نکاتی پیرامون نوشته ای گنگ از رفیق جمال بزرگپور تحت عنوان:رابطه سوسیالیسم و دمکراسی!

ناصر زمانی
February 01, 2019

نکاتی پیرامون نوشته ای گنگ از رفیق جمال بزرگپور تحت عنوان:

رابطه سوسیالیسم و دمکراسی!

در یک ماه اخیر مطلبی تحت عنوان: رابطه دمکراسی و سوسیالیسم! «۱» از رفیق جمال بزرگپور عضو کمیته مرکزی سازمان کردستان حزب کمونیست ایران- کومه له در صفحه ی فیس بوک اش منتشر شد.  همانطور که خود رفیق جمال هم اشاره نموده است، این مطلب برگرفته از مصاحبه آلبانو نونِس، عضو کمیته بازرسی مرکزی حزب کمونیست پرتغال- نقل قول از آوانته، نشریه حزب کمونیست پرتغال، ۲۰ آوریل ۲۰۱۷ می باشد.(لینک مصاحبه ) «۲». با توجه به گفته ی خود رفیق جمال در پایان مطلب اش، سعی و تلاش نموده، با استفاده و ایجاد تغییراتی به منظور رسا کردن و خلاصه کردن از این مصاحبه نقطه نظرات خود را که در دفاع از آن می باشد، خیلی کوتاه فرمولبندی کند. علیرغم اینکه در اول مطلب اش کلیشه ای به اهمیت تحقق سوسیالیسم اشاره می کند اما در ادامه نظرات اش به واضحی و شفاف سوسیالیسم را به طاق نسیان سپرده و با تفکیک کردن دو مقوله ی دمکراسی و سوسیالیسم در واقع دمکراسی یه عنوان یک پیش نیاز مطرح میکند، به این معنا که برقراری دمکراسی در آینده ایران و با این مرحله بندی به بیان دیگر، سوسیالیسم را به به آینده نامعلوم حواله میکند. به باور من این بحث نه تنها یک پلمیک درون حزبی نیست بلکه به جنبش کمونیستی و جنبش طبقه ی کارگر در سراسر جهان بر می گردد که یک تاریخ ثبت شده ای را پشت سر دارد. لازم به ذکر است همین دیسکورس در تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومه له منجر به انشعاب شده و قاطعانه جواب خود را گرفته است و بررسی تاریخ سیاسی و نظری این مباحث (تحقق سوسیالیسم در یک کشور) در اسناد حزب کمونیست ایران قابل دسترس و گویا است و علاقمندان به این بحث میتوانند جهت مطالعه به آن رجوع کنند.

 

رفیق جمال نکاتی را مد نظر قرار داده که جای تعمق و تامل دارد. با توجه به اینکه رفیق کمیته مرکزی ما نظراتش را به شیوه ی علنی و در سایه و روشن  به نحوی محافظه کارانه بیان می کند بر همین مبنا من به عنوان نگارنده این مطلب و همچنین عضو حزب کمونیست ایران وظیفه ی سیاسی خود دانسته به همان شیوه ی علنی اما شفاف ملاحظات یا انتقادات خودم را در خصوص این نوشته از رفیق جمال، با ذکر چند نکته به مخاطبان این مطلب نشان دهم.

 

نکته اول:

 هر چند نقطه نظرات رفیق جمال برای من نا آشنا نیست اما به باور من این مطلب در درجه اول با استراتژی و برنامه ی حزب کمونیست ایران «۳» هم خوان نیست. از نظر من این نوشته کوتاه و پُر ابهام اولین نوشته و نقطه نظرات این رفیق را در بر نمی گیرد بلکه این یکی از اختلافات سیاسی است که هر چند وقت یک بار چه بصورت نوشته و چه در مصاحبه های تلویزیونی، خود را کج دار و مریض نشان داده، از جمله نظرات این رفیق در مورد جایگاه حزب کمونیست ایران و برنامه کومه له برای حاکمیت مردم کردستان، که متعاقب آن جای هیچ تعجبی نیست اگر رفقای دیگر ما در سطوح دیگر این تشکیلات بر همین امر مهم موافق و هم نظر باشند.

