جدالِ هفت تپه

جدالِ هفت تپه

شباهنگ راد

جدالِ کارگرانِ هفت تپه، به سر تیتر اعتراضات جامعۀ کارگری تبدیل شده است. نزدیک به پنجاه روزی‏ست که کارگران هفت تپه در تداوم مطالبات شان در اعتصاب و اعتراض اند. مردم شوش هم در حمایت از کارگران بمیدان آمده اند. شدتِ تنش بین کارگران و صاحبان تولیدی، سازمان اطلاعات و امنیتِ مدافع سرمایه با کارگران بسیار بالاست. همه و از صاحبان تولیدی، کارفرمایان و دیگر دم و دستگاه های حکومتی – دولتی گرفته تا ارگان‏های سرکوب، در پی منکوبِ جنبش های اعتراضی کارگری اند. در یک جملۀ کوتاه می شود گفت که اعتراض، اعتصاب و درگیری با حامیان رنگ وارنگ سرمایه، به طریقۀ هرروزۀ طبقۀ کارگر و بویژه کارگران هفت تپه تبدیل شده است.

کاملاً آشکار شده است که نظام جمهوری اسلامی مولّدِ وضعیتِ اسفبار و تعرض به حق و حقوق کارگران است. سردمداران ایران با اتخاذِ سیاست‏های ضد کارگری، و با تعدی به امرارمعاش میلیوها تودۀ محروم به میدان آمده اند و مجالِ زندگی بخور و نمیر را از کارگران سلب و به حلقوم صاحبان تولیدی و کارفرمایان ریخته اند. پول و سودِ سرمایه داران اضافه تر، و در عوض جیب کارگران خالی و خالی تر شده است. پیداست که اوضاعِ کارگران هفت تپه، از تک نمونه های اعتراضیِ کارگران ایران نیست، بساکه بخش‏های متفاوت تولیدی – خدماتی و آن‏هم در دُوره های متفاوب، نظام را به چالش کشیده اند و گوشه هایی از صفحات واخواهی – مبارزاتی جامعۀ کارگری را بخود اختصاص داده اند. یک موضوع محرز است که طبقۀ کارگر برای کسب حقوقِ پایمال شده اش پاپیش می‏گذارد و در مقابل نظام هم با نهادها و دیگر دم و دستگاه‏های کارگریِ متعلق بخود آنانرا پس می‏زند. در این بین یک – و یا در حقیقت چند – ایرادِ اساسی وجود دارد مبنی بر اینکه عدم پیشرفتِ اعتراضات و اعتصابات کارگری، ربط مستقیمی به فقدان ارتباط، پیوستگی و همبستگی بخش‏های متفاوت اعتراضی جامعه، و نیز به فقدان نیرو و تجمعِ مدافع انقلاب دارد. به عبارت روشن تر طبقۀ کارگر نتوانسته است به طلب ابتدائی خود دست یابد، به این علت که فاقد سازمان و تشکل متناسب با میادین تولیدی است؛ نتوانسته است قوانین ضد کارگری را پس زند، به این علت که جامعه فاقد سازمانِ متناسب با قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه است؛ جامعه ای که بنابه ساختار اقتصادی – سیاسی، فرصتِ پیشرویی های کارگری را محصور و موقعیتِ صاحبان تولیدی، کارفرمایان و نظام را محفوظ کرده است. واقعیت این است که نه تنها کارگران هفت تپه، بلکه تمامی بخش‏های متفاوت کارگری، از قدمت و از پیشینۀ طولانی اعتراضات و اعتصابات کارگری برخُوردارند. از کارگران سندیکای اتوبوسرانی تهران که ۵۰۰ تن از آنان توسط ارگان‏های سرکوب نظام دستگیر شدند گرفته، تا ضرب و شتم و دستگیری پی در پی نمایندگان کارگران هفت تپه، نشانۀ موقعیت و جایگاهِ اعتراضی طبقۀ کارگر، و همچنین مبین کارکرد نظام جمهوری اسلامی در برابر حقوق پایه ای کارگران، همچون مزدِ در ازای کار و اصلاح قانون کار طاقت فرساست.

