ونزوئلا و مخاطرات پیشارو!

ناصر بابامیری
January 31, 2019

ونزوئلا و مخاطرات پیشارو!

اعتراضات ونزوئلا برآیند کشمکش و رقابت طبقات حاکمه بورژوازیست که اتفاقا هر کدام به سهم خود کم و بیش زندگی و معیشت مردم را تهدید و گرو گرفته اند. طی چند سال گذشته و خصوصا طی ماههای اخیر که دیگر مردم از نبود ابتدائی ترین امکانات زندگی اعم از آب، غذا، برق، سوخت و بهداشت و درمان بشدت به تنگ آمده، ناچارا از طیف و اقشار مختلف علیه وضع موجود به خیابانها سرازیر شدند. شکی نیست اساسا قربانیان اصلی این کشمکش قبل از همان طبقه کارگر و توده های زحمتکش هستند. دو جنبش طبقه بورژوازی که خود مستقیما از عاملین و مسببین اعمال شرایط فلاکتبار به جامعه هستند در حالیکه هر کدام در برابر وضعیت موجود شانه بالا انداخته و مسئولیت فقر و بیکاری ایجاد شده را به گردن دیگری میاندازند. از یکسو رئیس مجلس ونزوئلا گوادیو با تحریک و طرفداری آمریکا در برابر رئیس جمهور نیکولاس مادرو قرار گرفته، آنهم به بهانه اعتراض به ادامه دکتورین بولیواریسم رئیس جمهور اسبق ونزوئلا که گویا کشور را با این مدل با سیر قهقرایی مواجهه نموده. از دیگر سو نیکولاس مادرو هم مدعی ایست که آمریکا و شرکایش مدتهاست علیه دولت چاوز-مادورو نقشه میکشند تا توسط اپوزسیون، دولت حاکم را دور بزنند و ونزئلا را به حیات خلوت دولت آمریکا تبدیل کنند. 
این تقابل و کشمکش های طبقات درگیر در صحنه سیاسی جامعه درست است در درجه اول اثرات مستقیم زیانبار اسفناک بر زندگی و معیشت توده های مردم دارند اما در سطح فراتر همین عاملها جزئی اجزای یک کلیت بزرگترند و تابعی از قوانین و مناسباتی است که قطبهای سرمایه داری با کشاکش و تقابل در برابر همدیگر میخواهند بر جهان ناظر کنند. که نتیجه عملی هر دو قبل از هر چیز دود آن به چشم طبقه کارگر و دیگر اقشار محروم جامعه فرو می رود. این تقابلات و رویارویی ها چه در سطح کشوری و چه منطقه ای و جهانی ابتدا به ساکن نیستند و پیشینه دیرینه دارند. مادورو هم نظیر چاوز میخواهد همان مدل سرمایه داری دولتی را در پوشش سوسیالیسم به کارگران و دیگر اقشار جامعه حقنه کند که نمونه متاخر سرمایه داری دولتی از نوع شوروی سابق است. به همان میزانی که گوادیو رئیس جمهور خود گمارده متاثر از مدل نئولیبرالی آمریکا و اروپاست و علیه منافع کارگران و اکثریت عظیم جامعه ونزوئلا، بولیواریسم نیز متاثر ازجنبش متکی به مدل سرمایه داری دولتی است و سر سوزنی منافع کارگران و توده های زحمتکش این جامعه را نمایندگی نکرده و در دیگر جاها امتحان پس داده. سرمایه داری دولتی شوروی سابق در پوشش سوسیالیزم طی چندین دهه قبضه کردن قدرت، نهایتا در رقابت و کشمکش های جهانی با دیگر جنبشهای بورژوازی وقتی آنهم نتوانست تناقضاتی را که سرمایه داری حامل آنست راهی بجوید اعم از عرصه تجاری، مالی، بانکی و غیرو در بن بست افتاد، بدیهی ترین عوارض آن قبل از هر چیز زندگی نسلها را به تباهی کشانید.
وقتی قطبهایی قدرتمند اقتصادی که خود در چهارچوب قانونمدی منطق حرکت سرمایه با تناقضات عدیده و بحرانهای ساختاری مواجهه هستند، روشن است کشورهایی که حلقه ضعیف این مناسبات را تشکیل میدهند با مخاطرات جدی تر مواجه خواهند بود.
