طبقه کارگر جنبش مطالباتی و سازمان

طبقه کارگر جنبش مطالباتی و سازمان

از کارگران بسیار شنیده می‌شود که برای گرفتن دستمزدهایمان ناچار از اعتصاب هستیم.  به همین ترتیب خیلی کم شنیده میشود که کارگران برای مطالبه افزایش دستمزد ها اعتصاب کنند.

در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، کارفرماها عملا حق دارند در قبال کار انجام شده کارگران به آنها دستمزدشان را  به موقع پرداخت نکنند. در این کشور کارفرماها آزادند به عنوان “کارآفرین” شرایط بردگی را با حمایت دولتشان به کارگران تحمیل کنند. جمهوری اسلامی به همین دلیل از همان روز اول بنیادش حکومت سرمایه داران بوده است و تمام قوانین و نظم آن بر حفاظت از منافع این طبقه چرخیده است. کارگران در واقع در این نظام و حاکمیت از بسیاری حقوق ابتدایی و زندگی مناسب امروزی محروم شده اند و این داستان زندگی بیش از نیمی از جمعیت هشتاد میلیونی ایران است. از این روست که جایگاه اعتصاب در مبارزات کارگری در ایران به این سطح هم تنزل کرده است که باید برای بدیهی‌ترین حقوق یعنی پرداخت مزد در برابر کار انجام شده، ناچار از اعتصاب شد، یعنی اینکه به یک اقدام بزرگ و بسیار مشکل‌ساز در برابر کارفرما و حکومت حامی آنها، دست زد. کارگران به درست تشخیص داده‌اند که در این کشور “کارگر زندانی است و دزد آزاد است”.

در همین جملات بالا، سطح رابطه کارگر و سرمایه دار در ایران و یا به تعبیر دیگری سطح توازن قوای بشدت نابرابر را می‌توان دریافت؛ در برخی صنایع حتی توقف تولید برای بیش از یک ماه هم ظاهرا قادر نیست کارفرما و یا دولت را ناچار از پرداخت حقوق‌های معوقه و دیگر مطالبات کارگران بکند. این‌ها تصویر نسبتا جامعی از بخش بزرگی از طبقه کارگر و وضعیت کار و شرایط زندگی‌اش است. تازه اگر دستمزدها را با هزار دردسر بتوان گرفت مگر با آن، چه می‌توان خرید؟ چند روز با آن می‌توان “زندگی” کرد؟ واقعیت این است که کیفیت و سطح زندگی طبقه کارگر و مردم زحمتکش بشدت پایین است. این صحنه وارونه را  باید بر قاعده  نشاند و غیر از این، هیچ راه جدی دیگری وجود ندارد!

قبل از هر چیز تاکید کنیم که دلیل این وضعیت این است که طبقه کارگر به مثابه یک طبقه هنوز برای خودش موجودیت ندارد. بعنوان دسته و گروه‌های مجزا و دور از هم هنوز معنی دارند و هویت روشنی دارند، تاریخ و سنت و تجربه و تشکل، اتحاد، رهبر و اعتراض و مبارزه دارند. اما حتی در سطح شهری هم قادر به هماهنگی با هم نیستند چه برسد به اینکه در سطح استانی، منطقه ای و سراسری این اتحاد و همبستگی وجود داشته باشد. هزاران مشکل برای انجام این امر هم وجود دارد اما در نهایت هر نسلی از کارگران و رهبران و پیشروان کارگری چنانچه چاره‌ای برای این نیندیشند باز هم معضل به همان شکل به نسل بعدی منتقل می‌شود، همانطور که تاکنون بوده است.  دوران کنونی که سال‌های پر تنش و متحولی در اوضاع سیاسی را پشت سر دارد، با قطع امید و یا ریختن توهم مردم در سطح بسیار وسیعی به نسبت جمهوری اسلامی روبروهستیم، دوران حساس و احتمالا سرنوشت سازی پیشارو است. طبقه کارگر از زاویه بهبود وضعیت خود و دقیقا به همین اعتبار برای بهبود وضعیت کل جامعه، می‌تواند و حیاتی است در این اوضاع یک طرف جدی در تعیین تکلیف اوضاع باشد. چگونه این ممکن می‌شود، دقیقا بستگی دارد  به تصمیم و اقدام نسل فعلی در طبقه کارگر و کمونیست‌های متعلق به این طبقه. هر درجه ای از انتظار در بهبود این وضعیت به معنی ادامه وضعیت کنونی است. پشت سرگذاشتن این مرحله دقیقا به پیشروی و تفوق جنبش کارگری و بالا رفتن سطح توقعات به نسبت وضعیت فعلی  یاری می‌رساند. چنانچه تحولی در ایران اتفاق بیفتد و اوضاع به ضرر رژیم تغییر کند اما طبقه کارگر از آمادگی لازم برای حضور در میدان تعیین تکلیف سیاسی نباشد، باز هم خودش و جامعه قربانی اند.