 

به اعتقاد من اختلافات سیاسی در یک حزب یک مسئله طبیعی است تا زمانی که قواعد سیاسی و پرنسیب های خود را در راستای رعایت سانترالیسم دمکراتیک عملی می کند. همچنین گرایشات مختلف حتا حول برنامه ی حزبی یک امر کاملن طبیعی است زیرا خود آگاهی در درون جامعه حول مبارزات سیاسی- اجتماعی  و متعاقب آن در درون یک حزب سیاسی مسئول امکان آن را پیدا می کند که موجب تغییرات برنامه ای و تاکتیکی شود. با توجه به کار سیاسی- عملی حول یک برنامه و خط مشی سیاسی تصویب شده در کنگره های حزب، و با توجه به اینکه کما کان بر این امر مهم آگاه هستیم که در اراستای جهت گیری برنامه ای و استراتزیک حزب کمونیست ایران و تلاش مداوم و پیگیر این حزب در راستای کنفرانس استکهلم تحت عنوان " آلترناتیو سوسیالیستی ضروری و ممکن است" پُر واضح و بدون هیچ اما و اگر بر تحقق سوسیالیسم در فردای سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران کاملن روشن و بدون ابهام تاکید شده است. از این زاویه و با این قطب نما میتوان نشان داد که نظرات رفیق جمال در کجا و بر اساس چه فرمولبندی پایه هایش استوار است. من شخصن مخاطبان بحث ام را مستدل به به اسناد اشاره شده در بالا ارجاع میدهم تا دقیق تر و منسجم تر در این مورد قضاوت واقعبینانه خود را داشته باشند.

 

نکته دوم:

رفیق جمال در مطلب اش می نویسد:

«و اما گرایش دیگر، رادیکالیسم نمایی و یا ناشکیبایی چپ‌گرایانه است که بدون درنظر گرفتن شرایط مشخص هر کشور، تحقق سوسیالیسم را وظیفهٔ فوری وهمین امروز خود قرار می‌دهد، این رادیکالیسم مبارزه در راه تحقق امکان‌هایی متفاوت برای پیشرفت اجتماعی و هموار کردن مسیر تحقق سوسیالیسم ( مبارزە برای دستیابی بە دمکراسی) را رد میکند و آنرا زیانبار می‌داند.»

 

متاسفانه رفیق جمال طبق روال همیشگی بحث و نظرات خود را محافظه کارانه ارائه میدهد، مقوله دمکراسی که در مطلب اش به آن اشاره میکند را هم شامل می شود. برای مخاطبان نوشته اش روشن نمی کند منظور اش از دمکراسی در واقع کدوم دمکراسی و کسب آن از نظر سیاسی و اقتصادی توسط کدام طبقه، مد نظر ایشان است. امروز در جامعه جهانی و از جمله ایران شعار دمکراسی خواهی قطب راست جامعه را هم در برمیگیرد که شامل: طیف ملی – مذهبی ها و طیف نهضت آزادی، فرشگرد، سلطنت طلبان تا احزاب بورژوا ناسیونالیست در کردستان و غیره با ژِست دمکراسی خواهی در میدان مبارزه مشغول آلترناتیو سازی هستند. در واقع رفیق جمال مستدل نشان نمی دهد منظورش از رادیکالیسم نمایی و ناشکیبایی چپ گرایانه در عالم واقع که سیاست اش پا بر عرض واقع دارد کدامها هستند و کدام احزاب یا سازمان های مد نظر ایشان مبارزه برای دستیابی به دمکراسی را رد میکنند و آنرا زیانبار قلمداد کرده اند؟!. متحدان دمکراسی مد نظر رفیق جمال در عالم واقع کدام طیف از سازمان و احزاب هستند؟! قطعن رفیق جمال بر این امر آگاهی دارند در جامعه ای مثل ایران کم نیستند احزابی که شعارشان برقراری دمکراسی است. در کردستان هم احزاب بورژوا ناسیونالیست با سابقه ای نزدیک به ۷۰ سال با شعار دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان یدی طولانی دارند. عبدالرحمن قاسملو و نوشته اش به عنوان یک سند  «بحث کوتاهی در باره سوسیالیسم» که در کنگره ششم حزب دمکرات کردستان ایران تصویب شد با همین فرمولبندی رفیق جمال به استقرار سوسیالیسم می پردازد که رفیق زنده یاد جعفر شفیعی جوابی قاطعانه تحت نام: حزب دمکرات:سوسیالیسم یا سرمایه داری ؟ در تاریخ ۳۰ آذر ماه سال ۱۳۶۳ که در نشریه شماره ۱۰ پیشرو (ارگان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران- کومه له)  منتشر و به عنوان یک سند معتبر قابل دسترس است.

