پند و اندرزهای یک پیشکسوت , در حاشیه جواب مهتدی به علیزاده

پند و اندرزهای یک پیشکسوت 

در حاشیه جواب مهتدی به علیزاده

اختلافات اخیر در حزب کمونیست ایران و کومله، بالاخره عبدالله مهتدی را به حرف آورد. وی در نوشته خود تحت عنوان “اختلافات ساختگی و واقعی آقای ابراهیم علیزاده”، بار دیگر نیات واقعی خود و هم فکرانش را از روند “بازسازی کومله” دوباره‌گویی کرده است؛ مهتدی در این نوشته از وجود تمایلات “بی‌آلایش” و باورهای مشترکی که اخیرا در جناح راست کومله و لشکر بسیج‌شده پشت‌سر ابراهیم علیزاده سراغ دارد، بهره گرفته و سعی می‌کند خیر‌مقدم علیزاده و جناح‌اش را به بارگاه قوم‌پرستان کرد تبریک بگوید؛ اما همان قدم نخست، به علیزاده خاطرنشان می‌کند که شرط صلاحیت برای قرار گرفتن در بستر اصلی “جنبش ملی کرد” و آنهم مشخصا در بغل‌دست “حکومت اقلیم کردستان” و اتحادیه میهنی، چیزی جز “پاکسازی کمونیسم کارگری” و منصور حکمت از تاریخ کومله نیست؛ اگر تا دیروز، مهتدی با “لولوی” کمونیسم کارگری، ابراهیم علیزاده را می‌ترساند و نقطه‌ ضعف او را نشانه می‌گرفت اما امروز کاملا واقف است که این خود علیزاده است که صورت مسئله مهتدی، یعنی “نقش و موقعیت کومه‌له در جنبش کردستان” را هضم کرده و با تاخیری بیست‌ساله گام در مسیر مهتدی گذاشته است. به همین دلیل است که با چوب حراج‌زدن به تاریخ کمونیستی کومله، سعی می‌کند در یک خانه‌تکانی نهایی و در پناه دو دهه مماشات با ناسیونالیسم حاکم در کردستان عراق، شرایط را برای رفع کدورت‌ها و دلخوری‌ها با راست‌ترین و فاشیست‌ترین جناح‌های ناسیونالیسم کرد، آماده کند و رسما وارد این کلوپ شود. اما به نظر می‌رسد برای عبدالله مهتدی این پاکسازی و ادای چرخش به راست، زیادی خزنده و شرم‌گینانه است و آنرا برای عضویت ابراهیم علیزاده و جناحش در کلوپ نفرت علیه کمونیسم کارگری، هنوز لایق و کافی نمی‌داند. بحث ظاهرا با ابراهیم علیزاده است اما مسٸله “اساسی” به زعم مهتدی، نه “وسوسه اصلاح طلبی” خود وی و سازمان مطبوعش در دوران دوم خرداد و خاتمی و یا مذاکرات پشت‌پرده پارسال‌شان با جمهوری اسلامی، بلکه پافشاری بر قبول انتخاب جدید ابراهیم علیزاده، بشرط “پاکسازی تاریخ کومله از دیدگاه‌های مسموم کمونیسم کارگری” است، که باید آشکارا و با صراحت در پیشگاه “ناسیونالیسم کرد” جارش زد. این را می‌گویند صداقت و پیگیری در یافتن دوستان جدید! همان منش مذاکره پشت‌پرده و سیاست “پاکسازی قومی” که مهتدی بیست سال پیش انتخاب کرد و رفت، امروز نیز ابراهیم علیزاده را دارد با خود می‌برد.

مهتدی میگوید:

“من قصد ورود به اختلافات درونی کنونی حزب کمونیست ایران و به دست دادن ارزیابی یا تحلیل یا موضع‌گیری در این مورد را ندارم. هدف من در این نوشته کوتاه چیز دیگری است..“.

“در روایت تحریف‌شده آقای علیزاده مهم‌ترین محورهای اختلافات واقعی میان منتقدان و مدافعان حزب کمونیست ایران و سیاست‌هایش در آن دوره به‌کلی مسکوت گذاشته‌شده و در عوض اختلافی، و یا بهتر بگویم برچسب ناسزا گونه‌ای، تحت نام «وسوسه اصلا‌‌‌ح‌طلبی» علم شده است.. کاملاً قابل‌تصور است که ما در آن دوره در مورد پدیده‌ای تحت نام اصلاح‌طلبی هم اگر پایش می‌افتاد احتمالاً یک نوع تحلیل ارائه نمی‌کردیم..“

