فواد عبداللهی: جهان چشم به طبقه کارگر دوخته است!
(در حاشیه یک توافق) – توافق در مورد «صلح» و «عادیسازی روابط» بین دولت اسراٸیل – امارات از گرد راه رسید. این روزها همه به اشکال گوناگون و بعضا مشابه، شاهد اعلام «غافلگیرانه» توافقات متنوع در خاورمیانه و زدن به هر دری از جانب سران و روٸسای دولتها با هم هستیم.
هر روز با زدن زیر آواز، عقد «تازه»ای میبندند و آرایش سیاسی – نظامی دیگری بخود میگیرند؛ در همین ایران چند هفته پیش «قرارداد ۲۵ ساله با چین» در بوق و کرنا هم دمیده شد که تنها دو هفته در انظار عمومی توانست دوام بیاورد. پیشتر از اینها هم «معامله قرن» ترامپ – نتانیاهو پیرامون الحاق کرانههای باختری را دیدیم که دو ماه تاب نیاورد و در میان موجی از انزجار افکار عمومی زوارش در رفت.
در حالیکه «ناجیان» خاورمیانه که «نعش» ناتو در حوزه خلیج، سوریه و لیبی روی دستشان مانده است، اینبار قدم رنجه کردهاند و ظاهرا «پاسخی» آنکادر به مسٸله صلح در خاورمیانه را در یک توافق پشت پرده و مخفی اعلام کردهاند.
قهرمانان ناتویی «صلح در منطقه»، معماران «ارتش آزاد سوریه» و «داعش» و عالیجنابان «تعلیق» سناریوی الحاق کرانههای باختری، شناختهشدهتر از آنند که نیازی به معرفی داشته باشند. مدتهاست که دستگاه «شیک» دمکراسی غربی و «کمسیون حقوق بشر»اش هرگاه از صلح و آرامش دم میزنند، نزد افکار عمومی جهان، آبروباختهتر از آنند که احتیاج به آگاهگری داشته باشد. شوالیههای «صلح» کارنامه قطوری از ارتکاب به جنایات جنگی، لشکرشی نظامی و ایجاد ناامنی و بیثباتی در خاورمیانه و جهان را زیر بغل دارند. اکنون ظاهرا عالیجنابان «حقوق بشری» مسلح به زرادخانههای نظامی، مجهز به بمب و موشک و تحریم، جدیدا سر از کلوپ «صلح» درآورده اند.
با هم بشنویم از شخصیتهای «محبوب» و منفور این کلوپ حقهبازان جهان «آزاد» که لخت و بدون نقاب در مقابل چشم میلیونها انسان معلوم و معرفهاند؛ ترامپ با زبان زرگری از این توافق بعنوان «لحظه حقیقتا تاریخی» یاد میکند، دولت اسراٸیل آن را «روز بزرگ صلح» میخواند. برای اولینبار در تاریخ آلمان جنگندههای اسراٸیلی بر فراز آسمانهای این کشور به پرواز در میآیند؛ دبیر کل سازمان ملل و اصحاب منقلاش با زدن به صحرای کربلا از توافق استقبال میکنند، فرانسه و آلمان آن را «گامی مهم در مسیر برقراری صلح در منطقه» ارزیابی کردهاند. جمهوری اسلامی و «محور مقاومت» با استخوان در گلو «موشک حاج قاسم» رونمایی میکنند و با زخم زبان آن را «ننگین» مینامند. اردوغان با زدن به کوه آن را «خیانت به آرمان فلسطین» میداند و … درست در حالیکه نورافکن رسانهها روی ضرورت علمکردن این نسخههای میلیتاریستی و سر بهسنگ کوبیدنهای ناتویی خم شدهاند، خبر میرسد که فعالان جنبش تحریم برای منع فروش مهمات و ادوات جنگی در انگلستان کمپین و تظاهرات گستردهای را در روز شنبه علیه از سر گیری سرمایهگزاریهای گسترده بانک HSBC در شرکت اسحلهسازی اسراٸیل فراخوان دادهاند. پارسال هم درست در چنین روزهایی کارگران بارانداز بندر مارسی در جنوب فرانسه از بارگیری تسلیحات به مقصد عربستان خودداری کردند و اعلام کردند که «ما در مقابل هرآنچه که با آرمانها و ارزشهای صلحطلبانه در تناقض باشد، خواهیم ایستاد. ما مخالف تمام جنگهای امپریالیستی هستیم که جهان ما را به ورطه بی ثباتی و نابودی کشانده است.. کارگران بارانداز تسلیحات جنگی را به هیچ نقطه ای از جهان صادر نخواند کرد…» نقطه تمام!
