تشکل های کارگری

مزدک طوسى نژاد : تشکل های کارگری در ایران موضوع و معضل بسیاری از فعالین این جنبش است. همواره تلاشی در این راه وجود دارد تا بتواند کارگران را به حقوق اولیه ی خود آگاه نموده و حساسیت آنها را به امر سازماندهی خودشان جلب کند. مبارزات طبقاتی کارگران در چندین سال گذشته در ایران پیشرفتهایی داشته و توانسته است خواست هایی را در واحد ها و کارخانجاتی بر کارفرما بقبولاند.

در عین حال دستاورد ها و مبارزات کارگران در ایران حول هیچ چیزی نیست جز همان که به زندگی روزانه شان گره خورده است و اگر به دقت بنگریم سطح مبارزات کارگری در ایران و خواست ها همچنان در آستانه یک آگاهی عمومی برای طبقه کارگر قرار دارد. هنوز کارگران کارخانجات بزرگ و مراکز صنعتی خواست هایشان را بدرستی نشناخته اند و بر لزوم همبستگی طبقاتی شان آگاه نیستند .
اما در کنار تمامی شعارها و در کنار آن تلاش هایی که برای تحقق امر سازمانیابی طبقه کارگر انجام می شود ، تلاش برای به کرسی نشاندن حق ایجاد تشکل های آزاد کارگری در ایران همواره جز اصلی ترین شعار ها و مطالبات آنهاست. در سالهای گذشته دائما این شعار مطرح بوده و هرگونه تلاشی که فعالین کارگری و خود کارگران برای بدست آوردن این حق داشته اند علاوه بر تمامی مشکلات در بهترین حالت با سرکوب حاکمیت مواجه بوده. عمده ترین مشکلاتی که بر سر فعالین کارگری بوده ، بیش از هر چیز سرکوب بوده است که نتایج آن در افتراق و پراکندگی کارگران و فعالین اش خود را نشان داده است.
اما نقطه و کور سویی که به ظاهر فعالین سوسیالیست و کمونیست جامعه را چه در داخل یا خارج به خود جلب میکند و امید یک فعالیت کارگری و حرکت و اعتراضی را به آنها میدهد ، تشکل های کارگری است که اعلام موجودیت میکنند. تشکل های کارگری در سطوح مختلف و به شیوه های مختلف در سطح جامعه ما ظاهر می شوند ، اگر چه اندک. فرضا سندیکای اتوبوسرانی زمانی اعلام موجودیت نمود که مطمئن بود تعداد بسیاری از کارگران با این سندیکا همراه خواهند شد و بعد از گذشت مدتی حملات سرمایه داران هار ایران و دستگاه امنیتی شان به آنها آغاز گشت. تشکل های کارگری دیگری نیز وجود دارند که از مجموع فعالین کارگری تشکیل یافته که هر یک بنا به دغدغه های خاص خودشان در آن حضور دارند .
تشکل های کارگری را اگر بخواهیم بشناسیم بهتر است سطح پیشرفت مبارزات کارگران و کلیه موارد اتفاق افتاده را در کنار هر یک از تشکل ها قرار دهیم. منظور از تشکل در اینجا مشخصا همان مجموع چندین فعال کارگری است که در ظرف یک تشکل با هر نامی به فعالیت مشغولند. کمیته هماهنگی ، کمیته پیگیری، شورای همکاری و … اینها را همه مجموعه فعالینی در برمیگیرد که با هدف بالابردن سطح آگاهی طبقاتی کارگران و جذب و متحد کردن کارگران دور هم جمع شده اند . تصوری وجود دارد که گویا این مجموعه از فعالین کارگری که نام تشکل های مختلف را بر خود قرار داده اند ، حکم طبقه کارگر ایران را دارند و یا اساسا کارگران ایران را تشکیل میدهند یا نمایندگی میکنند.از جمله فاکتورهایی که فرضا دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب برای برخی محکوم هستند این است که چرا این دانشجویان با شورای همکاری ادامه ی فعالیت نداده اند. اشاره میکنند که دانشجویان گویی از شعار متحد جنبش کارگری بودن فاصله گرفته اند.اگر چه که عده ای به هر بهانه ای سرکوب دانشجویان را جز تاکتیک های جدیدشان قرار داده اند ، اما من تنها مایلم به این بهانه بیان کنم که فرضا شورای همکاری یا تشکل های این چنینی چه نوع کارکردی در جامعه کارگری ایران دارند و اصولا شناخت اربابان تئوری از جمع های داخل تا چه حد است.
تشکل هایی که اکنون در ایران وجود دارند، به جز آندسته که خود کارگران آنها را خود با تاکید بر مطالبات روزمره شان تشکیل داده اند و یا حداقل به آن روی خوش نشان داده اند ،مانند سندیکای اتوبوسرانی یا غیره (که البته اینها نیز جای بررسی دارد) ، از دسته ای از فعالین تشکیل یافته است که اگر چه تلاش شان ارزشمند است اما براستی موفقیتی در راه هدفهایی که برای خود تعریف کرده اند ، کسب نکرده اند. انتظاری نیست که فرضا لزوما تا امروز حتما میبایستی تشکل آزاد کارگری بوجود می آمد ، بلکه حداقل می بایست سطحی از حرکت و تلاش در این راه را در آنها میدیدم .تشکل های کارگری همواره حول یک گروه از محافل شکل میگیرد و افراد درون آن ، خودشان برای عقب و جلو افتادن در رقابت هستند و حتی به درست ، نمی توانند از دایره ی جمع خودشان به بیرون اتفاقی را رقم بزنند . آنچیزی که مبنای شکل گیری این تشکل ها در پایه است در حقیقت بسیار می تواند پیشرو و در دوره ی خود مفید باشد اما در زمانی که می بایست برای امر مشخصی نظری صادر شود یا حرکتی را تدارک ببینند، همیشه یک جای کار می لنگد. بیش از اینکه درد مشترک تمام این تشکل ها عامل پیوند شان باشد ، مسائل حاشیه ای ، سکت ها و منافعی به جز منفعت طبقه کارگر عامل جدایی هستند. اگر چه منافع طبقاتی کارگران در این تشکل ها بسیار موضوع بحث هستند ، اما هر کس بنا به هر دلیلی که به تشکل وارد شده باشد به دنبال تعریف منفعت خاص خود در هر پراتیکی است.
تشکل های کارگری متاسفانه خودبخود نتوانسته اند در بیرون از خود موجب پیشروی طبقه کارگر را فراهم نمایند و به امر تشکل یابی و سازمان یابی کارگران کمک کنند . زمانی که اتفاقاتی در جامعه کارگری ایران به وقوع می پیوندد ، بنا به این که بسیار عینی و در دستور می شوند و نیاز به سفسطه ی تئوریک ندارند ، همکاری ها نزدیک تر می شود و همه حول یک موضوع شاید برای چند روزی بتوانند با هم بیانیه صادر کنند و یا کار مشترکی را به پیش ببرند ، اما در لحظاتی که کار مشترک آنی وجود ندارد ، برای هر تعریفی از کار یا هر پیشنهادی برای پیشبرد امر کارگران و نزدیک تر شدن به اهداف تشکل مشکلات سر بر می آورند .
اینکه ما مبارزه طبقاتی جاری را با این تشکل ها تبیین کنیم و ببینیم بسیار کودکانه ا