافعان آمریکا و ترامپ رفته است. اگر شما انتظار بیشتری از او دارید اشتباه از شما است نه او. او از جمله افراد با شهامت اصلاح طلبان است اگر روند کمی جدی تر بشود فرخ نگهدار و مهاجرانی و حجاریان هم پا ورچین پاورچین همین راه را خواهند رفت. معلوم است که مسیح علینژاد پیشقراول این صف است.

 

کسی که نقدش به مسیح علینژاد این است که دیروز اسلامی و محجبه بوده بنظرم نقدی عقب مانده از او دارد چون امروز خودش آن گذشته را نقد کرده است. اگر کسی نقدش این است که او عامل وزارت اطلاعات است بنظر میرسد توان جمهوری اسلامی را زیاده از واقعیت نشان میدهد. اگر کسی نقدش به مسیح این است که به بالا نگاه میکند و انتظار از او مطرح میکند که به توده های پایین متکی بشود زیادی متوهم و از سیاست پرت است. چون او با این سیاست به پایین و حتی به کارگر هم اتکا کند همان لجنی را میخواهد بسازد که بورژوازی راست دنبال آن است.

اگر کسی به پایگاه اجتماعی او نگاه میکند کم یا زیاد است از تحولات عکس میگیرد نه تحلیل و این سطحی نگری صرف و بی خاصیت است. اگر کسی میخواهد او را رادیکال و قابل دفاع کند خودش متوهم است نه این خانم. زیرا او جایگاه سیاست و طبقات و جنبشها را فهمیده است انتخاب کرده است. این نوع نقد از افرادی هستند که خود را عمدتا چپ میدانند اما در حقیقت تحلیل و توقعشان عقب تر از افراد عادی جامعه است.

فعالین و مردم پیشرو ایران بسیار واقعیتر و زمینی تر مسائل را میبینند و راست و پوست کنده میگویند اینهم به صف راستهای پرو ترامپ پیوسته که آینده ایران را به شکلی رقم بزنند که ترامپ میخواهد. مهم نیست چه میگوید و چقدر پایگاه دارد یا به پایین و بالا نگاه میکند یا نمیکند. مهم این است هر وزنی داشته باشد و به هر جا اتکا کند همان لجنزار را میخواهد در ایران اجرا کند که کسی مثل پهلوی و ترامپ میخواهند. مهم نیست گذشته چه بوده و امروز چرا به این سمت رفته. مهم این است جایی که قرار گرفته است صف ضد آزادی و صف ضد کمونیستها برای تقویت آلترناتیو راست است که میخواهد با رضا پهلوی یا بدون او آینده ایران را آنطور که بورژوازی ایران لازم دارد رقم بزند.

 

در این میان چپ چقدر توان عملی و نه ادعا از خود نشان میدهد و چقدر مسائل سیاسی را واقعا آنطور که هست درست تبیین میکند و پوزیسیون درستی میگیرد بسیار مهم و تعیین کننده است. اما جنبش کارگری و توقعات جامعه ایران و امکانات رسانه ای که هر فرد امروز خودش یک رسانه است، توان این نیروهای راست را بسیار محدود کرده و با به میدان آمدن رهبرانی مانند اسماعیل عبدی، و اسماعیل بخشی و جعفر عظیم زاده، پروین محمدی و صدها و هزاران رهبر کارگری دیگر که هنوز جامعه با چهره ها و توانائیهای آنها آشنایی کامل ندارد شانس چپ و کمونیسم بسیار بیشتر است. ما امروز در ایران با یک واقعیت اجتماعی و قدرتمند کارگری مواجه هستیم که ضد سرامایه و مدافع اداره شورایی جامعه است. شانس نیروها و احزاب چپ و کمونیست اینجا رقم میخورد که با سیاستی درست و هشیارانه توان و ظرفیت پیروز شدن بر جمهوری اسلامی و حاشیه ای کردن جنبش راست ناسیونالیست را بتواند هدایت کند. هر کس حتی یک نیروی کوچک هشیار و با درایت اگر بتواند از این فضای سیاسی و موقعیت فراهم شده خوب استفاده کند میتواند یک نیروی قدرتمند و تعیین کنند برای آینده سیاسی ایران بسازد.

آسنگران


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com