توافق «صلح» و «عادی سازی روابط» اسراٸیل – امارات، پوکتر از آن است که کسی باور کند. معلوم شد آقایان در بالا قیافه مدافعان «صلح» بخود میگیرند و زیر زیرکی به تجارت اسلحه و آرایشهای جدید نظامی ادامه میدهند. مشت آنها را فقط بتوسط گردان طبقهکارگر جهانی مانند اقدام پارسال کارگران بارانداز بندر مارسی، با خواباندن چرخ حرکت اسلحه و مهمات میتوان باز کرد و ریاکاریشان را در عمل برملا کرد! تنها قدرت طبقه ما است که قادر است علیه جنگ و برای امنیت و صلح پایدار به جهانیان راه نشان دهد.
دور نرویم؛ به دنبال وسیعترین خیزشهای تودهای از آمریکا تا اروپا و خاورمیانه در جهان کرونایی و در شرایط بیداری طبقه کارگر در غرب و به نوعی در ایران، روزی نیست که سران دولتها و حاکمان سرمایه از بیکفنی در جستجوی راه بقاء به کشف یک چاه جدید نرسند! در تمام این مدت، «آزمونی» در این اردو سراغ نداریم که به «خطا» و چاه ختم نشده باشد! آدم از فرط وفور چاه و چاله در این اردو در مضیقه میافتد. شکست پشت شکست تنها راه دوام و بقاء موقت اسکلت سیاسی حاکم بر جهان بیدر و پیکر کاپیتالیستی است که زیر ضرب تناقض ماهوی خود با زندگی انسان و طبیعت، «گیرپاژ» کرده است. همهچیز به صورت بخیهزدن موردی بین دو یا چند کشور و با توافق نظامی محدود و مشروط در جریان است. صلح و امنیت زیر سایه حاکمیت این نظام به حواله سرخرمن تبدیل شده است.
اما جهان، از بندر مارسی تا شهر شوش، از ایران تا فرانسه، تنها صحنه از چاله به چاه افتادن ابرقدرتها و جنگ و آرایشهای نیابتی آنها با هم نیست؛ هزیمتهای سیاسی-ایدئولوژیک پی در پی بورژوازی جهانی و محلی، شکستشان در تامین حداقلی از امنیت و رفاه و بهداشت در جهان کرونایی، به بیداری مجدد طبقه کارگر و خیزش محرومان در کانونهای مهم صنعتی جهان غرب تا قلب خاورمیانه و ایران منجر شده است. آغاز بیداری کارگر صنعتی نه تنها سیمای سیاسی و فکری جهان را از سیر تا پیاز دستخوش تغییرات عمیقی میکند بلکه میتواند سرها را تماما از جستجوی سیاست در کریدورها و پارلمانهای قدرتهای مخرب حاکم، به سمت اهرم و آلترناتیو واقعی برای تامین امنیت و رفاه و آزادی برگرداند؛ جهان به راهحل طبقه کارگر، یعنی سوسیالیسم چشم دوخته است. آغاز این بیداری بیتردید شرایط پیشروی کل اعتراضات محرومان جهان از آمریکا و اروپا تا ایران، لبنان، عراق و آمریکای لاتین و … را تسهیل میکند و مبارزه آنها را به هم پیوند میدهد.
همان زمان که نشریه اکونومیست به دنبال شیوع کرونا در «سرزمین عجایب» غرب، طرح روی جلدش را با «جهان تعطیل است» منتشر کرد، مستقیما پیامش این بود که بیثباتی در ساختار سیاسی – ایدٸولوژیک حاکم بر جهان چنان عمیق است که اعتماد از دست رفته مردم به اسکلتبندی دولتها و مناسبات بورژوایی دیگر قابل ترمیم نیست؛ جهان کاپیتالیستی و چرخ اقتصادش تا تعیین تکلیف ثانویی با بیثباتی سیاسی نهادینه در آن تعطیل کامل است و آب از سرش گذشته است. شرایط بیثبات امروز به انضمام جهان کرونایی، تیشه به اعتبار ماهیت دولتها و ساختار کاپیتالیستی جهان زده است و بشریت را وارد یک کشمکش بنیادین پیرامون مرحله جدیدی از بازتعریف نظام سیاسی – اقتصادی حاکم بر کره زمین کرده است.