مواضع دو خردادی جناب مهتدی و هم قطارانش در دوران قبل از انشعاب‌شان در سال ۲۰۰۰ میلادی که هنوز در کومله وقت تشریف داشتند، بر کسی پوشیده نیست. یک دلیل اصلی کودتای آنها به رهبری جلال طالبانی علیه کومله و شانتاژ علیه کمونیسم کارگری، ابراز وجود “مستقل” زیر سایه طالبانی و اتحادیه میهنی در امید به دیالوگ با خاتمی بود؛ ادعای مهتدی در مورد اختلاف در ارزیابی از “تحلیل پدیده‌ای تحت نام اصلاح طلبی” و انکار تلاش‌های مجدانه ایشان و سازمان‌شان با هدف مذاکره با جمهوری اسلامی هیچ پخمه‌ای را قانع نمی‌کند؛ در عالم سیاست، اسم چرخش به راست آقای مهتدی، “نقد” و “اختلاف در تحلیل” نیست بلکه انتخاب سیاسی است! همان موقع دخالت سریع ما کمونیست‌های کارگری و منصور حکمت (علیرغم غرولند علیزاده و یارانش)، اجازه نداد که جریان ابراهیم علیزاده بعد از یک‌دهه از جدایی کمونیسم کارگری، با مهتدی به سازش برسند و به قول خودشان پنجاه – پنجاه (فیفتی – فیفتی) کمیته تشکیل بدهند.

علاقه باند مهتدی به “دیالوگ” با جمهوری اسلامی و “اصلاحات” دو خردادی، البته در رقابت با حزب دمکرات، معرف خاص و عام بود. همه بیاد داریم که چگونه این باند قوم‌پرست و فالانژ که بدون “طلوع خونین نظم نوین جهانی” و زیر چتر جلال طالبانی، یک روز هم قادر به سرپا ماندن نبودند همان زمان رویشان نمی‌شد که بگویند جلال طالبانی در بند و بست با مقامات “قرارگاه رمضان”، به جمهوری اسلامی تعهد داده بود که از فعالیت کمونیست‌های کارگری و نیروهای اپوزیسیون رژیم در خاک کردستان عراق، جلوگیری کند. حمله به مقرهای حزب خواهر ما یعنی حزب کمونیست کارگری عراق و شکار کمونیست‌ها در خیابان‌های سلیمانیه پیش‌درامد برخورداری جماعت طالبانی – مهتدی از صدقه های جمهوری اسلامی بود. مفاد قرارداد و بند و بست سری اتحادیه میهنی و “سرداران” قرارگاه رمضان و اداره اطلاعات سپاه پاسداران، اسمش شده “مصلحت عمومی جنبش کرد”!! هنوز جوهر مذاکرات پشت پرده پارسال جماعت مهتدی با جمهوری اسلامی، به همراه شاخه دیگرشان به سرکردگی عمر ایلخانی‌زاده و در رکاب با هر دو حزب دمکرات در “مرکز همکاری احزاب کردستانی” در همین اروپا و در کشور نروژ خشک نشده است؛ عبدالله مهتدی در باب “اهمیت مذاکره با جمهوری اسلامی” و توافق بر سر “مطالبات‌شان”، حتی گوی سبقت را از حزب دمکرات هم ربوده بود و بارها از این حزب درخواست تاسیس “ارگان مشترک برای مذاکره” می‌کرد. تصور امکان یک ساخت و پاخت قریب الوقوع با جمهوری اسلامی تحت پرچم نوعى “هیات نمایندگى خلق کرد”، عاملى بود که آشکارا جریان مهتدى را از آغاز تاسیس‌شان زیر سایه جلال طالبانی تا به امروز به پیش رانده است. مذاکره در قاموس اینها نهایت توفیق سیاسى و علامت “دولتمرد”شدن در کردستان بود و کماکان هست. بنابراین، پرو – رژیمی خطاب‌کردن این جماعت، “برچسب” نیست، تنها یکی از ویژگی‌های سیاسی – هویتی اردوگاه‌شان است.