حقیقتاً بیش از چهار دهه ای است که به دلیل دست درازی سرمایه داران، میادین تولیدی یک لحظه آرام نبُوده است. تصویب قوانین ضد کارگری و بالا کشیدن حقوق‏های ناچیز کارگران و متعاقباً پیگرد، دستگیری و شکنجۀ آنان، به رفتارِ پیش پاافتادۀ سران نظام جمهوری اسلامی تبدیل گشته است. نظام صدها نفر را دستگیر، شکنجه و از کار اخراج کرده است تا چرخۀ استثمار و سودِ سرمایه داران بردوام بماند. بر مبنای چنین وضعیت اسفباری است که سران حکومت جامعۀ ایران را به یکی از جوامع پُر التهاب سیاسی – اقتصادی تبدیل کرده اند. جانِ کارگر و دیگر توده های ستم‏دیده در اثر  سیاست‏های استثمارگرانه و ظالمانه به سر رسیده است و اعتراضات و اعتصایات هم یکی پس از دیگری – و علیرغم تهدیدات گوناگون -، بر فضای جامعه غالب شده است. کارگران هفت تپه هم‏چنان در اعتصاب و اعتراض اند و در همان حال مردم بهبهان خوزستان، شیراز و اورمیه به خیابان‏ها سرازیر شده اند. هم چنین سه و شش ماه است که پول کارگران «شهرداری کلاته» رودبار در استان سمنان و نیز کارگران «فضای سبز شهرداری» یاسوج را ندادند و به همین دلیل کارگران در محوطۀ شهرداری دست به تجمع اعتراضی زدند؛ ده ها کارگر و مهماندار «شرکت راه آهن» را از کار بیکار کردند؛ کارگران «راه آهن» ناحیۀ لرستان هم نسبت به حقوق معوقۀ و بیمه دست به اعتراض زدند. و …

بی شک این دست اعتراضات و تجمعات بیانگر تمامی مخالفت‏های کارگران نسبت به بی‏حقوقی و بی‏عدالتی‏ها نیست و فقط و فقط گوشه هایی هر چند ناچیز، از مصائب و مشکلاتی‏ست که کارگران در میادین تولیدی با آن‏ها رودررو می‏باشند. در هر صورت پایانی در جدال طبقۀ کارگر با نظام حاکم بر ایران نیست. جدال دو طبقۀ بالنده و میرنده است و بدین ترتیب زمانی کارگران هفت تپه بهمراه دیگر کارگران ایران، به خواست‏های اولیۀ شان دست خواهند یافت که ریشۀ استثمارگران، ظالمان و دولت‏های حامی آنان سوزانده شود. اشاره بیشتر اینکه نه تنها عمر و روحیۀ اعتراضیِ کارگران تا وقتی سرمایه داران بر سر قدرت اند به سر نخواهد رسید، بلکه با عزمی والاتر و نیز با انگیزه ای رادیکال تر، تداوم خواهد داشت. بی تردید ضمامت این موضوع در وحلۀ نخست در پالایش شعارهای انحرافی در درون و در ثانی در اتحاد، حمایت و پشتیبانی عملی بخش‏های متفاوت کارگری، – و آن‏هم بطور همزمان – با کارگران هفت تپه است. به این سبب که جامعۀ کارگری تشنۀ یکانگی بخش‏های متفاوت تولیدی – خدماتی است. نظام جمهوری اسلامی تابحال دست بالا را داشته است به این علت که بخش‏های مختلف کارگری ناهماهنگ و بی ارتباط، صاحبان تولیدی، کارفرمایان و دولت حامی شانرا به مصاف طلبیده اند. این نه تنها از جمله ایرادات اساسی بلکه از زمره متدهای بازدارندۀ جنبش‏های اعتراضی کارگری به حساب می‏آید. حقیقتاً نه تنها کارگران بلکه همه نسبت به وضعیت کنونی معترض اند. خشم، تنفر و جدال و علاوه بر این‏ها درزهای طبقاتی در درون جامعه بیشتر و بیشتر شده است. جیبِ میلیون‏ها نفر خالی و دارند با شکمی گرسنه شب را به صبح می‏رسانند و در عوض اندک محدودی از آحاد جامعه، در انبان شان پُر از پول و بدنبال مشغولِ اسراف و حاتم بخشی اموال عمومی اند. معین است که این جامعۀ برارزندۀ منطبق با جامعۀ انسانی و بویژه جامعۀ مطابق با خواست و آرمان کارگران و از جمله کارگران هفت تپه نیست. کارگران هفت تپه بهمراه دیگر کارگران خواهان حقوق معوقه و مطالبات پایه ای اش از صاحبان تولیدی و دولت حامی آنند. مضافاً اینکه به تجربه دریافته اند که دولت و دیگر دوائر حکومتی – دولتی پشتیبان کارخانه داران و کارفرمایان اند. طرح شعارهای مرگ بر سرمایه دار و مرگ بر روحانی از زمره نمادِ خشم و تنفرِ کارگران هفت تپه نسبت به مسببین اوضاع کنونی است.