این روزها مبارزه کارگران هفت تپه در جریان است و مبارزه بی امان آنها برای افشای اجحافاتی که از طرف کارفرما و دولت و کل حکومت صورت می‌گیرد،  به آسانی بر علیه خودش بکار گرفته می‌شود. مستقل از اینکه خود کارگران هفت تپه چه اندازه بر مطالبات واقعی خود متمرکز هستند که به نظر نمیرسد طرح مطالبات با شرایط و و ضعیتی که آنها دارند متعادل باشد تا امکان مانور و بسیج دیگر متحدین شان را داشته باشند، اما قرار بر این شد که کارفرما های اختلاس‌گر و همکاران حکومتی شان مورد مجازات قرار بگیرند و ناباورانه میبینند که سر از اجلاس سران حکومتی در می‌آورند که نقشه سرکوب  شان را دنبال می کنند. تجربه مبارزه و اعتصابات اخیر کارگران هفت تپه بخشی از وضعیت طبقه کارگر در ایران است.

این وضعیت بطور جدی دغدغه رهبران مبارزات کارگران و هر جمع و کمیته و تشکلی است که به این طبقه و زندگی و مبارزه‌اش مرتبط است. امروز اگر کارگران هفت تپه باز هم در مبارزات و دشواری‌های بسیار آن، تنها مانده اند به این دلیل است که دیروز هم تنها بودند، همانطور که صنایع فولاد و معادن سنگ و فلزات و کارگران شهرداری و بازنشستگان، معلمان و پرستاران و … هر کدام ناچار از  درگیر شدن در خفا و در بی اطلاعی دیگران و تنهایی برای مطالبات حداقلی‌شان در حال کشمکش بوده اند.

 در همه جا و به وسعت طبقه کارگر این معضل پایه‌ای بطور جدی وجود دارد. وضعیت در مراکز بزرگ و کوچک دیگری که دارای ثبات هستند متفاوت ‌تر از تصویر بالاست اما آنها هم بطور دربسته‌ای درگیر مسایل خود هستند. در اینجاها اعتراض، تحصن یا چنانچه اعتصابی صورت بگیرد  در سطح دیگری و عمدتا برای بهبود وضعیت کار و زندگی است، برای پرداخت حقوق معوقه نیست. در برخی مراکز کار و تولید مانند نفت که  شرایطی پادگانی دارد و ظاهرا دژهای تسخیر نشده‌ای برای همبستگی با دیگر بخشهای کارگری هستند، کارگران و کارکنان از سویی در شرایط عمومی که برای همه کارگران و مردم زحمتکش هست قرار دارند و از سوی دیگر ناچار از “نشنیدن” صدای بقیه هم طبقه‌ای‌هایشان هستند. از جمله به همین دلایل است که کارگران هفت تپه در مبارزاتشان تنها مانده‌اند و حمایت عملی بخشهای دیگری را نمی‌توانند داشته باشند.