حال، روایت عبدالله مهتدی از اختلافات را بخوانیم:

“هدف من روشن کردن اذهان نسل جوان‌تر، نشان دادن گمراه‌کننده بودن و خلاف واقع بودن این روایت و یادآوری مستند حقیقت آن اختلافات است، اختلافاتی که نهایتاً در سال هزار و سیصد و هفتاد و نه، یعنی دقیقاً بیست سال پیش، منجر به بیرون آمدن ما از آن حزب و اجرای پروژه بازسازی کومه‌له شد… پس از جدا شدنمان از حزب کمونیست ایران و بازسازی کومه‌له، پروسه بازنگری ایدئولوژیک و سیاسی ما ادامه و تعمیق پیدا کرد و طولی نکشید که نه‌فقط قواره و ساختار حزب کمونیست ایران، کارکرد سیاسی و نقش منفی آن در کردستان و بی نقشی آن در ایران بلکه ایدئولوژی کمونیسم را کنار گذاشتیم که البته بحث دیگری است..“

“من بر آن بودم که دیدگاه‌های مسموم کمونیسم کارگری در قبال مسئله ملی و جنبش کردستان را که به درون ما تزریق شده بود باید کاملاً پاک‌سازی کرد و بار دیگر به دیدگاه صحیح و شفاف کومه‌له در قبال مسئله کرد که در اسناد مصوب ثبت شده و سال‌ها مبنای پراتیک و سیاست ما قرار گرفته بود، رجوع کرد. … همچنین من در مقالاتم بسیاری از نگرش‌ها و سیاست‌های حزب کمونیست ایران را، از برنامه قدیمی آن گرفته تا سیاست آن در مورد شوراها و اتحادیه‌ها و بسیاری دیگر، به نقد کشیدم… جنبش کرد جنبش خود ماست، هستی ماست، تاریخ ماست.“

ملاحظه می‌فرمائید که “پروسه بازنگری ایدٸولوژیک” آقای مهتدی و روایتش از اختلافات “برای روشن‌کردن اذهان نسل جوان‌تر” حتی به یک پاراگراف هم قد نمی‌دهد: “دیدگاه‌های مسموم کمونیسم کارگری” که “به درون جنبش کردستان تزریق شده بود باید کاملا پاکسازی می‌شد”!

زبان و لحن آقای مهتدی محال است حتی ناسیونالیست‌های متمدن کرد را بفکر فرو نبرد؛ خوب به این کلمات توجه کنید: “دیدگاه‌های مسموم کمونیسم کارگری”، “کاملا پاکسازی”، “به درون ما تزریق شده”، “جنبش کرد”، “جنبش ما و تاریخ ما”!! حقیقت اینست که آقای مهتدی نه آندوره بحث سیاسی داشت و نه امروز! ایشان حتما سوادش قد می‌دهد که تفاوت بین مقوله “نقد و بازنگری” را با شانتاژهایی از قبیل “پاکسازی کمونیسم کارگری” قاطی نکند؛ انتخاب آگاهانه این ترم‌ها و مفاهیم، با دز بالا توسط یک آدم فالانژ مدافع “جنبش کرد”، اعلام جنگ به کمونیسم و فتوا علیه کمونیست‌ها و بویژه کمونیست‌های کارگری بوده است. ما این واقعیت را همان زمان گفتیم. چقدر این فتواها شبیه فتوای قتل سلمان رشدی توسط خمینی است؛ یا شبیه فتوای خمینی در حمله به کردستان در ۲۸ مرداد ۵۸ است؛ آن یکی فتوای مذهبی صادر می‌کرد و این یکی فتوای قومی! واقعا “تکامل و پیشرفت” خارق‌العاده‌ای است!

آقای مهتدی مزاح می‌فرماید حتی وقتی که از “پروسه بازنگری ایدئولوژیک” خود حرف می‌زند. ایشان خوب فهمیده بود که نه فقط برای “کسب رهبری جنبش کرد”، بلکه برای عضویت در این کلوپ باید با گذشته کمونیستی خود تعیین تکلیف جدی می‌کرد؛ می‌بایست نه فقط در بارگاه ناسیونالیسم کرد از آرمان کمونیسم ابراز ندامت می‌کرد بلکه به جنگ حزب کمونیست ایران، نقش آن حزب در جدال طبقه کارگر با بورژوازی کرد و سیاست‌های رادیکال و کمونیستی آن می‌رفت؛ می‌بایست حزب کمونیست ایران و کومله قدیم را سلاخی کند و برای این هدف نامقدس به کمونیسم کارگری اعلام جنگ کند. الفاظی چون “دیدگاه‌های مسموم کمونیسم کارگری”، “نقش مخرب” آن، ضرورت “پاکسازی” آن و … علاوه بر اعلام جنگ به این رگه از کمونیسم، اعلام وفاداری کامل به بورژوازی کرد و احزاب آن بود. امضا “قطعنامه” ضدیت با کمونیسم و فتوا علیه کمونیست‌ها، طراحی حذف فیزیکی و ترور آنها، اسکاندال‌های دیگر از روند غسل‌تعمید مهتدی از گذشته کمونیستی خود در بارگاه ناسیونالیسم کرد است. مهتدی به این واقعیت واقف بوده و هست که بدون اراٸه‌کردن ظرفیت اولترا ارتجاعی خود در خصومت با کمونیسم کارگری حتی شانس کسب مقام شامخ دربان جنبش ناسیونالیسم کرد را هم نخواهد نداشت.