مستقل از جدال و آشفتگی در صفوف قدرتهای بزرگ برای تعریف و تثبیت مناطق نفوذشان بتوسط آرایشهای منطقهای و جنگهای نیابتی، اما به موازات آن نیز در جهان کرونایی جنبش ساختارشکنانه قدرتمندی متولد شده است که متکی به اهرم دخالت طبقه کارگر است. جنبشی که یک سنگر آن در خاورمیانه و ایران است و سنگر دیگر آن در جهان غرب! جنبشی که در غرب به بهانه قتل فلوید، تمام نمادهای مقدس ملی و بردگی مزدی را بر سر دولتهای آن خراب کرده است. جنبشی که از عراق تا لبنان و اسراٸیل، ساختار قومی – مذهبی حاکمیت در این منطقه را به چالش کشیده است. جنبشی که شاهد بود چگونه بعد از جنگ سرد، پرچم دروغین گسترش دمکراسی در خاورمیانه و عملیاتهای «بشردوستانه» آمریکا و اٸتلاف دولتهای غربی موجب قتل عامها و به گرسنگی کشاندن میلیونها نفر در خاورمیانه شد و چگونه نسخههای آزادسازی این «سروران» جهان، هر روز به تولید و بازتولید دستهجات و گانگسترهای جناییتر از دیروز انجامیده است. جنبشی که در ایران معاصر با خیزشهای دیماه ۹۶ سوت به میدان آمدن آن زده شد و امروز به فاز اعتصابات وسیع کارگری رسیده است. ایران جایی است که طبقه کارگر تجربه بستن شیر نفت بروی دولت نژادپرست آفریقای جنوبی را دارد و با اعتصاب قدرتمند کارگران نفت، کاخ نظام قبلی را سرنگون کرده است. بر متن چنین تاریخ درخشانی، طبقه کارگر صنعتی در ایران امروز، با اندوختهای از تجربه پا به میدان اعتصابات سراسری خود از هفتتپه تا صنایع نفت گذاشته است. بیدلیل نیست که از استرالیا تا فرانسه، انگلستان و کانادا با پیامها و اعلام همبستگیهای طبقاتی از مبارزات و اعتصابات کارگران در ایران و در حوزه مهم خاورمیانه که میتواند ورق را به نفع امنیت، آزادی و رهایی کل بشریت برگرداند، از طرف اتحادیههای کارگری در جهان مورد استقبال و حمایت گرم طبقاتی قرار میگیرد. این گوشهای از ابعاد جهانی قدرت طبقه ما است. طبقهای که قبل از آنکه جوهر توافقات و آرایشهای جدید جنگی در خاورمیانه خشک شود باید بر تداوم میلیتاریسم و جنگطلبی و تجارت اسلحه توسط اردوگاههای متخاصم لگام زند.
تکان خوردن طبقه کارگر و جایگاه کلیدی آن در امر بازسازی سوسیالیستی و تامین امنیت و رفاه در خاورمیانه و جهان، آن فاکتور کلیدی است که امروز برق از چشم حاکمان پرانده است. ظاهرا همه دارند خود را با شرایط جدید وفق میدهند! ترامپ و هیٸت حاکمه آمریکا در صدد کسب مشروعیت دوباره در انتخابات نوامبر به دنبال فاجعه کرونا، فلاکت اقتصادی و شورشهای گسترده به بهانه قتل «فلوید» هستند و قول «پایان دادن به تنش در خاورمیانه» و سر و سامان دادن به اوضاع انفجاری در داخل آمریکا میدهند؛ نتانیاهو و دولتاش در مقابل اعتراضات گسترده مردم به ناامنی اقتصادی، فساد، بیکاری و شیوع کرونا در اسراٸیل، علمدار «صلح و آشتی» با جهان عرب شده است. ولیعهد امارات در کنار عربستان پیامدهای بحران اقتصاد نفتی در دورنمای نزدیک و شکست فاجعهآمیز جنگ در یمن و لیبی را میشمارند. ماکرون هم با کلاه گشاد صندوق بین المللی پول و پز «قهرمان دمکراسی» در تحولات لبنان دنبال آبرو خریدن برای هیٸت حاکمه فرانسه بعنوان پیشقراول ناتو در بمباران لبیی و بیپاسخی در اوضاع طغیانی و وخیم معیشتی در فرانسه است؛ بریتانیا که بیسابقهترین رکود اقتصادی