قبل از پرداختن به مسایل کلیدی در برخی معضلات جنبش کارگری، لازم استه  دو مساله مهم  اشاره کنیم.  یکی اینکه طبقه کارگر در ایران  اساسا  در اتکا به وضعیتی که خود دارد، توانی که دارد و کمبود و نقطه قدرتهایش و رفع موانع کنونی است که می‌تواند راه‌های پیشروی بر معضلات کل جنبشش را بیابد. همچنین جنبش کارگری در ایران، در مبارزات خود و در دخالت در سرنوشت سیاسی جامعه و روی پای خود به عنوان طبقه‌ای برای خود موجودیت قدرتمند باید داشته باشد. اکنون این مسایل بدرجه ای داده پیشروان و رهبران کارگری است و آنها هستند که می‌توانند در پی ایجاد سازمان و تامین رهبری برای کل جنبش کارگری در ایران باشند. راه‌حل‌های آنهاست که در برابر همه آلترناتیو‌های ملی و تفرقه‌افکنانه، اتحاد تمامی طبقه کارگر مستقل از محلی‌گری و انتساب آنها به هر ملت و مذهب کذایی را دنبال می‌کند. کانون های فکری آنها و دیگر کمونیستها است که موانع پیشاروی مبارزاتشان را در همه زمینه ها  می کوبند.

و مساله دوم این است که هر چه بیشتر نقش تمامی گروه، کمیته ، سازمان و احزاب هوادار طبقه کارگر، چه در داخل و چه در خارج کشور،  که خارج از مکانیزم طبقه کارگر و محیط کار و زندگی اش است، واضح تر شده و در جایگاه واقعی خود قرار بگیرد. بدیهی است که همه این گروه‌ها همه بشدت نگران از وضعیتی که بر کارگران می‌رود هستند. اخبار مبارزات کارگران منظما منتشر می‌شود وهمه بی‌تابانه آن‌ را تعقیب می‌کنند و در بازتکثیر خبرها و مطلع کردن دیگران و اساسا دنیای مجازی  تلاش می‌کنند. صدها و هزاران اطلاعیه حمایتی و زنده باد دیده و شنیده می‌شود. بدون این نوع کارها، کارگران و مبارزاتشان آسانتر سرکوب می‌شوند و سریع‌تر میتوانند آنها را خاموش کنند اما نکته اینجاست که تمامی این سازمان و گروه ها که دارای  وزن و نفوذی برای حمایت و رهبری بخش‌های مختلف کارگران نیستند،  تاثیر عملی در روند مبارزات کارگران و بویژه مبارزات جاری آنها ندارند. این توان و ظرفیت را بطور واقعی بارها و بارها شاهد بوده ایم و معنی عملی آن این است که نقش هواداری از مبارزه کارگران به معنی تقویت مستقیم اعتراض کارگران و اتحاد آنها با بخش های دیگر و یا دیگر جنبشهای اعتراضی در جامعه نیست و یا نفوذ هر گروه و حزبی موجب حمایت قوی از سوی بسیج کارگران و مردم در شهر و منطقه و … ای نبوده است. کارگران تا کنون شاهد فعالیت های جدی و موثر در این زمینه نبوده اند و در مبارزات و زندگیشان ملموس نیست. تا جایی که به این بخش برمی‌گردد ظرفیت همین است که هست و حداکثر توانش را شرافتمندانه بکار می‌گیرد. انتظار اینکه در چنین مواقعی این سازمان‌ها، گروه و تشکل‌ها می‌توانند عملا به یاری کارگران بشتابند نادرست است. مساله این نیست که اینها نمی‌خواهند با تمام قدرت به یاری کارگرانی که در اعتصاب در اراک یا اهواز و کرمان و هفت تپه و یا در هر جای دیگر که هستند بشتابند و نیرو و توان تشکیلات هایشان را و نفوذشان را بکار بگیرند،  بلکه  مساله این است که توان کار بیشتری از آنچه دارند انجام می‌دهند را ندارند و اساسا فلسفه وجودیشان همین است که هست. آنچه اساسا این بخش انجام می‌دهند دادن اطلاعیه‌های حمایتی است که خوب است، مهم است اما در نهایت حمایت است و ابراز همدردی و فراخوان. در اینجا ما سراغ سنت ها و سیاست هایی که هر کدام از این گروه و احزاب دارند نمیرویم که جنبش کارگری و لحظاتی که دارد، حال اعتصاب است یا راهپیمایی و …، اساسا لحظات و صحنه های امیدوار کننده برای حفظ روحیه و ساختن تئوری های دلخوش کنک سطحی است.