میخواهم بگویم ما در دوره بعد از جنگ سرد شاهد این بودیم که سرمایه داری جهانی جهت زدودن موانع سر راه انباشت بیشتر و سودآوری افزونتر چه از طریق صدور سرمایه چه سایر عرصه ها اعم از مالی، تجاری و بانکی نه تنها به یک استراتژی واحد نرسیدند بلکه هر کدام به روش خودشان در این رقابتها سهمخواهی میکردند. تازه با فروپاشی بلوک شرق و دیوار برلین و خاتمه جهان دو قطبی، جهان چند قطبی تازه آغاز شد! یعنی پایان استراتژی یکتازیها و مرگ قدرقدرتیهای عروج بیشتری گرفت. اوایل دهه نود میلادی پروژه "نظم خونین جهانی" که بمنظور اعمال سیادت آمریکا بر جهان استارت زده شد بجای اینکه قدرت بلامناع آمریکا را تثبیت کند شکست و ناکامی این استراتژی را بیش از پیش نزد جهانیان برملا کرد. یعنی نشان داد این مناسبات دیگر به مرحله ای نهایی خود نزدیک و نزدیکتر شده و دیگر قادر نیست بر متن چنین مناسباتی حتی مانع های اساسی پیش روی رشد مناسبات تولیدی خود را نیز بردارد. اگر در گذشته دور به طروقی می توانستند بر بحرانهای ادواری خود فائق آیند امروز این راه حلها نیز کمافی السابق برای سرمایه داری جهان و در راس همه آمریکا نیز اگر غیرممکن نباشد ولی بینهایت فرجام سختی در پیش داشته. در گذشته سرمایه داری بطور مشخص از دو راه بر بحرانهای ادواری فائق میامد: یکی از این راهها نابودی ابزارهای تولیدی رشد یافته بود که خود این نظام در چهارچوب مناسباتش اساسا دیگر قادر به انکشاف آنان نبود. مجبور بوده نابودشان کند. راه حل دوم تسخیر بازار دائمی مصرف(جهت جذب وفور تولید) دیگر نقاط دور دستتر از طریق حملات هوایی و زمینی جهت سهل تر نمودن صدور سرمایه و بطریق اولی اجیر کردن نیروی کار آنان به شیوه افسار گسیخته تا از این مسیر دیگر رقبای جهانی خود را محدود و یا از میدان به در نماید.
کماینکه بعد از خاتمه جنگ سرد راه حل دوم، "نظم خونین جهانی" نقش راه برای عبور از بحران پیشاروی سرمایه داری جهانی و در راسشان آمریکا با توسل به نیروی ناتو بود. استراتژی که میخواست در گام نخست به عنوانی راهی برای برون رفت از بحرانی که گریبانگیرشان شده گذر کنند و در گام بعدی بطور عملی دیگر رقبای خود که در گوشه و کنار جهان مخاطرات جدی بر سر راه منافع آتی آنان ایجاد کرده اعم از چین و روسیه را محدود یا در چهارچوب قابل قبول تری قرار دهند. متعاقا دیدیم این حملات و اشغالگریهای نتایج بسیار فاجعه بار انسانی و اعمال فقر و فاقه را نخست در شمار زیادی از کشورهای آسیایی به بار آورد و یک دهه بعد در تداوم همین استراتژی جنگ اشغالگرانه در افغانستان و عراق نیز چه عواقب دهشتباری بوجود آورد تا کشتی آن به گل نشست. هنوز هم که هنوز اثرات مخرب و فلاکتبار آن بر زندگی و معیشت مردم در این منطقه و کشورها رخت بر نبسته.
اینبار هم بعید نیست در اینسوی جهان شماری از کشورهای آمریکای لاتین قربانیان اصلی کشاکش قطبهای جهانی شوند بر سر سهم در بازار مصرف و اجیر کردن نیرو کار آن.
خلاصه نشانه ها حاکی از اینست مخاطرات جدی کشور ونزوئلا را تهدید میکند. اتفاقی نیست دولت ترامپ نه تنها حمایت لفظی خود از رئیس مجلس گوادیو که خود را رئیس جمهوری قانونی ونزوئلا اعلام کرده اذعان داشته از این فراتر بودجه 20 میلیون دلاری در پشتبانی از حکومت خودگمارده خوان گوادیو را پیشنهاد کرده. مبرهن است دولت آمریکا بودجه پیشنهادی را بخاطر تامین نیازمندیها و تسهیلات زندگی توده های مردم در ونزوئلا اختصاص نداده. 
