آرشيو مطالب سايت آزادى بيان

www.azadi-b.com

آرشيو مطالب سايت آزادى بيان

رویدادهای سیاسی هفته

رویدادهای سیاسی هفته

۱- سراشیبی حاکمان . ۲- یک “پلیس بهتر”. ۳ – کشتی سوراخ سوراخ نظام. ۴ – از اسراییل: “بگذارید نفس بکشیم”

سراشیبی حاکمان

“دلنگرانی” اخیر ترامپ پیرامون حکم اعدام معترضین آبان ۹۸ به توسط جمهوری اسلامی همانقدر توخالی و مضحک است که «دلواپسی» دو جناح نظام در مورد قتل جورج فلوید پوچ بود. چگونه است که این لات به تمام معنا با تحریم اقتصادی و گرو گرفتن نان و داروی ۸۰ میلیون انسان در ایران، ککش نگزیده اما حالا به حکم اعدام ۳ جوان شرکت کننده در تحولات ابان ماه گذشته معترض است؟!! از سال گذشته تا سه‌شنبه این هفته، ۲۲ مورد اعدام با تزریق سم در برخی ایالات آمریکا صورت گرفته است. سیاه روی سفید، قانون اعدام جزو شاخص‌ها در قانون اساسی دولت آمریکا تعریف شده است؛ تفاوتش با جمهوری اسلامی آنجاست که هر کدام دیگری را به تبعیت از شکل و فرم قانون اعدام دیگری فرا می‌خوانند. بر این اساس، هرکدام دیگری را به «نقض حقوق بشر» و دخالت در امور دیگری محکوم می‌کنند. با این کار، یکی بر سرکوب بی‌محابای معترضان در آمریکا به توسط پلیس و دستگاه سرکوبش صحه می‌گذارد، و آن دیگری اعتراضات ۹۶ و ۹۸ در ایران را «اغتشاش» و «عوامل آمریکا» می‌خواند تا با توسل به این تاکتیک جامعه به تنگ‌آمده را مرعوب کنند. هر دو، تا هستند بقصد ارعاب مردم، به هم نان قرض می‌دهند و محتاج یکدیگراند.

فاکتوری که امروز همه جای دنیا تغییر کرده است رابطه مردم با دولتها است؛ به همین اعتبار، حاکمان صدای لرزش زمین زیر پایشان را حس کرده‌اند. تا جایی که به رابطه هر دو دولت با مردم‌شان برمی‌گردد، هدف، چیزی جز سرکوب طبقه کارگر و مردم معترض نیست. این محور تاکتیک همه حاکمان بویژه و بطور عریان در جهان پس از کرونا است. هر دو ناتوان از مهار اوضاع داخلی و توده عظیم بپاخاسته علیه وضع موجوداند. هر دو سراشیبی را تجربه می‌کنند. هر دو با موج برگشت مطالبات محرومان روبرو‌اند. سلاح اعدام و ارعاب مردم نمی‌تواند به «عادی‌سازی» شرایط بحرانی نظام سرمایه‌داری در دوران کرونا کمک کند. اوضاع خطیرتر از آن است که فرصتی به بازسازی نظام آقایان بدهد. برزخ کاپیتالیستی حاکمان، با بیداری بشریت از آمریکا و اروپا تا ایران و خاورمیانه سینه به سینه شده است. تا جایی که به ایران برمی‌گردد، هدف از اعدام و احکام اعدامی‌های آبانماه ارعاب و عقب‌راندن مردم و تنگ‌کردن حلقه اختناق در جامعه است. سرکوب و اعدام، شیوه اصلی ارتجاع اسلامی برای حفظ حاکمیت کثیفش در ایران است. جزٸی از موجودیت جمهوری خون و جنایت اسلامی از روز به قدرت خزیدنش در ایران بوده و تا پایان عمر منحوسش ادامه خواهد یافت. اما ورق تماما برگشته است و ناقوس مرگ جمهوری اسلامی از دیماه ۹۶ و ابان ۹۸ توسط جامعه به صدا درآمده است و اکنون زمزمه «اتحاد اتحاد» در هر کارخانه و کوچه برزنی پیچیده است. روند تحولات در جامعه ایران در دستان قدرتمند نیروی بلفعل طبقه کارگر و کمونیست‌ها و تعیین تکلیف‌شان با حاکمیت است. بحران اقتصادی – سیاسی و بیداری بر سر مطالبات رفاه، معیشت، برابری و لغو قانون اعدام را ضربدر حاکمیت ۴۰ ساله استبداد و آپارتاید جنسی در ایران کنید به مخزن باروت یک انقلاب کارگری همانند انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ میرسید.