آنچه تعیین کننده است مبارزات و سازمان و توان خود طبقه کارگر همراه با جمع و محافل کمونیستهای روشنفکر در سطوح محلی ، رشته ای، شهری ، استانی ، منطقه‌ای و سراسری است. هیچگاه به اندازه زمانی که مبارزات کارگران در جریان است و هیچگاه به اندازه زمانی که مبارزات مردم و جنبش برای سرنگونی رژیم در جریان است عمق ناتوانی این گروه و سازمان‌های داخلی و خارج کشور هوادار طبقه کارگر آشکارا بیان نمی‌شود. همین باید بسیار قانع‌کننده باشد که مکانیزم اتحاد و تشکل، رهبری و سازمان توده‌ای و حزبی طبقه کارگر در میان خود طبقه کارگر و در اتکا به کارگران کمونیست و دیگر جمع های کمونیستی در سطح جامعه است. این آن مکانیسم قطعی و تاثیر گذار در روند مبارزات کارگری و آینده امیدوار آن است.  

در پاسخ به وضعیت کنونی جنبش کارگری بطور خلاصه  سه مشکل عمده را باید مورد توجه قرار داد. یک جنبش مطالباتی است. دوم جنبش مجمع عمومی است و سوم گرایش کمونیستی در میان طبقه کارگر است که سازمان ندارند. به این نکات بطور مختصر میپردازیم.

جنبش مطالباتی

کارگران در ایران در ابعاد بی‌سابقه‌ای در اعتراض به اجحافات کارفرماها و دولتشان هستند. صدها و چند هزار اعتراض در سراسر کشور در طول ماه و سال ثبت می‌شود. کارفرماها و دولت و کلا طبقه سرمایه‌دار مانند همیشه با تمام امکاناتی که در اختیار دارند مانع تبدیل شدن نیروی کارگران به نیرویی برای خود می‌شوند. سرکوب ، زندانی، شلاق و جریمه کردن بخش بسیار کوچکی از آن است. تبلیغات و اشاعه افکار و آرا تفرقه‌افکنانه و خیل عظیم روشنفکران و متفکرین سیاسی و امنیتی و عقیدتی شب و روز در تلاشند تا مانع از اتحاد کارگران  و خود باوری طبقاتی در میان آنها شوند. ایجاد گروه و سازمان‌های کارگری دولتی و کارفرمایی، میدیا و … توپخانه‌هایی است که در این جدال همیشگی حضور دارند. اکنون به دلیل هماهنگی سرمایه‌داران و دولت در حفظ این موقعیت، طبقه کارگر بیش از همیشه دارای مطالبه مشترک است. این مطالبات قویا و در همه جا مطرح می‌شود. از جمله مساله پرداخت حقوق‌ها به موقع و پرداخت حقوق‌های معوقه، بیمه درمانی که برای کارگران حیاتی است، لغو قراردادهای موقت و بازگشت به قرارداد دائم که حیاتی است، تعیین حداقل دستمزد به نسبت سبد معیشت، ایمنی محیط کار و اجرای وظایف کارفرما در این مورد، اشتغال یا بیمه بیکاری برای افراد همه زنان و مردان آماده به کار، افزایش دستمزد ها، تامین مسکن و …  مطالبات مشترک است اما بشدت پراکنده مطرح می‌شود. هم صدا نمی‌شود. به هم بافته نمی‌شود تا به عنوان یک جنبش در سطح شهر، استان ، منطقه و یا رشته ای در سراسر ایران مطرح شود.  علائم مهم در ایجاد جنبش مطالباتی زمانی بروز میکند که پراکندگی شروع به اتحاد و همبستگی بخشهای مختلف کارگران در مراکز و رشته های مختلف میشود.