بعد از کرونا را تجربه میکند و عملا بیدولتترین کشور اروپایی است که زمزمه انفجارهای اجتماعی در آن بگوش میرسد. جمهوری اسلامی هم که آش و لاش بر متن اعتصابات وسیع کارگری دم از «خودکفایی» و «فروش نفت خام به داخل» میزند و دو روز بعد بر و بساطش را جمع میکند. در چنین شرایطی، نطفه این توافقات و تحرکات بر متن سرنوشت مشترک و خفتبار کل حاکمان در مقابل توقعات لگدمال شده محکومان، بسته شده است. همه با بحران ادامه حاکمیت در مقابل فشار داخلی و عدم مشروعیت بین المللی روبرو هستند. گفتیم که حکمت چنین آرایشها و مانورهای موقتی در شرایط مشخص امروز را باید در متن همان جمله معروف نشریه اکونومیست ترجمه کرد که «جهان تعطیل و اوراق شده است» و عدم اعتماد به دولتها و ساختار سیاسی حاکم در جوامع امروز نزد طبقه کارگر و مردم محروم، حالا حالاها ترمیم شدنی نیست. چنین توافقاتی، آنهم با شرکت دولتها و نیروهای ارتجاعی و میلیتاریستی از قماش دولت اسراٸیل و شیخنشینهای حاشیه خلیج که خود بانی اصلی تباهی و عقبگرد به جهان امروز بودهاند، پوچ و عبث است.
جمهوری اسلامی و نیروهای «محور مقاومت» هم که این روزها آفتاب را به گز میپیمایند از این قاعده مستثنی نیستند. موقعیت امروز اینها مدیون لجنزار قومی – مذهبی است که آمریکا و ناتو و غرب در خاورمیانه ببار آوردند. اینها خود از تولیدات جانبی همان عفونتاند! علیرغم الدرم بلدرم کردنهایی که در مقابل توافق اخیر داشتهاند، شرایط و اوضاعشان حکم میکند که کاملا پراگماتیست و دست بهعصا راه بروند. چه آنجا که جمهوری اسلامی بلحاظ سیاسی – اقتصادی در مقابل جامعه فلج کامل است و در برابر اعتراضات اجتماعی و عروج طبقه کارگر در راس آنها که همچنان در غلیاناند و مانند خیزش دیماه ۹۶ میتوانند در اشکال نوینی به سرعت مشتعل و فراگیر شوند، و چه در منطقه که متحدین و نیروهای «محور مقاومت»اش مورد هجوم و نفرت اعتراضات و خیزشهای ضد قومی – مذهبی هستند.
توافق اخیر پیرامون «صلح» همانقدر اعتبار دارد که بازیهای دیپلماتیک آقایان بر سر حمله به عراق، سوریه، یمن، لیبی و مسدود کردن راه خوراک و دارو بهروی میلیونها انسان اعتبار داشت. توافق اخیر همانقدر دوام خواهد آورد که «معامله قرن» دوام آورد. این «آزمون-خطا» هم روی دیگر سیاست شکست و بیپاسخی بورژوازی بین المللی در برخورد به اوضاع خاورمیانه و «مسٸله فلسطین» است.
جهان پس از کرونا، جهانی برای شکلدادن به یک انتخاب دیگر، با یک آرایش و آلترناتیو دیگر است؛ جهان طبقه کارگری است که در برابر تقابل قدرتهای نظامی بینالمللی و توجیهات اردوگاههای متخاصم، عزم کرده با دخالتاش در سرنوشت بشریت، رٸوس و خطوط یک سیاست سوسیالیستی را در قبال شرایط موجود طرح کند. تنها چنین نیرویی میتواند بر دهان ارتجاع میلیتاریستی موجود با دم و دستگاه ریاکار «دمکراسی» آن در خاورمیانه و در حل مسئله فلسطین، افسار بزند. تنها یک ارایش کارگری و کمونیستی میتواند آتش جنگطلبی و نفرت قومی – مذهبی را برای همیشه خاموش کند و امنیت و ثبات را به منطقه برگرداند. ورق برگشته است. میدان بیش از همیشه برای دخالت فعال طبقه کارگر، نیروهای مترقی و انقلابی باز شده است. طبقه کارگر در ایران میتواند پیشقراول این دگرگونی حیاتی در خاورمیانه باشد.
۲۰ اوت ۲۰۲۰