خلاصه آنقدر ابعاد جنایت و تنگدستی در جامعۀ ایران مبرهن و بالاست که دختر یکی از کارگران هفت تپه در وصف اوضاع و زندگی مشقت بار خود و دیگر کارگران هفت تپه و آن‏هم در پیامی به هم سن سال  خودش می‏گوید: “سلام به پدران هفت تپه. من می‌دانم که شما چقدر زحمت می‌کشید. شما خیلی برای بچه ‌هایتان زحمت می‌کشید و برای بچه ‌هایتان پول در می‌آورید که بچه ‌هایتان خوشحال بشوند. آلان چند وقت است که ما بچه‌ ها، خوشحال نیستیم. بچه ‌ها! وقتی که شما به پدرانتان می‌گویید که برای شما خوراکی بخرند، چون حقوق نگرفته ‌اند و نمی‌توانند برای شما بخرند، آنها شرمنده شما می‌شوند. پس ما باید پدران خود را درک کنیم“.

 در حقیقت پیامِ کوتاه کودکِ یکی از کارگران هفت تپه، نه بمعنای سرانجام زندگی، بلکه بیانِ درد و رنجِ کودکانی است که باعث و بانی آن طبقۀ سرمایه داری وابستۀ حاکم بر جامعۀ ایران است؛ بیانِ درد و رنجی است که به مدت چهار دهه و آن‏هم در ابعادی بی سابقه و دهشتاک در زندگی میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش و فرزندان‏شان لانه کرده است. متأسفانه سختی و فشارِ زندگی به کارگر خلاصه نشده و بر ذهن و جسم کودکان شان هم چیره شده است. کودک نیاز به آرامشِ روحی و نیاز به دُوری از مشکلاتی هم‏چون نداری نان، آب و لوازم آموزشی دارد؛ نیاز به فراگیری تحصیلِ بدون دغدغۀ امکانات اولیۀ زندگی و آموزشی دارد. هیچ جامعۀ سالمی حامی و مدافع زندگیِ مشقت‏بار کودکان نیست. پس جامعۀ ایران بمانند دیگر جوامع سرمایه داری مستلزم تغییر شیفت است و بی‏گمان این امر بدون آگاهی و شعور طبقاتی، و بخصوص بدون حضورِ هدایت‏گران کمونیست و آن‏هم پیشاپیش اعتراضات کارگری ای هم‏چون هفت تپه ناممکن می‏باشد. چرا که عنصر آگاهی همواره یکی از وزنه های اساسی پیشرفت و نیز ضامن جنبش‏های توده ای و بویژه آرمان سیاسی – اقتصادی طبقۀ کارگر علیۀ سرمایه داران است. دریغا! دهه هاست که میادین تولیدی و از جمله هفت تپه در حلقۀ سرمایه داران گیر کرده است. و بطور یقین رهائی آن نه در جابجائی این عنصر و یا آن عنصر، یا در تغییر مدیریت و این ارگان و یا آن نهادِ وابسته به نظام جمهوری اسلامی، بالعکس در نابودی سیستم و چرخۀ مناسبات سرمایه داری در میادین تولیدی ای هم‏چون هفت تپه است.

۱ آگوست ۲۰۲۰

۱۱ مرداد ۱۳۹۹