جنبش مجمع عمومی

اعتراض کارگران در همه زمینه ها نیازمند متحد شدن است. در حال حاضر این اتحاد ها در قالب اجتماعات ممکن میشود. همین اجتماعات کلید حفظ و ادامه اتحاد کارگران است. هر تجمعی اعتراضی محصول تلاش آگاهانه کارگران آگاه و پیشرو است. هیج تجمعی “خودبخودی” نیست. این اجتماعات، همین مجامع عمومی است که در ادبیات مبارزات کارگری و جنبش شورایی است. در شرایطی که کارگران اجازه ندارند تشکل خود را مستقیما تحت هر نامی که میخواهند، سندیکا یا شورا یا … داشته باشند، مانند شرایط کنونی، مناسبترین ابزار اتحاد و متشکل شدن کارگران همین اجتماعات کارگری یا مجامع عمومی است که در حال حاضر وسیعا در جریان است. ما اگر آمار مبارزات کارگران در چند سال گذشته را مبنی قرار بدهیم که بالغ بر هزاران مورد است، اساسا از همین طرق ممکن شده است و دقیقا همین اجتماعات کارگری را میتوان و لازم است بعنوان تشکل کارگران برسمیت شناخت. این ظاهرا یک معضل عمومی است که برای برخی از کارگران با سابقه هم هست که وقتی از  همین سوخت و ساز بعنوان تشکل یاد میشود به آن اعتنایی ندارند در حالی که همین مکانیزم است که تقریبا همه اعتراضات کارگران را به شکل مبارزه ای متحد ممکن کرده است. معمولا اذهانی که به یک شکل از تشکل مانند شورا یا سندیکا عادت گرفته است و به آن میخ شده است این مکانیزم واقعی و این اشکال سازماندهی متناسب با وضعیت را که رهبران کارگری و فعالین مبارزه و اعتراضاتشان بکار میبرند زیاد برسمیت نمیشناسند و این اساسا مشکل و معضل خارج از جنبش کارگری است که بر اذهان کارگران هم بعضا سنگینی میکند. ذهن خرده بورژوای ناراضی میتواند روزی به شورا و سندیکا و همینطور اداره کارخانه و کنترل بر آن توکل کند و به آن امید ببندد و در ضمن میتواند برای ماه ها و چند سال هم آنرا فراموش کند تا فرجی دیگر، اما برای جنبش کارگری این رفتار بیگانه است، منطبق وضع مبارزاتش نیست، جوابگوی نیاز امروزش نیست، میداند اگر به آن توسل کند راه برون رفتی برایش نیست. از این روست که ساده ترین و مهمترین ابزار یعنی همین تشکل های کنونی یعنی همین مجامع عمومی کارگران که ابزار اتحاد و اعتراض است مبنی است و دقیقا در شرایط کنونی خفقان و سرکوب و توازن قوای بین طبقه کارگر و سرمایه دار، جوابگو است.

 اما مبارزات طبقه کارگر چنانچه بخواهد به اتحاد گسترده تری در میان طبقه کارگر منجر شود ناچار از مرتبط کردن این مجامع بر اساس مطالبات مشترک و وضعیت مشترکی است که کارگران در همه مراکز کار و زیستشان با هم دارند. جنبش کارگری ما همانطور که تاکید کردیم نیازمند اتحاد فرا کارخانه ای و کارگاهی است، نیازمند اتحاد در سطح شهر، استان، منطقه و سطح سراسری است و بدون این وضعیت کنونی در جنبش کارگری و سطح مبارزاتش تغییری ایجاد نمیشود. جنبش کارگری برای قدرتمند شدن نیازمند جنبش مجامع عمومی است. اینکه هر جمع و هر فعال و رهبر کارگری و هر سازمان و حزب سیاسی چه تشکلی را مناسب و یا مناسب تر تشخیص میدهد تماما مساله ای ثانوی است چرا که هیچ تشکل کارگری مستقل از دولت و ارگانهایش در میان کارگران، اجازه ندارند فعالیتی داشته باشند. همین موضوع دست همه را به اصطلاح در حنا گذاشته است و تعداد انگشت شمار تشکل های کارگری موثر تغییری نکرده است. همه منتظریم که این فضا یک طوری عوض شود تا ما قادر به ایجاد تشکل هایمان بشویم. از این رو جنبش کارگری نیازمند بهم مرتبط کردن اعتراض و تجمعاتش بهم دیگر است تا قادر به آن چنان اتحادی بشود که بتواند مطالبات امروزیش را به دست بیاورد. اینها اگر مشکل کسی و جمع و سازمانی نیست ، اما مشکل جنبش کارگری است و باید بتواند به آن جواب مناسب بدهد. از این رو حرف حساب ما این است که چنانچه میخواهید شورا یا سندیکا یا اتحادیه و انجمن و … داشته باشید و آرزو دارید اینها را فوری ممکن کنید حیاتی است که از مسیر مجامع عمومی و منظم کردن هر چه بیشتر این مجامع و تبدیل آن به جنبش مجامع عمومی حرکت کنید.