خوب است ابراهیم علیزاده و جناحش در انتخاب امروزشان کمی به این گوشه سیاه از دو دهه فعالیت “طاقت‌فرسا”ی مهتدی بیاندیشند! فلسفه “پاکسازی کمونیسم کارگری” توسط آقای مهتدی که جوانه‌های آن از آغاز دهه ۹۰ و با “طلوع خونین نظم نوین جهانی” سر برآورد، چیزی جز اسم رمز محاصره اردوگاه علیزاده، طرح حمله به آن و حذف فیزیکی و نقشه ترور کمونیست‌ها و رهبران کمونیست توسط باند ایشان نبوده و نیست. در سال ۲۰۰۷ اولین جریان انشعابی از باند مهتدی که به رهبری عمر ایلخانی‌زاده متولد شد، پرده از طرح عبدالله مهتدی برای حمله نظامی به اردوگاه رهبری کومله و ترور تعدادی از آنها برداشت؛ همین پارسال، “شورش خراسانه” عضو سابق جریان مهتدی، طرح ترور رهبران حزب حکمتیست را افشا کرد. به دنبال آن “جوامیر مارابی” از مسئولین سطح بالای آنها نه فقط ادعای شورش خراسانه را تایید کرد بلکه پرده از طرح دیگری برداشت که طی آن قرار بوده جمع دیگری از رهبری حزب حکمتیست، که در ماموریت تشکیلاتی در سلیمانیه بودند، ترور شوند.

هنوز جناح ابراهیم علیزاده در مقایسه با باند مهتدی “تازه وارد” است. در مسیر نفرتی پا گذاشته است که مهتدی علیه کمونیسم کارگری بیست سال تدارک دیده و بیست سال از طرف کمونیست‌ها و جامعه کردستان تودهنی خورده است. آنچه مهتدی را وادار به مداخله در اختلافات امروز کومله و حزب کمونیست ایران می‌کند، نه صرف “رفع اتهام” یا “سوء تعبیر” در پرو – رژیمی‌شدن خود و باندش، بلکه کوتاه‌بودن دیوار نفرت علیه گذشته کمونیستی کومله و ناتوانی علیزاده و “عدم قاطعیت” مورد نظر مهتدی در قلع و قمع آخرین سمپاتی‌ها در بدنه تشکیلاتی این جریان به کمونیسم و منصور حکمت است. مهتدی ظاهرا برای تسریع روند پیوستن کومله قومی – کذایی خود با هدف کمونیسم‌زدایی نهایی به کمک علیزاده آمده است. می‌بینند که در شهرهای کردستان چگونه کرور کرور از دوستداران کومله کمونیست تنها ما حکمتیست‌های خط رسمی را ادامه تاریخ کمونیستی این جریان می‌دانند؛ هیچ‌کس تاکنون اندازه ما کمونیست‌های کارگری در دفاع از آن گذشته کمونیستی کومله سنگ تمام نگذاشته است؛ افشای بی‌امان راست‌روی کومله امروز توسط ما را می‌بینند؛ و مهمتر از همه می‌دانند که این روند سدبستن کمونیستی توسط ما در مقابل تعرض راست به سرکردگی آقایان، خواب‌های ناسیونالیسم کرد و راه‌انداختن پاکسازی‌های قومی را کور می‌کند. اینجا دیگر بحث بر سر ناسیونالیسم و کمونیسم نیست؛ مسٸله لگام‌زدن به یک جبهه احزاب قومی – ناسیونالیست در کردستان است که هیچ آباٸی از راه‌انداختن “پاکسازی کمونیسم” و جنگ قومی در ایران و کردستان با هدف “بجایی رسیدن” ندارند. هرکس ذره‌ای به یک آینده انسانی و متمدن برای جامعه ایران و کردستان علاقه‌مند است باید در مقابل این چرخش به راست کومله و “پاکسازی” تاریخ کمونیستی آن بایستد.