 

وقتی ما به عنوان مارکسیست و از دیدگاه مارکس به مقوله دمکراسی نگاه میکنیم اولین سوالی که برای ما مطرح می شود اینست که دمکراسی در راستای منافع طبقاتی کدام طبقه و در تلاش و مبارزه بر علیه کدام طبقه صورت میگیرد؟ سؤال دیگری که مطرح می شود اینست که پایه مادی و اجتماعی دمکراسی مورد نظر رفیق جمال چی هست؟

 برای یادآوری رفیق جمال باید اشاره کرد، اگر در انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب های ۱۸۴۸ اروپا بورژوازی با مبارزه با بقایای سلطنت و اشرافیت زمیندار پایه اجتماعی دمکراسی لیبرال را شکل می داد، و یا در انقلاب ۱۹۰۵ روسیه دهقانان به عنوان یک نیروی اجتماعی از ظرفیت مبارزه برای دمکراسی برخوردار بودند ، اما در ایران مدتها است که بورژوازی این نقش تاریخی را از دست داده است و بعد از  رفرم ارضی دهه چهل دهقانان از همچون موقعیتی برخوردار نیستند. بنابراین در ایران که بیش از نیم قرن از سلطه کامل مناسبات تولید سرمایه داری می گذرد، این طبقه کارگر و فرودستان شهری هستند که پایه اجتماعی و نیروی محرکه برای دمکراتیزه کردن جامعه و تأمین دمکراسی برای کارگران و اکثریت جامعه هستند. این را نه تنها ماتریالیسم تاریخی به ما می گوید، بلکه روند عینی مبارزه طبقه کارگر در ایران هم بر همین تأکید دارد. طبقه کارگر در همانحال که مبارزه اقتصادی را پیش می برد برای دمکراتیزه کردن جامعه و خواست آزادی هم به میدان آمده است. طبقه کارگر که رسالت تاریخی انقلاب سوسیالیستی را بر عهده دارد چه ضرورتی دارد که انقلابش را به دو مرحله تقسیم کند. طبقه کارگر تنها با گذر به سوسیالیسم است که می تواند وسیع ترین آزادی ها و دمکراسی برای کارگران و اکثریت جامعه را تأمین کند. تقسیم کردن انقلاب به دو مرحله و اولویت دادن به مبارزه برای دمکراسی عملا به معنای فراموش کردن مبارزه برای سوسیالیسم است.

 

 از این زوایه باید اذعان داشت، دمکراسی یعنی کنترول از پایین جامعه و به دست گرفتن قدرت سیاسی توسط شوراهای کارگری و مبارزه برای سوسیالیسم و برقراری مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید و در هم شکستن و از بین بردن تضاد طبقاتی در جامعه است. به بیان دیگر هر دو بخش دمکراسی و سوسیالیسم در واقع از یک پدیده سرچشمه گرفته به یک معنا، یکی در عرصه سیاسی و دیگری در زمینه ی اقتصادی است یعنی در یک جامعه طبقاتی و با توجه به وجود طبقات مختلف کاملن واضح است که سیاست یکسانی وجود ندارد که بتواند منافع تمام طبقات را جوابگو باشد این وظیفه طبقه ی کارگر است که با هژمونی خود در زمینه اقتصادی و سیاسی با تعرض به تمام مناسبات سرمایه داری رسالت خود را به انجام رساند، و دقیقن از دیدگاه مارکس مبارزه و تلاش برای دموکراسی همان اندازه قابل اهمیت است که مبارزه و تلاش برای سوسیالیسم مورد اهمیت قرار دارد و به بیان دیگر این دو کلید واژه که ماهیتی طبقاتی در دو بعد سیاسی و اقتصادی دارند نه تنها قابل تفکیک نیست بلکه به یک معنا مبارزه ی برای دمکراسی و تحقق سوسیالیسم پارمترهای یک پدیده قابل جمع اند و به بیانی روشن تر وقتی ما خواهان دمکراتیزه کردن نظام اجتماعی- سیاسی در روند مبارزات هستیم، در واقع این امر مهم چیزی به جز سوسیالیسم نمی تواند باشد.

 

نکته سوم:

همانطور که شاهد هستیم به دلیل بحران ساختار سرمایه داری در جهان و به بن بست رسیدن سیاست های اقتصادی و سیاسی نئوالیبرالیسم در جهان و متعاقب آن در منطقه از جمله کشور ایران حاکی از آن است سرمایه داری با یک چالش جدی روبرو است. ریشه ی اصلی اعتراضات و اعتصابات اخیر، از جمله سندیکای نیشکر هفت تپه، فولاد آهواز، هپکو و غیره را باید در بطن سیاست های اقتصاد نئوالیبرالی، جستجو نمود، که شرایط زندگی اسفباری را از جمله فاصله ی طبقاتی عمیق، فقر و فلاکت، گرانی و بیکاری را برای میلیونها انسان را رقم زده است. موج اعتراضات کارگران و توده های زحمتکش کف خیابان در طی دو سال اخیر به عینی نشان داد که مبارزات طبقه ی کارگر ایران وارد فاز جدیدی از مبارزات پیشرو و رادیکال شده که در تاریخ ۱۰۰ سال اخیر جنبش کارگری و کمونیستی بی نظیر بوده است.