این اساس اتحاد و پیشروی است. علیرغم ابهامات و تبلیغات نه چندان کم، این تجمع‌های اولیه مکانیزم واقعی در سازمانیابی کارگران و رهبران کارگری است. ذهنینت و سنت‌هایی که این مجامع کارگران را بعنوان تشکل به رسمیت نمی شناسد دارای برنامه و نقشه به نسبت شرایط مشخص نیست و یا قائل به سطح بروکراتیکی برای سازماندهی کارگران است که معمولا  مبلغ “شوراها را سازمان بدهید” شوراها را تشکیل بدهید” “امور کارخانه را در دست بگیرید” کنترل کارگری اعمال کنید” “سندیکا تشکیل بدهید” اتحادیه بسازید” و مشابه اینها هستند. در واقع دارند تاکید می‌کنند که همچنان در انتظار بمانید تا از جایی جنبشی وحی شود! این در حالی است که کارگران نیازمند هماهنگی اعتراضات و تجمع‌های خود و نیازمند تبدیل این‌ها به یک جنبش در میان کارگران در همان سطح شهر، استان، منطقه و یا رشته و سطح سراسری هستند. زمانی که مجامع عمومی کارگران به عنوان یک جنبش در آمده باشد آنگاه است که کارگران دارای تشکل سراسری هم هستند، بطور واقعی هستند، و اگر هنوز شرایط خفقان و استبداد اجازه نمیدهد همه مجامع عمومی های کارخانه و مراکز کار را بعنوان شوراهای کارگری اعلام کرد و یا کل مجامع عمومی در ایران را بعنوان کنگره نمایندگان شوراهای سراسر کشور اعلام کرد، به این معنی است که توازن قوا برای آن فراهم نشده است.

 راه رسیدن به این نوع تشکل‌های کارگران در حال حاضر همین مجامع عمومی کارگران است. این مجامع برای دنبال کردن مطالبات کارگران تشکیل می‌شوند و هر گاه لازم باشد به آن مراجعه می‌کنند، نمایندگان کارگران در بخش‌های مختلف در یک شرکت و کارخانه بزرگتر، کارگران را نمایندگی می‌کنند. این روال در جنبش کارگری لازم است به صورت یک جنبش  در سطح بزرگتر جغرافیایی وجود داشته باشد. این یعنی تشکل و سازمان توده‌ای، این یعنی بهترین و مناسبترین ابزاری که در حال حاضر و در تناسب قوای فعلی می‌تواند مهمترین ابزار مقابله و دادن مانورهای لازم از طرف کارگران و نماینده و رهبرانشان باشد. سالهای طولانی سرکوب و خفقان پلیسی  باید به جنبش کارگری و فعالین و رهبران امروزیش  بیاموزد که جمهوری اسلامی و سرمایه داری اش، برای بقا وضعیت خود از هیچ اقدام و جنایت و کشتاری دریغ نمیکنند. سرمایه داری و حکومت جمهوری اسلامی اش دقیقا میدانند که اساسا کارگران با ایجاد سازمانهای توده ای و حزبی است که قادر به ریشه کن کردن این حکومت میشوند. به همین دلیل این اجازه را هیچگاه نخواهد داد، مگر اینکه با قدرت و توان طبقه کارگر در توقف تولید  بعنوان شاهراه حیاتی شان، به آنها تحمیل شود. از این رو جنبش کارگری و موقعیتی که  امروز دارد به شدت نیازمند اتحاد و متشکل شدن است و همانطور که تاکید کردیم آنچیزی که این اتحاد را ممکن میکند تاکید بر همین مجامع عمومی و دامنه تر کردن آن به عنوان  جنبش مجمع عمومی در میان طبقه کارگر است. طرفداران پر و پا قرص ایجاد تشکل شوراها، جنبش شورایی و حتی طرفداران رادیکال ایجاد سندیکا ها، معمولا  باید قادر شوند و یا انتظار زیادی نیست اگر متوجه این خلا بزرگ در جنبش کارگری و تقویت و سازمانیابی جنبش کارگری از این مسیر بشوند.