 

یک «پلیس بهتر»

مارک کوئین، هنرمند انگلیسی روز چهارشنبه مجسمه‌ای از «جن رید»، معترضی سیاه‌پوست از جنبش «زندگی سیاه‌پوستان مهم است»‌ را به جای مجسمه سرنگون شده ادوارد کولستون، دلال برده قرار داد. سرنگونی مجسمه او بازتاب خشم عمومی از تداوم و بازتولید تبعیض و برده‌داری در جهان کاپیتالیستی است که در پی کشته‌شدن جورج فلوید، به دست پلیس ایالات متحده آغاز شده است. مقام‌های شهری مجسمه کولستون را به خارج از این شهر برده و قرار است این مجسمه به موزه تاریخ سپرده شود. اما شهردار شهر بریستول تنها ۲۴ ساعت در مقابل طعم شیرین تحمیل قانون محرومان به حاکمان دوام آورد! عمق آزادیخواهی و آزادمنشی بورژوازی در انگلستان ۲۴ ساعت بطول انجامید! به دستور شهرداری شهر،  تندیس جایگزین از صحنه برداشته شد. شهردار شهر در مقام یک «پلیس خوب» فرموده است که «مجسمه ساز بدون اخذ اجازه از شهرداری اقدام به جایگزنی کرده است و این خلاف قانون است؛ ایشان باید هزینه انتقال مجسمه‌اش را هم پرداخت کند»!

و دقیقا همینجاست که دم خروس جناب شهردار بیرون می‌زند: «خلاف قانون»!! آیا جناب شهردار، این «پلیس بهتر» شهر، از همین مردم اجازه گرفته است که نماد بردگی را به مدت سه قرن در وسط شهر کوبیده‌اند؟! آیا این «سگ خوب» شهر، به افکار عمومی مردم رجوع کرده‌اند که ببینند مقام و منزلت یک دلال برده چقدر است و مقام و جایگاه یک فعال ضد نظام بردگی چقدر؟! کدام شایسته احترام و قدردانی‌اند؟!

خیر! قرار نیست که حق و قانون، از پایین به بالا اعمال شود. جناب شهردار مطیع پارلمان و قانون بردگی مزدی و نمادهای تاریخی طبقه حاکمه است؛ این قانون، سیاه روی سفید شالوده دمکراسی پارلمانی است؛ در دورانی که مردم در همین انگلستان تره برای حاکمان خورد نمی‌کنند و سمبل‌های ناسیونالیسم عظمت‌طلب انگلیسی از جمله چرچیل را به باد استهزاء گرفته‌اند، ایشان مامور تذکر دادن به مردم و مجری قانون بردگی در چهارچوب سیستم حقوقی بورژوازی است. از منظر جناب شهردار، حق آزادی بیان و آزادی اعتراض به تبعیض و بردگی و حقارت تنها تا آنجایی مشروع است که «حق مالکیت و امنیت» نظام سرمایه‌داری را به مخاطره نندازد. مالکیت خصوصی «مقدس» است و کسی نمی‌تواند جلوی تداوم بردگی را بگیرد!! تا وقتی که نظام آقای شهردار حاکم است  و پارلمان، پلیس، دادگاه، روزنامه و تلویزیونش را برای «امنیت» و اقتدار خود برپا می‌دارد عملا چه جایی برای آزادی بیان  اکثریت مردم و اعتراض محرومین علیه بردگی مزدی باقی می‌ماند؟! تا وقتی که نیروی کار کالا است و کار گیر آوردن مردم مشروط به میل و منطق سودآوری سرمایه است، «حق کار» در عمل یک شوخی توهین آمیز به صدها میلیون بیکار در نظام بردگی مزدی آقایان است. تا زمانیکه حق مالکیت حاکم است تبعیض جنسی و نژادی علیه بشریت در اشکال گوناگون آن ادامه دارد.

نظامی که اساسش حق مالکیت خصوصی و تقدس نمادهای ناسیونالیستی و برده‌داری است، از همان ابتدا مهر جنایتکاران و استثمارگران و بی حقوقی مطلق اکثریت عظیم مردم جهان را بر پیشانی خود دارد.  این قانون و نظام حقوقی بورژوازی است که جناب شهردار دارد دوباره گوشزد می‌کند و به آن وجهه ابدی و ازلی  می‌دهد. برای ایشان، گذشته سیاهی‌لشکر آینده است. اما رویدادهای چندماه گذشته به بهانه قتل فلوید در همین انگلستان ثابت کرد که  «هرآنچه  سفت و سخت است دود میشود و به هوا میرود». آنچه امروز روی ذهن مردم سایه انداخته است تبلیغات و پروپاگاند جناب شهردار حول مسٸله «قانون» نیست بلکه برعکس، مردم دریافته‌اند که برای رهایی واقعی از بردگی مزدی و برای بدست آوردن حقوق واقعا انسانی باید چهارچوب محدود و قسطی دمکراسی پارلمانی را پشت سر گذاشت. برابری و آزادی واقعی بشر، از دالان نظام حقوقی بورژوازی نمی‌گذرد. بنای جامعه‌ای که بر اساس نفی مالکیت، بردگی، سود، تبعیض، دادگاه و پلیس و ارتش بورژوازی ساخته شود تنها از عهده طبقه کارگر و انقلاب کارگری ساخته است. پاسخ به نیازهای فردی و اجتماعی انسان تنها بر اساس مشارکت مستقیم و آزادانه توده‌های انسانی در امر سیاست و اقتصاد و قانون بنا می‌شود. نبرد طبقاتی سهمگینی در متن جامعه انگلستان در جریان است. شبحی که جناب شهردار را به سمت دفاع از قوانین بورژوایی مالکیت و نهادهای آن کشانده است، همین نبرد آشکار مادی – سیاسی  و طبقاتی در متن جامعه است.