کماینکه سرمایه گذاری چین و روسیه هم بخاطر رفع نیازمندیها و بالا بردن سطح استانداردهای زندگی در این جامعه نیست. سرمایه داری هیچوقت بخاطر نیازمندیهای بشریت جایی سرمایه گذاری و تولید نکرده تا این بار دوم آن باشد. سرمایه داری اگر بداند سرمایه گذاریش سودی برایش حاصل نمی کند آنرا متوقف میکند.
لذا سرمایه گذاریهای چین و روسیه در ونزوئلا در پی مطامع خود بوده و بس. پروژه هایی که از سوی آنان بمنظور توسعه اقتصادی در این کشور دائر شده اما دیده ایم طی سالهالی گذشته نه تنها بهبودی و گشایشی در وضعیت آنان ایجاده ننموده و گره ای از مشکلات اقتصادی و فقر و فاقه اعمال شده بر توده کارگر و زحمتکش این جامعه باز نکرد، بلکه آنانرا زیر بار سنگین وامهای سنگین صندوق بیان المللی پول و بانک جهانی بیش از پیش به خاک سیاه نشاند. حتی دیگر وفور تولید این دو قطب و دیگر کشورهای صنعتی نظیر مکزیک، برزیل و آرژانتین نیز با قیمت پائین هم به دادشان نمیرسد چون در این بازار دیگر کسی قدرت خرید ندارد. بلکه باید این لشکر کار به عنوان مهاجر و نیروی بدون اجر و مواجب برای بقا به بردگی در بازار کار دیگر کشورها که چون گرگ در کمین نشسته اند تن بدهند.
از اینرو خیزش توده ای و میلیونی هم می تواند در غیاب یک آلترناتیو سوسیالیستی، افق راست، جنبش و گرایش راست و راه حل تماما سرمایه دارانه و بشدت ارتجاعی بر آن ناظر گردد. آنچه در ونزوئلا طی دو سال اخیر اعتراضات را شعله ور نموده هر چند بازتاب تورم، گرانی و بیکاری و نبود نیازمندیها و حدا قل استاندارد زندگی میلیونها انسان به تنگ آمده از شرایط فلاکتبار و دیگر مصائب برخاسته از دل چنین شرایطی است اما در عین حال نشان میدهد این دو جنبش سر سوزنی منافع کارگران و محرومان را که اکثریت این جامعه را تشکیل میدهند نه تنها نمایندگی نمیکنند بلکه خود آنان نیز تابعی از جنبشهای مختلف بورژوازی مبتنی بر نظم وارونه جهانی اند. مسببین اصلی چنین وضعیتی همین طبقات حاکمه بورژوازی به صف شده در پارلمان هستند، اعم از سوسیالیزم بورژوازی نیکولاس مادورو و خوان گوادیو که خود را رئیس جمهوری قانونی ونزوئلا قلمداد کرده و تا کنون مورد حمایت آمریکا و بخشی از شرکایش قرار گرفته. این دو جبهه در پی مطامع خود لااقل از سال 2013 به اینسو که تا آمده کشمکش ها حاد تر از قبل شده، زندگی توده های مردم را بیش از پیش به تباهی کشاندند. طبقات حاکمه تا کنون تا چند قدمی یک جنگ داخلی جلو رفته اند و نشان داده اند این ظرفیت را دارند که در پی مقاصد خود ونزوئلا را به میدان تسویه حسابهای خود و شرکای جهانیشان تبدیل کنند. این مخاطرات را نباید نادیده گرفت. نباید گذاشت هست و نیست این جامعه از سوی دو گرایش مختلف بورژوازی بیش از این به گرو گرفته شود. باید شرایط را به گونه ای متحول نمود میلیونها آواره و خانه به دوش که طی سالهای اخیر به دیگر کشورها نظیر کلمبیا، برزیل، آرژانتین و مکزیک راهی شده اند تا جهت ادامه بقا تن به بردگی دهند بر سر زندگی شایسته انسان امروزی، برگردانده شوند. تنها با توسل به آلترناتیوی کمونیستی و جبهه آزادیخواهی و برابری طلبی که نفعی در تداوم ظلم و استثمار ندارند، می توان در برابر وضعیت اعمال شده دست به ابتکار عمل جدی زد و نگذاشت توده های ناراضی بیش از این قربانی یا به سیاه لشکر دو صف بورژوازی تبدیل شوند.

ناصر بابامیری 30.01.2019

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com