کمیته‌های کمونیستی جنبشی

قادعدتا هر جمع و محفل کارگران کمونیست یک جمع متخصص در شناخت ازوضعیت مشترک، مطالبات و مسایل مشترک طبقه کارگر در ایران است. به وسعت اعتراض و مبارزات کارگری ، جمع و محافل کارگران کمونیست هم وجود دارند. برای کارگران کمونیست اقدام مشترک و طبقاتی کارگران، سرنوشت مشترک همه کارگران، مطالبات مشترک و تبدیل آن به یک جنبش و همچنین تبدیل تجمع‌های اعتراضی و تصمیم‌گیری، به جنبش مجمع عمومی از مهم‌ترین اقدامات است. راه برون رفت از وضعیت کنونی در جنبش کارگری در گروه نقشه هدفمند این کمونیستهاست. وجود این نقشه به معنی تشخیص و آگاهی است که در درجه اول کارگران کمونیست را قادر به  هم بافتن خودشان می‌کند و این سرآغاز قدرتمند شدن کارگرانی است که بر مجامع عمومی متکی هستند و در صدد دامنه تر کردن این روش و شکل اتحاد کارگران در ابعاد وسیعتربه عنوان جنبش مجامع عمومی، میباشند. وجود کارگران کمونیست و جمع و یا کمیته هایشان که بر همین اساس و برای مقابله با سرمایه داری و نیاز اتحاد و مبارزه کارگران شکل گرفته است، مهم ترین حلقه و مهمترین تسمه نقاله در جنبش کارگری و کمونیستی است. جنبش کارگری را چنین فعالیت آگاهانه‌ای دارای سازمان مشترک می‌کند.  این سازمان اولیه کارگران کمونیست، کمیته کمونیستی جنبشی است. کارگران کمونیست و کمیته ها و یا جمع هایشان که بر اساس منافع کل طبقه کارگر و اتحاد این طبقه بر علیه سرمایه داری شکل میگیرد، دقیقا مهمترین کارکرد و تصمیم کارگران به کار متشکل و یا ایجاد کمیته های کمونیستی جنبشی است. این کمیته ها دقیقا نیازمند آنچنان فعالیت و جنب و جوشی در جنبش کارگری می باشند که آنرا را قادر به داشتن افق و دورنما کند.

معمولا همه کارگران و در هر بخشی که هستند با هزار درد درمان نشده ناشی از وجود این نظام و حکومتش روبرو هستند و بندرت سری بلند میکنند که ببینند اوضاع در میان دیگر هم طبقه ای هایشان چیست و چگونه قادر میشوند این میلیونها زن و مرد و خانواده های کارگری را که درد مشترکی دارند به هم مرتبط و متحد کنند. نه تنها این بلکه در اوضاع بشدت بهم ریخته ای که برای آنها و اکثریت جامعه فراهم  شده است، چگونه میتوانند برای داشتن جامعه ای آزاد و برابر نقشه های راه را فراهم کنند و … . این کار از عهده کارگران کمونیست و کمیته هایشان  که نه از زاویه فرقه و گروهی خاص بلکه از زاویه منفعت کل جنبش کارگری و جنبش کمونیستی دور هم جمع شده اند، بر میاید. سازمان جنبشی کارگران کمونیست قادر به  منتقل کردن طبقه کارگر از مرحله ماقبل تبدیل شدن اعتراض و مبارزاتش در زمینه‌های مطالبات و سازماندهی توده‌ای به جنبش است که دوران مدعی بودن طبقه کارگر در دست یابی و تحقق مطالبات  آنی و آتی، در همه زمینه های سیاسی و اقتصادی است.