 

 وقتی که رهبران عملی جنبش کارگری در ایران به صراحت فریاد می زند  “آلترناتیو ما کارگران شوراهای کارگری است” و “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” و از شوراهای کنترل کارگری در کارخانه خواست و مطالبت سیاسی خود را با زبانی رسا مطالبه میکند. وقتی طرح مطالبات و شعارهای رادیکال طبقه ی کارگر ایران در سخت ترین شرایط خفقان حاکمیت جمهوری اسلامی ایران آشکار و عیان، همت بر مبارزه در راستا ی مطالبات رادیکال خود بسته و رهبران اش بدون هیچ امنیتی جانی و مالی هر روز بازداشت، زندانی و شکنجه می شوند اما بر خواسته های طبقاتی شان در فضای رُعب و وحشت هم چنان جسورانه و استوار مقاومت می کنند. وقتی پیکر رفقای از دست رفته جنبش کارگری را با پرچم سرخ و خواندن سرود انترناسیونال، سرود رهایی طبقه ی کارگر بصورت علنی بدرقه کرده و به خاک می سپارند. در واقع بیانگر رفتن به سوی اعتلای انقلابی و رشد آگاهی طبقاتی در میان کارگران و توده های زحمتکش را نشان میدهد. با توجه به پارامترهای اشاره شده در بالا، خیزش ها و اعتراضات اخیر مردمی در طرح شعارهایشان، با خواست طبقاتی و رادیکالتر شدن این اعتراضات در به چالش کشیدن سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سرمایه داری ایران در چارچوب قوانین متحجر اسلامی، توانسته مبارزات طبقه ی کارگر ایران را وارد فاز کاملن جدیدی کند و خصوصیات بارزی از خود بروز دهد که در طول نزدیک به ۴۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی بی سابقه بود. خواست و مطالبات کارگران و نمودش در بیان شعارها به وضوح نشان داد بعد از سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، طبقه ی کارگر برای درهم شکستن تمام مناسبات سرمایه داری عزم جزم کرده و قاطعانه برای به سرانجام رساندن مطالبات پیشرو خود زمینه را برای ضرورت تحقق سوسیالیسم در فردای سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی آگاهانه نوید می دهد.

 

با توجه به نکات اشاره شده در بالا آیا نباید از رفیق جمال پرسید مرحله بندی تحقق سوسیالیسم و بزرگ نمایی دمکراسی ناشی از کدام تبیین سیاسی است که پا بر عرض واقع دارد؟! با توجه به نقطه نظرات شما چنانچه دمکراسی را پیش زمینه و نیاز مبرم به سوسیالیسم است و آن را مرحله بندی میکنید، سوالی که در ذهن هر انسانی رَهزنی میکند اینست که چرا در کشورهایی اروپای غربی که من و شما زندگی میکنیم طبقه ی کارگرش با توجه به دمکراسی دولت های رفاه بعد از سال های متمادی هنوز به سوسیالیسم مد نظر شما دست پیدا نکرده اند؟! با توجه به تمام پارامترهای سیاسی و اجتماعی اشار شده در بالا چرا باید سوسیالیسم را به زمان نامعلوم و ناکجا آباد حواله کرد؟! به قول مارکس در فصل اول هجدهم برومر باید گفت: «گل همین جاست، همین جا برقص»

به عنوان کلام آخر قضاوت اصولی و واقعی را به خوانندگان این مطلب کوتاه واگذار میکنم.

 

ناصر زمانی    

۱ فوریه ۲۰۱۹

 

لینک ها و منابع:

  1. رابطه سوسیالیسمِ و دمکراسی! ( رفیق جمال بزرگپور)

file:///C:/Users/pezhw/OneDrive/Skrivebord/رابطه%20سوسیالیسمِ%20و%20دمکراسی!.pdf

 

  1. دموکراسی و سوسیالیسم. اصل مصاحبه آلبانو نونِس، عضو کمیته بازرسی مرکزی حزب کمونیست پرتغال- نقل قول از آوانته، نشریه حزب کمونیست پرتغال، ۲۰ آوریل ۲۰۱۷ می باشد.(لینک مصاحبه

https://www.tudehpartyiran.org/2013-12-03-22-37-25/3528-1026-3-8-7

 

  1. استراتژی و برنامه ی حزب کمونیست ایران

http://cpiran.org/ketabkhane/asnad/esteratezhi.html

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com