اگر دقت کرده باشید، علیزاده  – مهتدی در مورد نقطه اشتراک خود یعنی “نقش و موقعیت کومله در جنبش کردستان” یا “بی‌وظیفه کردن کومه‌له در قبال رهبری جنبش کردستان” حرفی نمی‌زنند. چون بر سر موضوعی که هر دو را تسلی می‌دهد و شباهت تامی به هم دارند، قاعدتا جدال و اختلافی نیست؛ مهتدی هرچند اشاره کوتاهی به آن می‌کند اما با زیرکی تمام، شلوغ نمی‌کند و فعلا فشار زیادی به علیزاده که به خط او پیوسته و پاداش خدمات بیست‌ساله ایشان را داده است، وارد نمی‌کند تا روند پیوستن کامل علیزاده و جناحش به استراتژی خود را با مانع روبرو نکند. علیزاده هم که طبق معمول به روی مبارک خود نمی‌آورد که اولا برای قبول استراتژی پیشنهادی مهتدی جهت “کسب مقام رهبری در جنبش ملی کرد”، قدم رنجه کرده و پا پیش گذاشته است و ثانیا برای رفع موانع درونی به “پاکسازی کمونیسم” از نوع کمونیسم‌زدایی مهتدی رو آورده است و مشغول تکمیل دیوار نفرت از کمونیسم کارگری و منصور حکمت است؛ و بالاخره انتقادات امروز جناح علیزاده از “انفعال حزب کمونیست” و “بی‌نقش‌بودن حزب در ایران”، در واقع مقدمات خلاصی از این تابلو و لوگوی “لعنتی” است که مهتدی بیست سال پیش خودش را از آن رها کرد.

موخره؛

فلسفه بیان نفرت از کمونیسم کارگری و تاکید بیست ساله مهتدی بر “جنبش کرد”، توجیه ایدٸولوژیک یک چرخش ناسیونال- فاشیستی است. اکنون علیزاده بعد از بیست سال با مهتدی به یک نقطه تلاقی رسیده است: “تلاش در کسب رهبری جنبش ملی کرد” و “پاکسازی کمونیسم از تاریخ کومله” و کشیدن یک خط مرز صریح و روشن با کمونیسم کارگری! ابراهیم علیزاده با دو دهه تاخیر، گام در مسیری گذاشته است که عبدالله مهتدی بیست سال پیش تحت نام “بازسازی کومله”، علمدار آن بود. مهتدی به علیزاده راه و چاه نشان می‌دهد که اگر می‌خواهد در باشگاه قوم‌پرستان و فاشیست‌های کرد، سری در میان سرها باشد باید فی‌البداهه به پیشکسوتان ضدکمونیست از قماش مهتدی تاسی کند و از آنها بیاموزد. باید تکلیف خود را با کمونیسم در کردستان بیشتر از اینها روشن کند. همان امری که مهتدی با طرح و نقشه و حتی حذف فیزیکی کمونیست‌ها از بیست سال پیش مبتکر آن بوده است. مهتدی چرخش به راست امروز علیزاده و سازمانش را کافی نمی‌داند، از علیزاده می‌خواهد که در مرزبندی‌اش با کمونیسم کارگری همه پل‌های پشت سر خود را تخریب کند تا بلیط بخت‌آزمایی ورود به سناریوی سیاه “بازسازی کومله” و “پاکسازی کمونیسم” را توسط ناسیونالیسم کرد دریافت کند. مهتدی انتخاب بی‌بازگشتی را در مقابل علیزاده قرار داده است؛ به زبان بی‌زبانی گفته است که کلوپ قوم‌پرستان و احزاب ناسیونالیست کرد اهل “بازار” و معامله‌اند و هیچ سنخیتی با “چپ” و کمونیسم ندارند. و درست از همین زاویه است که مهتدی، در ضدیتش با کمونیسم، نه تنها “وسوسه اصلاح طلبی” احزاب ناسیونالیست کرد را انگ نمی‌داند بلکه بعنوان اولین درس تاریخی – جنبشی به جناح “تازه وارد” ابراهیم علیزاده که کفش و کلاه کرده به کلوپ قوم‌پرستان کرد بپیوندد، گوشزد می‌کند که سازش، معامله و مذاکره در مقاطعی با جناح های جمهوری اسلامی، در مقایسه با راه‌حل‌های “ذهنی” و کمونیستی مانند اعمال قدرت شوراها و اتحادیه‌های کارگری و مردمی، همیشه یکی از پارامترهای “واقعی” برای به قدرت خزیدن احزاب و جریانات ناسیونالیست، قومی و شبهه فاشیست در کردستان بوده است. با کمونیسم کارگری و شورا و حق برابر شهروندی و حقوق جهانشمول انسان، نه می‌توان کدخدای مردم کردستان شد و نه می‌شود به مقام مباشر “خلق کرد”، در مذاکره و بند و بست با دولت‌ها، دست یافت.

 

۲۱ سپتامبر ۲۰۲۰

لینک مطلب در سایت شخصی:

http://fuaad.net/?p=4533