 

کشتی سوراخ سوراخ نظام

خامنه‌ای در یک ارتباط ویدئویی با نمایندگان مجلس به آنها توصیه کرد «از حاشیه‌سازی و تشنج میان قوا پرهیز کنند. مردم با گریبان‌گیری و تشنج میان قوا مخالفند.»

مردم مخالف دعوا در بالای نظام و تشنج میان قوا نیستند! برعکس، مردم از معرکه دوجناح عبور کرده‌اند و مطلقا توجهی به حقه‌بازی‌ها در بالای نظام ندارند. امروز هر کلکی بر علیه خود نظام کار می‌کند. تاکتیک «اعتراف‌گیری» و «سناریوهای سوخته» راه می‌اندازد، فعالین سیاسی و رهبران و سخنگویان کارگری را دستگیر می‌کند اما زیر فشار متحدانه مردم مجبور به عقب‌نشینی می‌شود و اعتراف به شکست می‌کند. به هر سمتی می‌چرخد با انگشت اتهام ده‌ها میلیون مردم روبرو می‌شود. کارش به جایی کشیده است که به هر شاخه‌ای دست دراز می‌کند، می‌شکند. پژواک اتهام از طرف میلیون‌ها مردم در گوش‌شان طنین می‌افکند. جناح‌هایش در مجلس همدیگر را متهم می‌کنند و همزمان دست کمک به سمت هم دراز می‌کنند. برای همدیگر پاپوش درست می‌کنند و همزمان زیر بغل همدیگر را گرفته‌اند که زمین نخورند. هر از چند گاهی عده‌ای را محاکمه می‌کنند تا مجرمین اصلی و اختلاس‌گران «دانه درشت» را پشت پرده نگه دارند اما باز طولی نمی‌کشد که دست‌شان رو میشود و مردم به ریش‌شان می‌خندند. علنا می‌گویند که از نظر مردم این نظام عمرش را کرده است. در میان کابوسی از آینده تاریک، می‌خواهند لحظاتی نفس آرام بکشند. فهمیده‌اند که «دیگر هیچ جناحی در دل مردم جا ندارد»؛ ظریف نظام را به کشتی در دریای متلاطم تشبیه کرده بود که سرنشینانش از فرط سوراخ، خواب راحت ندارند. نزد طبقه کارگر و مردم ایران اکنون زمان اتحاد و چفت شدن از پایین برای نبرد نهایی است. زمان رها شدن نه فقط از دست این  نظام که رها شدن مردم منطقه از دست یکی از مسببین فلاکت و تباهی است.

از اسراٸیل: «بگذارید نفس بکشیم»

«بگذارید نفس بکشیم»، پیام هزاران تظاهرکننده اسراٸیلی بود که شامگاه سه شنبه گذشته علیه دولت نتانیاهو پیرامون بحران کرونا و پیامدهای اقتصادی آن از جمله بیکاری در تل‌آویو سر داده شد. از حدود ۴ میلیون شاغل اسرائیلی، بیش از یک میلیون کار خود را به دلیل شیوع ویروس کرونا از دست داده‌اند. تا جایی که نرخ بیکاری در اسرائیل طی ماه‌های اخیر از ۳ درصد به ۲۷ درصد افزایش یافته است. آنچه عیان است، نبرد و مبارزه علیه حاکمان در جهان پسا کرونا تشدید شده است؛ تسلیم نشدن شهروندان اسراٸیلی به قانون کور «عادی‌سازی» شرایط توسط دولت و «زندگی با کرونا» ادامه تعرض جنبش ساختارشکنانه محرومان به ساحت کاپیتالیسم است که از چند ماه پیش تاکنون به اشکال مختلف از آمریکا تا اروپا در جریان بوده است. آنچه عیان است اعتراض علیه حجم سرمایه و ثروتی است که دولت‌ها صرف پروپاگاند جنگی و زرادخانه نظامی خود می‌کنند. آنچه این وسط بی‌صاحب است مبارزه با اپیدمی جهانی کرونا و «حفاظت از جان انسانها» است.  کیفرخواست طبقه کارگر و مردم اسراٸیل یک کیفرخواست جهانشمول است. تپش بشریتی است که جهت بقاء خود علیه منجلاب سرمایه‌داری و دولت‌های آن ناچار است قد علم کند.